شيعه، انتظار، وظايف منتظران



عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصيت حضرت صاحب‏الامر، عليه‏السّلام، باعث شده است كه در طول هزار و اندى سال كه از غيبت كبرى مى‏گذرد، هر گروه از مردم بسته به گرايش‏هاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى كه داشته‏اند، از ديدگاهى خاص به تحليل شخصيت و تعيين جايگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور خود از اين موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستى تلقّى كنند.

در اين ميان جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنا با طرح موضوع خليفةاللَّه و انسان كامل و پرداختن به نقش حجت الهى در عالم هستى، تنها به جنبه فرا طبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و از ساير جنبه‏ها غفلت ورزيدند.

گروهى ديگر از اصحاب شريعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبيعى آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح كردن نقشى كه آن حضرت به عنوان امام و پيشواى مردم به عهده دارند هيچ‏گونه مسؤوليتى را در زمان غيبت متوجه مردم نديدند و تنها تكليف مردم را اين دانستند كه براى فرج آن حضرت دعا كنند تا خود بيايند و امور مردم را اصلاح كنند.

عده‏اى هم ضمن توجّه به جنبه فراطبيعى و طبيعى وجود مقدس حضرت حجّت، عليه‏السّلام، تمام همّ و غمّ خود را متوجّه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظيفه خود را اين دانستند كه با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند.

اما در اين ميان گروهى با در نظر گرفتن همه ابعادى كه بدان‏ها اشاره شد، به طرح معناى درست انتظار پرداخته و درصدد تعيين وظيفه و نقش مردم در دوران غيبت برآمدند. در اين ديدگاه، هم مسأله خلافت الهى انسان كامل مطرح است، هم به جايگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجّه شده و هم وظيفه‏اى كه مردم در دعا براى حفظ آن وجود مقدّس و تعجيل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است.

شايد بتوان امام راحل امت، قدس‏سره، را به عنوان درخشان‏ترين چهره از گروه اخير ذكر كرد. ايشان با صراحت به نقد و بررسى برداشت‏هاى مختلفى كه از مسأله انتظار فرج وجود دارد، پرداخته و ديدگاه خاص خود را در اين زمينه چنين مطرح ساختند:

البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمى‏توانيم بكنيم، اگر مى‏توانستيم مى‏كرديم. اما، چون نمى‏توانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. ... اما ما بايد فراهم كنيم كار را، فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت، عليه‏السّلام، ...

2ايشان در جايى ديگر نيز درباره مفهوم »انتظار فرج« مى‏فرمايند:

انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند. و مقدمات ظهور ان‏شاءاللَّه تهيه شود.

3براى شناخت جايگاه و مفهوم انتظار در تفكر شيعى برخى از رواياتى را كه در اين زمينه وارد شده است مورد بررسى قرار مى‏دهيم تا روشن شود كه:

1. آيا انتظار ضرورت دارد؟

2. فضيلت آن چيست؟

3. چه وظايفى در عصر غيبت بر عهده منتظران است؟

4. انتظار چه آثارى دارد؟



1. ضرورت انتظار

در تفكّر شيعى، انتظار موعود، به عنوان يك اصل مسلّم اعتقادى مطرح بوده و در بسيارى از روايات بر ضرورت انتظار قائم آل محمد، عليهم‏السلام، تصريح شده است، كه از جمله مى‏توان به روايات زير اشاره كرد:

1. محمد بن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة روايت كرده است كه روزى امام صادق، عليه‏السّلام، خطاب به اصحاب خود فرمودند:

آيا شما را خبر ندهم به آنچه خداى، صاحب عزت و جلال، هيچ عملى را جز به آن از بندگان نمى‏پذيرد؟ گفتم: چرا. فرمود: گواهى دادن به اينكه هيچ شايسته پرستشى جز خداوند نيست و اينكه محمد [صلّى‏اللّه‏عليه‏وآله] بنده و فرستاده او است، و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولايت ما، و بيزارى از دشمنانمان - يعنى خصوص امامان - و تسليم شدن به آنان، و پرهيزكارى و تلاش و مجاهدت و اطمينان و انتظار قائم، عليه‏السّلام.

42. ثقة الاسلام كلينى در كتاب الكافى روايت مى‏كند كه روزى مردى بر حضرت ابوجعفر امام باقر، عليه‏السّلام، وارد شد و صفحه‏اى در دست داشت؛ حضرت باقر، عليه‏السّلام، به او فرمود:

اين نوشته مناظره كننده‏اى است كه پرسش دارد از دينى كه عمل در آن مورد قبول است. آن مرد عرض كرد: رحمت خداوند بر تو باد همين را خواسته‏ام. پس حضرت ابوجعفر باقر، عليه‏السّلام، فرمود: گواهى دادن به اينكه خدا يكى است و هيچ شريكى براى او وجود ندارد، و اين كه محمد بنده و رسول او است، و اين كه اقرار كنى به آنچه از سوى خداوند آمده، و ولايت ما خاندان و بيزارى از دشمنان ما، و تسليم به امر ما، و پرهيزكارى و فروتنى، و انتظار قائم ما، كه ما را دولتى است كه هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.

53. شيخ صدوق در كتاب كمال‏الدين از »عبدالعظيم حسنى« روايت مى‏كند كه:

روزى بر آقايم محمدبن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين‏بن‏ابى‏طالب، عليهم السلام، وارد شدم و مى‏خواستم كه درباره قائم از آن حضرت سؤال كنم كه آيا همان مهدى است يا غير او پس خود آن حضرت آغاز سخن كرد و به من فرمود:

اى ابوالقاسم! بدرستى كه قائم از ماست و او است مهدى كه واجب است در [زمان] غيبتش انتظار كشيده شود و در [زمان] ظهورش اطاعت گردد، و او سومين [امام] از فرزندان من است.

6روايات ياد شده و بسيارى روايات ديگر - كه در اين مجال فرصت طرح آنها نيست - همگى بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غيبت دلالت مى‏كند، امّا حال بايد ديد كه انتظار كه اين همه بر آن تأكيد شده و يكى از شرايط اساسى اعتقاد اسلامى شمرده مى‏شود - چه فضيلتى دارد و در كلام معصومين، عليهم‏السلام، از چه جايگاهى برخوردار است.



2. فضيلت انتظار

در روايات اسلامى آنچنان مقام و منزلتى براى منتظران موعود برشمرده شده كه گاه انسان را به تعجب وا مى‏دارد كه چگونه ممكن است عملى كه شايد در ظاهر ساده جلوه كند از چنين فضيلتى برخوردار باشد. البته توجه به فلسفه انتظار و وظايفى كه براى منتظران واقعى آن حضرت بر شمرده شده، سرّ اين فضيلت را روشن مى‏سازد.

در اينجا به پاره‏اى از فضائلى كه براى منتظران قدوم، حضرت بقيةالله‏الأعظم بر شمرده شده، اشاره مى‏كنيم:

1. از پيامبر گرامى اسلام، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، روايت شده است كه فرمودند:

برترين عبادت‏ها انتظار فرج است.

72. همچنين از آن حضرت روايت شده است كه:

برترين جهاد امت من انتظار فرج است.

83. مرحوم مجلسى در كتاب بحارالانوار از اميرالمؤمنين، عليه‏السّلام، نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمودند:

منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد. بدرستى كه خوشايندترين اعمال نزد خداوند، صاحب عزّت و جلال، انتظار فرج است.

94. شيخ صدوق در كتاب كمال‏الدين از امام صادق، عليه‏السّلام، روايت كرده كه آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان - كه بر آنها درود باد - فرمود:

منتظر امر (حكومت) ما، بسان آن است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد.

