مهدي منتظر و پايان سير تاريخ ظهور-1
بيشتر فلاسفه پوزيتويست به ويژه مارکسيستها در سده نوزدهم و بيستم، درباره سنتها و مرحله هاي تاريخ به بحث پرداخته اند. بهترين دستاوردي که مارکسيسم، به انديشه بشري تقديم کرد، اصل جبر تاريخي1 و کوشش براي کشف سنتها و مراحل تاريخ، نيز اهميت شناخت قوانين آن براي پيش بيني مسير حرکت تاريخ و پيامدهاي آن بود. مارکسيسم درباره شناخت سنتهاي تاريخ و نقش آن در ارتقاي بينش و آگاهي انسان و تأثير فعاليتهاي مثبت در رويکرد مرحله تاريخي که انتظار آن مي رود، نيز کاوش مي کند.
اما مارکسيسم با انکار وجود خداي متعال و تحريف دين الهي در برخورد و تعامل با پيامبران، گرفتار لغزش شد، که پيامد آن، عدم موفقيت در کشف مراحل کلي حرکت تاريخ و شناخت سنتهايي است که مقطع کنوني و گذار را به مرحله آينده انتقال مي دهد و در پايان محتومي نگه مي دارد.
انديشه بشري از راه افکار مارکسيستي، در سده 19 ميلادي، جبر تاريخي را درک کرد و به کشف مراحل و مقاطع جبري تاريخ و قوانين کلي آن پرداخت، اما در کشف خود به راه اشتباهي رفت.2 در مقابل، انديشه نبوي، از آغاز پيدايش در بيش از هزار سال پيش، تصور خود از حرکت جامعه بشري را براساس جبر تاريخي نهاد و انديشه اي روشن از سنتها و مراحل تاريخ را تقديم کرد.
ميراث ديني يهوديان و مسيحيان و مسلمانان، نصوص مشترکي را درباره سنتهاي تاريخي به گزارش پيامبران، دربر دارد و پژوهشگران مي توانند بگويند باور ديني به سنتهاي تاريخي، از مهم ترين و اساسي ترين اعتقادات مشترک ميان اديان سه گانه اسلام، يهوديت و مسيحيت است.
مايلم تأکيد کنم متون ديني که ميراث اديان سه گانه مذکور است، اطلاعات يکساني توسط شخصيتهاي تاريخي ارايه مي دهد که حرکت و نهايت تاريخ براساس آن پايه ريزي مي شود.
بنابراين، در برابر ما فقط انديشه مشترکي درباره نهايت سير تاريخ نيست، بلکه انديشه هاي همخوان شخصيتهاي تاريخي است که از متون ديني به دست مي آيد. به سبب وجود متوني که از شخصيتهاي تاريخي سخن مي گويد، قرائتها و تفسيرهاي گوناگوني يافت مي شود که ما را در برابر مصداقهاي مختلفي از يک انديشه قرار مي دهد. البته راه گفت وگوي آرام علمي براي اديان سه گانه و گرايشها و مذاهب، براي راه يابي و وصول به قرائتي يکسان از متون، باز است.
پس از اين مقدمه مي توان گفت:
به اعتقاد شيعه، وجود مهدي موعود، حجةبن الحسن العسکري، فرزند حسين مظلوم و شهيد، با مراحل و سنتهاي سير تاريخ مرتبط است، چنانکه اين سخن را تمامي پيامبران توسط متون اساسي مانند قرآن و تورات و انجيل گفته اند.
سير اعتقادات شيعي، به گواه ميراث معتبرش، مدعي است که مهدي موعود(ع)، قهرمان پايان تاريخ است. متون شيعي، مهدي موعود(ع) را »محمدبن الحسن العسکري، فرزند حسين مظلوم شهيد« مي داند. متون ديني مسيحي و يهودي نيز وي را مشخص کرده اند.
گواه انديشه ما، تأکيد قرآن است که پايان درخشان تاريخ، به خواست خدا حتمي است و خداوند در قرآن و کتابهايي که بر پيامبران پيشين فرستاده، آن را بيان کرده است. قرآن تأکيد دارد که خبر بعثت پيامبر مکي، در تورات و انجيل هست. اهل بيت(ع) در سخنان خود تأکيد دارند که کتابهاي پيشين [تورات و انجيل] به محمد و اهل بيتش بشارت داده است. علي و حسين و مهدي(ع) در اين کتابها نام برده شده است، چنانکه از پيامبر(ص) نام برده شده است.
