اگر کسي خواست که ما برايش ثابت کنيم که اصلاً امامان معصوم وجود دارند يا نه؟


 
اگر منظور از اين سؤال اصل موضوع امامت امامان معصوم، عليهمالسلام، پس از پيامبر اکرم، صلّياللهعليهوآله، باشد بايد گفت که: پيامبر گرامي اسلام، صلّياللهعليهوآله، در همة دوران نبوت خود از يک سو با بيانهاي مختلف و در مناسبتهاي گوناگون بر اين نکته تأکيد ميکردند که پس از ايشان امام و حاکم مسلمانان، امير مؤمنان علي، عليهالسلام، است. و از سوي ديگر اين موضوع را مورد تأکيد قرار ميدادند که سلسلة امامان، دوازده نفر خواهند بود. اين دو موضوع در روايتهاي فراواني که از شيعه و اهل سنت نقل شده به چشم ميخورد؛ که در اينجا به برخي از آنها اشاره ميکنيم:

تأکيد پيامبر اسلام، صلّي الله عليه وآله، بر ولايت و جانشيني علي، عليهالسلام، از همان آغاز نبوت شروع شد و تا واپسين روزهاي زندگي آن حضرت به طور مستمر ادامه يافت.

چنانکه از شيعه و سني نقل شده است، پيامبر اکرم در اولين جلسهاي که دعوت خود را به دستور خداوند براي خويشاوندان نزديکش آشکار ساخت، پس از آنکه به جمع حاضر در جلسه فرمودند:

کداميک از شما در اين امر مرا ياري ميکند تا اينکه برادر و وصيّ من و پس از من جانشين من در ميان شما باشد؟

در پاسخ علي، عليهالسلام، که فرمود: «اي پيامبر خدا، من در اين امر وزير و ياور تو خواهم بود» گفتند:

اين برادر من، وصي من و جانشين من در ميان شماست.

پيامبر اکرم، صلّياللهعليهوآله، در واپسين روزهاي حيات خود نيز بر امامت و ولايت علي، عليهالسلام، تأکيد ميکند و در حضور هزاران نفر از مسلمانان در محلي به نام «غديرخم» بصراحت اعلام ميدارد که:

هر که من مولاي اويم، علي مولاي اوست. خدايا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد.

اين واقعه را شيعه و اهل سنت نقل کردهاند و جاي هيچگونه ترديد و دودلي در آن وجود ندارد.

در موضوع امامت دوازده امام نيز روايتهاي فراواني از پيامبر اکرم، صلّي الله عليه وآله، نقل شده از جمله روايتي که از اهل سنت نقل کردهاند و در آن آمده است که:

اين دين پيوسته برپا (و يا عزيز) خواهد ماند، تا دوازده جانشين که همگي از قريشاند بر شما وارد شوند.

در حديث ديگري که آن هم از اهل سنت نقل شده، سلمان فارسي ميگويد:

بر پيامبر وارد شدم، ديدم که حسين بر زانوي اوست. ايشان چشمها و دهان حسين را ميبوسيد و ميفرمود: تو آقايي، فرزند آقايي، تو امامي، پسر امامي، تو حجتي، فرزند حجتي، پدر حجتهاي نهگانه از نسل تو که نهمين آنها قائم آنهاست.

با پذيرش اين دو نکته و براساس اين اعتقاد که امامت به نص و دستور خداوند مشخص ميشود و هر امام براساس برنامة از پيش تعيين شده، امام بعد از خود را معرفي ميکند، جاي ترديدي در موضوع امامت امامان معصوم باقي نميماند.

اما اگر سؤال اين برادر و يا خواهر عزيز در مورد اصل وجود امامان معصوم، عليهمالسلام، در تاريخ باشد، بايد گفت که با وجود اين همه کتابها و اسناد تاريخي که همة جزئيات زندگي امامان معصوم، عليهمالسلام، در آنها ثبت شده جاي هيچ شکي و ترديدي در اين موضوع باقي نميماند.

احتمال ديگري که در سؤال اين خواننده عزيز داده ميشود اين است که منظور ايشان وجود امام معصوم در حال حاضر باشد؛ يعني وجود امام مهدي، عليهالسلام، به عنوان امام زنده، حاضر و شاهد در عصر و زمان ما، در اين مورد هم بايد گفت که:

اولاً، موضوع تولد امام دوازدهم براساس شواهد تاريخي غيرقابل انکار و روايتهاي فراوان امري ثابت شده است و بسياري از مورخان اهل سنت نيز بر تولد آن حضرت گواهي دادهاند. چنانکه ابناثير در بيان حوادث سال 260 ق. مينويسد:

در اين سال ابومحمد علوي عسکري وفات يافت. او يکي از امامان دوازدهگانه براساس مذهب اماميه و پدر «محمد» است که شيعه به عنوان «منتظر» به او اعتقاد دارند؛ او در سال 232 ق. به دنيا آمد.

ثانياً، موضوع غيبت امام دوازدهم از همان زمان پيامبر اکرم، صلّياللهعليهوآله، پيشبيني شده بود و همة امامان، عليهمالسلام، هم بدون استثناء بر اين نکته تأکيد ميکردند که آخرين امام از نسل امام حسين، عليهالسلام، غيبتي طولاني خواهد داشت تا زماني که به اذن خداوند اجازه ظهور و قيام پيدا کند. چنانکه در روايتي که از امام صادق، عليهالسلام، نقل شده آمده است:

براي صاحب اين امر دو غيبت است که يکي از آنها چنان به درازا ميکشد که بعضي ميگويند: او مرده است؛ بعضي ميگويند: او به قتل رسيده است؛ و بعضي هم ميگويند: او ديگر رفته است.

روايتهاي فراواني که از بسياري از بزرگان شيعه نقل شده و در آنها تصريح شده که آنها پس از تولد حضرت صاحبالامر، عليهالسلام، چه در زمان حيات پدر بزرگوارشان و چه پس از آن موفق به ديدار آن حضرت شدهاند، نيز خود دليلي محکم بر وجود امام مهدي، به عنوان امام زنده و شاهد و ناظر است.



کن؛ زيرا او آزمندي را در نظرت جلوه ميدهد.

و در روايت ديگري امام علي، عليهالسلام، ميفرمايند:

با دروغگو مشورت مکن؛ چون دروغگو مانند سراب، دور را در نظرت نزديک نشان ميدهد و نزديک را دور.

امام صادق، عليهالسلام، نيز درباره ويژگيهايي که يک مشاور بايد داشته باشد، ميفرمايند:

مشورت جز با حدود چهارگانه آن تحقق نپذيرد... نخستين حد آن اين است که کسي که با او مشورت ميکني خردمند باشد، دوم اين که آزاده و متديّن باشد و چهارم اين که راز خود را بهاو بگويي و او به اندازة خودت از آن راز آگاه باشد، امّا آن را بپوشاند و بهکسي نگويد.

2 ـ با توجه به رو