105. در همان كتاب به نقل از امام صادق، عليه‏السّلام، روايت ديگرى به اين شرح در فضيلت منتظران وارد شده است:

خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش چشم به راه ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولياء خدا هستند، همان‏ها كه نه ترسى برايشان هست و نه اندوهگين شوند.

11

6. در روايت ديگرى مرحوم مجلسى از امام صادق، عليه‏السّلام، نقل مى‏كند كه:

هر كس از شما بميرد در حالى كه منتظر اين امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم، عليه‏السّلام، در خيمه‏اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه‏اى درنگ كرده، آنگاه فرمود: نه، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند. سپس فرمود: نه، به‏خدا همچون كسى است كه در پيشگاه رسول خدا، صلّى‏اللّه‏عليه‏وآله، شهيد شده باشد.

12

چرا اين همه فضيلت؟

با مشاهده روايات ياد شده ممكن است براى بسيارى اين پرسش پيش آيد كه چرا انتظار از چنين فضيلت برجسته‏اى برخودار است؟ براى رسيدن به پاسخ مناسبى براى اين پرسش چند نكته اساسى را بايد مورد توجه قرار داد:

1. انتظار حلقه اتصال شيعه با امام معصوم: چنانكه مى‏دانيد »ولايت« و »امامت« ركن اساسى مكتب تشيع است و اعتقاد به ضرورت وجود حجت خدا و امام معصوم در هر عصر و زمان از مهمترين نقاط تمايز اين مكتب از ساير مكتب‏هاست. از ديدگاه شيعه پذيرش ولايت معصومين، عليهم‏السلام، و به طور كلى تسليم در برابر امام و حجت عصر، سرآمد همه فضيلت‏ها و شرط اساسى قبولى همه اعمال عبادى است. با توجه به اين نكات درمى‏يابيم كه »انتظار« در زمان غيبت و عدم حضور ظاهرى امام در جامعه به نوعى اعلام پذيرش ولايت و امامت آخرين امام از سلسله امامان شيعه است و همين انتظار موجب مى‏شود كه ارتباط شيعيان با امامشان، اگر چه به صورت ارتباط قلبى و معنوى، حفظ شود و آنها در همه اعصار از فيض وجود امامشان برخوردار باشند.

بنابراين اگر »انتظار« را از مكتب شيعه بگيريم تفاوت چندانى ميان اين مكتب و ديگر مكاتب باقى نخواهد ماند؛ البته انتظار به همان مفهوم درست آن؛ يعنى اميد به ظهور و قيام عدالت‏گستر دوازدهمين امام معصوم از خاندان پيامبر اكرم، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله؛ همو كه در حال حاضر حجت خدا، واسطه فيض الهى، زنده و شاهد و ناظر اعمال شيعيان خود و فريادرس آنها در گرفتارى‏ها و ناملايمات است.

2. انتظار، معيار ارزش انسان‏ها: آرزوها و آمال انسان‏ها معيار خوبى براى سنجش ميزان رشد، كمال و تعالى آنهاست؛ تا آنجا كه برخى مى‏گويند: »بگو چه آرزويى دارى تا بگويم كيستى«. آرزوهاى بلند، متعالى و ارزشمند حكايت از كمال روح و رشد شخصيت انسان‏ها و بلنداى همت آنها مى‏كند. به عكس آرزوهاى خرد، حقير و بى‏ارزش نشان از بى‏همتى و رشدنيافتگى افراد دارد.

آرزوها انسان را به حركت وامى‏دارد و به طور طبيعى هر چه همت، بلندتر و آرزو، ارزشمندتر باشد حركت و تلاش انسان نيز از ارزش بيشترى برخوردار خواهد بود.

امام على، عليه‏السلام، در همين زمينه مى‏فرمايد:

ارزش مرد به اندازه همت اوست.

13پس از اين مقدمه مى‏توان گفت كه چون انسان منتظر برترين و ارزشمندترين آمال و آرزوهاى ممكن را داراست، به طور طبيعى از بهترين و والاترين ارزش‏ها نيز برخوردار است.

توضيح اينكه آرزوى نهايى انسان منتظر، حاكميت نهايى دين خدا و مذهب اهل‏بيت، عليهم‏السلام، بر سراسر جهان، استقرار حكومت صالحان و مستضعفان در سراسر گيتى، كوتاه شدن دست ظالمان و مستكبران از گوشه گوشه جهان، برقرارى نظام قسط و عدالت بر پهنه زمين و گسترش امنيت و رفاه در جاى جاى كره خاك است؛ يعنى آرزويى كه از ابتداى تاريخ تاكنون و در زمان هيچ پيامبرى محقق نشده است. قطعاً چنين آرزوى بلندى از ارزش و فضيلتى وصف‏ناپذير برخوردار است. البته به شرط آنكه »منتظر« به تناسب آرزوى بلند خود از تلاش و كوشش براى تحقق هر چه زودتر اين آرزو كوتاهى نكند.

3. انتظار عامل پويايى و سازندگى فرد و اجتماع: چنانكه از مطالب بعدى و در بحث از وظايف منتظران روشن خواهد شد، انتظار نقش مهمى در سازندگى، پويايى و اصلاح فرد و جامعه در زمان غيبت دارد، و اگر انسان منتظر به وظايفى كه براى او برشمرده شده عمل كند به الگوى مطلوب انسان ديندار دست مى‏يابد و از جايگاه و مرتبه والايى برخوردار مى‏شود. به عبارت ديگر انسان منتظر با رعايت همه شرايط انتظار به همان شأن و منزلتى كه مورد انتظار دين اسلام است، رسيده و به بالاترين نقطه كمال نائل مى‏شود.

با توجه به نكات بالا به رمز فضائل بى‏شمارى كه براى منتظران برشمرده شد واقف مى‏شويم و بدرستى درمى‏يابيم كه چرا انسان منتظر از نظر اسلام از چنين مقام و مرتبه بلندى برخوردار است.



3. وظايف منتظران

در مورد وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت سخن‏هاى بسيارى گفته شده است و حتى در بعضى از كتاب‏ها، از جمله كتاب مكيال‏المكارم فى فوائد الدعاء للقائم تا هشتاد وظيفه براى منتظران قدوم خاتم اوصياء حضرت بقيةاللّه، ارواحنا له الفداء، بر شمرده شده است.

14اما، از آنجا كه تبيين همه وظايفى كه شيعيان در عصر غيبت بر عهده دارند در اين محدوده نمى‏گنجد، به تعدادى از مهمترين اين وظايف اشاره مى‏كنيم:



1 - 3. شناخت حجت خدا و امام عصر، عليه‏السّلام

اولين و مهمترين وظيفه‏اى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خويش است. اين موضوع تا بدان درجه از اهميت قرار دارد كه در روايات بسيارى كه به طريق شيعه و اهل سنّت از پيامبر گرامى اسلام، صلّى‏اللّه‏عليه‏وآله، و ائمه معصومين، عليهم السلام، نقل شده، آمده است:

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به‏مرگ جاهلى مرده است.

15و در روايت ديگرى كه مرحوم كلينى از امام محمد باقر، عليه‏السلام، نقل مى‏كند آمده است:

هر كس در حالى كه امامى نداشته باشد بميرد، مردنش مردن جاهليت است و هر آنكه در حال شناختن امامش بميرد پيش‏افتادن و يا تأخير اين امر [دولت آل محمد، عليهم‏السّلام] او را زيان نرساند و هر كس بميرد در حالى كه امامش را شناخته همچون كسى است كه در خيمه قائم [عليه‏السّلام] با آن حضرت باشد.

