انتظار فرج و اميد به آينده در آموزه هاي اسلامي



اشاره :

انتظار ظهور امام مهدي(ع) يا به تعبير ديگر انتظار فرج آل محمد(ع) در آموزه هاي دين اسلام از اهميت و جايگاه بسزايي برخوردار است، اما اين مفهوم خود مصداقي از مفهوم عام »انتظار فرج« يا اميد به آينده است که در روايات اسلامي بر آن تأکيد فراواني شده است.

مکتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحيه تلاش و پشتکار در فرد و جامعه اسلامي بر اميدواري نسبت به آينده و انتظار فرا رسيدن گشايش از سوي خدا سفارش بسياري کرده و مؤمنان را از هرگونه يأس و نااميدي برحذر داشته است.

در اين مقاله تلاش شده که با بررسي مفهوم عام و خاص انتظار و اميد به آينده ريشه هاي فطري اين مفهوم و نقش سازنده آن در فرد و اجتماع را روشن سازد.

1. مفهوم و جايگاه انتظار

»انتظار«، يعني »چشمداشتن« و »چشم به راه بودن«1. چشمداشت يک تحول، چشمداشت يک رويداد خوب، چشمداشت يک گشايش،... ياچشم به راه يک آينده مطلوب، چشم به راه يک عزيز سفر کرده، چشم به راه يک دستگير، چشم به راه يک منجي و... به اين معنا انتظار مفهومي است که با نهاد همه انسانها عجين شده است و مي توان گفت که همه انسانها به نوعي منتظرند.

به بيان ديگر انتظار يا اميد به آينده همزاد انسان است و اگر اميد به آينده را از او بگيرند، سرنوشتي جز سکون، رکود، مرگ و تباهي نخواهد داشت، از همين روست که در کلام نوراني پيامبر گرامي اسلام(ص) آمده است:

الأمل رحمة لأمتي و لولا الأمل ما أرضعت والدة ولدها و لاغرس غارس شجراً.2

اميد براي امت من مايه رحمت است و اگر اميد نبود هيچ مادري فرزندش را شير نمي داد و هيچ باغباني درختي نمي کاشت.

همچنين حکايت شده است که:

روزي عيسي (ع) نشسته بود و پيرمردي با بيل زميني را شيار مي کرد، عيسي فرمود: بار خدايا! اميد (آرزو) را از او برگير. آن پير در دم بيل را به کناري انداخت و دراز کشيد. ساعتي گذشت و عيسي گفت: بار خدايا! اميد را به او بازگردان؛ بي درنگ آن پير برخاست و شروع به کارکرد.3

لحظه لحظه زندگي انسان با اميد همراه است و او هر دوره از عمر خود را به اميد رسيدن به دوره بعدي پشت سر مي گذارد. کودکي که تازه به دبستان پاگذاشته به اميد رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدايي درس مي خواند و تلاش مي کند. همين کودک دوران راهنمايي را با اميد رسيدن به دوران دبيرستان سپري مي کند و دوران دبيرستان را با اين اميد که روزي به دانشگاه راه يابد پشت سر مي گذارد. وقتي همين کودک ديروز و جوان امروز وارد دانشگاه مي شود اميدهاي تازه به او توش و توان مي دهد و به زندگي او معنا مي بخشد؛ اميد رسيدن به جايگاه مطلوب اجتماعي، تشکيل خانواده، داشتن فرزند و... . پس از تشکيل خانواده و به دنيا آمدن فرزندان، همه اميدها و آرزوهاي انسان متوجه پيشرفت و ارتقاي فرزندانش مي شود و به اين ترتيب حکايت پايان ناپذير اميد به آينده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهي مي کند.

ناگفته نماند که اين اميد به آينده و انتظار تحقق فرداي بهتر، خود ريشه در يک ويژگي فطري دارد و آن کمال جويي انسان است. انسان همواره طالب رسيدن به مراتب بالاتر و دست يافتن به قله هاي پيشرفت و ترقي است و اين در همه انسانها با تفاوتهايي در سطح کمال موردنظر و تلاش و جديتي که براي رسيدن به کمال مطلوب صورت مي گيرد، وجود دارد.

