نشانه هاي ظهور امام زمان کدامند؟



در ابتدا نکاتي چند درباره اين نشانه ها را ذکر مي نماييم و سپس برخي از روايات وارد شده از معصومين، عليهم السلام، در اين مورد را به عنوان نمونه مي آوريم:

1. معتقدين به امام زمان، عليه السلام، بايد همواره چشم انتظار ظهور آن حضرت باشند و با بهره گيري از اصل انتظار، آمادگيهاي لازم را براي ياري و همراهي با امام موعود خويش کسب نمايد.

اينکه هنوز برخي از نشانه هاتحقق نيافته باشند، هرگز به معناي نفي لزوم انتظار در هر روز و شب نيست.

2. خداوند امر فرج و ظهور امام زمان، عليه السلام، را تنها در يک شب مقرر خواهد فرمود، و در اين صورت نيازي به مقدماتي طولاني نخواهد بود، بلکه بسياري از نشانه هاي ذکر شده در روايات ممکن است طي همان يک شب و روز تحقق يابند.

3. يکي از دلايل ذکر اين نشانه ها در روايات، آشنا شدن مردم با شرايط ويژه اي است که قبل از قيام جهاني ولي عصر، عجل الله تعالي فرجه، پديد مي آيد. آشنايي مردم با اين ويژگيها، مي تواند عامل مهمي در شناسايي مدعيان دروغين مهدويت و رسوايي فرصت طلباني باشد که از جهالت مردم تحت پوشش نام مهدي، عليه السلام، سوء استفاده مي کنند.

4. صدها مورد از نشانه هاي ظهور تحت عنوان «علايم آخرالزمان » در روايات مربوط برشمرده شده که به اثرات جدا ماندن مردم از تعاليم اسلام و محروم ماندن آنان از سرپرستي آشکار معصومين، عليهم السلام، اشاره دارند. مانند: از بين رفتن اهميت نماز، خيانت در امانت، حلال شمردن دروغ و علني شدن فحشا.

5. درباره علايمي همچون گسترش فساد و زياد شدن گناهان، سه نکته قابل توجه است:

الف) مطلق اين امور نشانه ظهور به حساب نمي آيد، و چنين نيست که هر زمان فساد گسترش يافت و گناهاني زياد شد. حضرت مهدي، عليه السلام، ظهور کند.

ب) شرايط واقعي جهان قبل از ظهور حضرت مهدي، عليه السلام، کثرت بسيار شديد گناهان و افزايش چشمگير و فوق العاده ظلم و فساد است. با اين همه اثبات چنين واقعيتي به معناي عدم وجود طاعت و بندگي و عدالت در جاي جاي زمين نيست.

ج) وجود چنين نشانه اي هرگز از مسؤوليت منتظران براي مبارزه با ظلم و از بين بردن ريشه گناهان نمي کاهد، اگر چه به موفقيتي در اين زمينه دست نيابند.

6. پديد آمدن برخي نشانه هاي ظهور و حتي بروز بسياري از آنها نمي تواند توجيهي براي تعيين وقت ظهور امام زمان، عليه السلام، در اين دوران باشد، زيرا با توجه به فرمايش امام زمان، عليه السلام، تعيين کنندگان وقت ظهور دروغگو محسوب مي شوند، مگر در مواردي که نشانه اي مخصوص سال يا روز ظهور باشد که در آن صورت تعيين وقت ديگر معنا نخواهد داشت (و تحصيل حاصل به شمار مي آيد).

7. امر ظهور ولي عصر، عجل الله تعالي فرجه، به دست خداست و ممکن است صدها سال ديگر نيز تحقق نيابد و علي رغم بروز بسياري نشانه ها باز هم بنا به حکمتهاي الهي تا زماني بسيار طولاني به تاخير افتد.

آنچه مهم است، حالت انتظار داشتن است که لازمه اش آمادگي بيشتر، تلاش افزونتر، و احساس مسؤوليت شديدتر است. اين انتظار چه کوتاه باشد و چه طولاني هرگز نبايد اثري جز افزايش شور و شوق خدمت و آمادگي بيشتر براي دفاع از ارزشهاي الهي در ما به وجود آورد.