16توجه به مفاد دعاهايى كه خواندن آنها در عصر غيبت مورد تأكيد قرار گرفته است، نيز ما را به اهميت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون مى‏سازد؛ چنانكه در يكى از دعاهاى معروف و معتبرى كه شيخ صدوق آن را در كتاب كمال‏الدين نقل كرده، مى‏خوانيم:

بار الها! خودت را به من بشناسان كه اگر خودت را به من نشناسانى پيغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها! پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناسانى از دينم گمراه مى‏گردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهليت نميران و دلم را [از حق] پس از آنكه هدايتم فرمودى منحرف مگردان...

17امام صادق، عليه‏السلام، در مورد كمترين حد معرفت امام مى‏فرمايد:

كمترين حد معرفت به امام آن است كه [بدانى] امام مساوى با پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، است مگر در درجه نبوت. امام، وارث پيامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و بايد در هر امرى تسليم او بود و به سخن و فرمان او عمل كرد...

18مؤلف كتاب ارزشمند مكيال‏المكارم مراد و مقصود از »معرفت امام« را، كه در روايت‏هاى يادشده بر آنها تأكيد شده است، چنين توضيح مى‏دهند:

بدون ترديد مقصود از شناختى كه امامان ما - كه درودها و سلام‏هاى خداوند برايشان باد - تحصيل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده‏اند، اين است كه ما آن حضرت را آنچنانكه هست بشناسيم؛ به گونه‏اى كه اين شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه‏هاى ملحدان و مايه نجاتمان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين باشد، و اين چنين شناختى جز به دو امر حاصل نمى‏گردد: اول، شناختن شخص امام، عليه‏السّلام، به نام و نسب، و دوم، شناخت صفات و ويژگى‏هاى او و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.

19البته امر دومى كه در كلام يادشده بدان اشاره شده، در عصر ما از اهميت بيشترى برخوردار بوده و در واقع اين نوع شناخت است كه مى‏تواند در زندگى فردى و اجتماعى منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زيرا اگر كسى بحقيقت به صفات و ويژگى‏هاى امام عصر، عليه‏السّلام، و نقش و جايگاه آن حضرت در عالم هستى و فقر و نياز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از ياد و نام آن حضرت غافل نمى‏شود.

نكته‏اى كه در اينجا بايد در نظر داشت اين است كه شناخت امام زمان، عليه‏السلام، از شناخت ديگر امامان معصوم، عليهم‏السلام، جدا نيست و اگر كسى به طور كلى به شأن و جايگاه ائمه هدى واقف شد، صفات و ويژگى‏هاى آنها را شناخت و به مسؤوليت خود در برابر آنها پى برد، قطعاً نسبت به امام عصر، عليه‏السلام، نيز به شناختى شايسته مى‏رسد.

بهترين راه براى پى بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شيعه به طور كلى و امام عصر، عليه‏السلام، به طور خاص، مطالعه و تأمل در كتاب‏هايى است كه در اين زمينه نگاشته شده است كه از جمله مى‏توان به كتاب‏هاى زير اشاره كرد: الكافى، محمدبن يعقوب كلينى (ج1، كتاب الحجة)، كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، ابوجعفر محمدبن الحسن معروف به شيخ طوسى، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، محمدبن على بن الحسين معروف به شيخ طوسى، بحارالانوار، مولى محمدباقر مجلسى (ج51، 52 و 53). بحمدالله همه اين كتاب‏ها به فارسى ترجمه شده و در دسترس همگان است.

خواندن زيارت »جامعه كبيره« و تأمل و تدبّر در اوصافى كه در اين زيارت براى ائمه معصومين، عليهم‏السلام، نقل شده نيز در حصول معرفت نسبت به مقام و جايگاه امام در عالم هستى بسيار مؤثر است.

البته بايد توجه داشت كه شناخت و معرفت حقيقى نسبت به حجت خدا تنها با مطالعه كتاب حاصل نمى‏شود و در اين راه بايد از عنايات حضرت حق نيز مدد جوييم و - همچنانكه در دعايى كه پيش از اين بدان اشاره كرديم، ملاحظه شد - از درگاه الهى نيز توفيق شناخت حجتش را درخواست كنيم، تا بدين وسيله از گمراهى و سرگردانى نجات يابيم. اين موضوع را از روايتى كه مرحوم كلينى از »محمد بن حكيم« نقل كرده، مى‏توان استفاده كرد. در اين روايت آمده است:

از ابى‏عبداللّه (امام جعفر صادق)، عليه‏السّلام، پرسيدم: معرفت ساخته كيست؟ فرمود: از ساخته‏هاى خداوند است و براى بندگان نقشى در حصول معرفت نيست.

20شايد بتوان گفت كه شناخت نشانه‏ها و علائم ظهور نيز يكى از فروع شناخت امام عصر، عليه‏السلام، است؛ زيرا شناخت دقيق نشانه‏ها و علائم ظهور موجب مى‏گردد كه انسان فريب مدعيان دروغين مهدويت را نخورد و در دام شيّادانى كه ادعاى »مهدى« بودن دارند نيفتد.

توضيح اينكه براى ظهور منجى آخرالزمان نشانه‏ها و علائم حتمى و ترديدناپذيرى برشمرده شده كه با مشاهده آنها مى‏توان به حقانيت آن منجى و اينكه او واقعاً همان امام منتظر؛ يعنى امام مهدى، عليه‏السلام، است پى برد.

بنابراين بر همه منتظران لازم است كه پس از شناخت كامل امام عصر، عليه‏السلام، به مطالعه و شناسايى علائم و نشانه‏هاى ظهور نيز بپردازند.

براى آشنايى با نشانه‏هاى ظهور نيز علاوه بر كتاب‏هايى كه در بالا بدانها اشاره شد مى‏توان به كتاب‏هاى زير مراجعه كرد: نوائب‏الدهور فى علائم‏الظهور، سيدحسن ميرجهانى، عصر ظهور، على كورانى، روزگار رهايى، كامل سليمان، ترجمه على‏اكبر مهدى‏پور و نشانه‏هاى ظهور او، محمد خادمى شيرازى.



2 - 3. پيراستگى از بدى‏ها و آراستگى به خوبى‏ها

وظيفه مهم ديگرى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد پيراستن خود از خصايص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نيكو است، چنانكه در روايتى كه از امام صادق، عليه‏السّلام، نقل شده، آمده است:

هر كس دوست مى‏دارد از ياران حضرت قائم، عليه‏السّلام، باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم، عليه‏السّلام، به پاخيزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد بر شما [اين اجر] اى گروه مشمول رحمت خداوند!

21

امام عصر، عليه‏السلام، نيز با توجه به ناگهانى بودن امر ظهور همه شيعيان را در زمان غيبت به انجام اعمال پسنديده و دورى از اعمال ناپسند فراخوانده، مى‏فرمايد:

پس هر يك از شما بايد آنچه را كه موجب دوستى ما مى‏شود، پيشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودى ما مى‏گردد، دورى گزيند؛ زيرا فرمان ما به يكباره و ناگهانى فرامى‏رسد و در آن زمان توبه و بازگشت براى كسى سودى ندارد و پشيمانى از گناه كسى را از كيفر ما نجات نمى‏بخشد.