در هر حال، انتظار و چشم به راه آينده بودن شعله اي است در وجود انسان که هر چه فروزان تر و پرفروغ تر باشد تحرک و پويايي او نيز بيشتر خواهد بود و برعکس هر چه اين شعله به سردي و خاموشي بگرايد؛ تلاش و فعاليت انسان نيز کاستي مي پذيرد تا آنجا که او تبديل به موجودي سرد، بي روح، بي نشاط، گوشه گير و بي تحرک مي شود و اين همان حالتي است که در روانشناسي به »افسردگي« تعبير مي کنند. حالتي که شدت و ضعف و زمينه هاي به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چيزي جز خشکيدن نهال اميد در وجود انسان نيست.

با توجه به اهميت و نقش اساسي اميد به آينده و انتظار فرج در زندگي انسانها مکتب اسلام تلاش نموده است با تقويت اين روحيه، تلاش و سرزندگي جوامع اسلامي و مسلمانان را به نهايت درجه خود رسانده و آنها را در هر زمان پويا و پايدار نگهدارد.

به نظر مي رسد اميد به آينده و انتظار فرج به دو معنا در آموزه هاي دين اسلام به کار رفته است:

1. انتظار به معناي عام؛ در اين معنا مکتب اسلام تلاش کرده است که از يک سو با فضيلت بخشيدن به »انتظار گشايش« و اميد به آينده و از سوي ديگر با نکوهش يأس، نااميدي، دلسردي و دلمردگي، روحيه تلاش و تکاپوي سازنده را در افراد جامعه اسلامي زنده نگهدارد و از ايجاد حالت يأس و نااميدي در زندگي شخصي مسلمانان جلوگيري کند.

اهتمام اسلام به اين معناي عام از انتظار و اميد به آينده تا بدان حد بوده که از يک سو اميد به فرا رسيدن گشايش از سوي خداوند در زمره برترين اعمال برشمرده شده و از سوي ديگر يأس و نااميدي از رحمت خداوند از جمله گناهان کبيره به شمار آمده است.

شايد بتوان گفت بسياري از رواياتي که در آنها به فضيلت »انتظار فرج« به طور کلي و بدون ذکر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقويت روحيه اميد به آينده و مقابله با حالت نااميدي و بدبيني نسبت به آينده نظر داشته اند، که از آن جمله مي توان به اين روايات اشاره کرد:

1-1. از رسول گرامي اسلام(ص) نقل شده است که:

من رضي عن اللَّه بالقليل من الرزق رضي اللَّه عنه بالقليل من العمل و انتظار الفرج عبادة.4

هر کس نسبت به رزق کمي که خداوند به او داده خشنود باشد، خداوند نيز نسبت به عمل کمي که او انجام مي دهد خشنود مي گردد و انتظار گشايش عبادت است.

1-2. امام علي(ع) در بخشي از روايت مفصلي که در آن به چهارصد مورد از اموري که براي صلاح دين و دنياي مؤمن شايسته است، اشاره مي کنند؛ پس از توصيه به طلب رزق در بين طلوع فجر و طلوع شمس مي فرمايند:

انتظروا الفرج، ولا تيأسوا من روح اللَّه، فإن أحبّ الأعمال إلي اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج.5

در انتظار گشايش باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد؛ زيرا دوست داشتني ترين کارها نزد خداوند انتظار گشايش است.

1-3. آن حضرت در بخش ديگري از روايت ياد شده پس از اشاره به اين مطلب که ناشکيبايي در هنگام بروز ناگواريها موجب از بين رفتن اجر انسان مي شود، مي فرمايد:

... أفضل اعمال المرء انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ6.

برترين کارهاي انسان، انتظار گشايش از سوي خداست.

1-4. امام صادق(ع) نيز در ضمن سفارشهاي خود به ابوحنيفه مي فرمايند:

... و أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه.

برترين کارها انتظار گشايش از خداست.

2. انتظار به معناي خاص:

در اين معنا، انتظار گشايش و اميد به آينده از حالت امري محدود، سطحي و فردي خارج شده و تبديل به امري گسترده، عميق و اجتماعي مي گردد.

در توضيح اين مطلب بايد گفت: تعاليم اديان الهي و به ويژه دين مبين اسلام، دقيقاً بر گرايشهاي دروني انسانها تکيه دارد و اهداف و برنامه هاي آنها براساس همين گرايشهاي دروني و ويژگيهاي فطري سامان يافته است و در اين ميان نقش دين تنها جهت دهي، توسعه و تعميق اين گرايشهاست.

