بخشي از مباحثي که در روايات باب مهدويت مطرح شده از مسلمات به شمار مي آيد. بحث هايي از قبيل ولادت، امامت، غيبت، گسترش فساد، گناه، انحراف و تحريف در غيبت امام زمان (ع) ، ظهور امام زمان (ع)، تشکيل حکومت جهاني و حاکم شدن عدالت در کل جهان و ... اينها از مسلمات مباحث مربوط به امام زمان (ع) است و براي هر کدام از اينها بخواهيم مي توانيم مدرک نشان بدهيم و روايت ذکر کنيم، مگر اينکه مخاطب، مخاطب بي انصافي باشد و بگويد من يقين نکردم و شک و ترديد دارم.
اگر مطلبي در مورد امام زمان (ع) در 150 يا 300 يا 600 روايت آمده باشد جاي ترديد براي هيچکس باقي نمي گذارد. مثلاً موضوع ظهور امام زمان (ع) در برخي کتاب هاي روايي با حدود 600 روايت آمده است. البته من اين آماري که گاهي در بحثم ذکر مي کنم فقط مستند به کتاب منتخب الأثر چاپ قبلي است و چاپ جديد را هنوز مراجعه نکرده ام. يک مطلبي اگر 600 روايت دارد ديگر جاي هيچ شک و شبهه اي باقي نمي گذارد.
در منتخب الأثر حدود 300 روايت نقل شده که ائمه ما دوازه نفرند و دوازدهمي ايشان امام زمان (ع) است. اينها اصلاً جاي شک و ترديد براي کسي نمي گذارد. بنده اينها را به عنوان محکمات روايات مربوط به امام زمان(ع) نام مي گذارم. ولي شما مي دانيد که همانطور که آيات قرآن کريم، محکمات دارد، متشابهات هم دارد. از خود ائمه (ع) ما نقل شده که در روايات ما هم محکم هست و هم متشابه.
اين يک مطلب، مطلب دوم اينکه مسئله مربوط به امامت و حضرت مهدي(ع) يک مسئله عقيدتي است. به صرف اينکه يک يا دو روايت يک مطلبي را بيان کند اگر يقين آور نباشد نمي شود آن را به عنوان يک مطلب مسلمي در رابطه با امام زمان (ع) نقل کرد و نوشت. در مدارک و منابع روايي ما بايد باشد، ولي اگر در جايي مي خواهيم براي تعدادي از شيعيان يا تعدادي از مسلمانان اعم از شيعه و سني راجع به امام زمان (ع) صحبت کنيم بايد توجه داشته باشيم که از روايات متشابه استفاده نکنيم. بايد توجه داشته باشيم به رواياتي که تعدادشان کم است و از حيث سند هم اطمينان بخش نيست و يا معارض دارد تکيه نکنيم. اگر روايتي هست که معارض هم ندارد و از حيث سند هم تا حدي معتبر است ولي با اصول اسلام و هدف رسول خدا (ص) تناسب ندارد، يا لااقل نمي دانيم تناسب دارد، نبايد در تبيين مطالب مربوط به امام زمان (ع) و تبليغ در مورد آن حضرت مورد استفاده واقع شود.
اينگونه روايات بايد در کتاب هاي منبع ما باشد و در بحث هاي گسترده هم به عنوان احتمال گفته شود امّا اگر بناست امام زمان (ع) را معرفي کنيم و از امام زمان (ع) بگوييم، اولاً بايد از مسلمات و محکمات چيزهايي که در روايات هست و اطمينان بخش است استفاده کنيم و ثانياً محکمات و مسلمات را هم به گونه اي بيان کنيم که از بيان و تبيين ما يک وقت سوء برداشت نشود.
مطلب دوم اينکه بسياري از برداشت هاي غلطي که از مسايل مربوط به امام زمان (ع) شده است يا معلول اين است که ما برخي از روايات را که نبايد مطرح شود مطرح کرده ايم و يا معلول اين است که ما برخي از روايات را که مطرح کردن آنها خالي از اشکال است به خوبي بيان نکرده ايم .
