جهاني شدن و چشم انداز فرج(2)



جهاني شدن از منظر سوم به نگرشهاي ديني مربوط مي شود. با مطرح شدن جهاني شدن، دينداران نيز با تمسک به آموزه هاي جهان شمول اديان، جهاني شدن را به همين معنا اخذ کرده اند. از ديدگاه آنان جهاني شدن واقعي همان جهاني شدن ديني است. چنين ديدگاهي در کشور ما در چند سال اخير مطرح شده است. حتي برخي با تمسک به آموزه اسلامي حکومت جهاني حضرت مهدي عج آن را با جهاني شدن يکسان گرفته اند. اما فراتر از چنين نگرشهاي غير دقيق نظريه پردازي هايي نيز در باره جهاني شدن ديني صورت گرفته است. نمونه اي از چنين کاري را مي توان در عماد افروغ يافت. او با تفکيک بين "جهاني شدن واقعي و متصور" و "جهاني شدن مصطلح"، با رويکردي فلسفي- فرهنگي اين مسأله را پيگيري نموده است. جهاني شدن مصطلح ريشه در تحولات سرمايه داري غرب دارد و بنيان نظري آن يعني مدرنيسم دارد. سرمايه داري در صدد است در نگرشي خوشبينانه با جهاني شدن به سود بيشتري دست يابد و در نگاهي ديگر در تلاش است تا از «بن بست ها و تضادهايي که نظام سرمايه داري هم به لحاظ نظري و معرفتي و هم به لحاظ اقتصادي- اجتماعي با آن مواجه است» رهايي يابد. از نظر افروغ ريشه اين تضاد در در ذات مدرنيته است. «اومانيسم و خرد خود بنياد و تجربه گرايي که مبناي سرمايه داري را تشکيل مي دهند به دليل نفي خدا به نفي ذا ت و غايت براي انسان انجاميده است و در دوره هاي تاريخي متفاوت به هيچ انگاري و نفي علني انسان و خرد او منجر شده است»(افروغ، 1382: 32). او در نهايت چنين نتيجه مي گيرد که با بن بستهاي مدرنيته به تصريح بسياري از نظريه پردازان غربي جهاني شدن با بازگشت اديان همراه بوده است و در نتيجه «اگر لازمه جهاني شدن واقعي اعتقاد به يک حقيقت غايي و وجود ضروري يکنگرش توحيدي ونگاه به عالم به مثابه يک کل منسجم و مخاطب قرار دادن انسان قطع نظر از مرزهاي جغرافياي و فرهنگي و قائل شدن به وجود ذات و غايتي براي انسان و کل عالم باشد، قرآن کريم سرشار از آياتي است که مويد اين امر مي باشد»(همان: 45). انديشمندان و نظريه پردازان ديگري نيز در چنين ديدگاهي مشترک هستند(براي نمونه نک: مرقاطي، 1382).

 

مفهوم ديني- اسلامي فرج

آموزه فرج يکي از مهم­ترين بشارتهاي آسماني اسلامي است. طبق اين سنت الهي و بر اساس قول متفق تمامي مذاهب و فرق اسلامي حتي اگر يک روز از پايان عمر جهان بيش نمانده باشد، خداوند آن روز آن ميزان طولاني خواهد کرد که مهدي عج ظهور نمايد. چنين وعده اي در اديان آسماني مشترک است و منجي موعود با نامها و اسامي مختلفي ياد شده است. در يک طبقه بندي کلي نگرشهاي موجود به منجي و موعود را مي توان به شيو? زير طبقه بندي کرد: ( علي موحديان عطار،1383: 38-39)

به لحاظ ماهيت:

 1. موعود شخصي:

الف) داراي جنبه الوهي( مانند مسيح براي مسيحيان )

ب) موعود بشري صرف (مانند سوشينت براي زرتشتيان)

 2. موعود غير شخصي (مانند آرمان صلح کلي جهاني در آئين هاي دائو و کنفوسيوس)

به لحاظ کارکرد:

نجات بخشي فردي

نجات بخشي جمعي

 موعود نجاتبخش جمعي را به لحاظ­هاي مختلف نيز مي توان دسته بندي کرد:

 1.  به لحاظ کارکرد اجتماعي

أ ) نجاتبخش صرفا اجتماعي( همانند موعود برخي اديان سرخپوست و آفريقايي)

ب ) نجاتبخش معنوي و اجتماعي( مانند موعود اسلامي)

ج ) نجاتبخش صرفا معنوي(مثل موعود آيين بوداي مهايانه)

 

2. به لحاظ فراگيري رسالت

أ ) موعود قوم مدار( مثل موعود يهوديت و صهيونيسم)

ب ) موعود جهانشمول(مانند موعود آيين هاي اسلام، هندو بودا، زرتشت و ....)

