جهاني شدن و چشم انداز فرج(3)


 يکي از اصول تفکر اسلامي که در آموزه فرج نيز تجلي مي­يابد، نقش عقل و آموزه­هاي عقلاني در اسلام مي­باشد. طبق روايتي که از امام (ع) نقل شده است، آن حضرت مي­فرمايند« علم و دانش بيست و هفت حرف است و همه آنچه تاکنون پيامبران آورده اند تنها دو حرف آن است و مردم تاکنون جز با آن دو حرف آشنايي ندارند و هنگامي که قائم ما قيام کند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون آورده، آن را بين مردم نشر و گسترش مي­دهد. و آن دو حرف را نيز ضميمه مي­کند و مجموع بيست و هفت حرف را ميان مردم منتشر مي­سازد.»(مجلسي، 1411: ج 52، 326) نکته مهم در آموزه فرج اسلامي آن ا ست که بر خلاف علم و دانش مدرن امروز که بر عقلانيت خود بنياد متکي است و چنانکه ماکس وبر بخوبي بيان کرده است، عقلانيت ابزاري جاي عقلانيت ارزشي را گرفته و انسان مدرن تنها به فکر منافع و مصالح دنيوي است، در اسلام عقلانيت با معنويت همراه است. به عنوان نمونه مي­توان به روايت نخست کتاب شريف کافي اشاره نمود که در آن عقل کاملا تمجيد شده و خداوند به عزت و جلال خود سوگند مي خورد که آن را به محبوبترين افراد نزد خويش اعطا مي­کند. بر اين اساس در عصر ظهور نيز چنين عقلانيتي براي همه انسانها فراهم خواهد شد. در حديثي از امام باقر ع آمده است که هنگام قيام قائم، آن حضرت دست خويش را بر سر مردم گذاشته خردها و آگاهي­هاي آنها را فزون سازد.(مجلسي، همان، 336).

 جهان شمولي فرج اسلامي.

يکي از ويژگيهاي بارز ديگر فرج اسلامي پيام جهانشمول آن براي تمامي انسانهاست. برخلاف آموزه هاي موعود گرايي برخي از اديان همانند يهود که فرج را صرفا براي قوم يا گروه خاصي مي­دانند، فرج اسلامي ويژگي فراگير و جهان­شمول دارد و بر اين اساس تمامي انسانها را در بر مي گيرد. اين بدان جهت است که خداوند دين خود را براي تمامي انسانها ارزاني داشته و همه را به دين واحدي دعوت کرده است. طبق تصريح قرآن دين در نزد خداوند واحد بوده و همان اسلامي مي باشد. بر اين اساس فرج اسلامي نيز بر تمامي انسانها شامل خواهد شد. و رفع ظلم و ستم و گسترش عدالت و حکمت با پذيرش اسلام از سوي تمامي مردم جهان محقق خواهد شد. شايد بتوان نماد اقتداي مسيح ع به مهدي موعود عج را تجلي چنين وحدتي دانست. بدون ترديد جهان مسيحيت بخش عمده­اي از مردمان جهان را در بر مي­گيرد و بازگشت و اقتداي مسيح به آن حضرت خود تجلي چنين وحدتي خواهد بود. امت واحده در تعبير قرآني بر همين معناست. و خداوند از امت واحده الهي سخن گفته است که در عصر ظهور کنار هم جمع خواهند شد.

 

گسترش عدل و داد در عرصه جهاني.

