چرا مسيحيت صهيونيستي؟!



طي شماره هاي اخير، مجموعه مطالبي درباره »مسيحيت صهيونيستي« و مباحث مرتبط با آن تقديم خوانندگان عزيز و محترم موعود شد. شايد طرح موضوعاتي از اين دست مغاير با موضوع و سياست اصلي نشريه يعني طرح مباحث »مهدوي« به نظر مي رسد، اما پوشيده نيست که گفت وگو از »موعود اديان« و »منجي آخرالزمان« در زمره تعهدآورترين موضوعات جاري در ميان مناسبات ماست. طبيعت چندوجهي اين امر مقدس، توجه به ساحتهاي مختلف و وجوه گوناگون معرفتي آن را ضروري مي سازد؛ چنانکه از بيان کم و کيف مناسبات اجتماعي، اقتصادي و سياسي مسلمين و همه آنچه که موجب تقويت يا تضعيف آنان مي شود نمي توان غفلت کرد.

مهدويت موضوع انتزاعي، ويژه ايام خلوت گزيني و بي وضع در برابر همه آنچه که فرهنگ و کيان شيعيان را به مخاطره مي اندازد نيست و به عکس، به دليل انتساب آن به مقام عظماي ولايت حضرت صاحب الامر(ع) به عنوان حجت خدا، موعود منتظر، هادي و مهدي آخرالزمان همواره مسلمين و به ويژه شيعيان را به هوشياري و مراقبت و توجه به وقايع جاري دعوت مي کند تا ساحت اين فرهنگ اصيل و جغرافياي کشورهاي اسلامي و شيعي همواره مصون از کيد دشمنان و در امان از انحرافهاي عقيدتي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي آنهم در دوره پر فتنه و بلاي آخرالزمان باشد.

گفت وگو از »غيبت صغري«، »نواب اربعه«، »فلسفه انتظار« و مباحثي از اين دست براي آنان که مي خواهند به حقيقت در زمره منتظران با معرفت، مراقبان مهياي حضور در پيشگاه حضرت حجت(ع) و رزمندگان مهياي شهادت در رکاب ايشان باشند کافي نيست.

شناخت »حق و باطل زمان« به همراه تنومندي جسم و جان در اين عصر مي تواند انسان مسلمان را به مجاهدي عارف در طريق آمادگي و انتظار بدل سازد.

و اما بعد در پاسخ به سؤال برخي دوستان که طرح مباحثي پيرامون »مسيحيت صهيونيستي« برايشان سؤال برانگيز شده بود عرض مي کنيم که:

1. »مسيحيت صهيونيستي« جرياني »فرهنگي، سياسي« است که با تکيه بر آموزه هاي توراتي، تمايلات سياسي صهيونيستي و امکانات نظامي آمريکا سعي در کسب سلطه کامل بر جغرافياي فرهنگي و خاکي مسلمين (از نيل تا فرات) دارد.

2. اين جريان موضوع زمينه سازي ظهور مقدس را بهانه حضور در خاورميانه، حمايت از اسرائيل، تسلط بر عراق و... ساخته است.

3. اين جريان »ظهور حضرت عيسي(ع)« را مشروط به تشکيل اسرائيل بزرگ، انهدام بيت المقدس، بناي هيکل سليمان و بالاخره واقعه »آرماگدون« مي شناسند و حذف عوامل مزاحم تحقق اين استراتژي، مقابله با مسلمين و روحيه جهادي شيعيان، سلطه کامل بر ايران اسلامي و قتل عام مخالفان سلطه صهيونيسم بر سرزمينهاي اسلامي را مقدمه لازم به شمار مي آورد.

4. رسانه هاي غربي، به ويژه سينماي هاليوود طي سه دهه اخير سعي در القاء آموزه هاي آخرالزماني توراتي از طريق فيلمهاي سينمايي و بازيهاي کامپيوتري و... به مردم غرب و زمينه سازي ذهني براي آنها داشته و چهره منفور، غير واقعي و ظالمانه اي از مسلمين، جهادگران مسلمان شيعي و فرهنگ ولايي ارائه کرده اند. همچنين سازندگان اين فيلمها سعي در ايجاد انفعال و تأثيرپذيري در روحيه جوانان مسلمان داشته و تلاش مي کند آموزه هاي مذهبي و ديني آنها به ويژه باور مهدوي و موعودي را خرافه، اساطيري و موهوم جلوه دهند.