22موضوع تهذيب نفس و دورى گزيدن از گناهان و اعمال ناشايست، به عنوان يكى از وظايف منتظران در عصر غيبت، از چنان اهميتى برخوردار است كه در توقيع شريفى كه از ناحيه23مقدسه حضرت صاحب‏الامر به مرحوم شيخ مفيد، رضى اللّه عنه، صادر گرديده، اعمال ناشايست و گناهانى كه از شيعيان آن حضرت سر مى‏زند، يكى از اسباب و يا تنها سبب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از لقاى آن بدر منير شمرده شده است:

... پس تنها چيزى كه ما را از آنان (شيعيان) پوشيده مى‏دارد، همانا چيزهاى ناشايستى است كه از ايشان به ما مى‏رسد و خوشايند ما نيست و از آنان انتظار نمى‏رود.

24بايد توجه داشت كه ما تنها زمانى مى‏توانيم خود را منتظر امام عدالت‏گستر و پيرو او بدانيم كه در زندگى فردى و اجتماعى خود، راه و روش مورد نظر او را اجرا كنيم. چنانكه در نامه اميرالمؤمنين على، عليه‏السلام، خطاب به عثمان‏بن حنيف، فرماندار بصره آمده است:

آگاه باش كه هر پيروى را پيشوايى است كه پى وى را پويد و از نور دانش او روشنى جويد، بدان كه پيشواى شما بسنده كرده است از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنى خويش نموده. بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد. ليكن مرا يارى كنيد به پارسايى و كوشيدن و پاكدامنى و درستى ورزيدن.

25برخى منابع كه با مطالعه آنها مى‏توان به الگوى مطلوب براى اخلاق و رفتار مورد نظر ائمه معصومين، عليهم‏السلام، دست يافت عبارتند از:

1. دعاى »مكارم‏الاخلاق« امام سجاد، عليه‏السلام؛ اين دعاى شريف كه در صحيفه سجاديه (دعاى بيستم) و در پايان كتاب مفاتيح‏الجنان، شيخ عباس قمى آمده، يكى از بهترين منابع براى شناخت فضايل و رذايل اخلاقى است.

2. دعاى امام زمان، عليه‏السلام؛ اين دعا در مفاتيح‏الجنان نقل شده و با جمله »أَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَةِ...« آغاز مى‏شود. دعاى يادشده كه از امام زمان، عليه‏السلام، نقل شده از جمله دعاهايى است كه مى‏تواند به ما تصويرى روشن از شيعه منتظر ارايه دهد و ما را با انتظارات امام از شيعيانش آشنا كند.

انسان با مداومت بر خواندن اين دعاها و سعى و تلاش در به كار بستن آنچه در آنها آمده است، مى‏تواند به وضعيت روحى و اخلاقى مطلوب و مورد نظر ائمه معصومين، عليهم‏السلام، و بويژه امام عصر، عليه‏السلام، دست يابد و ان‏شاءالله در هر زمان كه ظهور واقع شد با رويى سپيد در پيشگاه امام خود حاضر شود.



3 - 3. پيوند با مقام ولايت

حفظ و تقويت پيوند قلبى با امام عصر،عليه‏السّلام، و تجديد دايمى عهد و پيمان با آن حضرت يكى ديگر از وظايف مهمى است كه هر شيعه منتظر در عصر غيبت بر عهده دارد. بدين معنا كه يك منتظر واقعى حضرت حجت، عليه‏السّلام، با وجود غيبت ظاهرى آن حجت الهى هرگز نبايد احساس كند كه در جامعه رها و بى‏مسؤوليت رها شده و هيچ تكليفى نسبت به امام و مقتداى خود ندارد.

اين موضوع در روايات بسيارى مورد تأكيد قرار گرفته است كه در اين مجال به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

در روايتى كه از امام محمد باقر، عليه‏السّلام، نقل شده آن حضرت در تفسير اين كلام خداى تعالى:

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شكيبا باشيد و ديگران را به شكيبايى فرا خوانيد و مراقب و مواظب باشيد و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد.

26مى‏فرمايند:

بر انجام واجبات صبر كنيد و با دشمنانتان پايدارى كنيد، و پيوند خود را با امام منتظرتان مستحكم نماييد.

27همچنين امام صادق، عليه‏السّلام، در روايت ديگرى كه در تفسير آيه مزبور وارد شده مى‏فرمايند:

بر واجبات صبر كنيد و يكديگر را بر مصايب به صبر واداريد و خود را بر پيوند با امامان [و يارى آنها] ملتزم‏سازيد.

28روايات ديگرى نيز به همين مضمون از امام جعفر صادق و امام‏موسى‏كاظم، عليهماالسلام، وارد شده است كه به جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى‏كنيم.

29اين‏كه مى‏بينيم در روايت‏هاى متعددى، امامان ما شيعيان خود را به تجديد عهد و بيعت با امام زمان خود سفارش كرده و از آنها خواسته‏اند كه در آغاز هر روز و حتى بعد از هر نماز واجب، دعاى عهد بخوانند، همه نشان از اهميت پيوند دائمى شيعيان با مقام عظماى ولايت و حجت خدا دارد.

يكى از مشهورترين دعاهاى عهد، دعايى است كه مرحوم سيد بن طاووس آن را در كتاب ارزشمند مصباح‏الزائر به نقل از امام صادق، عليه‏السّلام، روايت كرده و در ابتداى آن آمده است كه:

هر كس چهل بامداد خدا را با اين عهد بخواند، از ياوران قائم ما خواهد بود، پس اگر پيش از [ظهور] قائم از دنيا برود، خداوند تعالى او را از قبرش خارج مى‏سازد [تا قائم را يارى دهد]. و خداوند به شماره هر كلمه [از آن] هزار حسنه به او عطا كند و هزار بدى را از او برطرف مى‏سازد.

30به دليل اهميت و اعتبار مضمون اين دعاى شريف در اينجا بخشى از آن را نقل مى‏كنيم:

بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگانيم، عهد و عقد و بيعتى را كه از آن حضرت بر گردن دارم با او تجديد مى‏كنم، كه هرگز از آن عهد و بيعت برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا! مرا از انصار و ياران آن حضرت و از مدافعان [حريم مقدس] او، و شتابندگان در پى انجام مقاصد او و اطاعت‏كنندگان از دستورات و نواهى او و حمايت‏كنندگان از [وجود شريف] او و سبقت‏جويان به سوى خواسته او و شهيد شدگان در حضور او قرار ده.

31دقت در عبارت‏هاى بالا مى‏تواند تصويرى روشن از مفهوم عهد و پيمان با امام و حجت زمان به ما ارايه دهد؛ عهد و پيمانى ناگسستنى براى يارى و نصرت امام زمان خود و اطاعت مخلصانه و تا پاى جان از اوامر و نواهى او.

آيا اگر هر شيعه منتظر در آغاز هر روز، با حضور و توجه، چنين عهد و پيمانى را با امام و مقتداى خود تجديد نمايد، هرگز به ركود، ذلت و خوارى و ظلم و بى‏عدالتى تن خواهد داد؟

آيا هرگز حاضر خواهد شد كه به رضاى مولا و سرور خود بى‏اعتنايى كند و تن به گناه و معصيت دهد؟ مسلماً خير. بدون هيچ ترديدى اگر در جامعه‏اى چنين فرهنگى حاكم شود و همه تنها در پى رضاى امام زمان خود باشند، آن جامعه هرگز دچار بحران فرهنگى، از خودبيگانگى، يأس و نوميدى و انحطاط نخواهد شد. اين نكته نيز مسلم است كه اگر همه شيعيان با همدلى و همراهى دست بيعت و يارى به سوى مولا و سرور خود دراز كنند و بر نصرت او متفق شوند ديرى نخواهد پاييد كه فرج مولايشان را درك خواهند كرد و براى هميشه از ظلم‏ها و ذلت‏ها رهايى‏خواهند يافت. چنانكه در توقيع شريفى كه پيش از اين نيز به بخشى از آن اشاره شد آمده است:

اگر شيعيان ما، كه خداوند آنان را در اطاعتش يارى دهد، در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شده يكدل و مصمم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تأخير نمى‏افتد و سعادت ديدار ما براى آنها با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مى‏گردد.

