مهمان نوازي و هدايت



همچنين مرحوم شيخ صدوق، طوسي، راوندي و برخي ديگر به نقل از شخصي به نام أبومحمّد فرزند وجناء حكايت نمايند:

روزي در كنار كعبه الهي زير ناودان طلا در مقابل عظمت خداوند متعال سر به سجده نهاده و مشغول دعا و گريه و زاري بودم، ناگهان متوجّه شدم شخصي مرا تكان داد و سپس اظهار داشت: اي حسن بن وجناء! بلند شو.

وقتي بلند شدم، ديدم يك جاريه اي بسيار لاغر و ضعيف كه قريب چهل سال داشت، نزد من ايستاده و گفت: همراه من بيا.

پس دنبال او به راه افتادم تا آن كه وارد خانه حضرت خديجه كبري ( عليها السلام ) شديم و جاريه از پلّه هائي كه به طبقه بالا راه داشت بالا رفت؛ و من متحيّر و سرگردان ايستادم.

ناگهان صدائي را شنيدم كه فرمود: اي حسن! بالا بيا.

سپس من نيز از پلّه ها بالا رفتم و حضرت صاحب الزّمان صلوات اللّه عليه را ديدم كه داخل اتاق نشسته است، موقعي كه وارد بر حضرت شدم سلام كردم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:

اي حسن! آيا فكر مي كني از ديد من مخفي و پنهان هستي؟

نه چنين نيست، به خدا قسم! من در تمام اعمال و مناسك حجّ همراه تو بوده ام.

بعد از آن تمام جاهائي را كه من رفته بودم و اعمالي را كه انجام داده بودم با تمام خصوصيّات و جزئيات بيان و معرّفي نمود و من بسيار حيرت زده شدم و از خود بي قرار گشتم و بي هوش روي زمين افتادم؛ و پس از لحظه اي حالم بهتر شد و احساس كردم دستي به من خورد و مرا حركت مي دهد.

هنگامي كه برخاستم و نشستم فرمود:

زماني كه به شهر مدينه وارد شدي، قصد اقامت كن و محلّ سكونت خود را منزل حضرت ابو عبداللَّه، جعفر بن محمد الصّادق ( عليه السلام ) قرار بده؛ و از جهت لوازم خوراكي و آشاميدني ناراحت نباش، همچنين فكر لباس نكن، انشاءاللَّه همه آن ها مرتّب خواهد بود.

بعد از آن دفتري را كه در آن دعاي فرج و نيز دعاي صلوات بر حضرت بود، تحويل من داد و فرمود: براي فرج و ظهور من اين دعا را بخوان و براي من درود و صلوات فرست.

سپس افزود: مواظب باش اين دفتر را در اختيار هركس قرار ندهي مگر آن كه از دوستان و علاقه مندان به ما اهل بيت رسالت باشد، خداوند متعال تو را موفّق گرداند.

عرضه داشتم: اي مولا و سرورم! آيا بار ديگر موفّق به ديدار شما خواهم شد؟

فرمود: اگر خداوند متعال بخواهد.

حسن وجناء گويد: پس چون مناسك حجّ را انجام دادم، طبق فرمايش حضرت عازم مدينه منوّره گشتم و پس از قصد اقامت، در منزل امام صادق ( عليه السلام ) وارد شده و ساكن شدم.

و طبق وعده حضرت وليّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف، هر روز به طور مرتّب مقداري غذا و نان و آب برايم آورده مي شد، همچنين لباس مورد نياز جهت هر فصلي برايم فراهم مي گرديد، بدون آن كه در اين مورد تلاشي داشته باشم.

( - إكمال الدّين شيخ صدوق: ص 443، ح 17، خرائج راوندي: ج 2، ص 961، الثّاقب في المناقب: ص 612، ح 6، إثبات الهداة: ح 3، ص 670، ح 38، بحار: ج 52، ص 31، ح 27. )