ويژگي بارز فرج اسلامي اشاعه عدل و داد در عرصه جهاني است. عدالت يکي از آرمانهاي بزرگ انسان در طول تاريخ بوده است. به رغم ارائه نظريه­ها و ديدگاههاي مختلف در اين عرصه متأسفانه انسانها از رسيدن به چنين وضعيتي بازمانده­اند. چنين ناکامي را مي توان در دو سطح نظري و عملي جستجو کرد. کدامين عدالت مي تواند با وضعيت انسانها متناسب باشد؟ پاسخهاي مختلفي در طول تاريخ توسط انديشمندان به اين پرسش داده شده است. اما تا کنون هيچ اجماعي در اين باب شکل نگرفته است. با گذشت زمان نظريه هاي مختلف از عدالت نقض شده و انسانها دنبال ديدگاه جديدي رفته­اند. چنين تزلزل و ترديدي در مفهوم عدالت و چگونگي آن را در تاريخ بشري مي­توان يکي از زمينه­هاي اصلي ناکامي انسانها در دسترسي به عدالت دانست. از اين رو ضرورت ارائه مفهومي نهايي از عدالت توسط منجي موعود که با سرشت و ويژگيهاي انسان تناسب داشته باشد يکي ا ز کارويژه­هاي اصلي منجي اسلامي مي­باشد که از اين طريق انسانها را از حيرت و ترديد در چيستي عدالت در مي­آورد.

کارويژه اصلي ديگر منجي بسط و گسترش عملي عدالت در عرصه جهاني است. چنين اقدامي طبق روايات اسلامي در زمانه­اي صورت خواهد گرفت که جهان را ظلم و بي­داد فراگرفته است. در چنين عصر است که انسانها از بي­عدالتي در رنج بوده و همگي تشنه و از صميم وجود منتظر فراهم شدن عدالت در جهان هستند. چنين انتظاري گستره­اي جهاني دارد و نشان مي­دهد که بي عدالتي خاص يک منطقه نخواهد بود، بلکه خصلتي فراگير دارد و نشان از جهان شمولي بي عدالتي در اين عصر مي­باشد. چنين نکته­اي به شيوه­اي نمادين از عصري سخن مي­گويد که انسانها در کنار هم قرار گرفته­اند و از وضعيت يکديگر در جهان اطلاع مستقيم دارند. در روزگاران گذشته به دليل فاصله جغرافيايي وضعيت­هاي مختلفي در جوامع مختلف حاکم بود. اما در عصر مشرف به ظهور چنين فاصله­هايي کم اهميت مي­شود. از اين روست که ميتوان به گسترش ظلم و بي­عدالتي در سراسر جهان حکم نمود و تمامي جهانيان را در انتظار فرج تصور نمود. به تناسب چنين بحراني است که عدالت نيز گستره­اي جهاني مي­يابد.

 

فلسفه تاريخ و جايگاه فرج

آموزه فرج را از منظري ديگر، يعني نگرش اسلام به فلسفه تاريخ نيز مي­توان مورد بررسي قرار داد. منطق حرکت، فرايند و سرانجام تاريخ سه سوال اصلي و محوري حرکت تاريخي هستند. بدون ترديد سخن از عصري طلايي و نجات بخش آموزه­اي است که نگاهي به سرانجام تاريخ بشري دارد. تلقي­ها و ديدگاههاي مختلفي در هر سه عرصه فوق مطرح شده است. در پاسخ به سرانجام و غايت تاريخ دو نگرش کلان بدبيني به فرجام تاريخ و نگرش خوش­بينانه به آينده را مي­توان از نگرشهاي اصلي در آينده شناسي دانست. هم چنين آينده­شناسي از منظر چگونگي سير تاريخ نيز حايز اهميت است. برخي نگرشها به تاريخ بر اساس نگرش خطي شکل گرفته­اند. برخي ديگر صرفا حرکت تاريخ را به صورت حلقوي يا دوري دانسته­اند. برخلاف نگرشهاي ماقبل اديان ابراهيمي که عمدتا در اديان هندو و قبيله­اي- بشري شکل گرفته است و به حرکت دوري تاريخ معتقد بودند، در اديان آسماني- ابراهيمي حرکت تاريخ به صورت خطي است و براي تاريخ سرانجامي تصور مي شود که با بازگشت منجي همراه است. چنين بازگشتي عصر طلايي اديان را رقم مي­زند.

