اگرغيبت امام زمان به خاطر حکمتهاي الهي باشد


 
از طرفي در دعاي امام زمان عليه السلام مي خوانيم که خدايا مرا جوري قرار بده که تعجيل آنچه را که تو به تاخير انداخته اي، از تو نخواهم و تاخير آنچه را که تو تعجيل آن را خواسته اي، چگونه در دعاها مي خواهيم که در ظهور امام زمان عليه السلام تعجيل فرمايد؟

1. بيقين چنانکه در متن سؤال آمده است، غيبت امام زمان، عليه السلام، بر اساس اسباب و حکمتهايي صورت گرفته است که اگر چه به برخي از آنها در روايات مختلف تصريح شده، اما دانستن همه آنها در دوران ظهور آن بزرگوار ممکن نيست. (1)



از اين رو اشکالي ندارد که بگوييم يکي از حکمتهاي غيبت، دچار ساختن انسانها به بلاياي و مشکلاتي است که باعث روي آوردن مردم به خدا و دعا کردن آنان براي فرج مي شود. چنانکه در قرآن آمده است: ما انسانها را به شدائد و سختيهاي روزگار مبتلا مي سازيم، باشد که به درگاه ما تضرع و زاري نمايند و به دعا روي آورند. (2)

پس دعا براي فرج نه تنها منافاتي با حکمتهاي غيبت ندارد، بلکه خود مي تواند از زمره همين حکمتها به شمار آيد.

2. دعا براي فرج امام زمان عليه السلام به عنوان يک وظيفه و تکليف در عصر غيبت، در روايات بسياري مورد تاکيد قرار گرفته است. پيامبر اکرم، صلي الله عليه وآله، و برخي از امامان بزرگوار، عليهم السلام، به چنين دعا کردني امر فرموده اند و حضرت ولي عصر، عليه السلام، نيز نه تنها شيعيان خود را به دعا کردن براي تعجيل فرج فرمان داده اند، بلکه کثرت دعا را از آنان خواسته اند. (3)



براستي وقتي امام زمان عليه السلام مي فرمايد: «براي نزديک شدن فرج بسيار دعا کنيد». آيا مي توان آن را ي خاصيت خواند؟ و اصولا آيا تعبد نسبت به تکليف مجالي براي اصرار بر کشف خواص آن باقي مي گذارد؟

3. در تعبير زيبايي از ناحيه امام زمان، عليه السلام، که در ذيل همان فراوان به دعاي فرمان براي تعجيل فرج، وارد شده، کثرت دعا به خودي خود فرج و گشايش شيعيان به شمار آمده است:

و اکثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلک فرجکم. (4)

اين فرمان نشان مي دهد که خواسته هاي شيعه چشم انتظار فرج، در سايه «دعا براي فرج » قابل دسترسي است. آنچه را که او در پي ظهور امام زمان، عليه السلام، مي تواند بيابد، توسط دعاهاي خويش نيز مي تواند به دست آورد.

به عبارت ديگر امنيت ايمان، رشد انديشه، آرامش روحي، کمالات معنوي و بهره هاي بي پايان دوران پس از ظهور را، به عنايت الهي مي تواند در همين دوره غيبت با اتکا به «دعا براي ظهور» کسب نمايد و اين امر با توجه به قدرت و شيت خداوند قابل انکار نيست، زيرا او خود فرمود:

قل ما يعبا بکم ربي لولا دعاؤکم. (5)

بگو اگر دعاي شما نباشد، پروردگار من به شما عنايتي نمي فرمايد.

با توجه به دلالت همين آيه شريفه است که مي توان گفت: عنايت و رحمت و فضل خداوند که نامحدود و بي انتها نيز مي تواند باشد، به مدد دعا و خواستن از او دست يافتني است، اگر چه دوران غيبت حضرت مهدي، عليه السلام، باشد.