در زمان غيبت انديشه هاي مختلفي به وجود آمده است؛ بعضي ها معتقد شده اند لازم نيست در زمان غيبت خودسازي کنيم، البته کساني که به استناد روايات مربوط به امام زمان(ع) بگويند که ما در زمان غيبت حتي به خودمان هم نبايد برسيم افراد کمي هستند، ولي بالاخره ممکن است بعضي ،چنين فکر کنند.
بعضي، که البته تعداد آنها نادر است، مي گويند ما بايد کاري کنيم که گناه زياد بشود.
دسته ديگر، که شايد تعداد آنها زياد باشد، مي گويند نبايد خيلي به فکر اصلاح جامعه باشيم، نبايد خيلي به فکر امر به معروف و نهي از منکر باشيم.
افراد ديگري که تعداد آنها هم کم نيست، مي گويند اصلاحات، امر به معروف ونهي از منکر، تشکيل حکومت اصلاً لزومي ندارد و ما منتهايش بايد به خودمان برسيم و بايد خودمان گناه نکنيم، خودمان را حفظ کنيم.
حال اين پرسش مطرح است که اينگونه انديشه ها از کجا پيدا شده است؟
بنده فکر مي کنم اينها معلول درست بيان نشدن همان مسلمات و محکمات است. در کتاب منتخب الاثر ظاهراً حدود 150 روايت وجود دارد که در آنها آمده است: »يملا الارض عدلاً و قسطاً (يا قسطاً و عدلاً) کما ملئت ظلماً و جوراً ( بعد ما ملئت ظلماً و جوراً)« اين از مسلمات و محکمات مطالب مربوط به امام زمان (ع) است . جاي هيچ ترديدي ندارد که امام زمان (ع) وقتي که بيايند عدالت را بر جهان حاکم مي کنند. امّا اين جمله قبلش آيا درست معني شده است ؟ آيا اين برداشت درست است که بايد ظلم و جور در سراسر جهان آنقدر گسترده و زياد بشود که اصلاً عدالت و خوبي و فضيلت و ارزش ها به صفر برسد. بعد حضرت بيايد از صفر قضيه را برگرداند؟ نخست بايد ديد »اين پر از ظلم و جور شدن« معني اش چيست؟
آن کسي که مي گويد بگذار من گناه کنم تا حضرت زودتر بيايد حتماً اينطور فکر کرده که اين گناهي که الان هست کم است و کافي نيست براي آمدن امام زمان بايد يک قدري به ظلم بيفزاييم تا زياد بشود. آيا معني عبارت اين است؟
بنده فکر مي کنم در حال حاضر هم مي توانيم بگوييم جهان پر از ظلم و جور شده است. چرا نباشد؟ کجاي جهان عدالت آن طور که بايد حاکم است؟ اصلاً اين جمله »جهان پر از ظلم و جور شده باشد« حتماً يک معني عرفي دارد؛ زيرا نمي شود اين طور معنا کرد که بايد عدالت اصلاً نباشد. حتي يک نفر عادل نداشته باشيم تا بگوييم جهان پر از ظلم و جور شده است. الان جهان پر از ظلم و جور است ده سال پيش پر از ظلم و جور بود. خدايش رحمت کناد آيت الله مرحوم حاج شيخ عباس تهراني يک وقتي همين روايت رابيان کردند و فرمودند اينکه در روايت است »بعد ما ملئت« اين بعد بلافاصله نيست کسي نبايد اين جور فکر کند که تا پر شد حضرت تشريف مي آورند. نه، جهان پر از طلم و جور مي شود بعد حضرت تشريف مي آورند. ولي فاصله بين پر از ظلم و جور شدن و آمدن حضرت ممکن است صدها سال باشد. کسي نبايد اين جور برداشت کند که الان جهان پر از ظلم و جور نيست پس بايد ظلم و جور زيادتر بشود.