از منظر اسلامي نيز طبق وعده الهي سرانجام نيکي در انتظار صالحان، محرومان و مستضعفان است. طبق آيات و روايات مختلف اسلامي سنت الهي بر حاکميت حق بر باطل و تحقق مدينه فاضله اسلامي استوار شده است. در بحث حاضر نيز فرايند تحولات تاريخي، از جمله پديده جهاني شدن را مي بايست بر اساس همين پويايي و تحول تاريخي سنجيد. حيات انسانها از زندگي قبيله­اي شکل گرفته و در طول تاريخ در جوامع بزرگتري ادغام شده است. از نگرش فلسفه تاريخ اسلامي سرانجام تاريخ با تحقق جامعه واحده اسلامي نيز محقق خواهد شد. طبق آيات شريفه قرآني خداي واحد داراي امت واحده­اي است که به رغم تمايزات ظاهري جهت تعارف و آشنايي با يکديگر در تمسک و اعتصام به حبل الهي به وحدت فرا خوانده شده­اند تا امت واحده الهي- اسلامي را شکل دهند(نک: صدر، 1369؛ مصباح يزدي، 1368).

بدون ترديد سنت الهي بر اجراي امور از طريق فرايند اسباب و عوامل آن است. حديث معروف "أبي الله ان يجري الامور الا باسباب"(مجلسي، همان: ج ( از اين باب مي باشد. فرايند تحول تاريخي زمينه ساز نيل به جامعه آرماني خواهد بود. بدون ترديد خداوند خود از طريق اراده تکويني مي­توانست جامعه فاضله­اي را ايجاد نمايد. اما با توجه به سنت ابتلاء و آزمايش الهي براي انسانها ضرورت دارد تا بتدريج شرايط مدينه فاضله فراهم شود. انسانها از طريق تجربيات و آزمونهاي مختلف سرانجام خود به چنين نتيجه­اي خواهند رسيد که تنها وعده الهي مي­تواند جامعه نيک را براي آنها به ارمغان بياورد. جوامع پيش از عصر ظهور همگي در رسيدن به جامعه فاضله ناکام مي­مانند. چنين امري به دليل عدم آمادگي انسانهاست. هر چند در طول تاريخ رهبران فرهيخته و صالحي آمده­اند، اما به دليل شرايط نامناسب اجتماعي نتوانسته­اند خواسته­هاي آرماني خود را محقق سازند. سرانجام حکومت علوي از اين باب است. اما خود ايشان سرانجام نيکي را براي آينده پيش بيني مي­کنند. امام علي ع در نهج البلاغه به اين بعد تاريخ اذعان مي­دارند که حکومت سرانجام بر اهل بيت هموار خواهد شد، همان گونه که شتر سرکش سرانجام فرزند خويش را شير مي­دهد(نهج البلاغه، خطبه 200). از ا ين رو تحولات تاريخي را بر اساس منطق خاص خود و از منظر زمينه سازي تحقق وعده الهي بايد دنبال نمود و جهاني شدن و تحولاتي از اين قبيل را، چنانکه در سطور آتي بررسي خواهيم نمود، مي­بايست بر اساس چنين منطقي ارزيابي نمود.

 

جهاني شدن و فهم پذيري آموزه فرج

جهاني شدن چگونه مي­تواند چشم انداز فرج اسلامي را براي ما روشن نمايد؟ براي پاسخ به اين پرسش مجددا مي­بايست به ويژگيهاي عصر جهاني شدن برگشت. هر چند، چنانکه گذشت، ديدگاههاي مختلفي در باره جهاني شدن مطرح شده است، اما مي توان مشترکاتي را بين آنها جستجو نمود که از جهاتي ما را به مدينه فاضله اسلامي و آموزه فرج اسلامي رهنمون مي­سازد.

 

الف) ويژگيهاي کلان عصر جهاني شدن:

مهم­ترين ويژگيها و مشترکات جهاني عصر جهاني شدن را مي­توان در موارد زير جستجو کرد:

 

1. ايجاد همگرايي در بين انسانها و تشکيل جامعه جهاني.