4. در برخي روايات، دعا براي فرج وسيله اي براي نجات از هلاکت به شمار آمده است ،چنانکه حضرت امام حسن عسکري، عليه السلام، مي فرمايد:

به خدا فرزندم مهدي را غيبتي است که در آن هيچ کس از هلاکت نجات نمي يابد مگر کسي که خداي عز و جل او را بر اعتقاد نسبت به امامتش ثابت قدم بدارد، و او را نسبت به دعا براي تعجيل فرجش توفيق عنايت فرمايد. (6)

بي ترديد شرايط سخت دوران غيبت به گونه اي است که جز با اعتقاد محکم نسبت به امامت حضرت مهدي، عليه السلام، نمي توان بر اطاعت و تبعيت او باقي ماند و جز با دعا براي نزديکي فرج نمي توان روح اميد را در دل زنده نگه داشت و در برابر دشواريهاي غيبت مقاومت نمود.

5. از ديدگاه قرآن و روايات، دعا پشتوانه اي براي زندگي و عاملي براي حرکت و پويايي در مسير خواسته هاي الهي، و وسيله اي براي هم جهت ساختن نيازها و خواسته هاي بشري با اراده و مشيت خداوند است. با چنين نگرشي، دعا براي فرج خود نوعي تلاش در راستاي موانع ظهور به شمار مي رود و دعاکننده منتظر با شناختي که از حکمتهاي غيبت دارد، به نوعي خودش را در مسير از بين بردن عوامل طولاني شدن آن، به تکاپو وا مي دارد.

دعا کننده براي فرج چون مي داند که يکي از عوامل غيبت آماده نبودن شرايط براي حکومت جهاني آن بزرگوار است، مي کوشد تا در حد توان خويش در ايجاد چنين زمينه اي مؤثر باشد و زماني که تحقق آنرا از عهده خويش و امثال خويش خارج مي يابد، به رحمت واسعه خداوند اميدوار مي ماند.

و چنين است عکس العمل او در برابر خوف امام زمان، عليه السلام، از کشته شدن که به عنوان عملي ديگر در پيدايش و استمرار غيبت به شمار مي آيد. دعاکننده براي فرج تا آنجا که مي تواند با شناساندن امام زمان، عليه السلام، و ايجاد محبوبيت نسبت به او و برانگيزاندن شوق نسبت به قيام و جلوه هاي ظهور آن بزرگوار در بين مردم، مي کوشد تا به ميزان توانايي خود اين عامل را کم تاثير سازد، چنانکه نسبت به هر عامل ديگر نيز چنين جهت گيري و تلاشي در مورد او صادق است. و اين خود والاترين و تعيين کننده ترين خاصيت براي دعاي فرج است.

6. در جواب به قسمت دوم سؤال بايد گفت:

آنچه در متن دعاي شريف مورد نظر آمده و به احتمال قوي از ناحيه مقدسه امام زمان، عليه السلام، روايت شده است، (7) متضمن نکته اي تربيتي و پيامي آموزشي است که همان تسليم بودن در برابر خواسته خداي تبارک و تعالي است. اما اين تسليم بودن هرگز منافاتي با دعا کردن ندارد، چون دعا کردن به خودي خود امري مطلوب است و در آيات شريفه و روايات فراوان بر آن تاکيد شده است. چنانکه پيامبر، صلي الله عليه وآله، فرمود:

هيچ چيز نزد خدا گرامي تر از دعا نيست. (8)

و فرمود: از فضل خدا درخواست کنيد زيرا خداوند دوست مي دارد که مورد طلب و درخواست قرار گيرد و بالاترين عبادت انتظار فرج است. (9)

وقتي که انتظار فرج والاترين نوع عبادت به شمار مي آيد، و دعا کردن براي فرج، زيباترين جلوه انتظار به حساب مي رود، و اصل دعا گرامي ترين و محبوبترين چيزها در نزد خدا است، چه منافاتي پديد مي آيد اگر شيعه چشم انتظار، براي نزديک شدن ظهور امام زمان، عليه السلام، دعا کند و در عين حال نهايت تسليم در برابر اراده خدا را داشته باشد و به آنچه که او مي پسندد، رضايت کامل نشان دهد؟

آيا در چنين دعا کردني، جز نزديک شدن به مقام بندگي خدا و سر سپردن به خواست او هدف ديگري وجود دارد؟

7. تاثير دعا در تغيير دادن تقديرات و قضاي الهي، غير قابل انکار است، چنانکه در روايات پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله، آمده است: اکثر من الدعاء، فان الدعاء يرد القضاء. (10)

زياد دعا کن، زيرا دعا قضاي الهي را باز مي گرداند.