5. غرب در دهه هاي آخر قرن بيستم (به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي) دريافت که ايده »مهدوي« و فرهنگ ولايي اصيل که توسط شيعيان مطرح مي شود از استعداد بالقوه و شگرفي براي تهديد فرهنگ و تمدن الحادي و سياست استکباري غرب برخوردار است و به عنوان طرحي جايگزين »فرهنگ ليبراليستي« مي تواند جاذب عموم مردم سرخورده جهان امروز شود؛ از اينرو مخدوش ساختن چهره اين فرهنگ، القاء اين معنا که آينده از آن فرهنگ ليبراليستي است و بيهوده جلوه دادن هرگونه تلاش براي تغيير وضع موجود در دستورکار گردانندگان نظام سلطه در بخشهاي فرهنگي و سياسي غربي قرار گرفته است.

6. متمسک شدن به موضوع »قريب الوقوع بودن ظهور حضرت مسيح(ع)« براي محتوم جلوه دادن سلطه يهوديت و مسيحيت بر کل جهان در هيأت حکومت جهاني، حکايت از طرحي زيرکانه، مُحرّف و سلطه جويانه دارد که عدم بازشناسي صبغه فرهنگي و سياسي آن و همچنين مخفي ماندن زواياي اين امر براي مخاطبان مسلمان موجب بروز انحراف فرهنگي جوانان و تأثيرپذيري آنها از آموزه هاي منحرف غرب مسيحي و يهودي خواهد شد.

7. غرب دريافته است که ايده مهدويت به صورت اصيل (چنانکه نزد شيعيان است) مي تواند کيان فرهنگي و مدني غرب را با چالش جدي و بنيان کن روبرو کند. چنانکه در يک قرن گذشته انگلستان بإ؛ ّّخ فرقه سازي در ميان مسلمين (بهائيت، بابيت، شيخيه و...) سعي در ايجاد تفرقه و انحراف ميان شيعيان و پيروان ساير مذاهب کرده است.

کنفرانس دهه هشتاد »تل آويو« و حضور جمعي از شيعه شناسان در آن کنفرانس روح حرکتهاي اصلاح طلبانه مسلمين را براي غرب و يهوديت صهيونيستي آشکار ساخت. در آن نشست اعلام شد که »نهضت سرخ عاشورا و باور سبز مهدوي« دو عامل مهم و تعيين کننده در حرکتهاي اصلاح طلبانه شيعيان است.

مقابله با حاق فرهنگ اصلاح طلبانه (فرهنگ ولايي شيعه) و عوامل مبلغ آن (کانون مبلغان ايراني آن) مهم ترين استراتژي غرب براي حفظ نظام سلطه خود در سرزمينهاي شرق اسلامي و ساير بلاد است.

8. طي چهارصد سال اخير غرب تماميت وَلايت (مهر و دوستي) و وِلايت (حکمراني و خلافت) را به خود معطوف ساخته و هر جرياني جز آن را سرکوب کرده است. غرب دريافته که توجه، مهرورزي، دوستي و توسل مستضعفان به حجت حيّ خداوند و آمادگي پذيرش ولايت و ظهور حضرتش به معني به صدا درآمدن زنگ مرگ تمام عيار فرهنگ و تمدن استکباري است.

به زعم آنان ارائه چهره اي ناپسند از »موعود مقدس« و معرفي مسلمين و شيعيان به عنوان وحشت آفرينان تروريست مي تواند راه خلاصي از بن بست و بحران فراگير قرن جديد باشد.

مسيحيت صهيونيستي با توسل و تمسک به اين حيله و با استفاده از همه قوا سعي در حفظ قدرت غرب و استمرار حاکميتش بر سرتاسر جهان دارد. به طوري که از اولين سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي شاهد ورود فيلمهايي چون »نوسترآداموس« و صدها فيلم ديگر از اين دست بوديم که سعي در مخدوش ساختن چهره مقدس منجي آخرالزمان و موعود مسلمانان کرده است.

بازشناسي اين جريان محرّف، نقد و رد عملکرد تبليغاتي، سياسي و نظامي آن در جهان و به ويژه سرزمينهاي اسلامي مقدمه اي است براي مصونيت بخشيدن به جوانان، بيداري گردانندگان و حاکمان سرزمينهاي اسلامي و متذکر شدن محققان و مبلغان براي نقد و مقابله جدي فرهنگي با اين خطر بزرگ.

و بالاخره، تمامي شيعيان و به ويژه جوانان فرهيخته ناگزير به هوشياري و کسب آگاهي کامل از همه آنچه که در حوزه هاي مخلتف معرفتي و فرهنگي مي گذرد هستند و تنها توسعه دريافتها و مطالعه جدي و فراگير مي تواند آنان را در رويارويي با آنچه که کيان تفکر و فرهنگ اسلامي را به مخاطره مي اندازد ياري دهد. فراموش نکنيم که دشمن با مراقبت تمام و با تأسيس مراکز عمده مطالعاتي، همه حرکتهاي مسلمانان و شيعيان طالب فرهنگ جهادي و ولايي را پيگيري مي کند و با جديت تمام به شناسايي عکس العملهاي آنان در برابر تصميمات و اعمال غرب استکباري مي پردازد.