در انتظار مهدي(عج) -2



اشاره : آيت اللَّه محمد ناصري چهره اي نام آشنا در محافل مهدوي است. سال هاست که ارادتمندان امام عصر(عج) در شهر اصفهان بر گرد او جمع مي شوند و با گوش دادن به بيانات شيواي ايشان عطش انتظار و شوق ديدارشان را دو چندان مي سازند.

آنچه پيش روي شماست متن يکي از سخنراني هاي ايشان است که با اندکي ويرايش تقديم شما عزيزان مي شود.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

در جلسه گذشته راجع به خليفةاللَّه، محور عالم وجود، واسطه بين عالم غيب و شهود، حضرت بقيةاللَّه، صحبت شد. بعد از اثبات اينکه طبق نظر مسلمانان و ساير مکاتب خليفةاللَّه بايد در هر زمان باشد گفتم که به نظر شيعه الآن خليفةاللَّه حضرت بقيةاللَّه است. عرض کردم معاندين و مخالفين دوازده اشکال نسبت به شيعيان - که به وجود حضرت بقيةاللَّه معتقدند - مطرح مي کنند که در بين اين دوازده اشکال دو اشکال قابل اعتنا به چشم مي خورد. بقيه اش قابل اعتنا نيست؛ يعني خيلي سهل الجواب است. يکي از آنها راجع به طول عمر حضرت بود که جلسه قبل جواب هاي حلّي و نقضي عرض کردم که طرف مقابل ملزم مي شود به اينها؛ يعني نمي تواند اشکال ديگري بعد از جواب هاي حلّي و نقضي بيان کنند. اشکال دومي که کردند - که مقداري صورت دارد - اين است که مي گويند شما که مي گوييد امام زمان هست و الان 1167 سالشان است و در پس پرده غيب هستند؛ چه اثر وجودي براي حضرت هست؟ چه اثري دارند، چه خدمتي به اجتماع مي کنند که حالا معتقد به چنين موجودي باشيم يا نباشيم؟ حضرت که در بين ما نيستند! نه مشکلاتمان را حل مي کنند؛ نه مي آيند دفع بلّيه از ما بکنند! نه استخاره اي مي کنند. نه مي توانيم با ايشان مشورت بکنيم. چه فايده اي دارد امام زمان در پس پرده غيبت باشند؟

جوابش اگر چه از جلسات قبل معلوم شد، لکن الان هم اشارتاً عرض مي کنم. آيه شريفه مي فرمايد: »و ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم وَ أنتَ فِيهم«. (سوره انفال، آيه 33). امت هاي گذشته در اثر کثرت معصيت و طغيان در بي بند و باري، برايشان عذاب نازل مي شد. صريح قرآن و تواريخي که اديان مختلف نوشته اند و در دسترس است اين است که بر امت هاي گذشته بلايا و عذاب هاي گوناگون نازل مي شد. هم در قرآن و هم در کتب تاريخي ثبت شده که چون اين امت ها با اوامر و نواهي حق مخالفت مي کردند و در معصيت و در مخالفت حق ياغي بودند، خداوند بر آنها عذاب نازل مي کرد. مسخ مي شدند؛ غرق مي شدند؛ آتش برايشان نازل مي شد؛ از آسمان سنگ مي باريد و... لکن اين آيه شريفه به پيامبر بشارت مي دهد: »و ما کانَ اللَّهُ لِيُعَدِّبَهُم و أنتَ فِيهِم«؛ اي حبيب ما! اين امت تو هر مقدار هم معصيت و طغيان بکنند، تا زماني که تو در بين اينها هستي ما به احترام شما آنها را عذاب نازل نمي کنيم. صريح آيه اين است.

بعد از پيغمبر(ص) نفس ايشان اميرالمؤمنين بودند و به وسيله وجود ايشان و به احترام ايشان معصيت کاران عذاب نشدند. بعد از اميرالمؤمنين حضرت امام حسن(ع) مانع از نزول عذاب بود. ايشان نفس اميرالمؤمنين بود. بعد امام حسين و... و الان حضرت بقيةاللَّه، ارواحنا له الفداء. مانع از نزول عذاب هستند. مادامي که ايشان - که خليفه الهي است و کلّهم نور واحد و نفس پيغمبر هستند - در ميان ما باشند از نزول عذاب درامانيم. چه نفعي از اين بيشتر مي خواهيد امام زمان داشته باشد که سبب بقاي حيات عالم وجود است؟ الان حضرت امام زمان سبب بقاي عالم وجود است؟ با وجود معصيت ها، بي بند و باري ها، طغيان ها و مخالفت ها، عذاب براي ما نازل نمي شود والاّ خدا مي داند.