الدعاء يرد البلاء. (11)

دعا بلاي الهي را بر مي گرداند.

لا يرد القدر الا الدعاء. (12)

تقدير الهي را چيزي جز دعا تغيير نمي دهد.



امام صادق، عليه السلام، فرمودند: خداوند عذابي طولاني به مدت چهارصد سال بر بني اسرائيل مقرر داشت. هنگامي که عذاب بر بني اسرائيل طولاني گشت، ناله زدند و تا چهل روز به درگاه خداوند گريه و زاري نمودند. خداوند به حضرت موسي و هارون، عليهماالسلام، وحي فرمود تا آنان را از بلاي فرعون برهانند و يکصد و هفتاد سال عذاب را از آنان برداشت.

بدين گونه شما شيعيان نيز اگر چنين ناله و گريه کنيد خداوند فرج ما را نزديک خواهد فرمود، و اما اگر چنين نکنيد امر فرج تا نهايت زمان مقرر شده اش به تاخير خواهد افتاد. (13)

با توجه به چنين رواياتي، شيعه منتظر در عين تسليم به خواست خدا، با دعاي خويش نسبت به تعجيل فرج، از آفريدگار خويش مي خواهد که در تقدير و قضاي خويش نسبت به ظهور آن عدالت موعود تغييري ايجاد فرمايد و به لطف و نايت خود بلاي غيبت امام زمان، عليه السلام، را مرتفع گرداند.

8. در اينجا مناسب است کلام مرحوم سيد محمد تقي موسوي اصفهاني را که در ذيل برخي روايات مربوط به علائم ظهور آمده است، نقل نماييم تا عدم منافات بين دعا کردن و تسليم ارده خدا بودن ظاهرتر گردد:

ظهور مولاي ما امام زمان، عليه السلام، از اموري است که در اثر برخي عوامل قابل تقديم و تاخير است. از جمله اسباب و عواملي که باعث تقديم ظهور و نزديک شدن فرج مي باشد، اهتمام مؤمنين به دعا براي امام زمان، عليه السلام، و درخواست تعجيل فرج او از خداوند قادر متعال است.

ممکن است برخي جاهلان، جلو افتادن امر ظهور امام زمان، عليه السلام، در اثر دعا را بعيد بشمارند و عدم وقوع آنرا در پي اين همه دعاهاي اهل ايمان در هر زمان و مکان دستاويز ادعاي خويش قرار دهند.

اما چنين استبعادي ضعيف و ناآگاهانه است، زيرا هيچ بعدي ندارد که در علم خداي سبحان براي ظهور امام زمان، عليه السلام، دو وقت مقرر شده باشد که يکي نزديک و ديگري دور باشد و ظهور در زمان نزديکتر مشروط بتلاش مؤمنين و همت آنان در زياد دعا کردن براي تعجيل فرج و نزديک شدن ظهور قرار داده شده باشد. و اين است معناي اينکه ظهور امام زمان عليه السلام از «امور بدايي » است که قابليت تقديم و تاخير دارند. (14)

9. قابل تامل است که در همين دعاي شريفي که جمع بين دعا و حالت تسليم محل سؤال قرار گرفته در فاصله اي کمتر از بيست سطر هر دو مضمون با هم آمده است. ابتدا مي خوانيم:

خدايا مرا بر اطاعت ولي امرت ثابت قدم بدار که از ديدگان مردم نهان داشته اي و به اذن تو از بين آفريدگانت غايب گشتي و امر تو را انتظار مي کشد...

