نسبت جهاني شدن و حکومت جهاني





حکومت اسلامي داراي دو رکن: کسب رضايت الهي و کسب رضايت مردمي است. از منظر آموزه هاي شيعي, حتي در عصر غيبت امام دوازدهم (عج), حکومتي از مشروعيت برخوردار است که علاوه بر مقبوليت و ضايت مردمي, مورد تأييد خداوند بر اساس آموزه هاي ديني باشد. در حالي که منظر ليبرال دموکراسي, براي مشروعيت حکومت ها, تنها رضايت مردمي کافي است. نتيجه اين مي شود که حکومت اسلامي دمکراتيک هست, ولي هر حکومت دموکراتيک, اسلامي نيست. نياز به ذکر نيست که حکومت هاي استبدادي و ديکتاتوري حکومت هايي هستند که نه از رضايت مردمي برخوردارند و نه از تأييد الهي.

همچنين قانون مورد عمل و مبناي نظم فردي, اجتماعي و بين المللي, در دو مکتب, مشترک نيست. قانون در جامعه اسلامي مبتني بر وحي, اصالتا ((قرآن)) و ((سنت)) است. و قراردادهاي اجتماعي در چارچوب ((حدود الهي)) معنا مي يابد, در حالي که در نظام هاي ليبرال دمکراسي, قرارداد اجتماعي, مبناي قانونگذاري است.

با توجه به آنچه آمد, فريضه و ادعاي اساسي نگارنده در پژوهش حاضر اين است که ((جهاني شدن)), اعم از اين که به يک فرآيند اشاره داشته باشد يا پروژه اي برنامه ريزي شده باشد, در نسبت سنجي با ((حکومت جهاني امام مهدي (عج) )) داراي تعارضات بنيادي و روبنايي خواهد بود. حکومت جهاني امام مهدي (عج) نظامي است مبتني بر آموزه هاي حياتي و ديني, در حالي که ((جهاني شدن)) پيامد و حاصل آگاهانه و نا آگاهانه پيشرفت هاي سياسي, اقتصادي, تکنولوژي و در ارتباط با نظام سرمايه داري و سلطه طلبي است.

1- جهاني شدن, مفهوم و ويژگيها

جهاني شدن (globalization) چيست؟ مؤلفه ها و شاخص هاي آن کدام است؟ آيا اتفاق افتاده يا در حل اتفاق افتادن است؟ ادامه مدرنيته است يا مربوط به عصري ماوراي آن است؟ به معناي يکسان سازي است يا براي تکژگرايي و پلوراليسم هم ارج و قربي قائل است؟ ابعاد آن چيست؟ آيا جهاني شدن در تمامي حوزه هاي فرهنگي, سياسي و اقتصادي در حال انجام است يا در حوزه فرهنگي, سياسي و اقتصادي در حال انجام است يا در حوزه خاص به وقوع مي پيوندد و قلمرو آن کجاست؟ آيا جهاني شدن در تمام نقاط دنيا و در تمام کشورها و مناطق بطور مساوي در حال انجام است و يا اينکه برخي از مناطق خارج از قلمرو آن قرار دارند؟ براي چه کشورهايي مضر؟ سود و زيان هاي متصور براي جهاني شدن چيست؟

واقعيت آن است که پرسش هاي مذکور هنوز جواب هاي روشني ندارند و شايد هم هنوز از آن پاسخ هاي روشن نيست. در عين حال براي اين که امکان بحث را بيابيم, ناگزيريم به برخي رويکردها به مسأله جهاني شدن بپردازيم و آنگاه به مقايسه آن با حکومت جهاني حضرت وليعصر (عج) بپردازيم.

دکتر جرج نحاس به سه رويکرد اشاره کرده است:

1. فن آوري جديد ارتباطات, به انتقال داده ها و تخصصها کمک مي کند و اين امر جهان را به سمت ائتلاف بيشتر سوق مي دهد و در نتيجه به نوعي جهاني شدن مي انجامد,

2. پيشرفت ابزار گوناگون فن آوري با انتقال تازه ترين دستاوردهاي فرهنگي در همه کشورهاي جهان, فضاي جديد و مشابهي به وجود مي آورد.

3. تکنواوژي داده ها به جايي رسيده که ديگر سخن گفتن درباره مرزهاي ملي و قومي به مفهوم رايج آن دشوار است. اين ارم در عرصه سياست جهاني زمينه را براي ايجاد نوعي جهاني شدن متفاوت با دو نوع ديگر فراهم مي کند.

