مسيحيت و مسيحيان صهيونيست



اشاره :

آنچه تقديم حضورتان مي شود محصول ميزگرد فرهنگي شبکه هفت تلويزيون مصر است. در اين ميزگرد موضوع «مسيحيت صهيونيستي» با حضور دو نفر از صاحبنظران مسيحي مورد نقد و بررسي قرار گرفته است.

علي رغم تبليغ و تصور، لاهوت و عملکرد اين جريان فاسد و مفسد که امروزه بر پايه هاي حاکميت کاخ سفيد در آمريکا تکيه زده مورد تأييد مسيحيان اصول گرا نيست. چنانکه محققاني چون: «جرجي کنعان، استفان سزر و هال لسل» در زمره پيروان مسيحيت و منتقدان جدي اين جريان اند. و آثار بسياري را در اينباره نگاشته اند.

محققان مسيحي مستقل، مسيحيان صهيونيست را جماعتي گستاخ مي شناسند که با آموزه هاي غلط سر در پي مطامع و منافع گذاشته اند.

همين امر ما را متذکر مي سازد که مي توان باب گفتگو با عالمان مسيحي و مخالف اين جريان را از ميان کلسياي کاتوليک، ارتدوکس و ارامن گشود و با تحکيم روابط علمي و برگزاري نشستها و همايشها امکان برملاء ساختن آراء و طرحهاي مسيحيان صهيونيست را فراهم آورد. ان شاء الله

دکترمصطفي الفقي: من از جمله کساني هستم که شيفته محققان و افرادي مي باشم که به موضوع محافظه کاران نوين و مسيحيان صهيونيست مي پردازند،

به ويژه تحقيق درباره امکانات تبليغاتي و اطلاع رساني ايشان و بسان بسياري ديگر احساس مي کنم، آنچه به وقوع مي پيوندد، در پس آن لابي يهود قرار دارد تا منافع و خواسته هاي خويش را تأمين کند. در اينجا لازم به ذکر است، خطرات نهفته در پس جنبشهاي محافظه کارانه نوين و ملي گراي افراطي بيش از خطراتي است که از جنبشها و حرکتهاي تندرو مذهبي متوجه ما مي شود و همانطور که مي دانيد، جنبش محافظه کاران نوين جنبشي ملي است که خرابيها و ويرانيهاي بسياري در جهان به بار آورده است، به همين دليل خطرات جنبشهاي ملي بسيار بيشتر از خطرات جنبش مذهبي افراطي است به گونه اي که مي تواند، جهاني را به آتش بکشد، جنبش محافظه کاران نوين از اين نوع جنبشهاي ملي است که تخمين زده مي شود تا کنون 50 ميليون نفر را قرباني اعتقادات خويش نموده است،

به عبارت ديگر مي توان گفت، افراطگرايي ملي کم خطرتر از افراطگرايي مذهبي نيست. محافظه کاران نوين به همراه مسيحيان صهيونيست و ساير فرقه ها و طوايف هم کيش خود در يک جا با هم به توافق مي رسند و آن تغيير سياست آمريکا و قرار دادن آن در مجرايي که تأمين کننده اهداف و منافع ايشان باشد و اين حقيقتي غير قابل انکار است.

مجري: واقعيت امر اين است که در حال حاضر رابطه اي عميق و گرم ميان اسراييل يهودي و مسيحيان صهيونيست وجود دارد، با اينکه مي دانيم يهود، مسيح را رد کردند و ايمان داريم که اين يهوديان بودند که مسيح را به صليب کشيدند و همانطور که مي دانيم، ما مسيحيان اکنون منتظر ظهور مجدد مسيح خويش هستيم،

در حاليکه اسراييل (يهود) منتظر ظهور مسيح خويش براي اولين بار است، چون به مسيح، مسيحيان به عنوان يک فرستاده يا پيامبر يا رسول نگاه نمي کنند و به نظر ايشان تا کنون مسيحي بر روي کره خاکي ظهور نکرده است، بدين ترتيب ملاحظه مي کنيم، يهود از اساس وجود مسيح و به صليب کشيده شدن او را انکار مي نمايند، همين اعتقادات به طور کامل در سازمان «سفارتخانه مسيحي» نيز به چشم مي خورد، که اعضاي آن را مسيحيان صهيونيست تشکيل مي دهند و کمکهايي را براي اسراييل و يهود جمع آوري مي کنند که مبالغ آن از ميليونها دلار پا را فراتر مي نهد و به ميلياردها دلار مي رسد. اين سفارتخانه سالانه نشست و گردهمايي خويش را در تل آويو منعقد مي کند که ضمن افتتاح کنگره توسط نخست وزير اسراييل، وي در جلسه افتتاحيه آن نيز سخنراني مي کند، آنها با شور وعشق فراوان از علاقه خويش به اسراييل سخن مي گويند و خود را بيش از مسيحيان عرب واله و شيفته اسراييل نشان مي دهند به عبارت ديگر آنها بيش از آنکه خود را به مسيحيان عرب که هم کيش و هم آيين آنها هستند و اعتقاداتي مشابه ايشان دارند، نزديک بدانند به يهوديان نزديک مي دانند و يهود را بيش از هم

کيشان خويش دوست دارند.