اعتقاد مشترک اديان سه گانه آسماني درباره پايان تاريخ
پيروان اديان سه گانه آسماني (مسلمانان، مسيحيان و يهوديان) باور دارند آينده نهايي مسير زندگي خاکي، پيروزي ايمان بر کفر، حاکميت حق و علم و عدالت اجتماعي و عبادت خداي متعال، وراثت زمين به صالحان، پايان خرافات و گمراهي و ستم و تمامي گونه هاي انحراف است. نيز اتفاق نظر دارند شخصي که خداوند عهد و پيمانش را به دست او تحقق مي بخشد، از فرزندان ابراهيم بوده است و شريعتي که بدان حکومت مي کند، آيين موسي نيست، بلکه دين پيامبري است که خداوند در آخرالزمان، وي را مبعوث مي کند و امي ها [اهالي مکه (ام القري)] منتظر اويند.3
در قرآن کريم (سوره انبياء(21) آيه 105) آمده است:
و ما بعد از تورات، در زبور [داوود] نوشتيم [و در کتب انبياي پيشين وعده داديم] که بندگان نيکوکار من، ملک زمين را وارث و متصرف خواهند شد.
مزمور 37 کتاب مقدس خطاب به داوود چنين مي گويد:
کار اشرار تو را نگران نکند و بر گناهکاران حسرت مبر؛ زيرا مانند گياه، زود پژمرده مي شوند و مثل علف سبز، تند خشک مي گردند. بر پروردگار توکل کن و کار خير انجام بده. با خيال آسوده، در زمين سکني گزين و امانتدار باش. به پروردگار اميدوار باش تا آرزوي قلبي ات را برآورد. راهت را براي پروردگار خالص ساز و بر او توکل کن تا کارت را برعهده گيرد و بي گناهي ات را مانند نور، آشکار کند و مثل خورشيد تابان، حقت را ظاهر سازد. در پيشگاه پروردگار، آرام گير و با شکيبايي، در انتظار [فرمان] وي باش و به آنکه به کمک نيرنگ، در تلاشش موفق مي شود، حسرت مبر. خود را از غضب نگه دار و خشم را ترک کن و براي انجام شر، متهور مباش؛ زيرا اشرار درمي مانند، اما نيکوکاران، خيرات زمين را به ارث مي برند و به فيض صلح و سلامت مي رسند... خير کمي که راستگو داراست، بهتر از ثروت بسيار اشرار است؛ زيرا دستان اشرار به زودي مي شکند، اما پروردگار نيکوکاران را پشتيباني خواهد کرد. پروردگار به روزگار افراد با کمال، آگاه است و تا ابد، ميراثشان پاينده خواهد بود... از شر دور باش و خوبي کن که تا ابد آرام باشي؛ زيرا پروردگار عدالت را دوست دارد و از پارسايان حمايت و تا ابد آنان را حفظ مي کند. اما ذريه اشرار نابود مي شوند. درستکاران، خيرات زمين را به ارث مي برند و تا ابد در آن مي مانند. دهان راستگو، هميشه سخن حکمت آميز مي گويدو به سخن حق، برتري مي يابد. آيين معبودش، در دلش ثابت است و گامهايش متزلزل نيست. شرير در کمين درستکار است و تلاش در کشتن وي دارد، اما پروردگار نمي گذارد او به چنگ شرير افتد و به وقت محاکمه، محکوم گردد. منتظر [فرمان] پروردگار باش و هميشه در راهش رو، تا مقامت را رفيع کند و زمين را مالک شوي و شاهد نابودي اشرار باشي.
مي بينم شخص شرير [که در دنيا به ظاهر] پرثمر و پرسايه مانند درختي سبز و ريشه دار در زمين اصلي خود است، پس از مدتي، ديده نمي شود. به دنبال آن هستي، ولي اثري از آن نمي يابي.
کمال را در نظر گير و مستقيم بنگر؛ که پايان چنين انساني، سلامت است. اما همگي عصيانگران هلاک مي شوند و نهايت اشرار، فناست، ليکن رهايي و رستگاري نيکوکاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگي، دژ و امان آنان است. به حق، پروردگار کمکشان مي کند و از اشرار نجاتشان مي دهد و رهايي مي بخشد؛ زيرا زير حمايت پروردگارند.