چه نفعي بالاتر از اين مي خواهيد که امام زمان براي عالم وجود داشته باشد؟

در زيارت حضرت هست: »السَّلامُ عَلَيکَ يا نُورَاللَّهِ اَّلذي يَهتَدي بِهِ المُهتَدونَ«؛ سلام من بر تو اي نور (يکي از اسامي امام).

معناي نور چيست؟ معناي نور اين است که: »الظاهر في نفسه والمظهر لغيره« هم خودش جلوه گر است در عالم وجود و هم بقاي عالم وجود را تثبيت کرده است.

چنانکه ملاحظه مي شود در اين زيارت، از آن حضرت تعبير به نور شده است. حضرت بقيةاللَّه 182 نام دارد يکي از آنها نور است

همه مشغول تسبيح خدا هستند. لکن گوش شنوا مي خواهد که تسبيح موجودات را بشنود. گوشي که ساز و آواز مي شنود، گوشي که غيبت و تهمت مي شنود، گوشي که فحّاشي مي شنود، صداي موجودات را نمي شنود. انسان بايد پاک بشود تا پاکان را تميز دهد و استفاده کند.

که در همين زيارت آمده است: »السلام عليک يا نوراللَّه الذي لايطفاء«؛ سلام بر تو اي نوري که هرگز خاموش شدني نيست.

در دعاي ندبه مي خوانيم: »أينَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَينَ الأرضِ والسَّماءِ«؛ اي امام زماني که تو سبب بقاي زمين و آسمان هستي. فيض حضرت حق - که فيّاض علي الاطلاق است. - آن به آن بايد به فرد فرد موجودات عالم وجود برسد تا آنها باقي باشند. لکن شخصي را مي خواهد که توسط آن موجود اين فيض از فيّاض به مفوّض برسد. قاعده اين است. مکرّر عرض شده است، اين نوري که الان در اين لامپ ها موجود است به واسطه کارخانه است، اما امکان پذير نيست که اين سيم ها متصل به خود کارخانه باشد. بايد يک ترانسي وجود داشته باشد که اين نور و حرارت و فيض را معتدلاً به سيم ها تحويل دهد. از کارخانه بگيرد و معتدلاً طبق قدرت اين سيم ها نور را افاضه بکند. اين وجداناً معلوم است. اگر اين ترانس نباشد و سيم ها متصل به کارخانه باشد محترق مي شود. لامپ ها متلاشي مي شود. امکان ندارد. چرا؟ چون سنخيت نيست. اين لامپ ها سنخيت با قدرت نور کارخانه را ندارند، نابود مي شوند.

عالم وجود هم سنخيت ارتباط با مقام عالي ربوبي ندارد. لذا بايد يک واسطه اي باشد، شبيه ترانس، که فيوضات را از مقام ربوبي بگيرد. اين همان است که از آن به شأن »يدي الحقّي« تعبير مي کنيم. با اين قدرت يدي الحقي که ارتباط به مقام والايي دارد انوار قدسيه را دريافت و بنا به سنخيت که با عالم موجود دارد اين انوار را افاضه مي کند. اين است که بقاي عالم موجود منوط به وجود حضرت بقيةاللَّه است. بعد خودشان فرمودند: »وَجَعَلنا عَينَهُ فِي عِبادِهِ وَ لِسانَهُ الناطقَ فِي خَلقِهِ«؛ ما به منزله چشم حق هستيم در عالم وجود، ما به منزله زبان حق هستيم در عالم وجود؛ يعني جميع عالم وجود، منظر ماست. جميع عالم وجود، مأمور به أوامر ماست. و اين در اکثر أدعيه ذکر شده است. رواياتي هم در اين زمينه وارد شده است. در کافي از حضرت صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت خطاب به ابوحمزه مي فرمايد: يا أبا حمزه! مبادا قبل از آفتاب خواب باشي! (بين الطلوعين را نخوابي) به واسطه اينکه در آن موقع حضرت احديت ارزاق عباد را به دست ما تقسيم مي کند. (يُقسِمُ الأرزاقَ بَينَ العِبادِ عَلي أيدينا). و لذا در روايات متعددي وارد شده که از اذان صبح به بعد را بيدار بمانيد.