مجري: بنابراين درباره اين رابطه عجيب و غريب چه بايد گفت، در واقع اين رابطه از کجا پيدا شده و نشأت گرفته است؟

دکتر مکرم نجيب: عوامل بسياري در سر گرفتن اين رابطه دخيل بوده اند، به دور از تمام مسائل مطروحه ما بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که يک دولت مدني داراي اهداف سياسي و يا غير سياسي خاصي در برقراري رابطه با دولت ديگر است، وضعيت آمريکا نيز چنين است و همانطور که مي دانيم، همه مي گويند آمريکا در برقراري اين رابطه با آن رابطه داراي آن منافع بوده است و الي آخر، اما آنچه براي ما اهميت دارد، اين است که درون اين دولت گروهها و جمعيتهاي تندرويي چه مذهبي و چه ملي وجود دارند، سياست دولت را تحت تأثير خويش قرار مي دهند، درون اسراييل نيز جمعيتها و گروههايي وجود دارند، حال چه به مسيح اعتقاد داشته باشند و چه نداشته باشند، افکار و انديشه هايي افراطي و تندرو دارند که باعث مي شود براي تحقق اهداف و خواسته هايشان مذهب و دين را وارد حوزه سياست کنند، از اينجاست که اين سؤال پيش مي آيد، دولت ايشان دولتي مذهبي يا دولت مدني است، در پاسخ به اين سؤال آنها عنوان مي کنند، دولت ما از يک سو دولتي مدني و از سويي دولتي مذهبي است، به عبارتي آنها چون کشور و واحه اي دمکراتيک هستند، پس دولتي مدني به شمار مي آيند و از آنجا که يهوديت را آئين رسمي خويش مي دانند و به اين آئين اتکا دارند، در عين حال سازمانها و جمعيتهاي مذهبي تندرو و افراطي مذهبي چون سفارتخانه مسيحي و غيره در اين کشور فعالند که با اينکه در ظاهر ممکن است مسيحي باشند، اما اعضاي آن را مسيحيان تندرويي تشکيل مي دهند که بيش از خود يهود به يهوديت اعتقاد دارند و اين مطلبي است که من بارها جوانانمان را از آن برحذر داشته ام، در گردهماييها و نشستهاي اين مسيحيان حضور نيابند و مبادا افکار و انديشه هاي ايشان درون آنها رسوخ کند، چون اين نوع از مسيحيت، مسيحيت صهيونيستي است که دين را با سياست و مسيحيت را با يهوديت درآميخته است به همين دليل جوانان ما بايد در قبال اين ترفندها آگاه و هوشيار عمل کنند.

مجري: در اينجا مي خواهيم نظر استاد محمد سماک را درباره اين رابطه، رابطه اسراييل و مسيحيان صهيونيست بدانيم؟

محمدالسماک: به نظر من رابطه اسراييل و مسيحيان صهيونيست مرحله اي بوده است، اولين مرحله شدن به مرحله تأسيس و شکل گيري اسراييل بازيگران طي آن اسراييليها نيازمند حمايتهاي مالي و سياسي و معنوي بوده است در اين مرحله اهداف مسيحيان صهيونيست و اسراييل با يکديگر تلاقي مي کند، به اين معنا که اسراييل نيازمند اثبات موجوديت خويش بود و از طرف ديگر مسيحيان صهيونيست نيز احساس نياز مي کردند که حتماً اسراييلي شکل بگيرد، به اين ترتيب منافع هر دو گروه در يک نقطه يکي مي شود و آن برپايي صهيون است تا اينکه به مرحله دوم مي رسيم که عبارت است از مرحله ظهور مجدد مسيح، در اينجاست که ايندو از يکديگر جدا مي شوند و جنبش مسيحيت صهيونيسم به جنبشي ضد سامي تبديل مي شود که به ادامه بقاي يهود و يهوديت اعتقاد ندارد و تلاش مي کند يا يهوديان به آئين مسيحيت درآورد تا به مسيحي که دوباره ظهور مي کند ايمان بيآورند يا اينکه نيست و نابود شوند. ما در مرحله اول که همين مرحله است ملاحظه کرديم که دو طرف در اهداف با يکديگر مشترک هستند، يعني مسيحيان صهيونيست يا اسراييليها در يک هدف که همان حفظ موجوديت و بقا و توسعه طلبي اسراييل است، مشترک هستند تا اينکه زمينه ظهور و بازگشت مجدد مسيح فراهم گردد، اين در حالي است که اسراييل و يهود به خوبي از ماهيت و هويت جنبش مسيحيت صهيونيستي مطلع هستند، آنها به خوبي مي دانند، هدف مسيحيان صهيونيست از ادامه بقاي اسراييل و حمايت از توسعه طلبيهاي آن