مبادا فرصت طلبان و دشمنان آگاه يا دوستان ناآگاه با تاکيد بر بروز برخي نشانه هاي نزديکي ظهور، و ايجاد اميد فراوانتر نسبت به نزديک شدن فرج امام زمان، عليه السلام، ما را از اداي تکليف نسبت به خدا و پيامبر، صلي الله عليه وآله، و امام زمان، عليه السلام، باز دارند، يا به اين وسيله ما را از توطئه هايي که براي تضعيف ولايت و از بين بردن ارزشهاي اسلامي انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي صورت مي گيرد، غافل سازند.

بايد بهوش بود که حفظ ارزشهاي اسلام و قرآن و ولايت در دوره غيبت، کم اهميت تر از حفظ همان ارزشها در دوران ظهور نيست.

8. با مقايسه برخي روايات مربوط به نشانه هاي ظهور با برخي ديگر مي توان به نکاتي هشدار دهنده و عبرت آموز و بيداري آفرين دست يافت. چنانکه وقتي در روايتي مي خوانيم که قبل از ظهور شرايطي پيش مي آيد که از «قرآن » جز رسم و از «اسلام » جز اسم آن باقي نماند، شرح همين نشانه را در روايتي مي يابيم که:

«قبل از ظهور، بردباري، ضعف به شمار مي آيد و ستمگري، افتخار. شهادت به دروغ پديدار مي گردد و تهمتها مورد قبول قرار مي گيرد. قرآنها آراسته مي شوند و مساجد زينت مي يابند. دروغگو مورد تصديق قرار مي گيرد و خيانتکار مورد امانت واقع مي شود.»

9. نشانه هاي ظهور تعداد مشخصي ندارد و در اينکه چه تعداد از آنها تاکنون پديد آمده است، نظر مشخصي موجود نيست و درباره اينکه از ساير علامات باقي مانده چه نشانه هايي بايد قطعا تحقق يابند، دليل محکمي در دست نيست.

10. نشانه هاي ظهور تقسيم بنديهاي گوناگون دارد:

الف) نشانه هاي عمومي: که ممکن است طي چندين سال تحقق يابند. مانند: کثرت گناهان.

نشانه هاي سال ظهور: که در آخرين سال غيبت و با فاصله کمي به زمان ظهور به وقوع مي پيوندد. مانند: خروج سفياني.

نشانه هاي روز ظهور: که پيش از ظهور يا همزمان با آن در دنيا رخ مي دهد. مانند: فريادي از آسمان.

ب) نشانه هايي در اجتماع: مانند: زيادي فتنه ها، ظاهرشدن قحطي.

نشانه هايي در طبيعت: مانند: کم شدن چشمگير برداشت از زراعتها.

نشانه هايي در آسمان: مانند: خسوف و کسوف مکرر و فراوان در يک سال، بويژه در ماه رمضان.

ج) نشانه هاي يقيني: مراد از اين نشانه ها، علاماتي است که در روايات متعدد مورد تاکيد قرار گرفته و يا در روايات صحيحه به عنوان نشانه هاي حتمي ذکر گرديده است. مانند: قيام سفياني (مردي با عنوان عثمان بن عنبسه) و صيحه آسماني.

نشانه هاي احتمالي: مراد از اين نشانه هايي است که تنها در اندکي از روايات آمده، يا تصريح به غير حتمي بودن آنها شده است. مانند: آتشي در آسمان، فرو رفتن بغداد و بصره در زمين.

د) نشانه هاي متشابه: نشانه هايي که مراد از آنها و کيفيت آنها روشن نيست، و تاويلهاي مختلف و اشکال گوناگون مي تواند داشته باشد. مانند: خروج دجال.

نشانه هاي روشن: نشانه هايي که کيفيتي خاص دارند و تاويل بردار نيستند. مانند: فريادي از آسمان که در آستانه قيام امام زمان، عليه السلام، به نام حضرت مهدي، عليه السلام، و اعلان ظهور او تصريح دارد.

ه) نشانه هايي در تلقي از شريعت: مانند اينکه کارهاي خير از منکرات شمرده مي شوند و کارهاي زشت و منکرات به عنوان کار خير و معروف مورد اقبال قرار مي گيرند و چنان مي شودکه گويا بر اندام اسلام پوستيني واژگون (و بدنما) پوشانده باشند.

نشانه هايي در برخي سرزمينها: مانند: اينکه «کوفه » از مؤمنين خالي مي ماند و «قم » به عنوان معدن علم و فضيلت به شمار مي آيد.

نشانه هايي در تکوين: مانند: طلوع خورشيد از مغرب.