شخصي از ضيق معيشت شکايت مي کرد. توسّلات زيادي به اميرالمؤمنين پيدا کرده بود و حضرت به او دستور داده بودند بين الطلوعين بيدار بماند؛ يعني اول اذان را بيدار باش. بعد از خواندن نماز و انجام تعقيبات خوابيدن اشکالي ندارد. اما اول اذان را بيدار باش. جميع موجودات اول اذان صبح بيدار و همه مشغول تحميد و تسبيح خدا هستند »إن مِن شَي ءٍ إلاّ يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَلکِن لاتَفقَهُونَ تَسبِيَحُهم« همه مشغول تسبيح خدا هستند. لکن گوش شنوا مي خواهد که تسبيح موجودات را بشنود. گوشي که ساز و آواز مي شنود، گوشي که غيبت و تهمت مي شنود، گوشي که فحّاشي مي شنود، صداي موجودات را نمي شنود. انسان بايد پاک بشود تا پاکان را تميز دهد و استفاده کند.

حضرت بقيةاللَّه خودشان فرمودند: »إنّي لاَمان لاِهل الأرضِ والسَّماءِ وَبِي يَدفَعُ اللَّهُ البلاء«؛ من براي زمين و آسمان امان هستم، به واسطه من زمين و آسمان به حال خودش برقرار است و به واسطه من خدا بليّه و عذاب را از شما دفع مي کند. چه نفعي بيشتر از اين مي خواهيد بر امام زمان مترتب بشود که سبب حيات عالم وجود و بقاي آن و سبب دفع بليّه از تمام محبين و بنده هاي خدا مي شود؟ و لذا امام صادق(ع) مي فرمايد که: »سُبحانَ اللَّه اَّلذي سَخَّرَ لِلإمامِ کُلَّ شَي ءٍ وَ جَعَلَ لَهُم مَقاليدَ السَّماواتِ وَالأَرضِ«؛ تسبيح مي کنم حضرت حق، جلّت عظمته، که عالم وجود را مسخر کرد. براي امام و کليد آسمان ها و کليد طبقات زمين را به دست او سپرد. عالم وجود مسخر امام است؛ يعني اراده امام نافذ بر عالم وجود است. حضرت ابا عبداللَّه(ع) قسم ياد کردند »واللَّهِ ما خَلقَ اللَّهُ شي ءٍ إّلا وَ اَمرَهُ بإطاعَتِه لَنا«؛ قسم جلاله مي خورد که خدا چيزي را از جمادات و نباتات و حيوانات و مخلوقات و آسمان و زمين و کرات و کهکشان ها خلق نکرد، مگر به همه آنها دستور داد از ما اطاعت کنند و فرمانبرداري ما را بکنند. چه نفعي از اين بيشتر مي خواهيد بر امام زمان مترتب باشد؟

قبلاً عرض کرديم وجود مقدس ايشان خليفةاللَّه و جانشين حق است. حضرت بقيةاللَّه خودشان فرمودند: »إنّا غَيرُ مُهمِلينَ لِمُراعاتِکُم ولاناسِينَ لِذِکرُکُم«؛ من شما را رها نکردم (نه من و شما، بلکه عالم وجود را رها نکرده است) من، شما را ابداً فراموش هم نکردم. حضرت بقيةاللَّه در عالم أمر است. عالم أمر عالم تجرد است و محيط به ماده و ماديّات است؛ يعني جميع عالم وجود نزد ايشان مثل فندقي است در کف دست ما. همينطور که من نسبت به يک فندق در کف دستم محيط هستم، محيط به اجزاء آن هستم، حضرت بقيةاللَّه محيط به عالم وجود است. چه نفعي از اين بيشتر مي خواهيد آقا داشته باشد؟

همچنين حضرت مي فرمايد: »مَثَل من، مثل خورشيد است در پس ابر«، همينطوري که از خورشيد در پس ابر جميع موجودات استفاده مي کنند حضرت هم همين است. عالم وجود از اشعه انوار خورشيد استفاده مي کند. مَثَل ايشان مَثَل خورشيد است. هر مقدار هم اين ابر نازک تر باشد استفاده از نور خورشيدِ آقا بيشتر مي شود. هر مقداري هم من و شما معصيت هايمان کمتر باشد، حجاب هاي ظلماني کمتر باشد بيشتر مي توانيم از وجود ايشان استفاده کنيم.

