توقيع امام زمان (عج) به علي بن محمد سمري


شش روز قبل از رحلت سمرى، توقيعى از سوى امام دوازدهم (عج) صادر شد كه در آن توقيع، صاحب الامر عليه السلام مرگ نايب چهارم را پيشگويى و زمان مرگ او را نيز تعيين كرده بود. متن توقيع نمايانگر پايان غيبت صغرى و انقطاع نيابت خاصه و آغاز غيبت كبرى و نيابت عامه مى باشد.



اين توقيع در بسيارى از كتاب هاى حديثى با اختلاف اندكى آمده است، ولى ما اين توقيع شريف را از كتاب احتجاج مرحوم طبرسى كه مشتمل بر مقدمه اى هم هست، نقل مى كنيم و موارد اختلاف را متذكر خواهيم شد.



مرحوم طبرسى مى نويسد: «دربانان و سفرايى (يعنى: نواب) كه در غيبت صغرى مدح بسيارى از آن شده و مورد رضايت امام زمان عليه السلام بودند، نخستين آنها شيخ موثق ابوعمر و عثمان بن سعيد عمرى است كه ابتداء امام هادى او را به اين سمت منصوب و سپس فرزندش امام حسن عسكرى عليه السلام او را ابقاء نمود، و آن مرد بزرگ هم، كارهاى آن دو امام را در زمان حيات آنها به عهده گرفت و بعد از آن دو بزرگوار، قيام به انجام كارهاى امام زمان عليه السلام نمود؛ توقيعات و جواب مسائل شيعيان هم، به دست او صادر مى گشت. زمانى كه عثمان بن سعيد به جوار حق پيوست، فرزندش محمدبن عثمان به جاى وى نشست، و رسيدگى به همه كارهاى او را به عهده گرفت. وقتى او هم وفات يافت، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى جانشين وى گرديد، و بعد از درگذشت وى ابوالحسن على بن محمد سمرى به جاى او نشست. هيچ يك از اينان، بدين منصب بزرگ نرسيدند؛ مگر اين كه قبلاً از طرف صاحب الامر عليه السلام فرمان انتصاب آنها صادر مى گشت و شخص قبل از او، جانشين خود را تعيين مى نمود؛ شيعيان هم تا معجزه حضرت صاحب الامر عليه السلام را كه دليل بر راستگويى و صحت نيابت آنها بود، از آنان آشكار نمى شد، گفتارشان را نمى پذيرفتند.



هنگامى كه زمان رحلت ابوالحسن سمرى فرا رسيد و مرگ وى نزديك گرديد، به وى گفتند: چه كسى را جانشين خودتان قرار مى دهيد؟ او در جواب، توقيعى درآورد و به مردم نشان داد، كه متن آن بدين گونه است: (1)



بسم الله الرحمن الرحيم



«يا على بن محمد السمرى اعظم الله اجرا خوانك فيك، فانك ميت ما بينك و بين ستة ايام، فاجمع امرك و لاتوص الى احد فيقوم مقامك بعد وفاتك، فقد وقعت الغيبة التامة (2) فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى ذكره، و ذلك بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً.



و سيأتى الى شيعتى(3) من يدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحة فهو كذاب مفتر، ولا حول ولا قول الا بالله العلى العلى العظيم. فنسخوا هذا التوقيع و خرجوا، فلما كان اليوم السادس عادوا اليه و هو يجود بنفسه فقال له بعض الناس: من وصيك من بعدك؟



فقال: لله امر هو بالعه، و قضى فهذا آخر كلام سمع منه (ره). »(4)



«اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دينى تو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد، تو از اكنون تا شش روز ديگر خواهى مرد، پس امر (حساب و كتاب) خود را جمع و جور كن، و درباره نيابت و وكالت به هيچ كس وصيت مكن تا به جاى تو بنشيند؛ زيرا غيبت كامل فرا رسيده است، ديگر تا آن روزى كه خداى تبارك و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود كه دل ها را سختى و قساوت فرا گيرد و زمين از ستم و بيداد پر گردد. به زودى از شيعيان من ادعاى مشاهده خواهند كرد، بدان هر كس كه پيش از خروج سفيانى و بر آمدن صيحه و بانگى از آسمان، ادعاى ديدن من را نمايد، دروغگو و تهمت زننده است. قدرت و توانايى از آن خداوند بلند پايه بزرگ است و بس .



(حضار) از توقيع شريف نسخه برداشته و از نزد او بيرون رفتند و چون روز ششم شد، به سوى او بازگشتند، و ديدند نزديك است جان به جان آفرين تسليم كند، به وى گفتند: جانشين شما كيست؟ فرمود: خدا را مشيتى است كه خود انجام خواهد داد. اين مطلب را گفت و درگذشت، و آخرين سخنى كه از او شنيده شد، همين بود. خداوند متعال او را رحمت كند.»

پاورقي

1- مرحوم شيخ صدوق در «كمال الدين» سند اين توقيع را چنين بيان مى كند: «حدثنا ابومحمد الحسن بن احمد المكتب قال: كنت بمدينة السلام فى السنة التى توفى فيها الشيخ على بن محمد السمرى قدس الله روحه فحضرته قبل و فاته بايامم فاخرج الى الناس توقيعاً نسخته... »: شيخ صدوق روايت مى كند كه احمدبن حسن مكتب مى گفت: «در همان سالى كه شيخ ابوالحسن على بن محمد سمرى قدس سره وفات يافت، من در بغداد بودم، چند روز پيش از رحلتش به خدمت وى رسيدم، آن بزرگوار توقيعى كه از ناحيه مقدسه صادر شده بود، به اين عبارت براى مردم خواند... (كمال الدين ، ج 2، ص 516، حديث 44)



2- در كمال الدين، «الغيبة الثانيه» آمده است. (كمال الدين ، ج 2، ص 516، حديث 44)



3- در الغيبة و كمال الدين «و سيأتى شيعتى» آمده است (الغيبة، ص 395، كمال الدين، ص 516)



4- الاحتجاج، ج 2، ص 478/ كمال الدين، ح 2، ص 516، حديث 44 / الغيبة، ص 395، حديث 365/ بحارالانوار، ج 51، ص 360، حديث 7 و ج 2، ص 151، حديث 1، و ج 53، ص 318/ اعلام الورى، ص 417/ الخرايج، ص .1129/ عقيدة الشيعه، ص 48 و...



برگرفته از زندگانى نواب خاص امام زمان (عج)، ص 121 - 311.