در موضوع مورد بحث نيز دين مبين اسلام با توجه به اينکه اميد به آينده و انتظار يک گرايش فطري و جوهره زندگي انسانهاست تلاش نموده که اين گرايش را از يک سو توسعه و از ديگر سو تعميق بخشد.

به اين بيان که دين اسلام به همه انسانها مي گويد: اولاً، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگي خود و اطرافيانتان نباشيد و تنها سعادت نزديکان خود را طلب نکنيد، بلکه اين انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهيد و چشم انتظار روزي باشيد که رفاه، سعادت، عدالت و معنويت نه تنها در شهر و ديار شما بلکه در همه جهان گسترده شود.

ثانياً، انتظار شما نبايد تنها متوجه امور ظاهري، سطحي و محدود زندگي گردد. شما بايد انتظارتان را تعميق بخشيد و چشم به راه آينده اي باشيد که حقيقت مطلق، عدالت مطلق و معنويت مطلق در جهان حاکم شود.

در اين معنا، انتظار تنها به ظهور مردي تعلق مي گيرد که اگر بيايد نهايت خوبيها براي همه انسانها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. اين انتظار به همان اندازه فضيلت و برتري دارد که تحقق متعلق آن.

نگاهي اجمالي به رواياتي که در فضيلت انتظار ظهور امام عصر(ع) وارد شده اند ما را به سطح ارزش اين انتظار واقف مي سازد:

2-1. امام سجاد(ع) منتظران را برترين مردم همه روزگاران برمي شمارند:

... إنّ أهل زمان غيبته القائلون بإمامته المنتظرون لظهوره أفضل من کلّ أهل زمان.8

آن گروه از مردم عصر غيبتِ امام دوازدهم که امامت او را پذيرفته و منتظر ظهور او هستند برترين مردم همه روزگاران هستند.

2-2. امام صادق(ع) در فضيلت انتظار به معناي دوم مي فرمايد:

المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه في سبيل اللَّه.9

کسي که در انتظار تحقق امر ما (برقراري حکومت اهل بيت(ع)) باشد همانند کسي است که در راه خدا به خون خود غلتيده است.

2-3. آن حضرت در روايت ديگري منتظران ظهور را از زمره »دوستان خدا« برمي شمارند:

طوبي لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره أولئک أولياءاللَّه الذين لاخوف عليهم ولا هم يحزنون.

خوشا به حال شيعيان قائم ما که در زمان غيبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او. آنان دوستان خدا هستند، همانها که نه ترس به دل راه مي دهند و نه اندوهگين مي شوند.

2-4. امام صادق(ع) در بياني ديگر منتظران ظهور را با شهيدشدگان در پيشگاه رسول خدا(ص) برابر دانسته، مي فرمايند:

من مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم في فسطاطه. قال: ثمّ مکث هنيئة، ثمّ قال: لا بل کمن قارع معه بسيفه. ثمّ قال: لا واللَّه کمن استشهد مع رسول اللَّه، صلّي اللَّه عليه و آله.11

هر کس از شما بميرد در حالي که منتظر اين امر باشد همانند کسي است که با حضرت قائم(ع) در خيمه اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه اي درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسي است که در خدمت آن حضرت شمشير بزند. سپس فرمود: نه، به خدا همچون کسي است که در پيشگاه رسول خدا(ص) شهيد شده باشد.

3. نقش سازنده انتظار

براي درک درست نقش سازنده انتظار و اميد به آينده در فرد و جامعه لازم است که ارکان و پايه هاي اساسي آن را بررسي کنيم.

هر کس با مراجعه به خود و بررسي مصاديق مختلف انتظار درمي يابد که اين مفهوم سه پايه اساسي دارد:

1. ناخوشنودي از وضع موجود يا قانع نبودن به آن؛

2. اميد و باور به آينده مطلوب؛

3. تلاش در جهت تحقق آينده مطلوب.

بدون ترديد، انتظار، چه در معناي عام و چه در معناي خاص آن، زماني فعليت مي يابد که سه رکن ياد شده محقق شود. کسي که هيچ احساس ناخوشايندي نسبت به وضع موجود خود و شرايطي که در آن به سر مي برد ندارد، يا آينده روشني پيش روي خود نمي بيند و از باور درستي نسبت به امکان تغيير شرايط موجود برخوردار نيست، يا هيچ تلاشي در راه تحقق آينده اي که آن را مطلوب مي داند و رسيدن به هدفي که چشم انتظار رسيدن آن است، نمي کند، هرگز نمي تواند در زمره منتظران باشد.