بنده عرض اولم اين است که بعضي از اين عبارات که در روايات ما آمده است اول بايد يک قدري روي آنها دقت بشود اگر کسي عبارت را آن جور معنا کند که بايد ما به جايي برسيم که عدالت به صفر برسد، حقيقت به صفر برسد، به معني واقعي کلمه جهان پر از ظلم و جور بشود تا حضرت بيايد اين با خود روايات نمي سازد.
بنده روايات حاوي اين جمله »يملأ الأرض قسطاً و عدلاً« را يک دور نگاه کردم؛ در خود اين روايات شايد بيست روايت هست که با اين معنا نمي سازد؛ زيرا در خود اين روايات هست که وقتي حضرت ظهور مي کنند شيعيان حضرت از اطراف جهان به طرف حضرت مي آيند؛ يعني در همان زمان تعدادي کم يا زياد که آن روشن نيست؛ مسلمان هستند ، شيعه، موحد، مصلح و اهل انجام وظيفه هستند. در بعضي گفته ها ديدم که کار به جايي مي رسد که هيچکس» لإاله الاّ اللّه« نخواهد گفت و آن وقت امام زمان (ع) مي آيد. اين جور نيست که بايد »لإاله الاّ اللّه « گفتن به طور کلي از بين برود تا حضرت بيايند. فقط بايد عدل حاکم نباشد. بايد ظلم حاکم باشد که بيشتر هم به حکومت ها مربوط است؛ يعني حکومت هاي جهان وقتي حکومت هاي ظالمانه بودند جهان پر از ظلم و جور است حکومت هاي جهان وقتي اهل گناه و انحراف بودند، وقتي معتقد به خداي متعال و ارزش ها نبودند اين تعبير صادق است .
اين را بنده به اين دليل عرض کردم که اشتباه بودن برخي ديدگاه ها روشن شود. ديدگاه کساني که مي گويند ما نبايد به فکر آماده سازي باشيم . کساني که مي گويند ما بايد دست روي دست بگذاريم؛ چون هر چه بيشتر تلاش و کوشش کنيم و در راه صلاح بيشتر قدم برداريم؛ تعداد شيعيان و تعداد آدم هاي صالح بيشتر خواهد شد.
از حدود بيست روايت استفاده مي شود که هنگام ظهور حضرت افراد قابل قبولي غير از آن 313 نفر وجود دارند. آن 313 نفر يک خصوصيات بارزي دارند. نبايد باز اين جور تلقي بشود که ياران حضرت فقط 313 نفر هستند. از روايات اين جور استفاده نمي شود. روايات بايد بررسي شوند. مثلاً روايت اين طور دارد که امام زمان(ع) افراد زيادي را مي کُشد، تا جايي که کساني که جاهلند مي گويند امام زمان اگر از فرزندان حضرت محمد(ص) بود يک قدري رحم داشت. ما اين را به چه مستندي مي گوييم. مگر امام زمان (ع) نمي خواهد به سيره رسول خدا (ص) عمل کند؟! مگر همان دين اسلام را امام زمان نبايد توسعه بدهد و به آن عمل کند؟! اين جور ما برخورد کنيم و اين جا و آنجا بگوييم و به شوخي به جدّي به گردن هايمان اشاره کنيم که حضرت بيايد... نه اين جور نيست. حضرت دشمنان دين را مي کشند آنهايي که با دين مخالفند.
باز به عنوان يک احتمال عرض مي کنم و بايد دقت شود آيا اين جمله »يملأ الارض« همه اش جنبه اعجازي و خرق عادت دارد؟ درست است که قسمتي از کارهاي امام زمان (ع) اختصاصي است، خرق عادت و اعجاز است ولي همه اش هم اين طور نيست. هر چه جمعيت معتقد به حضرت در موقع آمدن حضرت بيشتر باشد حضرت زودتر به هدفشان مي رسند.