اختلاف نظر مسلمانان، مسيحيان و يهود در هويت رهبر موعود الهي و کتاب وي
در هويت شخصي که خداي متعال به دست وي، رخداد بزرگي را که انتظار مي رود، به اجرا مي گذارد، اختلاف نظر است. مسلمانان، يهود و مسيحيان، نظرات گوناگوني درباره امتي که رهبر بزرگ الهي، از آن است و شريعت الهي که بدان عمل مي کند، دارند.
همگي مسلمانان معتقدند وي از ذريه اسماعيل و از فرزندان محمد(ص) و از نوادگان فاطمه، دخت پيامبر است و امت اين رهبر [موعود]، امت محمد است و آيينش، شريعت محمد(ص) مي باشد.
ابي داود و ابن ماجه و ابن حنبل و طبراني و حاکم در مستدرک و ديگران از قول پيامبر روايت کرده اند:
اگر از دهر (دنيا) جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند مردي از اهل بيتم را برمي انگيزاند که زمين را چنانکه پر از ستم شده است، پر از عدل و داد خواهد کرد.
نيز فرمود:
مهدي از عترت من، از فرزندان فاطمه است.
اما يهود و مسيحيان معتقدند که وي از ذريه اسحاق، از فرزندان يعقوب و از نوادگان داود است. مسيحيان مي گويند: اين رهبر (موعود) اسراييلي، مسيح عيسي بن مريم است که به دست يهود کشته شد. خداي متعال، وي را زنده کرد و از ميان مردگان برانگيزاند و به آسمانش برد و در آخر دنيا، وي را مي فرستد تا توسط وي، وعده اش را تحقق بخشد.
يهوديان مي گويند: وي (رهبر موعود) هنوز زاده نشده است.
آيه 20 اصحاح (سوره) 17 سفر تکوين (پيدايش) به وعده خداي متعال به اسماعيل اشاره دارد:
اي اسماعيل! سخنت را درباره وي [رهبر موعود] شنيدم. منم آنکه مبارکش مي گردانم و رشدش مي دهم و توانش را بسيار بسيار مي کنم و دوازده رهبر مي زايد و امت عظيمي قرارش مي دهم.
»حنان ايل«، مفسر يهودي در حاشيه بر اين آيه مي گويد:
از پيشگويي اين آيه، 2337 سال گذشت تا عرب
(سلاله اسماعيل) [با ظهور اسلام در سال 624 م] امتي عظيم گردند. در اين مدت، اسماعيل مشتاقانه منتظر بود وعده الهي محقق شود و عرب بر عالم چيره گردند. ولي ما که ذريه اسحاق هستيم، تحقق وعده الهي که به ما داده شده بود، به سبب گناهانمان، به تأخير افتاد، اما حتماً وعده الهي، در آينده محقق خواهد شد. پس نبايد نوميد شويم.4
در سفر اشعيا، 111 آمده است:
از تنه »يسّي« شکوفه مي رويد و از ريشه اش، شاخه سبز مي شود. روح پروردگار، روح حکمت و هوشمندي، روح مشورت و توان، روح معرفت و ترس از پروردگار، بر »يسي« مستقر مي شود و شادي اش در تقواي پروردگار خواهد بود. به آنچه چشمانش مي بيند، قضاوت نخواهد کرد و به آنچه گوشهايش مي شنود، حکم نخواهد نمود. براي مسکينان، به عدل قضاوت مي کند و براي بينوايان زمين، به انصاف حکم مي نمايد. با دهان و زبانش، زمين را مجازات خواهد کرد و به نفسي که از ميان لبانش بيرون مي شود، منافق را مي ميراند. او لباس نيکي مي پوشد و کمربند امانتداري مي بندد. در نتيجه [و در پرتو حکومت عادلانه اش] گرگ با ميش خواهد زيست و پلنگ در کنار بره خواهد نشست و گوساله و شير درنده همدم خواهند شد و همه حيوانات با هم چرا خواهند کرد و بچه خردسالي، همگي را خواهد راند. گاو و خرس با هم به مرتع خواهند رفت و کره هايشان کنار هم خواهند بود. شير درنده مثل گاو، علف خواهد خورد و کودک شيرخواره، در امنيت، کنار لانه مار، بازي خواهد کرد و بچه خردسال، دستش را داخل لانه افعي مي کند و بدو آسيبي نمي رسد. در هر کوه قدسي، آدميان اذيت نمي شوند و بدي نخواهند کرد؛ زيرا زمين، از معرفت پروردگار پر خواهد شد، چنانکه دريا از آب پر است. در آن روز، اصل و نسب »يسي« پرچمدار [هدايت] امت خواهد بود و همگي مردم، (Gentiles) زير پرچم وي خواهند آمد و بدو نظر خواهند داشت و جايگاه »يسي« رفيع خواهد شد.