حال اگر بخواهيم با توجه به سه رکن اساسي انتظار، به تحليل مفهومي انتظار ظهور امام مهدي(ع) بپردازيم و مشخص کنيم که چه زماني مي توان فردي را واقعاً منتظر ظهور دانست، بايد به سه نکته اساسي اشاره کنيم:

1. آگاهي نسبت به شرايط موجود و معرفت نسبت به شرايط عصر موعود؛

2. باور به تحقق وعده الهي در مورد آينده جهان و حاکميت نهايي دين خدا بر سراسر زمين؛

3. حرکت و تلاش در راه زمينه سازي و يا تحقق جامعه موعود.

نخستين شرط انتظار اين است که انسان به آن حد از آگاهي و شناخت برسد که بفهمد وضع موجود جهان و مناسبات حاکم بر آن به هيچ وجه خشنود کننده نيست و شرايطي که در آن زندگي مي کند تناسبي با عظمت وجودي انسان و شأن او ندارد. اين شناخت تنها در صورتي حاصل مي شود که آدمي ابتدا شرايط موجود جامعه خود و شرايط جامعه موعود را به درستي بشناسد و آنگاه به مقايسه آنها پرداخته و به داوري بنشيند که واقعاً کداميک از اين شرايط، شايسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است.

شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان و رستگاري بشر در پايان تاريخ است. باور به اين حقيقت که جهان بالاخره طعم خوش حقيقت، عدالت و معنويت را خواهد چشيد و ريشه هر چه دروغ، ستم، فساد و تباهي است از زمين برکنده خواهد شد.

بدون ترديد تحقق شرايط ياد شده مستلزم تلاش فراگير فردي و اجتماعي در حوزه هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. تلاشي که اگر به واقع محقق شود، فرد و جامعه مصداق رواياتي خواهند شد که در آنها منتظران ظهور را با ياوران امام مهدي(ع) و حاضران در صحنه هاي نبرد عصر ظهور مقايسه کرده و اجر و ثواب و شأن و مرتبه آنها را يکسان دانسته اند.

کلام خود را با ذکر روايتي از امام صادق(ع) به پايان مي بريم؛ روايتي که با تأمل در آن مي توان همه بايسته هاي انتظار فرج را دريافت:

إِنَّ لَنا دَولَةً يَجِيي ءُ اللَّهُ بِها إِذا شاءَ. ثُمَّ قالَ: مَن سَرَّهُ أَن يَکُونَ مِن أَصحابِ القائِمِ فَليَنتَظِر وَليَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ، وَ هُوَ مُنتَظِرٌ، فَإِن ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أَجرِ مَن أَدرَکَهُ، فَجِدُّوا وَانتَظِرُوا، هَنِيئاً لَکُم أَيَّتُهَا العِصابَةُ المَرحُومَةُ.12

براي ما دولتي است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مي سازد. و آنگاه [امام] فرمود: هر کس دوست مي دارد از ياران حضرت قائم، باشد بايد که منتظر باشد و در اين حال به پرهيزکاري و اخلاق نيکو رفتار نمايد، در حالي که منتظر است، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم، به پا خيزد، پاداش او همچون پاداش کسي خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد بر شما [اين پاداش] اي گروه مشمول رحمت خداوند!



پي نوشتها:

1 . ر.ک: دهخدا، علي اکبر، لغتنامه، ذيل کلمه »انتظار«؛ معين، محمد، فرهنگ فارسي ذيل کلمه »انتظار«.

2 . المجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج77، ص173، ح8.

3 . تنبيه الخواطر، ج1، ص272. به نقل از: محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمة، ترجمه حميدرضا شيخي، ج1، ص184، ح675.

4 . المجلسي، محمدباقر، همان، ج52، ص122، ح3.

5 . همان، ج10، ص94.

6 . همان، ص99.

7 . همان، ج75، ص208، ح77.

8 . همان، ج52، ص122، ح4.

9 . الصدوق، محمدبن علي بن الحسين، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص645، ج6.

10. همان، ص357، ح52.

11. المجلسي، محمدباقر، همان، ص126، ح18.

12. النعماني، محمدبن ابراهيم بن جعفر، کتاب الغيبة، ص200، ج16؛ المجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص140، ح50.