32شيعيان منتظر علاوه بر دعاى عهد مى‏توانند با بهره‏گيرى از دعاها و زيارت‏هاى ديگرى كه مرتبط با امام عصر، عليه‏السلام، است، پيوند و ارتباط دائمى خود را با آن امام برقرار سازند كه از آن جمله مى‏توان به دعاى ندبه، دعاى فرج، دعاى زمان غيبت، استغاثه به امام زمان، عليه‏السلام، زيارت آل‏ياسين، زيارت امام عصر در روز جمعه، نماز امام زمان و... اشاره كرد. دعا به امام زمان، عليه‏السلام، در قنوت و تعقيب نمازهاى پنجگانه نيز مى‏تواند در ايجاد ارتباط و انس بيشتر با آن حضرت مؤثر باشد. چشم‏انتظاران امام عصر، عليه‏السلام، همچنين مى‏توانند با حضور در مساجد و مكان‏هاى مقدسى كه منسوب به امام عصر، عليه‏السلام، است همچون مسجد جمكران در قم، مسجد سهله در نجف، سرداب مقدس سامرا و... پيوند خويش را با آن حضرت روز به روز مستحكم‏تر نمايند.



4 - 3. كسب آمادگى براى ظهور حجت حق

يكى ديگر از وظايفى، كه به تصريح روايات، در دوران غيبت بر عهده شيعيان و منتظران فرج قائم آل محمد، صلّى‏اللّه‏عليه‏وآله، است كسب آمادگى‏هاى نظامى و مهيا كردن تسليحات مناسب هر عصر براى يارى و نصرت امام غائب است. چنانكه در روايتى كه نعمانى از امام صادق، عليه‏السّلام، نقل كرده، آمده است:

هر يك از شما بايد براى خروج حضرت قائم، عليه‏السّلام، [سلاحى] مهيا كند. هر چند يك تير باشد؛ خداى تعالى هر گاه بداند كسى چنين نيتى دارد اميد آن است كه عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درك كند [و از ياران و همراهانش قرار گيرد].

33در روايت ديگرى مرحوم كلينى از امام ابوالحسن [موسى كاظم، عليه‏السّلام] نقل مى‏كند كه:

... هر كس اسبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگين سازد، در حالى كه او منسوب به ماست، خداوند روزيش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا كند، او را به آرزويش برساند و در رسيدن به خواسته‏هايش يارى كند.

34همچنين مرحوم كلينى در الكافى از »ابوعبداللّه جعفى« روايتى را نقل مى‏كند كه توجه به مفاد آن بسيار مفيد است:

حضرت ابوجعفر محمدبن على (امام‏باقر) عليهماالسّلام، به من فرمودند: منتهاى زمان مرابطه (مرزدارى) نزد شما چند روز است؟35عرضه داشتم: چهل روز فرمودند: ولى مرابطه ما مرابطه‏اى است كه هميشه هست....

36علامه مجلسى در شرح اين فرمايش امام، عليه‏السّلام، مى‏فرمايد:

بر شيعيان واجب است كه خود را بر اطاعت امام بر حق و انتظار فرج او ملتزم سازند و براى يارى نمودنش مهيا باشند.

37شيخ محمد حسن نجفى نيز در كتاب جواهرالكلام در شرح روايت مزبور مى‏فرمايد:

مرابطه در اين روايت به معناى اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانه‏روز است، همچنانكه در بعضى از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است، نه مرابطه مصطلح در فقه.

38شايد بتوان گفت كه كلام صاحب جواهر نيز در نهايت به همان كلام علامه مجلسى برمى‏گردد كه فرمود: مرابطه در روايت مزبور به معناى آمادگى و مهيا بودن براى يارى امام منتظر است.

رمز اينكه شيعه بايد هر لحظه آماده يارى امام خود باشد اين است كه زمان ظهور براى ما مشخص نيست و هر آن كه اراده خداوند تعلق گيرد ممكن است ظهور واقع شود. بنابراين شيعيان بايد همواره در حال آماده‏باش به‏سربرند تا در موقع لزوم به فرمان امام خود براى مقابله با مستكبران و ظالمان جهان به پا خيزند.

با نگاهى به تاريخ شيعه مى‏توانيم به عمق باور مردم به موضوع ظهور و آمادگى هميشگى آنها براى اين موضوع پى‏بريم. »ابن بطوطه« در سفرنامه خودمى‏نويسد:

ندبه شيعيان حِلّه براى امام زمان ... در نزديكى بازار بزرگ شهر، مسجدى قرار دارد كه بر در آن، پرده حريرى آويزان است و آنجا را »مسجد صاحب‏الزمان« مى‏خوانند. شب‏ها پيش از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشيرهاى آخته ... اسبى يا استرى زين‏كرده مى‏گيرند و به سوى مسجد صاحب‏الزمان روانه مى‏شوند. پيشاپيش اين چارپا، طبل و شيپور و بوق زده مى‏شود. ساير مردم در طرفين اين دسته حركت مى‏كنند و چون به مسجد صاحب‏الزمان مى‏رسند، در برابر در ايستاده و آواز مى‏دهند كه:

»بسم‏اللَّه، اى صاحب‏الزمان، بسم‏اللَّه بيرون آى كه تباهى روى زمين را فراگرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است كه برآيى، تا خدا به وسيله تو حق را از باطل جدا گرداند ...« و به همين ترتيب به نواختن بوق و شيپور و طبل ادامه مى‏دهند تا نماز مغرب فرا رسد...

39بايد توجه داشت كه نحوه آمادگى و مهيّا بودن براى ظهور بستگى به شرايط زمان و مكان دارد و اگر در بعضى از روايات سخن از آماده كردن اسب و شمشير براى ظهور ولىّ امر، عليه‏السّلام، به ميان آمده، و براى آن فضيلت بسيار برشمرده شده است، به اين معنا نيست كه اينها موضوعيت دارند، بلكه با قدرى تأمل روشن مى‏شود كه ذكر اين موارد تنها به عنوان تمثيل و بيان لزوم آمادگى رزمى براى يارى آخرين حجت حق است و مسلماً در اين عصر بر شيعيان لازم است كه با فراگرفتن فنون رزمى و مسلح شدن به تجهيزات نظامى روز، خود را براى مقابله با دشمنان قائم آل محمد، عليهم‏السّلام، آماده سازند. البته در حال حاضر به دليل حاكميت دولت شيعى و حكومت فقيه جامع‏الشرايط بر سرزمين اسلامى ايران اين وظيفه در درجه اول بر عهده حكومت اسلامى است كه در هر زمان قواى مسلح كشور را در بالاترين حد آمادگى نظامى قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه كه اراده الهى بر ظهور منجى عالم بشريت حضرت مهدى، عجّل‏اللّه‏تعالى فرجه، قرار گرفت بتوانند به بهترين نحو در خدمت آن حضرت باشند.

امام راحل، قدّس‏سرّه، با وسعت ديدى كه داشتند »كسب آمادگى براى ظهور« را بسيار فراتر از آنچه گفته شد مطرح مى‏كردند و معتقد بودند كه ما بايد از هم‏اكنون براى گسترش قدرت اسلام در جهان تلاش كنيم تا زمينه ظهور چنانكه بايد فراهم شود. ايشان در اين زمينه مى‏فرمودند:

همه ما انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار خدمت كنيم. انتظار فرج قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور ان‏شاءالله تهيه شود.