آيا رهبر موعود از فرزندان اسحاق يا اسماعيل است؟ تفصيل سخن در اختلاف مسلمانان و مسيحيان و يهود، با تحقيق در اين مسئله ممکن است: پيامبري که امي ها [مردم يا اهالي ام القري (مکه)] منتظر اويند، عيسي است يا محمد(ص)؟ وارث ابدي امامت ابراهيم کيست؟ آيا اسماعيل و ذريه برگزيده وي هستند يا اسحاق و فرزندان برگزيده او؟ و رهبر الهي که بي آنکه گناهي کرده باشد، کشته مي شود و کشتن وي سبب هدايت بسياري خواهد شد، کيست؟ چنانکه کشته شدن وي سبب حفظ و نشر دين مي شود و نسلي از ذريه او، روزگار درازي خواهند زيست و آينده روشن تاريخ بشريت، به دست آنان محقق خواهد شد.
علماي مسلمان و بسياري از علماي يهودي و مسيحي، درباره اين پرسش که »رهبر موعود از نسل کيست؟« و »پيامبر آخرالزمان کيست؟« بحث کرده و پيروي خود از پيامبر و اهل بيتش را اعلام نموده اند.5
درباره »کشته شدن رهبر موعود«، مسيحيان پيرو »پولس« به تفسير متوني پرداخته اند که از مرد دردها و رنجها سخن مي گويد و چنانکه قوچ ذبح مي شود، کشته خواهند شد. اينان معتقدند وي عيسي بن مريم است. اما تطبيق متون، متناسب با او نيست؛ زيرا عيسي، ذريه و نسلي نداشت که روزگار دراز يا کوتاهي زندگي کنند.
اختلاف شيعه و سني درباره رهبر موعود
شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسکري است که سال 256 ق. متولد شد و پدرش [امام] حسن عسکري بر امامت وي تصريح کرده است. سپس به اذن خدا، او غيبت صغري و کبري مانند عيسي نمود. غيبت صغري هنگامي بود که خدا، وي را از نيرنگ حکومت عباسي نجات داد. وي از هنگام تولد، مخفي مي زيست و پدرش او را [از ديده ها] پنهان مي کرد، پس از وفات پدرش در سال 261 ق. شيعيان را توسط وکيلانش (نواب اربعه) راهنمايي مي کرد. نيابت اينان 69 سال (261 تا 329ق.) به طول انجاميد.
غيبت کبري، پس از وفات نايب چهارم (علي بن محمدالسمري) آغاز شد. به هنگام وفات، وي به شيعه گفت: نايبي خاصي پس از او نخواهد بود تا خداي متعال، ولي اش را در آخر زمان ظاهر کند.
سني ها معتقدند مهدي هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنيا مي آيد.
تفصيل سخن در اختلاف شيعه و سني درباره ولادت رهبر موعود و اين که وي فرزند [امام] حسن عسکري است يا در آينده متولد مي شود، با تحقيق در اين مسئله ممکن است. پيامبر جانشين و اوصيايي معصوم دارد و نقل سخن پيروان از امامانشان پذيرفته مي شود؛ زيرا مانند پيروان مذاهب ديگرند که به نقل از رهبران مذهبي خود، مسايل فقهي و تاريخي را روايت مي کنند.
تمامي شيعه از زمان قديم، اتفاق نظر دارند که پيامبر از امامان نام برده، شمارشان را گفته و هر امام، امام بعدي را معرفي کرده است. [امام] حسن عسکري خبر داده است فرزندي دارد که جانشين وي و مهدي منتظر است.
گواه شيعه بر بيان امامت الهي اهل بيت توسط پيامبر، »حديث ثقلين«6 و »حديث سفينه«7 است. دليل شيعه بر شمار امامان، »حديث اثني عشر«8 است و گواه بر اين که نخستين امامان الهي، علي سپس حسن، بعد حسين اند، »حديث غدير«9 و »حديث منزلت«10 و »حديث کسا« و »حديث الحسن والحسين سبط من الاسباط« است که همگي در احاديث معتبر سني روايت شده اند.
گواه امامت نه فرزند [امام] حسين، احاديث وصيت در کتابهاي معتبر شيعه است، مانند فرمايش امام باقر(ع) که کليني روايت کرده است:
يکون تسعة ائمة من ذرية الحسين بن علي، تاسعهم قائمهم.