يکي از ويژگيهاي اصلي جهاني شدن را در هر قرائتي از آن مي توان خصلت جهان شمولي ابعاد زندگي بشر دانست. جهاني شدن سبب شده است تا تفاوتهايي که بر اثر فاصله زماني و مکاني بين انسانها برجسته شود، اهميت خود را از دست بدهند وانسانها در فرايند همگرايي و وضعيت تشابه بيشتري قرار بگيرند. هماهنگي در سليقه­ها، هنجاره و فرهنگها يکي از تأثيرات مهم اجتماعي- فرهنگي جهاني شدن است. فارغ از محتواي چنين فرهنگهايي عملا جهاني شدن انسانها را به سوي همرنگي و همشکلي مي­کشاند. اگر روزگاري جهان به اقليمها و فرهنگهاي مختلف و متنوعي تقسيم مي­شد، اينک مرزها درنورديده شده است و انسانها در ارتباط مستقيم تري با يکديگر قرار گرفته­اند.

 

2. رشد فکري و آگاهي فزاينده انسانها در عصر جهاني شدن.

يکي از ويژگيهاي بارز عصر جهاني شدن گسترش دسترسي انسانها به داده ها و اطلاعات مي­باشد. از اين جهت جهاني شدن با اعصار گذشته تمايز اساسي مي­يابد. برخلاف دوران گذشته که رشد علوم و دانشها به دليل مشکلات سخت افزاري با سهولت امکان پذير نبود، اينک جهاني شدن و رشد تکنولوژيهاي ارتباطي فراهم کنننده عصر جهاني شدن شرايطي مناسبي را براي رشد علوم فراهم ساخته است. البته اين امر به جهاتي با مجازي سازي ذهنيت ها موجب افسون زدگي جديد نيز شده است(شايگان،) اما با اين حال دسترسي سريع و آسان به اطلاعات و داده ها را مي توان يکي از ويژگيهاي بارز عصر جهاني شدن دانست.

 

3. زمينه سازي نهادها و نظام فراگير هماهنگ کننده جهاني.

شرايط جديد جهاني احساس نياز به يک نهاد فراگير جهاني را امري ضروري و الزامي نموده است. گسترش سازمانهاي جهاني در چند دهه گذشته ذهن انسانها را از عرصه ملي و محلي به عرصه فراگير جهاني سوق داده است. اگر روزگاري انسانها محلي مي انديشدند و خواسته هاي آنها محلي و منطقه­اي بود، اينک در عرصه جهاني شدن شرايطي فراهم شده است که انسانها به نيازهاي مشترکي رسيده و راه­حلهاي مشترکي را نيز براي آنها جستجو مي­کنند. از اين رو جهاني شدن زمينه لازم واصلي را براي تحقق يک حکومت و نظام فراگير جهاني فراهم کرده است.

 

4. نياز انسان به محتوا و معناي جديد در عصر جهاني شدن.

ويژگي برجسته ديگر عصر جهاني شدن را مي توان چالشهاي جدي عصر جهاني شدن براي فرهنگها و تمدنهاي موجود دانست. از اين جهت جهاني شدن موجب وارد شدن شوک و تکانه­هاي جدي به فرهنگهاي مختلف بشري مي­شود. به دليل خصلت ادغام و يکپارچه سازي جهاني شدن اين امر برجستگي بيشتري دارد. ا ز اين رو انسانها در عصر جهاني شدن دنبال معناي جديدي مي­گردند يا حداقل معناي پيشين زندگي از حالت نهادينه شده و رسوب شده به صورت آگاهانه مد نظر انسان­ها قرار مي گيرد. به بيان ديگر انسانها در وضعيت مواجهه با ديگر فرهنگها و تمدنها در وضعيت تأمل در هويت خويش قرار مي­گيرند. از اين جهت است که بحران معنا يکي از ويژگيهاي عصر جهاني شدن تلقي شده است(قوام، 1383: 35-48).

