اي چشمه اين جا درنگ مکن !
مي پوسي ، مرداب مي شوي ، مي آلايي .
جاري شو !
دشت هاي هموار را طي کن !
دره را سرازير شو !
سر خود را به سنگ ها بزن ، بشکن
مايست ، پيش برو، شلاق بخور ، هوابخور !
رودي شو !
تو را اين جا نگاه نمي دارم .
تشنگي سال هايم را همچنان در اين کوير نگاه مي دارم .
از تو نمي آشامم تا کم نشوي ، تا ضعيق نشوي .
حوضچه اي ، مردابي ، آب راکدي نگردي.
سر به اين صحرا بگذار ~
از خلوت اين دشت مهراس !
آبادي ها و روييدن ها در نتظار توست .
و من همچنان تشنه اين جا مي مانم .
برگرفته از کتاب : دفترهاي سبز