نه امام از فرزندان حسين بن علي اند، که نهمي قائم است.
امام صادق فرمود:
آيا مي پنداريد اوصياي ما هر که را بخواهند وصي مي کنند؟ نه، واللَّه! اين عهد و گفته اي به جا مانده از رسول اللَّه(ص) درباره امامي پس از امامي ديگر است تا به وي [مهدي موعود(ع)] پايان پذيرد.
در خبري ديگر است:
تا به صاحب الامر ختم شود.11
مشخصه سيره ائمه نه گانه، در اختيار داشتن کتابهاي »جامعه« و »جفر« است که امام علي به نقل از پيامبر، در ديدارهاي خصوصي که داشتند، نوشت و اخبار غيبي و کراماتي که از امامان ديده شد که جز از برگزيدگان مورد تأييد خداوند، ساخته نيست.
برادران اهل سنت کوشيده اند ادعاي نام بردن امامان و نخستين امام؛ يعني علي(ع)، توسط پيامبر را رد کنند. اينان مي گويند: احاديث نبوي که گواه ادعاي شيعه است، دلالت ندارد يا سند آن ضعيف است، اما علماي شيعي با سني ها مناقشه کرده، اشتباه اهل سنت را بيان کرده اند.
برخي فرقه هاي شيعي به ويژه زيديه، امامت دوازده امام را نپذيرفته اند، اما علماي شيعي بدانان پاسخ داده اند.
برخي نويسندگان معاصر نيز مي گويند: مهدي متولد نشده است؛ زيرا فقط يک فرقه از دوازده فرقه پيرو حسن عسکري، معتقد به ولادت مهدي اند. اين مطالب را »نوبختي« در کتاب فرق الشيعه و اشعري شيعه در المقالات والفرق گفته اند.
جواب اينان را به تفصيل در کتاب حول امامة اهل البيت و وجودالمهدي داده ام.
غيبت به معناي وانهادن عمل به احکام اسلامي نيست
غيبت به معني توقف عمل به احکام اسلام نيست. چگونه مي تواند چنين باشد، در حالي که وجود اوصياي پيامبر، براي حفظ اسلام است تا راهي صحيح براي کساني باشد که مي خواهند به دين عمل کنند. امامان اين وظيفه را به بهترين صورت انجام داده اند، بدين سان که گروهي امين را براي فراگير علوم تربيت کرده اند.
پذيرش حکومت بر جامعه اسلامي توسط امامان، جزيي از فعاليتهاي اينان بود، اما شرط اساسي براي پذيرش حکومت، که وجود ياوراني شايسته و پيرو امامان است، فراهم نشد. چنانکه امير مؤمنان فرمود:
أما والذي فلق الحبّة و برءالنسمة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر... لألقيت حبلها علي غاربها و لسقيت آخرها بکاس أوّلها.
سوگند به آنکه دانه را شکافت و بشر را آفريد! اگر بيعت کنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمي نمودند... رشته کار را از دست مي گذاشتم و پايانش را چون آغازش مي انگاشتم.
غيبت امام، راه چاره اي الهي در برابر مکر عباسي ها بود که خواستند امام را بکشند، اما خداي متعال مي خواست او را حفظ و براي روز موعود ذخيره کند. بارزترين حکمت غيبت و سر آشکارش در مورد امت ويژه (شيعه اهل بيت) دادن فرصتي به ميراث داران ائمه بود که مسئوليت فکري و علمي و سياسي خود را براساس فهم بشر غير معصوم، از قرآن اجرا کنند و ميراث فکري را که تجربه معصومانه پيامبر و امامان برجا گذاشته بود، بپرورند. انديشه بازگشت معصوم غايب در آخرالزمان و ظهور دوباره وي در صحنه اجتماعي و سياسي، براي ارزيابي تجارب گذشته غير معصومانه بشر و نيز کشف ميزان تأثير و صدق تعبير و درستي تجربه هاي بشر و تحقق وعده الهي [در برقراري عدالت کامل و حکومت صالحان] است.12
مفهوم انتظار فرج، مربوط به مهدي محمد بن حسن عسکري است که رانده شده و مخفيانه زيست و هنوز وجود شريفش در اين حال است. خدايا! در فرج ولي ات؛ حجةبن الحسن، تعجيل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست که مهدي موعود(ع)، رهبر معصوم آنان است که براي انجام وظيفه خاص الهي آماده شده است. تقدير خداست که پايان سرنوشت زمين، چنين باشد و حضرت عيسي(ع) او را کمک کند. بنابراين، حکمت وجود اين اعتقاد در شيعه روشن مي شود، گرچه سنيان به مهدي موعود(ع) و غايب که رانده شده و نگران [وضع امت] است، ايمان ندارند.
