حضور


...در اين هنگام از تاريکي ؛ تنها صداي نفس کشيدن ساعت شماته دار بگوش ميرسد ؛

و زمان ميگذرد ؛

و تو سالهاست که همچنان از پس "ابر غيبت نظاره گر مدعيان انتظاري ؛ و خود چشم انتظارمصلِحان منتظر مصلَح ؛

و اينک آيا آن زمان فرانرسيده است؟

مولا ي من ؛ زاهدان منتظر روزيند که که زهد و تقواي مهدوي ، عالم گير شود ؛

و عابدان در انتظار ساعتي که به همراه مسيح ، نمازي به امامتِ ولايت اقامه کنند ؛

و عارفان چشم به راه جمعه اي که مست از ظهور تو ، از شراب حضورت ، جامها بزنند.

آقاي من ؛ چه ندبه اي هايي که هنوز ترنم " متي ترانا و نراک " شان به گوش ميرسد ...

و چه بسيار عاشقاني که با نواي " اللهم ارني الطلعة الرشيده " از اين جهان رخت بربستند؛

و چه بسيار دلباختگاني که با آرزوي " فاخرج من قبري " چشم از اين دنيا فروبستند ؛ و چه بسيار منتظران منتَظَر ....

و ما نيز آيا نعمت رؤيت قائم نصيبمان نميگردد؟

ميرسد آيا به ما صداي " انا المهدي " ات ، زماني که " پا در جاي قدوم خليل بت شکن " نهاده اي ،

... و ميشود آيا فرياد " بقية الله خير لکم " ات ، هنگامي که تکيه بر کعبه کرده اي ، ذوالفقار علوي در دست داري و آماده ي انتقامي از کشندگان جد مظلومت حسين - عليه السلام - ، گوش ما را هم بنوازد؟

اي دليل "اتصال زمين و آسمان " هنوز آيا زمين " ملئت ظلما و جورا " نشده که با رايت عباسي ات سايه ي عدلت را بر آن بيفکني ؟

مهديا ؛ اينک جهان بيش از هرزمان درانتظار توست ؛ در انتظار عدالتت ؛ و منتظر جمعه اي که صداي " جاء الحق و زهق الباطل " طنين انداز شود ...

و هنوز آيا زمان آن فرانرسيده است؟


برگرفته از آثار ارسالي به جشنواره طوبي