تقريباً حدود 500 نفر در محضر بقيةاللَّه تشرف دارند؛ از نجبا، نقبا، علما و رجال الغيب. آنها را از کرات ديگر نياورده اند. از همين منظومه شمسي ما و همين قماش من و شما بوده اند. لکن ابرها را و حجاب هاي ظلماني را عقب زده اند تا توانسته اند از انوار قدسيه استفاده کنند. من و شما هم اگر اين حجاب ها را کنار بزنيم و خودمان را اصلاح کنيم قطعاً بي بهره نخواهيم ماند. اين فرمايش خود حضرت است.

يکي از دانشمندان خارجي گفته است: همه غذاهايي که سبب حيات عالم وجود است، تمام اينها در پرتو خورشيد بوده است. آنچه که وسائل حياتي از براي انسان است تماماً از برکات خورشيد است. دانشمندي مي گويد: اگر انسان خودش را فرزند خورشيد بداند عيب نيست! بعد حضرت بقيةاللَّه خودشان را مثل زدند به خورشيد. الحاصل چه نتيجه اي بهتر از اين از وجود آقا انتظار داريد؟

در زيارت حضرت ابا عبداللَّه(ع) آمده است: »إرادةُ الرَّبِ في مَقاديرِ أموره تَهبِطُ عَلَيکُم و تصدر مِن بُيوتِکم«؛ آنچه حضرت حق، جلّت عظمته، در مقدّرات عالم وجود تصميم مي گيرد در خانه اهل بيت نازل مي فرمايد و تصميم گيري از آنجا شروع مي شود و به عالم منتشر مي شود.

امام(ره) در کتاب پرواز در ملکوت خود فرموده اند که سقف بيت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) عرش الرّحمن است. (روايت را نقل کرده اند). روايت مفصل است و در تفسيرالبرهان آمده است. بعد امام اين مطلب را مفصّلاً وارد شده اند که خانه اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س)، سقفش عرش الرحمن است. ملائکه مرتب نازل مي شوند و صعود مي کنند. نسبت به عالم وجود و تصميم گيري هاي عالم وجود الحاصل. بعد در زيارت جامعه مي فرمايد: »مَن أرادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُم«؛ هر کس بخواهد خدا را بشناسد در خانه شما مي آيد و به وسيله شما خدا را مي شناسد. »وَ بِکُم تُقبَلُ الطَّاعَةُ المُفتَرَضَةُ وَ لَکُمُ المَودَّةُ الواجِبَةُ«. يکي از منافع امام زمان اين است که به وسيله محبت و علاقه به امام زمان واجبات ما به درجه قبولي مي رسد. اگر امام زمان را قبول نداشته باشيد اين اعمال و رفتار شما يک شاهي هم ارزش ندارد. کساني که ولايت ندارند هيچ ندارند؛ زيرا انساني که مي خواهد عبادت بکند و عبادتش مقبول درگاه حق باشد دو طهارت لازم دارد. يک طهارت باطني، يک طهارت ظاهري. طهارت باطني به چه حاصل مي شود؟ به ولايت اهل بيت عصمت و طهارت و طهارت ظاهري با غسل و وضو و تيمم. تا طهارت باطني نباشد. عبادات مقبول درگاه احديت نمي شود.

اين هم در زيارت حضرت هست: »أشهَدُ أنَّ بِوِلايَتِکَ تُقبَلُ الأعمالُ«؛ شهادت مي دهم که به واسطه دوست داشتن شما اعمال من قبول مي شود. امام زمان منظور است. ضمير مفرد است.

چه نفعي از اين بيشتر بر وجود امام زمان مترتب است؟ حالا چنانچه من حضرت امير را قبول داشته باشيم اما امام حسن و امام حسين و بقيه را قبول نداشته باشم. باز هم يک شاهي

حدود 500 نفر در محضر بقيةاللَّه تشرف دارند؛ از نجبا، نقبا، علما و رجال الغيب. آنها را از کرات ديگر نياورده اند. از همين منظومه شمسي ما و همين قماش من و شما بوده اند. لکن ابرها را و حجاب هاي ظلماني را عقب زده اند تا توانسته اند از انوار قدسيه استفاده کنند.