 

ب) جهاني شدن و چشم انداز فرج

بدون ترديد جهاني شدن از جهاتي مي­تواند ما در درک بهتر چگونگي ماهيت آموزه اسلامي فرج ياري کند. با اين حال نبايد از اين نکته غفلت نمود که جهاني شدن در شرايط کنوني تمايزات جدي نيز با آموزه فرج اسلامي دارد. اما صرف نظر از اين تمايزات و بويژه نگرشهايي که جهاني شدن را همان غربي سازي يا آمريکايي سازي مي­دانند و هم چنين فارغ از کليت و ويژگيهاي نگرش پسامدرن به جهاني شدن، چنانکه توضيح داده شد، مي­توان صرفا با استناد به وضعيت حاضر در عرصه جهاني شدن نکاتي را يافت که ما را به فهم بهتر آموزه فرج سوق مي­دهد. در ذيل به برخي از اين نکات اشاره مي­نمايم.

 

1. فهم پذيري ماهيت جهاني فرج اسلامي.

چگونگي تصور ابعاد جهانشمول و فراگير فرج امروزه به مدد پديده جهاني شدن آسان تر گشته است. در روزگاران گذشته همواره تصور حکومتي فراگير جهاني همواره به دليل وجود فاصله هاي زماني و مکاني با ابهاماتي همراه بوده است. چگونگي اداره قلمروي وسيع و جهاني چنانکه در امپراتوريهاي گذشته رخ نموده است، همواره عدم ارتباط مستقيم را مطرح مي­کرده است. اما اينک در شرايط جهاني شدن فهم ارتباط مسقيم و فراگير در عرصه جهاني حتي فراتر از کره زمين به مدد تکنولوژيهاي ارتباطي چندان مشکل نيست. از اين رو مي توان رواياتي را که در آنها بر ارتباط مستقيم بين امام عج و مردم يا حتي بين خود مومنان در عصر جهاني شدن تصريح شده است، بياني رمزگونه از رشد تکنولوژيهاي ارتباطي دانست که اينک براي انسانهايي که در عصر جهاني شدن زندگي مي­کنند امري عادي و بديهي است در حالي که در گذشته تصور چنين پديده اي با اعجاز و خرق عادت همراه بوده است.

 

2. فرج و احساس نياز به حکومت جهاني.

همواره سخن از يک حکومت و مديريت فراگير جهاني در روايات اسلامي مطرح شده است. اما در عمل به رغم گسترش امپراتوري اسلامي در سده­هاي نخست هجري، حکومتهاي محلي خود مختار يا خود خوانده عملا اداره جامعه اسلامي را بر عهده داشته اند. با ورود به عصر جديد شکل گيري دولتهاي ملي نيز عملا تصور حکومت جهاني را با خدشه و اشکال مواجه ساخته بود . اما اينک در عصر جهاني شدن انسانها بيش از گذشته و به نحو ملموستري به مديريت واحد بر جهان اذعان مي کنند. و درک ضرورت چنين امري بسيار آسان و بديهي گشته است. از اين جهت نيز مي توان شرايط موجود جهاني شدن را به دليل احساس نياز به يک حکومت فراگير جهاني، فارغ از محتواي آن، در راستاي حکومت جهاني حضرت مهدي عج دانست.

 

3. نابسندگي آموزه­هاي بشري و نياز به معناي جديد براي زندگي.

هر چند نگرشهاي مدرن به جهاني شدن سعي دارند که نگرش خود را در عرصه جهاني بر انسانها تحميل نمايند، اما از منظري واقع بينانه مي­توان امروزه شاهد افول مدرنيسم غربي بود. دلايل چنين امري را در هر دو عرصه نظري وعملي مي توان مشاهده کرد. نقدهاي فراگير پسامدرنها بر اصول مدرنيسم از درون خود تمدن غرب، علاوه بر نقدهاي انديشمندان و متفکران اسلامي، گواه نابسندگي نظري مباني مدرنيسم است. از سوي ديگر در عرصه عمل نيز انسان مدرن با از دست دادن معناي زندگي که بر اساس مدرنيسم بنا شده است دنبال معناي جديدي براي زندگي است. اديان از اين جهت توان بارزي را براي معنا دهي به زندگي دارند. از اين جهت مي توان گفت که جهاني شدن با برجسته ساختن ضعفهاي نظري وعملي مدرنيسم و مکاتب بشري نياز انسانها را به هدايت الهي بيشتر کرده است. از اين رو منجي الهي براي بشر که در آموزه فرج اسلامي مسلم است، چشم انداز بهتري مي­يابد و انسان معاصر ضرورت آن را بيشتر درک مي­کند.