فراهم ساختن زمينه هاي ظهور مجدد مسيح است، ما در حال حاضر در مرحله اول يعني مرحله اشتراک و تلاقي منافع ميان اسراييل و مسيحيان صهيونيست قرار داريم. يهوديان و اسراييليها مي گويند ما به اين روند ادامه مي دهيم تا اينکه مسيح ظهور کند و به اصطلاح عامه تکليف ما و شما را روشن کند، چه سرنوشتي نصيب ما و چه سرنوشتي نصيب شما خواهد شد، اما در حال حاضر ما (يهود مي گويند) در مرحله اي قرار داريم که مي بايست با يکديگر همکاري و همراهي نماييم

و جنبش مسيحيت صهيونيستي تا آنجا که در توان دارد، از اسراييل حمايت کند و خود جنبش مسيحيت صهيونيستي آن چنان در اين باره مبالغه نموده است که ملاحظه مي کنيم، در نيمه دهه هشتاد اصلاً سازمان سفارتخانه جهاني مسيحي در قدس به بوته فراموشي سپرده مي شود و سازماني تبديل مي شود که

کنسولگريهايي براي خويش در بسياري از کشورهاي جهان داير مي کند که وظيفه آن جمع آوري مالي، معنوي و تبليغاتي براي اسراييل و تلاش براي تحقق اهداف صهيونيسم و طرح صهيونيسم در ساخت هيکل و ساير طرحهاي جنبش صهيونيسم است.

مجري: از سخنان دکتر محمد سماک اينگونه استنباط مي شود اتحاد و همکاري اين دو مرحله اي است و جنبش مسيحيت صهيونيستي جنبشي ضد ساميان است که مهمترين هدف آن فراهم ساختن زمينه هاي ظهور مجدد مسيح است به همين دليل است به برپايي و تأسيس اسراييل اقدام کرده اند تا مسيح ظهور کند وحکومت هزاره او شکل گيرد، با ظهور مسيح آنها (يهود) يا نابود مي شوند يا به مسيحيت درمي آيند و غير ازاين دو راهکار، راهکار ديگري وجود ندارد، از اين جهت برحسب عقايد حاکم بر جنبش مسيحيت صهيونيستي مي توان گفت، اين جنبش بزرگترين جنبش ضد ساميان و اسراييل است، نظر شما در اين باره چيست؟

دکتر مصطفي الفقي: ما بايد ميان يهوديت به عنوان يک آئين و صهيونيسم به عنوان يک جنبش و انديشه و مسيحيت صهيونيستي تفاوت قائل شويم، چون تصور و برداشت هر يک از آنها از آينده متفاوت است، ريشه هاي فکري و اصول فکري يکي نيست، به همين دليل من اعتقاد دارم، اين يکي از امواج فکري و مذهبي گذرا در تاريخ بشريت است که اگر چه مدتي به حيات خويش ادامه مي دهد، اما تأثير بسزايي بر بشريت نمي گذارد، به يک دليل ساده و آن اينکه، اهداف و انگيزه هاي آن سياسي است و سياست متغير و اهداف آن تغييرپذير است و بالاخره اينکه مرام و عقيده اي حقيقي وجود ندارد که برپايه هاي نظري ثابت استوار و توانسته باشد مسيحيت را به عنوان يک آئين و صهيونيسم را به عنوان يک جنبش در يک جا گرد آورد، بلکه بر عکس تضاد ميان ايشان کاملاً قابل ملاحظه است، به

همين دليل بايد گفت موج گذرايي است که به خدمت اهدافي معين درآمده است و صرفاً جنبشي سياسي است که تأثير به سزايي بر مذهب نمي گذارد.

مجري: پس اين نظر شما در قبال آينده اين جنبش است؟

دکتر مصطفي الفقي: بله.

مجري: آخرين سؤال اين است، آقاي مکرم نظر شما در اين باره چيست؟

مکرم: من نظر آقاي دکتر مصطفي را تأييد مي کنم، و من آرزو مي کنم هر آنچه آقاي دکتر گفتند، تحقق يابد و سبان تمام جنبشهاي مشابه خويش که نيست و نابود شدند، اين جنبش نيز از صفحه روزگار محو شود، اما در حال حاضر چون به نظر مي رسد، يک هدف با يک نوع از اهداف مسيحيت صهيونيستي را با اسراييل مرتبط ساخته است، تا مدتي به حيات خويش ادامه دهد، اما اين ثابت نيست، بلکه گذرا است.

مجري: در پايان لازم است، از حضور مهمانان محترم آقاي مصطفي فقهي و کشيش اکرم مجيد در برنامه تشکر مي کنيم، از شما بينندگان عزيز نيز تشکر مي کنيم که به اين مسئله مهم، مسئله مسيحيت صهيونيستي که اين برنامه به آن اختصاص داشت توجه نموديد و آگاه شديد که اين جنبشي است که سعي

مي کند، در پس مذهب ديگران قانع کند که بعد مسئله فلسطين و ساير مسائل مربوط به زمين بر ما در خاورميانه فشار بياورد مي شود وظيفه هر يک از شما بينندگان و شنوندگان انتقال مطالب ارائه شده به ديگران است.