و) نشانه هاي تحقق يافته در گذشته هاي دور: مانند: از بين رفتن حکومت بني عباس.

نشانه هاي تحقق يافته در گذشته اي نزديک: مانند: قيام مردي از قم.

نشانه هاي تکرار شده در تاريخ: مانند: شيوع طاعون.

نشانه هاي تحقق نيافته: مانند: خروج يماني (در دعوت به ولايت اهل بيت) و سفياني (در مبارزه با تشيع) و سيد خراساني (با پرچمهايي به طرفداري از حق).

تذکر: اينکه چرا برخي امور که صدها سال پيش انجام شده و يا در تاريخ بارها تکرار شده، از نشانه هاي ظهور به حساب آمده اند، احتياج به تحقيقي گسترده تر در سند روايات و مدلول عبارات آن دارد.

اينک بدون در نظر گرفتن تقسيمات مزبور، به ذکر پنج روايت در اين مورد اکتفا مي کنيم:

× در «کمال الدين » صدوق، از امام صادق، عليه السلام، نقل شده است که:

پنج چيز قبل از قيام قائم، عليه السلام، به وقوع مي پيوندد: قيام يماني، خروج سفياني، نداي آسماني، فرو رفتن لشکري در بيداء (سرزميني بين مدينه و مکه) و کشته شدن نفس زکيه (محمد بن الحسن).

× در «همان مدرک پيشين » و از همين پيشواي معصوم، عليه السلام، آمده است:

بين کشته شدن نفس زکيه و قيام قائم آل محمد، عليه السلام، تنها پانزده شب فاصله هست.

× در «ينابيع المودة » ص 427 از حضرت علي، عليه السلام، نقل شده است که فرمود: اندکي پيش از قيام قائم ما، سفياني قيام خواهد کرد و به اندازه دوره بارداري زنان «يعني 9 ماه » فرمانروايي خواهد کرد. سپاه او رو به مدينه پيش مي روند وقتي که به منطقه «بيداء» مي رسند، زمين آنان را به کام خويش فرو مي برد.

× در «غيبت نعماني » آمده است که امام صادق، عليه السلام، فرمود:

از امور قطعي که قبل از قيام قائم تحقق خواهد يافت، خروج سفياني و فرو رفتن منطقه «بيداء» و کشته شدن نفس زکيه و نداي آسماني است.

قابل ذکر است که کليه روايات فوق و نيز نمونه نشانه هاي ذکر شده در بندهاي پيشين همگي از کتاب «منتخب الاثر» گزينش شده که مجموعه اي نفيس از روايات مربوط به حضرت مهدي، عليه السلام، گردآوري شده از دهها کتاب معتبر «شيعه و سني » است. مدارک کليه موارد مذکور را مي توان در صفحات 424 تا426 اين کتاب به دست آورده که ما به خاطر رعايت اختصار، از ذکر متن عربي و آدرس هر کدام به طور جداگانه صرف نظر کرديم.

آيا سير تاريخي حوادث منجر به غيبت ولي عصر (عج) شد. يا ضرورتا بايد غيبت منجي آخرين روي مي داد؟

بر حسب روايات جريان تغيير مسير خلافت و حکومت جباران و طواغيت موجب عدم ظهور حکومت حقه اهل بيت (ع) شد و اگر آنها مخالفت نکرده بودند، نه خانه نشين شدن اميرالمؤمنين در ظرف آن مدت طولاني، نه جنگ هاي صفين و نهروان، نه واقعه جانکاه کربلا، نه شهادت ساير ائمه(ع) و نه غيبت حضرت مهدي (ع) هيچکدام اتفاق نمي افتاد ولي با جرياني که پيش آوردند و از قبل هم پيش آمدن وقايع به وحي خدا بر انبياء و حضرت رسول اکرم (ص) معلوم و ضرورت غيبت بر آن بزرگواراني که سير تاريخ و عملکرد معاندين و منافقين را مي دانستند مکشوف بود. لذا قبل از وقوع آن از آن خبر دادند. چنانکه شهادت سيدالشهدا (ع) معلول همان عوامل تاريخي که منتهي به حکومت امثال معاويه و يزيد و استانداري کسي چون «ابن زياد» شد و موجب ضرورت موضعي که حضرت سيدالشهداء (ع) در آن شرايط اتخاذ فرمود، گرديد.