 

4. ابعاد فراگير و جهان شمول دين در عصر جهاني شدن.

جهاني شدن را عصر بازگشت اديان نيز خوانده­اند. جرج ويگل مدعي بود که ما امروز شاهد شکل گيري يک نوع حرکت فراگير احياگرانه ديني در تلاش براي سکولاريسم زدايي از جهان هستيم(نک: هينس، 1381: 19). از اين رو قرن بيستم را مي توان آخرين قرن مدرن و سکولار دانست که احتمالا جهان نوگراي قرن بيست و يکم حداقل از منظر عقلگرايي عصر روشنگري در قالب جهاني پساسکولار جلوه گر مي شود(Berri, 1993). در حقيقت، دين­گرايي معاصر بر خرابه هاي ملي گرايي سکولار در جهان سوم، سرمايه داري مادي گرا در جهان توسعه يافته و کمونيسم در اروپا استوار گشته است(هينس، 1380: 64).

مهم ترين و جه اهميت بازگشت اديان را در عصر حاضر را  مي توان بر اساس قدرت معنادهي يا انگاره پردازي اديان توضيح داد. براون در بررسي و ضعيت آينده جهان بر اين نکته تأکيد نموده است. او بر اين باور است که توانايي يک دولت در کسب برتري در منازعات با رقباي خود به قدرت خيره کننده انديشه هايي بستگي دارد که ضمن پيوند افراد متعلق به اجتماعات مختلف، آنان را وا مي دارد تا تمايلات، امنيت شخصي و حتي زندگي خود را در راه دفاع از دولت خود فدا کنند. اين که چه کسي در تمامي موضوعات و مسائل به تبعيت از چه انديشه اي فردي مي پردازد تنها از طريق جوامع انگاره پردازي که در سراسر گيتي گسترش يافته و با درنورديدن مرزها برخي از منسجم ترين جوامع را در جهان تشکيل داده اند، مشخص مي شود (Brown, 1995: 157؛ به نقل از هينس:68-69). اديان به دليل آموزه هاي جهان شمول خود از قدرت بارزي در ايده پردازي برخوردار هستند و از اين جهت در فضاي جهاني شدن يک قدرت حايز اهميتي تلقي مي شوند.

 

نتيجه

آنچه گذشت گزارشي کوتاه از ظرفيت سازي جهاني شدن در هر قرائتي از آن براي فهم آموزه فرج اسلامي بود. مهم ترين کارکرد جهاني شدن در اين زمينه برجسته ساختن و فهم پذيرتر ساختن ابعاد جهان شمول حکومت آرماني اسلامي مي­باشد. امروزه انسانها خود به اين نتيجه رسيده اند که لازم است تمامي انسانها هماهنگ با يکديگر و در جامعه­اي مشترک زندگي کنند. هر چند در محتواي زندگي جديد اختلاف نظرهايي وجود دارد و از اين جهت تمايزهايي بين قرائتهاي مختلف از جهاني شدن با حکومت جهاني حضرت مهدي عج شکل مي­گيرد، اما به لحاظ شکي و مقدمه سازي تحقق چنين حکومتي جهاني شدن مي­تواند کاملا مفيد و مؤثر باشد. اگر روزگاري چگونگي تحقق حکومت جهاني اسلامي با اعجاز و خرق عادت همراه دانسته مي­شد، انسان عصر جهاني شدن بخوبي چنين امري را مي تواند به عيان مشاهده کند و در جهت تقويت اعتقاد و اعتماد خود به آموزه فرج اسلامي از آن بهره بگيرد. از اين رو حتي اگر ما جهاني شدن را به صورتي که امروزه غرب در صدد تحميل فرهنگ و تمدن خود با بهره­گيري از تکنولوژيهاي پيشرفته ارتباطي همانند ماهواره و اينترنت مي­باشد، نپذيريم، با اين وجود مي­توان با تمسک به ابعاد خاصي از جهاني شدن آموزه فرج اسلامي را براي انسان معاصر توضيح داد و همانند نکات دقيق و علمي که در متون ديني همانند قرآن کريم در باره قانونمنديهاي جهان هستي آمده است، ورود اخبار ملاحم و پيش بيني هاي 1400 قبل را در باره وضعيت عصر ظهور که بسيار با گسترش تکنولوژيهاي ارتباطي هماهنگي دارد، اعجاز و دليل و گواه ديگري بر صدق و درستي باورهاي ديني دانست و به تحکيم ايمان به فرج پرداخته و به يکديگر بشارت نزديک شدن تحقق وعده­هاي الهي را داد­. به اميد تحقق آن روز سعيد.