 

3. به لحاظ آرمان:

أ ) رو به گذشته

i. آرمانشهر گرا ( مثل افلاطون)

ii. بهشت گرا

iii. باستان گرا (همانند موعود يا آرمان کنفوسيوس)

ب ) رو به آينده

i. موعود پاياني ( مثل مهدي به مفهوم شخصي و نه نوعي)

ii. موعود مقطعي( مثل مهدي نوعي و مجدد در اهل سنت، يا موعود زرتشتي)

4. به لحاظ کيهان شناختي

أ ) داراي کارکرد کيهاني( مثل موعود اسلامي و هندويي که به نوعي با پايان عالم همراه است)

ب ) بدون کارکرد کيهاني

 در دين اسلام چنين اعتقادي به ظهور منجي موعود شخصي و متصف به صفات الهي و از سلاله پيامبر گرامي اسلام يکي از آموزه هاي اصلي متفق بين مذاهب اسلامي مي باشد. عبدالعليم عبدالعظيم البستوي(1999) در دانشگاه ام القري مکه درتحقيقي از منظر سخت­گيرانه وهابي 338 حديث نبوي را در باره مهدي عج استخراج کرده است که از آن ميان 46 روايت را به لحاظ دلالي و سندي معتبر و از گونه صحيح يا حسن دانسته است. محتواي اين روايات حاکي از قطعيت قيام مهدي موعود، برقراري حکومت عدل جهاني توسط آن حضرت و نيز اقتداي عيساي مسيح بدان حضرت از نظر احاديث نبوي(ص) است. در تحقيقي ديگر شيخ عبدالمحسن العباد از اساتيد دانشگاه اسلامي مدينه نيز به رفع ابهام از شبهات افراطي در مورد اصل اعتقاد به مهدويت بر اساس روايات سني پرداخته است.

به هر حال آنچه مهم است ويژگيها و چيستي نگرش اسلام به آموزه فرج مي­باشد. به اجمال مي­توانيم به ويژگيهاي آموزه فرج اسلامي اشاره نماييم:

 ماهيت ديني فرج:

يکي از ويژگيهاي بارز آموزه فرج اسلامي صبغه الهي و قدسي آن است. بر خلاف نگرشهاي آينده نگر مدرن که آينده تاريخ را بر اساس آموزه مدرن پيشرفت يا progress با برتري و غلبه انسان مدرن سکولار مي دانند، در نگرش اسلامي آينده تاريخ نيز با گرايش انسان به عرصه قدسي و در هماهنگي با ساحت الهي مي دانند. به بيان ديگر از اين منظر آينده نه با حاکميت انسان بلکه با حاکميت مطلق الهي رقم خواهد خورد. از اين رو انسان عصر ظهور فرج الهي انساني خواهد بود که در هماهنگي و تلائم کامل با نظام الهي خلقت خواهد بود. طبق آيات الهي ظهور چنين عصر بر اساس اراده الهي صورت مي پذيرد و در آن دين اسلام فراگير خواهد بود و انسانها با اشتياق پيام آسماني اسلام را در آغوش خواهند کشيد. اصل اساسي در ديدگاه اسلامي حاکميت خداوند مي باشد. در قرآن کريم خداوند منشأ حکم دانسته شده است. مانند: إن الحکم الا لله (يوسف-67) يا  الا له الحکم(انعام-62؛ يوسف 40). در آيات ديگر پيامبران نيز صاحبان حکم معرفي شده اند: انا انزلنا اليک الکتاب بالحق لتحکم بين الناس بما اراک الله(نساء- 105)؛ يا در آيات ديگر به رسالت پيامبران اشاره نموده و از اعطاء حکم به همراه کتاب و نبوت به آنها خبر داده است. اولئک الذين آتينهم الکتب و الحکم و النبوه(انعام- 82).

 

معنويت مداري و فضيلت مداري عصر ظهور.

در اين عصر بر خلاف نگرش عصر جديد غرب که فضيلت را امري شخصي نمود و از چرخه حيات جمعي انسان خارج نمود، جامعه آرماني مبتني بر فضيلت و خير اخلاقي خواهند بود. مهم ترين دغدغه انسان مدرن دسيابي به آزادي بوده است. در واقع نظريه­هاي سياسي عصر جديد ماهيت جامعه و انسان جديد را بر آزادي بنا کرده­اند. برخلاف نظريه­هاي کلاسيک همانند يونان باستان و عصر مسيحيت و دوره اسلامي که غايت جامعه زمينه­ سازي نيل به فضيلت اخلاقي و سعادت دانسته مي­شد­، انسان مدرن از ماکياولي به بعد در دغدغه نيل به آزادي است که به دو شيوه آزادي جمعي و فردي در نظريه­هاي مدرن ليبراليسم و سوسياليسم دنبال شده است(بلوم،1376: ج 2). اما در نظريه هاي اسلامي و ديدگاه انديشمندان اسلامي غايت سياست و زندگي جمعي فراهم سازي سعادت انسان است. حديث معروف نبوي «الدنيا مزرعه الاخره» الهام بخش تمامي نظريات و ديدگاههاي اجتماعي سياسي اسلامي بوده است. از اين رو سياست در نزد انديشمندان اسلامي استصلاح خلق ناميده شده است.