جيمز روزنا براي توضيح مفهوم جهاني شدن, آن را در مقابل محلي گرايي (localism) قرار داده اس. به نظر وي جهاني شدن چيزي است متفاوت از آنچه با واژه هاي ديگري از قبيل جامعه جهاني, وابستگي متقابل, گرايش هاي تمرکزگرا, نظام جهاني, يکپارچگي جهاني, عموميت يا جامعيت , بين المللي شدن و جهان گرايي به أنها اشاره مي شود ...

روزنا از وضعيت حاضر توصيف جديدي مي دهد. به نظر وي نه هنوز فرآيند جهاني شدن تمام شده است تا بگوييم همه چيز دز حال جهاني شدن است و نه محلي کردن بر آن فائق آمده است تا بگوييم فرآيند جهاني شدن متوقف شده است, بلکه اين دو با يکديگر رابطه ديالتيکي دارند.

بنابر اين روزنا اصطلاح جديدي با عنوان ((واهمگرايي)) را براي توصيف وضعيت جاري جهاني بکار مي برد. واهمگرايي مرکب از دو کلمه واگرايي و همگرايي است. واگرايي مترادف محلي کردن است, در حالي که همگرايي به جاي واژه جهاني شدن بکار رفته است. (fraymegration که واهمگرايي ترجمه شده مرکب از دو کلمه fragmentution به معني واگرايي و integaration به معني همگرايي است.)

به نظر روزنا در آينده نيز اين دو در کنار هم خواهند بود. جهاني شدن و محلي کردن با يکديگر هم زيستي خواهند داشت, در حالي که اولي فضاي عمل دومي را تعيين خواهد نمود.

سود و زيان هاي جهاني شدن چيست؟

به نظر برخي از صاحب نظران جهاني شدن تنها به سود کشورهاي اداري اقتصاد قدرتمند تمام مي شود. و عملا موجب به انزوا کشيده شدن و حاشيه نشيني کشورهاي اداري اقتصاد ضعيف خواهد گرديد.

گروه اول موارد زير را به عنوان جلوه هاي منفي جهاني شدن براي کشورهاي ضعيف از نظر اقتصادي بر شمرده اند:

1. جهاني شدن سبب کاهش اهميت کالاهاي اوليه (مواد اوليه) مي شود ...,

2. جهاني شدن سبب کاهش نقش نيروي انساني غير متخصص خواهد شد, اين امر نيز تا حد زيادي به ضرر کشورهاي در حال توسعه است, زيرا اين کشورها عمدتا صادر کننده اين نيروها به بازار کار جهاني هستند,

3. جهاني شدن سبب عمل کشورهاي در حال توسعه بر اساس مقررات بازار جهاني خواهد شد. اين امر سياست هاي توسعه ملي کشورهاي جهان سوم را تا حد زيادي از اثر بخشي مي اندازد,

4. جهاني شدن به افزايش فاصله و نابرابري ميان ملتها,؟؟ و مناطق گرايش دارد. از اين رو به عنوان يک ساختار در دست قدرتمندان اقتصادي آنان را قدرتمند تر و فقرا را فقير تر مي کند,

5. جهاني شدن سبب به مخاطره افتادن محيط زيست مي شود,

6. با برتر قرار دادن دستيابي به ثروت مادي, توازن بين نيازهاي گوناگون انسان از جمله به اخلاق و معنويت را بر هم مي زند و سبب دامن زدن به خشونت و از خود بيگانگي مي گردد.

در نگرش مثبت به جهاني شدن موارد زير عنوان مي شود:

1. باز شدن اقتصادها و فرهنگ هاي ملي در ابعاد داخلي و خارجي,

2. رشد منطقه گرايي در پي تهديد بازارهاي ملي کشورها,

3. ايجاد محيطي کاملا رقابتي,

4. تحريک احساسات ملي و محلي,

5. رونق پيدا کردن برخي شهر ها و واحدهاي منطقه اي به عنوان مراکز اقتصادي جهان,

6. افزايش بهره وري,

7. بهبود شرايط زندگي براي عموم بطور کلي و براي عده اي بيش از ديگران,

8. انتقال تکنولوژي به کشورهاي در حال توسعه.

گروه ديگري از متفکران با توجه به ابعاد زير با جهاني شدن برخورد منفي داشته اند.