پي نوشتها:
× برگرفته از فصلنامه انتظار، سال اول، شماره اول.
1 . دو نوع جبر داريم: جبري طبيعي؛ يعني وجود روابط ضروري ثابت در طبيعت که موجب مي شود وجود هر پديده طبيعي مشروط به پديده اي قبلي يا پديده اي همراه باشد. به دليل فراگير بودن نتايج استقراي علمي، اعتقاد به جبر ضروري است. اگر اعتقاد نداشته باشيم پديده هاي طبيعي، مطابق نظام هميشگي است، نمي توانيم نتايج استقراء را فراگير بدانيم.
نوع دوم: جبر تاريخي است که مقصود وقوع ضروري رخداد يا رويکردي تاريخي است؛ يعني اگر شرايط فراهم شود، حتماً رخداد يا رويکرد تاريخي پيش خواهد آمد.
در انديشه بشري، دو نظر در مورد جبر تاريخي هست. نظري که معتقد به جبر تاريخي است و به شناسايي احکام کلي که مي تواند حوادث آينده را پيشگويي کند، فرامي خواند. نظر بعدي، منکر جبر تاريخي و مدعي است قوانين کلي تاريخ را نمي توان شناخت و پيشگويي حوادث يا رويکردهاي تاريخي براساس آن ممکن نيست. ر.ک: المعجم الفلسفي، اصطلاح »الحتمية« و »التاريخية«؛ فلسفةالتاريخ، محمود صبحي، صص55-41ù36.
2 . انتساب »مارکس« به يهوديت، قبل از الحادي بودن وي، ما را ملزم مي کند فهم وي از جبر را که »جامعه بشري به مرحله اي مي رسد که تمامي اختلافات اجتماعي برطرف شده، همدلي و صلح حاکم مي شود« به سبب تأثير »مارکس« از دين بدانيم که در مدت طولاني از زندگي اش پاي بند دين بود.
3 . در انجيل يوحنا (146) هست که وقتي مردم نشانه اي را که عيسي آورد ديدند، گفتند: اين مطلب حقي است و وي پيامبري مي باشد که به جهان خواهد آمد. در حاشيه چاپ دارالمشرق، محقق چنين مي نويسد: »انتظار پيامبر در سده ها و تاريخ اخير، در جوامع و محيطهاي مختلف رواج داشت«.
Third ,R.meir ziotowitz ,by R.hossonScherman ,The chvmash ,The stone edtion .4
p.76 .1994 :edtionfirst impression
»حنان ايل« (Chananel) نگارنده مطلب مذکور، بزرگ علماي يهود در قيروان (1055م / 447ق.) و مؤلف مشهورترين تفسير »تلمود« و اسفار پنجگانه نخست تورات است. مفسران پس از وي، بسياري از آرائش را گواه آورده اند، از جمله »بکيا Bachya«، (1263-1340م./ 5741 - 662ق.) تفسير وي دربردارنده چهار شيوه تفسيري است: ظاهري، کلاسيکي، فلسفي و صوفي. تفسير وي، آراي »جنان ايل« را دربر دارد.
5 . ابن تيميه (661-729ق.) مي گويد: »بسياري از يهودياني که به دين اسلام تشرف پيدا کرده اند، اشتباه نموده و پنداشته اند امامان، دوازده رهبري هستند که فرقه رافضه بدان مي خوانند و از اينان پيروي کرده اند«. ر.ک: البداية والنهاية، ابن کثير، ج6، ص250، چاپ نخست.
الکافي، ج1، ص277، ح 4-1؛ بصائرالدرجات، صفار، ص470، ح 2-1 و 10.
6 . »إني تارک فيکم الثقلين کتاب اللَّه و عترتي...«.
7 . »مثل أهل بيتي کمثل سفينة نوح...«.
8 . »يکون بعدي من الخلفاء عدة نقباء بني اسرائيل، اثنا عشر خليفة، کلّهم من قريش«.
9 . »من کنت مولاه فهذا عليّ مولاه«.
10. »يا علي! أنت منّي بمنزلة هارون من موسي...«.
11. الکافي، ج1، ص277، ح4-1؛ صفار، بصائرالدرجات، ص470، ح2-1 و 10.
12. شبهات و ردود، سامي بدري، ج3، صص24-33.