40

5 - 3. ارتباط با فقها و مراجع تقليد

ما از يك سو مى‏دانيم كه در دوران غيبت هيچيك از احكام اسلام تعطيل نشده و بايد تا آمدن امام عصر، عليه‏السلام، به همه آنچه اسلام از ما خواسته است عمل كنيم. و از سوى ديگر مى‏دانيم كه امكان دسترسى به امام معصوم، عليه‏السلام، و فراگرفتن مستقيم احكام دين از ايشان، براى ما وجود ندارد. حال در اين شرايط چه بايد كرد؟ آيا دست روى دست بگذاريم و به هيچيك از احكام اسلام عمل نكنيم يا به هر آنچه خود احتمال مى‏دهيم درست باشد عمل كنيم؟ قطعاً هيچيك از اين دو راه ما را به مقصود نمى‏رساند. امّا آيا امامان معصوم، عليهم‏السلام، فكرى براى شيعيان خود در زمان غيبت نكرده‏اند؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه: ائمه، عليهم‏السلام، تكليف ما را در زمان غيبت و عدم دسترسى به امام معصوم مشخص كرده و به ما امر فرموده‏اند كه به فقهاى جامع‏الشرايط مراجعه كنيم. چنانكه در روايتى كه امام حسن عسكرى، عليه‏السلام، از امام صادق، عليه‏السلام، نقل مى‏كند چنين مى‏خوانيم:

... امّا هر يك از فقها كه نفس خود را بازدارنده، دين خود را نگهدارنده، هواى خود را پس‏زننده و اوامر مولاى خود را اطاعت كننده بود، بر عوام (مردم) لازم است كه از او پيروى كنند و تنها بعضى از فقهاى شيعه هستند كه از اين صفات برخوردارند نه همه آنها.

41امام عصر، عليه‏السلام، نيز در يكى از توقيعات خود در پاسخ »اسحاق بن يعقوب« مى‏فرمايد:

... و امّا در رويدادهايى [كه در آينده] پيش مى‏آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنها حجت بر شما هستند و من حجت خدا برايشان.

42چنانكه مى‏دانيد در طول 69 سال غيبت صغرى؛ يعنى از سال 260 تا 329 ق. چهار تن از بزرگان شيعه به عنوان »نواب خاص« واسطه بين امام مهدى، عليه‏السلام، و مردم بودند. آنها پرسش‏هاى علما و بزرگان شيعه و حتى برخى از مردم معمولى را با آن حضرت مطرح مى‏كردند و ايشان نيز پاسخ آنها را مى‏دادند. امّا با پايان دوران غيبت صغرى و آغاز دوران غيبت كبرى ديگر كسى به عنوان نايب خاص معرفى نشد و مردم موظف شدند براى يافتن پاسخ پرسش‏هاى دينى خود به راويان احاديث اهل‏بيت، عليهم‏السلام، كه همان فقهاى جامع‏الشرايط بودند مراجعه كنند. از آن زمان به بعد فقها به عنوان نواب عام امام عصر، عليه‏السلام، مطرح شدند و رسالت هدايت شيعه را در عصر غيبت بر عهده گرفتند.

بنابراين بر همه منتظران امام عصر، عليه‏السلام، لازم است كه بنا به فرموده امامان خود با پيروى از فقها و مجتهدان واجد شرايط، اعمال دينى خود را انجام دهند.

در زمينه امور اجتماعى و سياسى نيز وظيفه مردم اطاعت از فقيهى است كه از سوى بزرگان شيعه به عنوان »ولى فقيه« انتخاب شده است.



6 - 3. دعا براى تعجيل فرج

يكى از وظايف مهمى كه بنا به تصريح حضرت صاحب‏الامر، عليه‏السلام، بر عهده همه منتظران گذاشته شده، دعا براى تعجيل فرج است.

امام عصر، عليه‏السلام، در توقيعى كه خطاب به »اسحاق بن يعقوب« صادر شده، مى‏فرمايند:

براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما همان است.

43امام حسن عسكرى، عليه‏السلام، نيز دعا براى تعجيل فرج را شرط رهايى از فتنه‏هاى دوران غيبت دانسته، مى‏فرمايد:

به خدا سوگند [او] غيبتى خواهد داشت كه در آن تنها كسانى از هلاكت نجات مى‏يابند كه خداوند آنها را بر قول به امامتش ثابت‏قدم داشته و در دعا براى تعجيل فرجش موفق كرده است.

44دعا براى تعجيل فرج از چنان اهميتى برخوردار است كه امام صادق، عليه‏السلام، مى‏فرمايد:

هر كس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگويد: »خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست و در فرج ايشان تعجيل كن« نميرد تا قائم [عليه‏السلام] را دريابد.

45در روايت ديگرى نيز آمده است كه هر كس چنين كند خداوند شصت حاجت او را برآورده مى‏سازد؛ سى حاجت از حوائج دنيا و سى حاجت از حوائج آخرت.

46بنابراين همه شيعيان بايد در طول شبانه‏روز، در اوقات نماز و در همه ايامى كه در آنها دعا سفارش شده، دعا براى تعجيل فرج را به عنوان يك تكليف و وظيفه مهم عصر غيبت فراموش نكنند. بلكه اين دعا را بر همه دعاهاى خود مقدم كنند تا خداوند به بركت اين دعا آنها را آنها را از همه فتنه‏ها و آشوب‏هاى زمان غيبت در امان نگهدارد و همه گرفتارى‏ها و غم و غصه‏هاى آنها را برطرف سازد.



7 - 3. بزرگداشت يادونام حضرت‏مهدى، عليه‏السلام

مؤمنان بايد نام همه معصومين، عليهم‏السلام، را بزرگ بدارند و جز با تعظيم و احترام از آنها ياد نكنند. اما در اين ميان امام مهدى، عليه‏السلام، جايگاه و شأن ويژه‏اى دارند؛ زيرا:

1. ايشان امام عصر و زمان ما و حجت حىّ و حاضر و ناظر خداوند هستند؛

2. آن حضرت وارث همه فضايل و شايستگى‏هايى هستند كه در خاندان رسالت وجود داشته است؛

3. آن امام احياكننده مكتب اهل‏بيت، عليهم‏السلام، بلكه احياكننده دين و دين‏باورى در سراسر جهان هستند؛

4. ايشان، در بين امامان پيش از خود نيز از جايگاه ويژه‏اى برخوردار بودند. تا آنجا كه امام صادق، عليه‏السلام، در پاسخ كسى كه از ايشان مى‏پرسد: »آيا قائم، عليه‏السلام، متولد شده است« مى‏فرمايد:

خير، امّا اگر او را دريابم در همه ايّام زندگانى‏ام خدمتگزارش خواهم بود.

47امّا بزرگداشت ياد و نام امام مهدى، عليه‏السلام، مصاديق مختلفى دارد كه ما در اينجا به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:



الف) برپاخاستن به هنگام شنيدن نام‏هاى آن حضرت

بر همه ارادتمندان حضرت مهدى، عليه‏السلام، لازم است كه به هنگام شنيدن نام‏ها و القاب آن حضرت، بويژه نام مبارك »قائم« از جا برخيزند و نسبت به امام خود اداى احترام كنند.

روايت شده است كه روزى در مجلس حضرت صادق، عليه‏السلام، نام مبارك حضرت صاحب‏الامر، عليه‏السلام، برده شد، امام ششم به منظور تعظيم و احترام نام آن حضرت از جاى خود برخاسته قيام فرمود.

