ضرورت وجود حجت چيست؟





 


جهت و اثر وجود حجت در عالم تکوين بر حسب احاديث مشهور و معتبري که شيعه و سني از حضرت رسول اکرم (ص) روايت کرده اند و احاديث «امان » ناميده مي شوند ثابت است و اين امري است که به اخبار رسول صادق مصدق اثبات شده و نفي و انکار آن عقلا و شرعا جايز نيست. سنت خداوند عالم قادر حکيم بر اين قرار گرفته که بقاء اهل زمين وابسته به وجود امام و حجت باشد چنانکه به بسياري از امور تکوينيه وابسته است. در عالم تکوين هرچه مي بينيم همه بر طبق سنن الهيه جريان دارد، و چنان نيست که کسي بتواند بگويد اين نظامي که در آسمان و زمين برقرار است. مثلا گردش سيارات و منظومه ها و ذرات اتم ها در مدارها و بدور يکديگر، اگر بعکس اين بود امکان پذير نبود. لذا حضرت ابراهيم (ع) به نمرود فرمود: فان الله ياتي بالشمس من المشرق فات بها من المغرب. زيرا اگر غير از اين نظم ممکن نباشد جواب از اين احتجاج حضرت ابراهيم (ع) اين است که نظم ممکن همين است و تغيير آن و غير آن امکان پذير نيست، و حاصل اين است که کل اين نظمي که در عالم امکان است بارادة الله و سنت او مي باشد و ذات باري تعالي بر اينکه حرکت و گردش همه اجرام و ذرات را به گرد مرکزهاي خود بعکس قرار دهد و مشرق را مغرب سازد قادر و توانا است و نمي توان اين وضع خاص را و اين جاذبه و دافعه اي را که در همه اجزاء عالم است از سر و علتش غير از ارادة الله پرسيد و سر بقاء اهل زمين و بلکه آسمانها به بقاء حجت نيز جوابش همين ارادة الله و سنت خدا است.

و اما ضرورت وجود حجت و امام در عالم تشريع در نهايت وضوح است زيرا امام مبين احکام، حافظ شرع و دين و مفسر وحي است و قولش در اختلافات حجت است. بايد در بين امت کسي باشد که در اختلافات آنها در امور دين مرجع و کلامش حجت و قاطع اختلاف و فاصل حضومات لين و احاديث سفينه و احاديث معتبر ديگر همه اين معني را تاييد مي نمايند که زمين خالي از وجود امام نخواهد ماند و وجود امام و تمسک به اقوال و هدايتهاي او موجب نجات از ضلالت و گمراهي است. (1) پيشي گرفتن از امام موجب گمراهي و عقب ماندن از او باعث تباهي و هلاکت است. کلام امام در عقايد، در احکام و در تفسير قرآن حجت است. مثل نبي و امام مثل چراغ است. همانطور که شخصي بايد چراغ را بياورد و روشن کند بعد از او هم کسي بايد که آن را محافظت کند تا از باد حوادث و فتنه ها و تحريف محرفين خاموش نشود، چنانچه مي بينيم بطور مثال در تفسير آيه 102 سوره بقره واتبعوا ما قتلواالشياطين علي ملک سليمان...) گفته شده است که با ضرب احتمالات متصوره در معناي آيه اولي در يکديگر عددي معادل دو ميليون و شصت هزار احتمال مي شود:

حال اگر از کل اين احتمالات بيش از يکصد هزارم آن هم عرف پسند باشد احتمالات قابل قبول در معناي اين آيه بالغ بر بيست احتمال مي شود بايد براي تفسير اين آيه به يکي از احتمالات بيست گانه قول حجتي در بين امت باشد که آن قول امام معصوم است که بر حسب احاديث ثقلين قولش حجت و واجب الاتباع است البته نظير اين آيه در کثرت احتمالات در قرآن آيه ديگر نيست و بيشتر از آيات قرآن از محکمات ظاهرالدلاله هستند ولي آيات بسيار که در معناي آن بين مفسرين اختلاف باشد و دو يا چند وجه گفته باشند متعدد است و ترجيح آنها بر يکديگر به اجتهاد قطعي غالبا ممکن نيست و محتاج به مفسري هستيم که شخص گيرنده و مبلغ وحي او را معرفي کرده باشد و آن فقط امام معصوم است. اين در مورد محکمات آيات است و اما آيات متشابهات که محتاج به تاويل است بر حسب آيه، «و ما يعلم تاويله الاالله والراسخون في العلم ». بنابراختيار «واو» (والراسخون) «واو» عاطفه و ادله ديگر مسلما بعد از پيغمبر (ص) غير از ائمه هدي (ع) کسي به تاويل آنها نيست و اجمالا کل تفرقه ها و تجزيه امت به فرق مختلف در اثر عدول از اين اصل اساسي يعني امامت ائمه (ع) و مرجعيت کامله آنها پيش آمد و از همان روزي که در بيماري حضرت رسول (ص) با وصيت آن حضرت که نجات امت را از ضلالت تامين مي کرد بعضي از سران سياست مخالفت کردند و در برابر قول پيغمبر صادق مصدق (حسبنا کتاب الله) گفتند بذر اين اختلاف و تفرقه و عدول اکثريت امت از هدايت معصومين (ع) در اين جامعه نوپاي اسلامي پاشيده شد که تا امروز همه مصايب و گرفتاريهاي مسلمانان و تفرقه آنها به اختلاف و تفرقه آن روز و منع پيغمبر (ص) از وصيت کتبي و تاريخي و آن تخرب سياسي برمي گردد.

يکي از مسائلي که در موضوع غيبت امام معصوم(ع) بسيار مورد پرسش قرار مي گيرد اين است که در زمان غيبت چه فايده اي بر وجود امام مترتب است و مردم از وجود امام چه استفاده اي مي برند؟ آيا نقش امام معصوم تنها به بيان احکام الهي محدود مي شود تا بگوييم وقتي عملا به خاطر عدم حضور امام در جامعه اين کار انجام نمي شود پس امام در زمان غيبت نقش چنداني در زندگي مردم و به طور کلي عالم هستي ندارند؟

در اينجا بايد به دو مطلب توجه کرد ، اول اينکه به اينکه غيبت در مفهوم «حاضر نبودن در جمع » در بين ائمه اطهار: سابقه داشته است. و غير از امام زمان(ع) که غيبتشان طولاني است، تعدادي از ائمه: هم غيبتهايي داشته اند مانند حضرت موسي بن جعفر(ع) که مدتها در زندان ابد بوده اند و در زندان هم از دنيا رفته اند. حضرت امام محمد باقر(ع) هم سالهاي بسياري را در تبعيد و زندان گذراندند. بسياري نيز معتقدند که امام صادق(ع) علاوه بر تبعيد غيبتي داشته اند يعني در زندان و ممنوع الملاقات بوده اند حضرت امام عسکري(ع) نيز در زمان حيات، زندان طويل المدتي را گذراندند. در چنين اوقاتي استفاده مردم از آنها با استفاده مردم از امام زمان(ع) چندان فرقي ندارد. يعني آن موقع خواص اصحاب مي توانستند با آنها تماس بگيرند حالا هم کساني هستند که تماس با آقا امام زمان دارند منتهي در تماس آن موقع بيان احکام مي شد ولي در تماس کنوني با آقا امام زمان بيان احکام نيست. يعني آنان که با ايشان تماس دارند، وظيفه شان اين است که احکام را به طرق متعارفه کشف کنند نه از طريق سؤال از ايشان. مطلب ديگر اينکه ، تنها يکي از فوايد وجود امام حضور مردم در برابر ايشان و شهود ايشان است که براي بيان احکام و تشکيل حکومت و امثال اينها صورت مي گيرد، اما فوايد مهم ديگري نيز وجود دارد که در هم در متون فلسفي و هم در متون روايي به آنها اشاره شده است