چشمه


اي چشمه اين جا درنگ مکن !

مي پوسي ، مرداب مي شوي ، مي آلايي .

جاري شو !

دشت هاي هموار را طي کن !

دره را سرازير شو !

سر خود را به سنگ ها بزن ، بشکن

مايست ، پيش برو، شلاق بخور ، هوابخور !

رودي شو !

تو را اين جا نگاه نمي دارم .

تشنگي سال هايم را همچنان در اين کوير نگاه مي دارم .

از تو نمي آشامم تا کم نشوي ، تا ضعيق نشوي .

حوضچه اي ، مردابي ، آب راکدي نگردي.

سر به اين صحرا بگذار ~

از خلوت اين دشت مهراس !

آبادي ها و روييدن ها در نتظار توست .

و من همچنان تشنه اين جا مي مانم .


برگرفته از کتاب : دفترهاي سبز


دکتر علي شريعتي