1. حاکميت خط مشي واحدي که متاثر از فرهند غربي بويژه امريکاي شمالي است اين نگراني را پديد آورده که فن آوري جديد, ابزاري است براي استعمار نوين,

2. نابودي شاخصهايي که به فرهنگ رنگ بوي مي دهد, اين نگراني را پديد آورده به جاي آن که فرهنگ جهاني قالب مشترک آينده انسان قرار گيرد, فرهنگ يک بعدي و يک جهتي به عنوان فرهنگ جهاني تلقي گردد,

3. سيطره يافتن بر بستر تاريخي امور که نتيجه اش آن است که زرادخانه هاي جهان به حمايت از اولويت هايي برخاسته اند که سلطه جويان, آنها را جايگزين پديده جهاني شدن کرده اند.

برخي از سياستمداران جهان سومي و رويه براي جهاني شدن قائل شده اند: رويه علمي و تکنولوژيک و رويه استعماري. از نظر گروهي, جهاني شدن تا آنجايي که مربوط به پيشرفتهاي فني, علمي, اجتماعي و متناسب با وضعيت تاريخي و اجتماعي بشر امروز است امري قابل فهم و طبيعي است, اما آنچه که از جهاني شدن اراده مي شود, تنها اين امر طبيعي نيست, بلکه وراي اين اصطلاح و فرآيند و حرکت, يک اراده وجود دارد و آن اينکه نوعي روش, منش و سياست و منافع به عنوان روش و منش و منابع جهاني بر بشريت تحميل شود و اين البته امري خطرناک و مضر است, زيرا مي خواهد يک نوع بينش را به عنوان الگو معرفي نمايد و همه جان و زندگي و جهان را با يک معيار خاص اندازه گيري کند. عدم تساوي دولتها و ملت ها سبب مي شود تا آنکه صاحب علم و تکنولوژي هستند, يک امر غير طبيعي را بر کشورهاي داراي اقتصاد و قدرت ضعيف تر تحميل نمايند و سعي کنند جهان بر مدار مناقع آنها بچرخد.

2- حکومت جهاني امام مهدي (عج)

جکومت جهاني امام مهدي (عج) پاسخي است به نگراني بشر از آينده خود. شيعيان آينده روشني را براي زندگي انسان پيش بيني مي کنند. اميد به زندگي, در قالب ((انتظار فرج)) به زندگي شيعيان معنا و گرمي مي بخشد. يک شيعه از آينده خود نگران نيست, چنانچه اکثر متديننان به اديان نيز نگران نيستند, اما آموزه هاي شيعي اين امتياز را دارد که از روشني و وضوح فراوان برخوردار است.

اگر انقلاب ارتباطات, تکثر و افزايش تعداد بازيگران بين المللي, انقلاب انفورماتيک , بين المللي شدن اقتصاد هاي ملي با تأمين سازمان تجارت جهاني W.T.O افزايش وابستگي متقابل با پديده هايي از قبيل تجارت مواد مخدر, آلودگي محيط زيست, تروريزم, پناهندگان, ايدز, و بحران بدهي ها, گسترش گرسنگي و فقر و تضعيف حاکميت هاي ملي زمينه هاي جهاني شدن کنوني را فراهم کرده است, شکوفايي علم و در واقع انقلاب علمي زمينه ساز حکومت جهاني حضرت وليعصر (عج) خواهد بود.

با اين تفاوت که شکوفايي دانش امروز انسانها, عمدتا متوجه مسائل دنيوي است, در حالي که شکوفايي دانش در عصر مهدي, جامع مسائل دنيا و آخرت خواهد بود. به اختصار به برخي از ويژگيهاي حکومت جهاني حضرت وليعصر (عج) اشاره مي کنيم:

الف) توسعه فرهنگي, علمي و دنيوي, از امام باقر عليه السلام نقل شده است که به هنگام ظهور امام زمان (عج) عقل انسانها به کمال رسانده مي شود و همه افراد, اعم از مرد و زن, تحت پوشش تعليم و تربيت قرار مي گيرند:

((قائم ما, به هنگام رستاخيز خويش, نيروهاي عقلاني توده ها را تمرکز دهد و خردها و دريافتهاي خلق را به کمال رساند)).

((در زمان مهدي, به همه شما حکمت و علم بياموزند تا آنجا که زنان در خانه ها, با کتاب خدا و سنت پيامبر, قضاوت کنند.))