ارزش ندارد. چرا؟ به واسطه اينکه: »کُلُّهُم نُورٌ واحدٌ«. آنها همه نور واحدند. انکار يکي از آنها انکار کل است. انکار جزء انکار کل مي شود. چون کل مرکب از جزء است. اگر يک جزء را منکر شدي کل را منکر شده اي و لذا فرموده اند: اگر يک نفر ما را منکر شويد هيچ نتيجه اي نمي گيريد. اين چند امامي ها اعمالشان به اندازه سر سوزني مقبول درگاه حضرت احديت نيست؛ چون »کُلُّهُم نُورٌ واحدٌ« و انتفاء کل به انتفاء جزء است. اگر يک جزء منتفي شد کل منتفي مي شود.

»وَ بِکُم يُنَزِّلُ الغَيثَ«؛ به واسطه شما خدا باران رحمت بر مامي بارد و به واسطه شما

آسمان بر زمين منطبق نمي شود. اگر امام زمان نباشد، عالم وجود خراب مي شود. چند روايت از ائمه اطهار(ع) به همين مضمون رسيده است. امام زمان روح و محور عالم وجود است؛ واسطه بين عالم غيب و شهود است. چطور مي شود که امام زمان در زمان غيبت براي عالم وجود نفعي نداشته باشد؟

چندين روايت از رسول اکرم(ص) اميرالمؤمنين(ع)، ديگر ائمه و امام حسن عسکري(ع) و خود حضرت بقيةاللَّه(ع) وجود دارد که مضمون آنها اين است: »نَحنُ صَنايِعُ رَبِّنا و الخَلقُ بَعدُ صَنايِعُنا«؛ ما همه دست پرورده حق هستيم و عالم وجود دست پرورده ماست. چه نفعي از اين بيشتر؟

اينها قطره اي بود از آثار وجودي امام زمان(ع). اگر همه اين مطالب را بخواهيم بيان بکنيم مجالس زيادي را لازم دارد. به مقتضاي »العاقل يکفيه الاشارة« همين مقدار کافي است. جواب آن شخص مغرض که گفت که امام زمان با وجود اينکه در پس پرده غيب است چه آثار و نفعي دارد؟ کافي است. امام زمان در پس پرده غيب نيست. در ملأ، مظاهر و مجالس و خيابان ها حاضر است. و لذا وقتي که حضرت بقيةاللَّه(ع) تشريف مي آورند، اکثر مردم مي گويند عجب! ما اين آقا را خيلي ديده بوديم او را، ولي نمي شناختيم. و لذا عرض کردم معناي غيبت عدم شناخت است، نه عدم حضور. لذا بهتر است علاقه مندان و دوستداران بيشتر به فکر وجود مقدس آن حضرت باشند. دعا براي فرج حضرت فراموش نشود. خدا مي داند حضرت به دعاي من و شما احتياجي ندارد. حالا اگر کسي دعا هم بکند، چه اثري دارد وقتي که روزها غيبت مي کند، تهمت مي زند، خيانت و جنايت مي کند، دروغ مي گويد. با زبان کثيف اسم پاکان آوردن درست نيست. اما! اجازه داده اند به ما براي دعا کردن. دعا کردن من سبب مي شود سيم من به حضرت وصل شود و لامپ ولايت من تقويت شود. براي من خوب است. نه اينکه حضرت بهره ببرد يا محتاج دعاي من باشد. نه، اين اظهار علاقه و محبت است. اظهار ارادت مي کنم به حضرت تا خودم مستفيض بشوم. اما در عين حال بعد از نمازها دعا براي حضرت فراموش نشود. توسلات به حضرت هم بيشتر شود. هر مقدار بيشتر حجاب ها را کنار بزنيم بيشتر از انوار وجودي ايشان بهره مند مي شويم.

در توسلات، توسلتان به حضرت باشد. کتاب هايي که در اين زمينه نوشته شده است ماشاءاللَّه بسيار مفصل است. اينطور من ديدم کتاب هايي که درباره حضرت نوشتند متجاوز از 2500 کتاب است. به زبان هاي مختلف که در دسترس است. کساني که توسل به حضرت داشتند آثار عجيبي ديده اند. يکي از آنها قصه »ابو راجع حمّامي« است که زياد شنيده ايد. من خلاصه و منجزّش را تعريف مي کنم.