اگر همه کارهاي حضرت بر اساس اعجاز و خرق عادت باشد ديگر معنإ؛ ندارد که ما دعا کنيم، خدايا ما را از ياران و اعوان امام زمان (ع) قرار بده. من فکر نمي کنم در هيچ روايتي اين مطلب را پيدا کنيم که حضرت يک شبه همه را عادل مي کنند. حضرت اين کار انجام مي دهند ولي با زمينه هاي آماده که يک قدري از آن اعجاز است. ولي يک قدري از آن هم آمادگي خود مردم است. مردمي که تشنه معارف، اعتقادات صحيح و فضايل اخلاق هستند ولي بوق هاي استکباري نمي گذارد. امروز کساني که با واقعيات مکتب تشيع آشنا هستند منصفانه صحبت کنند. بنده مکرر عرض کرده ام که اگر ما بتوانيم جلوي تبليغ عليه مکتب اهل بيت(ع) را بگيريم در طول يکي، دو سال تمام دانشگاه هاي ممالک اسلامي حتماً شيعه مي شوند. چون منطق ما منطق بسيار قوي اي است. از آن طرف هم آمادگي هست ولي دشمن نمي گذارد. امروز ما گرفتار تبليغات هستيم.
آيت الله صافي در يکي از نوشته هايشان از آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري نقل کرده بودند که : يک وقتي در مکه با يکي از علما صحبت کردم صحبت من در او مؤثر شد، در يک جلسه اي وقتي خواست براي ديگران صحبت کند، تحت تأثير حرف هاي من گفت: »به شيعه ها اشکال نکنيد چون عقيده شيعه ها عقيده فاطمه زهرا(س) است و شما که قبول داريد فاطمه زهرا يک انسان وارسته است و آيه تطهير را دارد«. دشمنان اسلام نمي گذارند اين حرف ها زده شود، اگر اجازه دهند که اين حرف ها زده شود همه قبول مي کنند.
مصلحت نيست که ما بدانيم امام زمان(ع) کي تشريف مي آورند. بلکه ما بايد براي تعجيل در فرج دعا کنيم و منتظر باشيم و بدانيم که وقتي که امام زمان (ع) بيايند خيلي زود مردم دعوت ايشان را مي پذيرند و آن حضرت کساني را مي کشند که دشمن دين هستند و در مقابل دين موضعگيري مي کنند؛ مثل همين مستکبرهايي که امروز هستند. چرا اينها کشته نشوند؟ اگر کسي مي خواهد با دين طرف شود مي خواهد يک خار راهي باشد که مردم نتوانند اين راه را طي کنند بايد هم کشته شود.
درست است که امام زمان (ع) با شمشير مي آيد ولي ايشان کارش را با منطق و متن دين پيش مي برد. بهترين منطق و معتقدات را دارد. واقعياتي را که بافطريات مردم مطابق است مطرح مي کند، چرا مردم قبول نکنند؟
بعد از رسول خدا راهي را که ايشان ترسيم کرده بود برگرداندند، کج راهه شد و اين کج راهه مردم را مرتب اين طرف و آن طرف برده است. امّا آن حضرت اين راه را بر مي گرداند به همان طريق اول.
اين قبيل روايات اگر توضيح داده نشود اصلاً با سيره حضرت نمي سازد. با سيره رسول خدا و با هدف او هم نمي سازد. امام زمان (ع) کار پيغمبري انجام مي دهد. امام زمان (ع) مثل پيغمبر کارش را پيش مي برد ولي در محيط آماده تر .
عرض من همين بود که ما اين رواياتي را که مربوط به امام زمان (ع) است بايد دسته بندي بکنيم. مسلمات و محکماتش را خوب توضيح بدهيم و تبيين کنيم. هم براي خودمان هم براي دنيا و هم براي دنياي اسلام و حتي فراتر از آن. ولي در بعضي جزئيات و خصوصيات که روايات محدود و معدودي دارد و از حيث سند هم ممکن است اطمينان بخش نباشد اينها در منابع روايي ما باشد ولي بر روي آنها تکيه شود و در جاهايي که بناست صحبت گسترده اي بشود احتمالات ديگر هم ذکر بشود. اگر روي اين گونه روايات تکيه نشود آن برداشت هاي غلط به وجود نمي آيد. يک نفر آن طور برداشت مي کند که اصلاً امر به معروف را بايد کنار بگذاريم، يکي
اينطور که حضرت که بيايند شمشيري در دست گرفته و هر کسي را از دم مي زند. با اينکه هيچ سندي براي اين حرف در رواياتي که در اختيار ما هست وجود ندارد. با سيره رسول خدا هم نمي سازد. واقعاً اين روايات فراواني که اوضاع آخر الزمان را مي گويد اين هم به نظر من توضيح مي خواهد.