 

 

منابع تحقيق

ايمانوئل کانت، "روشنگري چيست؟ "، در کانت و ديگران، روشنگري چيست؟، سيروس آرين پور، تهران، نشر آگه، 1376، صص 15-26.

البستوي، عبدالعليم عبدالعظيم ، 1999. المهدي المنتظر في ضوء الاحاديث و الآثار الصحيحه، بيروت، دار ابن الحزم، 2 ج.

شولت، يان. 1382، نگاهي موشکافانه به پديده جهاني شدن، مسعود کرباسيان، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي.

عاملي، سعيد رضا. 1382 "جهاني شدن ها: غربي شدن و اسلامي شدن جهان، اسلام هراسي و مدرنيته بزرگ شده"، در: سيد طه مرقاطي، جهانشمولي اسلام و جهاني سازي (مجموعه مقالات)، تهران، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، ج 2، صص 204-225.

تاجيک، محمدرضا. 1381، "جهاني شدن و هويت"، در: رهيافتهاي سياسي و بين المللي، ش 3، تابستان.

نش، کيت. 1380، جامعه شناسي سياسي معاصر، محمدتقي دلفروز، تهران، انتشارات کوير.

هينس، جف. 1381، دين، جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهان سوم، داود کياني، تهران، پژوهشکدة مطالعات راهبردي.

کاستلز، مانوئل. 1380، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ترجمه حسن چاوشيان و همکاران، تهران، طرح نو، 3ج

ارنست کاسيرر، فلسفه روشن انديشي، نجف دريا بندري، تهران، انتشارات خوارزمي، 1372، فصول چهارم و پنجم

علي موحديان عطار، گونه شناسي انديشه منجي موعود در اسلام، در فصلنامه هفت آسمان، ش 12-13؛ 21

محمود شريعت زاده خراساني، 1376. حکومت جهاني حضرت مهدي عج از ديدگاه قرآن و عترت عليهم السلام ، قم، انتشارات دارالصادقين.

مجلسي، محمد باقر، 1411ق. بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء.

سيد محمدباقر صدر، سنتهاي اجتماعي و فلسفه تاريخ در مکتب قرآن، ترجمه و نگارش حسين منوچهري، تهران، مرکز نشر فرهنگي رجاء، 1369.

مصباح يزدي، محمدتقي، 1368. جامعه و تاريخ در قرآن، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.

عبدالعلي قوام، 1382. جهاني شدن و جهان سوم، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي.

ژولين فروند، 1368. جامعه شناسي ماکس وبر، عبدالحسين نيک گهر، تهران، نشر رايزن، چ 2.

توني ديويس، 1378. اومانيسم، تهران، نشر مرکز، ص 171.

 

Durkheim, Emile, the Division of Labor in Society, New York: the Free Press, 1964.

Giddens, Anthony. 2000, RUNAWAY WORLD: How Globalization Is Reshaping our Lives, New York: Routledge.

Giddens, Anthony. 2001,

Giddens, Anthony.1990, The consequences of Modernity, Stanford, Stanford University Press.

Rupert, Mark.2001, Ideologies of Globalization, New York: Routledge.

Wallerstein, Immanuel. 2000, "Globalization or the Age of Transition?", International Sociology, June, Vol. 15, 251267.