48همچنين نقل شده است: زمانى كه »دعبل خزاعى« قصيده معروف خود در وصف اهل‏بيت، عليهم‏السلام، را در پيشگاه امام رضا، عليه‏السلام، مى‏خواند، آن امام با شنيدن نام حضرت حجت، عليه‏السلام، از جاى برمى‏خيزد، دست خود را به نشانه تواضع بر سر مى‏گذارد و براى تعجيل در فرج آن حضرت دعا مى‏كند.

49برخاستن به هنگام شنيدن نام امام مهدى، عليه‏السلام، مى‏تواند به معناى اعلام آمادگى براى يارى و نصرت آن حضرت و همچنين اعلام درك حضور و شهود آن حضرت باشد.



ب) نكوداشت روزهاى منسوب به آن حضرت

شيعيان بايد در روزهايى مانند اعياد چهارگانه اسلامى (فطر، قربان، غدير و جمعه)، شب و روز نيمه شعبان به طور ويژه به ياد امام غايب خود باشند و با خواندن زيارت آن حضرت و خواندن دعاهايى مانند دعاى ندبه، عهد، فرج و... پيمان خود را با امامشان تجديد كنند.



ج) آغاز كردن هر روز با سلام به پيشگاه آن حضرت

منتظران امام مهدى، عليه‏السلام، بايد كه در آغاز هر روز و در تعقيب نماز صبح، سلام به مولاى خود را فراموش نكنند و بسته به فرصت و وقتى كه دارند با يكى از زيارت‏هاى وارد شده و يا دعاى عهد به امام خود عرض ارادت كنند تا هرگز ياد و نام آن حضرت از دل‏هايشان زايل‏نگردد.

با توجه به آنچه گفته شد اگر بخواهيم مفهوم انتظار در مكتب تشيع را در چند جمله بيان كنيم مى‏توانيم بگوييم كه انتظار در مكتب تشيع حالت انسانى است كه ضمن پيراستن وجود خويش از بدى‏ها و آراستن آن به خوبى‏ها، در ارتباطى مستمر با امام و حجت زمان خويش همه همت خود را صرف زمينه‏سازى ظهور مصلح آخرالزمان نموده و در جهت تحقق وعده الهى نسبت به برپايى دولت كريمه اهل بيت، عليهم السلام، با تمام وجود تلاش مى‏كند.



4. نقش سازنده انتظار

انتظار منجى موعود از سويى عاملى براى پايدارى و شكيبايى در برابر سختى‏ها و مشكلات عصر غيبت و از سويى ديگر عاملى براى پويايى، تحرك و آماده‏باش هميشگى شيعيان است. براساس تعاليم ائمه معصومين، عليهم‏السلام، منتظر بايد هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگى خود را چنان سامان دهد كه هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت بتواند با سربلندى در پيشگاه حجت خدا حاضر شود.

به عبارت ديگر انتظار ظهور حضرت حجت، عليه‏السلام، در آينده‏اى نامشخص هم بيم‏دهنده و هم نويدبخش است. بيم‏دهنده است؛ چراكه منتظر با خود مى‏گويد: شايد همين سال، همين ماه و يا همين روز ظهور رخ دهد و لذا بايد آماده حضور در پيشگاه حجت خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشم. و اميدبخش است؛ چراكه منتظر با خود مى‏انديشد: شايد در آينده‏اى نزديك ظهور واقع شود و سختى‏ها و مشكلات او به پايان برسد و لذا بايد پايدارى و مقاومت ورزيد و تسليم جريان‏هايى كه در پى غارت همه سرمايه‏هاى ايمانى و اعتقادى‏اند نشد.

آنچه درباره نقش سازنده انتظار گفته شد تنها زمانى مفهوم خود را بدرستى باز مى‏يابد كه بدانيم در مذهب شيعه »منجى موعود« تنها به عنوان انسان برترى كه در آخرالزمان زمين را از عدالت پر مى‏سازد و انسان‏هاى در بند را رهايى مى‏بخشد مطرح نيست؛ بلكه در اين مذهب او به عنوان تداوم‏بخش رسالت انبيا، وارث اولياى الهى و در يك كلام »حجت خدا« بر50روى زمين نيز مطرح است. حجتى كه زنده، شاهد و ناظر بر اعمال آدميان است و بنابراين نقش او در زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها تنها به آخرالزمان و زمان ظهور منحصر نمى‏شود و وجود او در لحظه‏لحظه زندگى ساكنان زمين نقش دارد.

به اعتقاد شيعه حجّت خداوند بر روى زمين از طرفى دليل و راهنماى آشكار مردم به سوى صراط مستقيم و از طرف ديگر ملاك و معيارى است كه انسان‏ها مى‏توانند با رجوع به او ميزان انطباق خود را با دين خدا بسنجند.

با توجه به اين مفهوم آنكه در انتظار ظهور حجّت است خود را مكلف مى‏كند كه تا همه مناسبات فردى و جمعى‏اش انعكاس انتظارش باشد؛ زيرا در غير اين صورت انتظار مفهوم خود را از دست مى‏دهد و به لقلقه زبان تبديل مى‏شود. منتظر نمى‏داند حجت خدا كدامين روز مى‏آيد؛ اما مى‏داند بايستى چنان زندگى كند كه هر زمانى ايشان ظهور كرد اعمال و شيوه زندگيش را بپذيرد.

به بيان ديگر تنها كسانى در زمان »ظهور« سربلندند كه در زمان »غيبت« در جهت تأمين رضايت مولايشان تلاش كرده باشند.

اين معنا را بصراحت مى‏توان از قرآن و روايات استفاده كرد. در يكى از آيات قرآن كريم آمده است:

روزى كه برخى نشانه‏هاى خدا آشكار شود، ايمان كسى كه پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان كار نيكى انجام نداده است، براى او سودى نخواهد داشت. بگو چشم به راه باشيد، ما نيز چشم به راهيم.

51در ذيل آيه يادشده، روايات متعددى به طريق شيعه و اهل سنّت نقل شده كه در آنها »روزى كه برخى نشانه‏هاى خدا آشكار شود« به زمان ظهور حضرت مهدى، عليه‏السلام، تفسير شده است.

52از جمله در روايتى كه از امام صادق، عليه‏السلام، در تفسير آيه مزبور وارد شده، چنين آمده است:

مراد از نشانه‏ها امامان هستند و آن نشانه‏اى كه انتظار كشيده مى‏شود، قائم، عليه‏السلام، است. در آن زمان ايمان

پى‏نوشت‏ها:

َّ 1. صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى، قدس‏سره)، ج 20، ص 198 - 199.

2. همان، ج 7، ص 255.

3. النعمانى، محمد بن ابراهيم، كتاب‏الغيبة، ص200، ح16.

4. الكلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، ج2، ص22، ح13.

5. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على‏بن‏الحسين، كمال‏الدين و

تمام‏النعمة، ج2، ص377، ح1.

6. همان، ج2، ص287، ح2.

7. الحرّانى، ابومحمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبة،

تحف‏العقول عن آل الرسول، ص37.

8. المجلسى، المولى، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص123،

ح7.

9. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على بن الحسين، همان، ج2،

ص645، ح6.

10. همان، ج2، ص357، ح54.

11. المجلسى، المولى، محمدباقر، همان، ص126، ح18.



12. نهج‏البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى، كلمات قصار 47،

ص369.

13. ر. ك: الموسوى الاصفهانى، ميرزامحمدتقى، مكيال‏المكارم فى‏فوائد الدعاءللقائم، ج2، ص104 به بعد.