من در يک بحث ديگري به يک مناسبت عرض کرده ام، اگر مثلاً گفتند در آخر الزمان زنا همه جا را مي گيرد آيا شما فکر مي کنيد معني اش اين است که همه زاني مي شوند. اگر گفته شد در آخر الزمان همجنس بازي همه دنيا را مي گيرد آيا اين معنايش اين است که همه همجنس باز مي شوند؟! اينها يک کارهاي قبيحي است که کثرت بر محدود آن هم صادق است. مثلاً شما يک شهري را در نظر بگيريد که يک ميليون نفر جمعيت دارد در اين شهر اسلامي در طول سال اگر بيست دزدي بشود همه خواهند گفت دزدي زياد شده، اگر پنج تا نعوذ بالله - زنا بشود همه خواهند گفت زنا زياد شده است. هيچوقت معني اش اين نيست که همه اين يک ميليون نفر گناه مي کنند.
اين رواياتي را که مي گويد دوره هايي مي آيد که چنين و چنان مي شود نبايد عمومي معنا کنيم. نبايد جوري معنا کنيم که همه دروغ مي گويند همه خائن مي شوند .در بعضي روايات ديده ام که مي گويند که در آن زمان مثلاً شرورترين مردم قرآء قرآن هستند. آيا اين جور است واقعاً؟ نه، اين يک واقعيتي است که اگر در ميان قاريان قرآن، يا در ميان فقهاي اسلام اعم از شيعه و سني چهار يا پنج قاري و فقيه نامناسب پيدا شود، معني اش اين نيست که همه فقها اين طور هستند. نبايد يک جوري تبيين بکنيم که بد آموزي ها و پيامدهاي غير قابل قبولي داشته باشد.
باز من خلاصه مي کنم به نظر من از حيث تتبع و دسته بندي روايات ما تا الان خوب عمل کرده ايم ولي يک بررسي مجدد لازم دارد تا مسلمات و محکمات روايات از متشابهات تميز داده شود. بايد از مطرح کردن بعضي از مسائلي که براي خود ما هم روشن نيست به طور جد خودداري شود. مثلاً اينکه حضرت چند سال حکومت مي کنند، در چند روايت مطرح شده امّا از آنها عدد دقيق و قطعي که بتوان به آن تکيه کرد به دست نمي آيد. بنابراين نبايد آنها را مطرح کنيم تا بعد در صدد توجيه آنها برآييم.
چيزهايي که نمي دانيم خيلي فراوان است. آنقدر، مطالب ندانسته داريم اين هم جزو همان ها است وقتي سؤال هم مي شود بايد بگوييم نمي دانيم. حالا به عنوان احتمال گفته شود اشکال ندارد. ولي بعضي از مطالب هست که اگر به عنوان احتمال هم گفته شود زود بايد توضيح داده شود، چون بدآموزي دارد دنباله هاي ضعيف و ضعيف کننده اي دارد و روي محيط و افکار اثر مي گذارد. يکي از بزرگان - خدايش رحمت کناد - مي گفت، خوب هم مي گفت، که در تمام مطالب اسلامي آنقدر محکمات داريم که اگر اهل مطالعه و دقت باشيم ونخواهيم هميشه منبرمان حرف تازه داشته باشد بايد آنها را براي مردم بگوييم و از متشابهات و طرح مباحث سؤال برانگيز براي مردم بپرهيزيم .