ب) توسعه اقتصادي و معيشتي, امام باقر عليه السلام فرموده است:

((در روزگار مهدي, در زمين, هيچ جا, نا آباد نخواهد ماند)).

توسعه اقتصادي صورت گرفته در عصر مهدي (عج), توسعه اي است مبتني بر تسخير طبيعت و توليد کالا و نيز توزيع و مصرف درست و مطابق عدالت:

((همه مال و خواسته دنيا, آنچه در درون زمين و آنچه بر روي آن است, نزد مهدي گرد آيد, آنگاه مهدي به مردم بگويد: بياييد! اينها, همان چيزهايي است که براي به دست آوردن آنها, از خويشان خود بريديد (قطع رحم کرديد) و خونها ريختيد و محرمات الهي را مرتکب شديد ... آنگاه, چنان که کسي پيش از او نبخشيده است, به مردم ببخشد.))

3. مقايسه و نتيجه گيري

مقايسه بر محور چهار ويژگي اي خواهد بود که در بحث حکومت جهاني حضرت وليعصر(عج) ذکر شد.

1. محور توسعه فرهنگي, علمي و ديني: همانگونه که گذشت در حکومت جهاني امام مهدي (عج) علم و دانش فراگير خواهد شد. در حالي که هم اينک دانش پيشرفته در انحصار کشورهاي خاصي است و اين کشورها از انتقال آنها به کشورهاي ديگر جلوگيري مي کنند. همچنين در حکومت جهاني امام مهدي (عج) دين اسلام تنها دين حاکم بر جهان خواهد بود, چنانکه دين و سياست نيز از يکديگر تفکيک ناپذيرند و بلکه سياست و حکومت در خدمت دين و اهداف متعالي آن است. در صورتي که در وضعيت جهاني شدن, دين جايگاه روشني ندارد ...

2. محور توسعه اقتصادي و معيشتي: همانگونه که گذشت در حکومت جهاني امام مهدي, با توسعه در دانش و عقل و خرد آدميان, تمامي ظرفيتهاي اقتصادي طبيعت کشف خواهد شد. سيستم توزيع نيز «درست درست » عمل خواهد کرد ، بنابراين از شکافهاي اقتصادي و معيشتي اثري نمي ماند. در حالي که نظام حاکم بر جهان ما داراي شکافهاي اقتصادي وحشتناکي است. شکاف شمال جنوب ، شکافي است که به اجماع تمامي صاحب نظران توسعه ميان کشورهاي توسعه يافته و عقب مانده وجود دارد. سازمان تجارت جهاني و به عنوان سازماني که متولي جهاني سازي عرصه هاي اقتصادي، تجاري و مالي دنيا است، قائل به هيچ نظامي ترجيحاتي نيست...

3. محور توسعه اخلاقي, اجتماعي و امنيتي: حکومت جهاني امام مهدي مبتني بر اخلاق است در حالي که, جهان کنوني ما از بحران معنويت در رنج است و همينطور امنيت نيز چه در سطوح فردي چه در سطوح عمومي و ملي و جهاني، به خطر افتاده است. و از طرفي آنچه به عنوان اهرم قدرت است براي کشورهاي قدرتمند به رسميت شناخته شده است. سيستم «حق وتو» به پنج کشور آمريکا ،روسيه،فرانسه،چين و انگلستان اين حق را داده است تا هر تصميمي را که مغاير با منافع خود مي دانند «وتو» کنند. در حالي که حکومت جهاني امام مهدي امنيت براي همه انسانها يکسان وجود دارد.

4. محور توسعه سياسي: در حالي که «جهاني شدن» کنوني از ابهام مفهومي و مصداقي برخوردار است و نيز در حالي که در جهان کنوني کشورهاي قدرتمند، به بهانه حذف تروريزم و دفاع از حقوق بشر و امنيت جهاني، ديکتاتوري بين المللي را به راه انداخته اند و همانطور که آمد،«حق وتو» خود علامت و دليل پذيرش ديکتاتوري بين المللي از سوي يک کشور است، و نيز در حالي که در بسياري از نقاط دنيا جنگ و ناامني و عثب ماندگي سياسي وجود دارد، در عصر مهدي(عج)، واقعاً حکومت جهاني تشکيل مي شود. حکومتي که انسانها را فقط بنده خدا مي خواهد و هيچکس حق اربابي بر سايرين را نخواهد داشت. فرصت براي تقرب به خدا و توسعه مادي و معنوي فراهم خواهد شد.