14. المجلسى، المولى‏محمدباقر، همان، ج8، ص368 و ج32،

ص321 و 333؛ همچنين ر.ك: القندوزى، حافظ سليمان بن ابراهيم، ينابيع‏المودة، ج3، ص372.

15. الكلينى، محمدبن‏يعقوب، همان، ج1، ص371، ح5.

16. الصدوق، ابوجعفرمحمدبن‏على‏بن‏الحسين، همان، ج2،

ص512.

17. البحرانى، السيدهاشم الحسينى، البرهان فى تفسير

القرآن، ج2، ص34، ح3.

18. الموسوى الاصفهانى، ميرزامحمدتقى، همان، ج2، ص107.

19. الكلينى، محمدبن‏يعقوب، همان، ج1، ص194، ح1.

20. النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص200، ح16.

21. المجلسى، المولى محمد باقر، همان، ج52، ص176.

22. »توقيع« در لغت به معناى نشان گذاشتن، امضاء كردن

حاكم بر نامه و فرمان، جواب مختصر كه كاتب در نوشته به پرسش‏ها مى‏دهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتى در ذيل مراسله آمده است. و در اصطلاح علم حديث به معناى پاسخ پرسش‏ها، يا اطلاعيه‏هايى است كه به صورت كتبى از طرف امام براى آگاهى شيعيان فرستاده شده است. چنانكه توقيعاتى از حضرت امام على‏النقى و امام حسن عسكرى، عليهماالسلام، نقل شده است. امّا معمولاً توقيع به نامه‏هاى حضرت حجةبن الحسن امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، گفته مى‏شود كه توسط چهار تن نايبان خاص ايشان در زمان غيبت صغرى به دست شيعيان مى‏رسيده است. (ر.ك: ركنى، محمدمهدى، نشانى از امام غايب، عجّل‏اللَّه‏تعالى‏فرجه، بازنگرى و تحليل توقيعات).

23. المجلسى، المولى محمد باقر، همان، ج53، ص177.

24. نهج‏البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى، نامه 45، ص317.

25. سوره‏ال عمران (3)، آيه 200.

26. النعمانى، محمدبن‏ابراهيم، همان، ص199، همچنين ر.ك:

البحرانى، السيدهاشم الحسينى، البرهان فى تفسير القرآن، ج1، ص334، ح4.

27. البحرانى، السيد هاشم الحسينى، همان، ج1، ص334، ح2.

28. ر. ك: همان.

29. ابن طاووس، على‏بن موسى، مصباح‏الزائر، ص455؛

المجلسى، مولى محمدباقر، همان، ج102، ص111.

30. همان.

31. همان، ج53، ص177.

32. النعمانى، محمدبن‏ابراهيم، همان، ص320، ح10.

33. الكلينى، محمدبن‏يعقوب، همان، ج6، ص535، ح1.

34 »مرابطه« چنانكه فقها در كتاب جهاد گفته‏اند، اين است كه شخص مؤمن براى جلوگيرى از هجوم و نفوذ مشركان و كافران در مرزهاى كشور اسلامى و يا هر موضعى كه از آن احتمال بروز حمله‏اى عليه مسلمانان مى‏رود، به حال آماده باش و در كمين به سر برد.(ر.ك: النجفى، محمد حسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج21، ص39.)اين عمل در زمان غيبت امام معصوم، عليه‏السّلام، مستحب بوده و فضيلت‏هاى بسيارى براى آن بر شمرده شده است، چنانكه در روايتى كه به طريق اهل سنت از رسول

گرامى اسلام، صلّى‏اللّه‏عليه‏وآله، نقل شده آمده است:

رِباطُ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ خَيْرٌ مِنْ صِيامِ شَهْرٍ وَ قِيامِهِ، وَ إِنْ ماتَ مُرابِطاً جَرَى عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ أَجْرى عَلَيْهِ رِزْقُهُ وَ اَمِنَ مِنَ الفُتَّانِ.

يك شبانه روز مرابطه (مرزدارى) در راه خدا از اينكه شخص يك ماه روزها روزه باشد و شب‏ها به عبادت قيام نمايد ثوابش بيشتر است. پس هر گاه در اين راه بميرد عملى كه انجام مى‏داده بر او جريان خواهد يافت، و روزيش بر او جارى خواهد شد و از فرشته‏اى كه در قبر مرده‏ها را امتحان مى‏كند ايمن خواهد ماند. (البرهان، علاءالدين على‏المتقى، كنزالعمّال فى سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)

اما در مورد اينكه حداقل و حداكثر زمان مرابطه چه اندازه است بايد گفت كه: حداقل زمان مرابطه سه روز و حداكثر آن چهل روز است؛ زيرا اگر از اين مقدار بيشتر شود ديگر بر آن صدق مرابطه نكرده و جهاد شمرده مى‏شود و شخص هم از ثواب جهادكنندگان برخوردار مى‏شود. (ر. ك: النجفى، محمد حسن، همان، ج21، ص42-41)

35. الكلينى، محمدبن‏يعقوب، همان، ج8، ص381، ح576.

36. المجلسى، المولى محمدباقر، مراةالعقول فى شرح أخبار

آل‏الرسول، ج26، ص582.

37. النجفى، الشيخ محمدحسن، همان، ج21، ص43.

38. ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص272 به نقل از حكيمى،

محمد، در فجر ساحل، ص 55.

39. صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى)، ج7، ص255.

40. الحرّ العاملى، محمد بن الحسن، وسائل‏الشيعة إلى

تحصيل مسائل الشريعة، ج18، ص95، ح20.

41. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على بن الحسين، همان، ج2،

ص483، ح4.

42. همان؛ الطوسى، محمدبن الحسن، كتاب الغيبة، ص176.

42. الصدوق، محمد بن على بن الحسين، همان، ص 384.

43. الطوسى، محمدبن الحسن، مصباح‏المتهجّد، ص328.

44. الكفعمى، ابراهيم بن على، المصباح، ص421.

45. النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص245، ح46.

46. نورى، حسين، نجم‏الثاقب، ص523.

47. الصافى الگلپايگانى، لطف‏الله، منتخب‏الاثر فى

الإمام الثانى عشر (عليه‏السلام)، ص506 و 508.

48. »حجّت« در لغت به معناى دليل، برهان و راهنماست. به

عبارت ديگر »آنچه را كه به آن دعوى يا مطلبى را ثابت كنند« حجت گويند. (ر.ك: الفيّومى، احمد بن محمد، المصباح المنير، ص 121؛ ابن‏منظور، لسان‏العرب، ج 3، ص 53؛ الجوزى الشرتونى اللبنانى، سعيد، أقرب الموارد فى فصح العربية والشوارد، ج 1، ص

164؛ جُر، خليل، فرهنگ لاروس، ترجمه سيد حميد طيبيان، ج 1، ص 808؛ عميد، حسن، فرهنگ عميد، ج 1، ص 779). راغب اصفهانى نيز حجت را اين گونه معنا كرده است: »راهنمايى آشكار به راه مستقيم و آنچه كه به آن مى‏توان به درستى يكى از دو نقيض پى برد« (الراغب الإصفهانى، ابوالقاسم الحسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن فى غريب القرآن، ص 107).

49. سوره انعام (6)، آيه 158.

50. ر.ك: البحرانى، السيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 121 - 123؛ مؤسسه المعارف الاسلامية، معجم أحاديث الإمام المهدى، عليه‏السلام، ج 5، ص 100 - 109.

51. الصدوق، همان، ص 18.

52. همان، ص 357، ح 54.

53. قمى، شيخ عباس، مفاتيح‏الجنان.