خدايا تو خود بدون آنکه کسي تو را بياگاهاند به وقتي که به ولي خويش اجازه ظهور و بروز و بيرون آمدن از پرده غيبت عنايت مي کني و بدين وسيله امر او را اصلاح مي فرمايي، آگاه مي باشي. پس مرا صبر و استقامت بر آن عنايت فرما به گونه اي که تعجيل آنچه را که تو به تاخير انداخته اي، و تاخير آنچه را که تو در آن تعجيل روا داشته اي، دوست نداشته باشم. و آنچه را که تو پوشانده اي آشکار نسازم و از آنچه تو کتمان فرموده اي جستجو ننمايم و در تدبير تو با تو به خالفت بر نخيزم و نگويم: چرا و چگونه است؟ و چه شده که ولي امر عليه السلام ظهور نمي نمايد با اينکه دنيا از ظلم و جور پر شده است. - خدايا مرا به گونه اي قرار بده - که همه امورم را به تو واگذار نمايم. (15)

پس از چند سطر که آن هم درباره دعا براي ديدار و توفيق خدمت به آستان امام زمان، عليه السلام، و دعا براي سلامت و امنيت اوست، مي خوانيم:

خداوندا در فرج امام زمان، عليه السلام، تعجيل فرما و او را به نصرت خويش تاييد نما. (16)

اين مطلب نشان مي دهد که نه تنها منافاتي بين اين دو فراز دعا وجود ندارد، بلکه نوعي همخواني و همراهي بين آنان وجود دارد که از سويي بيانگر لزوم سر سپاري محض به اراده حکيمانه خدا در عين اهتمام به دعاست، و از ديگر سوي اميدواري به تاخير دعا در انگيزش لطف خدا و تغيير رحيمانه اراده او است.



پي نوشتها:

1. امام صادق، عليه السلام مي فرمايد: « ان وجه الحکمة في ذلک لا ينکشف الا بعد ظهوره شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 482.

2. «فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون »، سوره انعام(6)، آيه 42.

3. «اکثروا الدعاء بتعجيل الفرج ». حضرت مهدي عليه السلام - در توقيع مبارک خطاب به اسحاق بن يعقوب. شيخ صدوق، همان، ج 2، ص 485.

4. همان.

5. سوره فرقان (25)، آيه 77.

6. «و الله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلکة الا من ثبته الله عز و جل علي القول بامامته و وفقه - فيها - للدعاء بتعجيل فرجه. شيخ صدوق، همان، ج 2، ص 384.

7. اين دعا که با «اللهم عرفني نفسک...» شروع مي شود، توسط شيخ عثمان بن سعيد عمروي - نائب خاص امام زمان، عليه السلام - نقل شده و روايت کنندگان آن شخصيتهايي همچون شيخ صدوق و شيخ طوسي مي باشند. ر.ک: شيخ صدوق، همان، ص 512 مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 187، و مفاتيح الجنان، بخش دعا در زمان غيبت.

8. «ليس شي ء اکرم عند الله من الدعاء» نهج الفصاحة، ص 507، ح 2400.

9. «سلوا الله من فضله فان الله يحب ان يسال و افضل العبادة انتظار الفرج ». همان، ص 370، حديث 1740.

10. همان، ص 84، حديث 446.

11. همان، ص 332، حديث 1590.

12. همان، ص 124، حديث 624.

13. اصفهاني، محمدتقي، مکيال المکارم، محمد تقي اصفهاني، ج 1، ص 382.

14. همان، ج 1، ص 392.

15 و16. «... و ثبتني علي طاعة ولي امرک الذي سترته عن خلقک، فباذنک غاب عن بريتک، و امرک ينتظر و انت العالم غير معلم بالوقت الذي فيه صلاح امر وليک في الاذن له باظهار امره و کشف ستره، فصبرني علي ذلک حتي لا احب تعجيل ما اخرت و لا تاخير ما عجلت و لا اکشف عما سترته، و لا ابحث عما کتمته و لا انازعک في تدبيرک و لا اقول: لم و کيف؟ و ما بال ولي الامر لا يظهر؟ و قد امتلات الارض من الجور و افوض اموري

کلها اليک... اللهم عجل فرجه و ايده بالنصر».