در حلّه حاکمي آمده بود که از آن سني هاي متعصب بود - الان مردم حلّه همه شيعه و در عراق فوق العاده هستند. همگي شيعه و متعصب هستند. آنجا مقام امام زمان(ع) هم هست که شب هاي جمعه بسيار شلوغ مي شود. من به آن مقام رفته ام خيلي با عظمت است - در آن زمان يک نفر در حلّه بود به اسم ابوراجع حمّامي که آدم صريحي بود و تقيّه سرش نمي شد. او شخصي بود 50 ساله که آبله رو بود و محاسن تَنُکي داشت و چهره چندان زيبايي هم نداشت. - اينطور نوشته اند - مرتب غاصبين و ظالمين به حضرت علي(ع) و فاطمه زهرا(س) را لعن مي کرد. اين مطلب را به اين حاکم متعصب سنّي خبر داده بودند، که او گستاخي مي کند و لعن علني مي کند. مکرّر به او گفتند و اين حاکم سنّي گفت: برويد او را برايم بياوريد. او را پيش حاکم آوردند. حاکم به او گفت: راجع به خلفا چه مي گويي؟ شروع کرد به لعن کردن. بردنش جلو، با خيزراني که دستش بود شروع به زدن به صورت حمّامي کرد.

همينطور زد و گوشت ها و پوست ها صورت او ريخت. بعد گفت: زبانش را در بياوريد و سوراخ کنيد و ريسماني به او ببنديد و به دست بچه ها بدهيد تا او را در شهر بکشند.

همين کار را هم کردند و هر کس از سنّي ها که مي رسيد و دستور داشت او را مي زد. بي حال افتاد کسي هم اجازه نداشت به داد او برسد. به حاکم خبر دادند ديگر رمقي ندارد. او گفت سر از تنش جدا کنيد. گفتند او ديگر در حال مردن است. احتياج به سر جدا کردن ندارد. دستور داد: ولش کنيد و برويد. ولش کردند و رفتند. بدن مجروح، زبان سوراخ شده و از دهان درآمده و پوست و گوشت صورت هم رفته، خويشان آمدند و او را به منزل بردند و وسائل را در اتاق آماده کردند که تا يک ساعت ديگر خواهد مرد. شب شد و ديدند خبري نشد! گفتند فرداصبح وقت تشييع جنازه و غسل و دفن است.

فردا صبح آمدند توي اتاق و ديدند دارد نماز مي خواند! نگاه کردند ديدند خودش است، لکن هم زيباتر شده، محاسن او هم پر شده و سالم است. رفتند داخل و پرسيدند چه شده؟ گفت: بله، شما که رفتيد، من متوّجه شدم که شما منتظر مرگ من هستيد. توي دلم امام زمان(ع) را مخاطب کردم. گفتم يا امام زمان! من پدر کشتگي با اين حاکم نداشتم بلکه به خاطر طرفداري از مادر شما و جدّ شما، اميرالمؤمنين به اين روز نشستم، آيا سزاوار است مرا تنها بگذاريد؟

زبان که نداشتم، توي دلم گفتم. قلبم را متوجه امام زمان کردم و اين گله را به حضرت کردم. ديدم صداي در بلند شد. چشمم که باز نمي شد. قدرت نداشتم. حس کردم کسي بالاي سرم نشست. دستي به صورت من کشيد. گفت: أبو راجع! بلند شو، خوب شدي. برو سر کارت و ناني براي زن و بچّه ات بياور. بلند شدم ديدم احدي نيست. وضو گرفتم و مشغول نماز و اطاعت شدم.

اين است برادرها! امام زمان چقدر گمشده ها را به هدف رسانيده اند. چقدر کساني که مشکوک در عقايد هستند به آقا متوسل مي شوند و ايشان رفع شبهات مي کند.

ان شاءاللَّه مؤيد و منصور باشيد. توسلات به حضرت را بيشتر کنيد. ان شاءاللَّه در پناه امام زمان محفوظ باشيد.

چند دعا مي کنم و مرخص مي شوم: خدايا! قسمت مي دهيم به عزت آل محمّد فرج امام زمان را نزديک بگردان. موانع ظهورش را برطرف بفرما. خدايا! اسامي همه ما را در طومار اسامي اصحاب و يارانشان قرار بده و ضبط کن. خدايا! قلوب ما را به نور معرفت و تقوي و ايمان و ولايت و خلوص بيش از پيش منوّر بگردان. خدايا! همه مارامشمول دعاهاي خاصّه امام زمان قرار بده. خدايا!قسمت مي دهيم به حق اين روز شريف و به حق امام زمان، رفع ظلم و پريشاني و گرفتاري از مسلمين مخصوصاً اهل فلسطين بفرما.وصلّي اللَّه علي محمد وآل محمد