با دعاي ندبه در پگاه جمعه -6



دعاي ندبه و عقائد کيسانيه

1- «کوه رضوي »

«رضوي » نخستين کوه از کوههاي «تهامه » در يک منزلي «ينبع » و هفت منزلي «مدينه » است که در احاديث فراواني از آن ياد شده، از جمله:

1- رسول اکرم، صلي الله عليه وآله، فرمود:

رضوي، رضي الله عنه رضوي، خداي از آن خشنود است! (1)

2- در حديث ديگري فرمود:

رضوي از کوههاي بهشت است. (2)

3- امام صادق، عليه السلام، چون وارد سرزمين «روحا» شد، نگاهي به کوه آن نمود که مشرف بر دشت روحا بود، به عبدالاعلي مولي آل سام که در محضر آن حضرت بود، فرمود:

اين کوه را مي بيني؟ اين کوه «رضوي » ناميده مي شود، از کوههاي فارس بود، چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوي ما انتقال داد. از هر گونه درخت ميوه در آن هست. چه پناهگاه خوبي است براي شخص نگران و بيمناک.

اين جمله را دو بار تکرار کرد و سپس فرمود:

اما ان لصاحب هذا الامر فيه غيبتين، واحدة قصيرة، و الاخري طويلة.

براي صاحب اين امر در اين کوه دو غيبت است، يکي کوتاه و ديگري طولاني. (3)

4- امام زين العابدين، عليه السلام، در ضمن يک حديث طولاني از آمدن جبرئيل امين در آستانه ظهور به محضر آن حضرت سخن گفته، در پايان مي فرمايد:

و يجيئه بفرس يقال له البراق، فيرکبه، ثم ياتي الي جبل رضوي.

آنگاه اسبي را که براق ناميده مي شود به حضور ايشان مي آورد. قائم [عليه السلام] بر آن سوار مي شود، سپس به سوي کوي رضوي حرکت مي کند.

آنگاه از گرد آمدن 313 تن از ياران خاص و آغاز دعوت اعلام ظهور بتفصيل سخن مي گويد. (4)

5- امام صادق، عليه السلام، در ضمن يک حديث طولاني از گرد آمدن ارواح مؤمنان در گلستان «رضوي » سخن گفته، در پايان مي فرمايد:

ثم يزور آل محمد في جنان رضوي، فياکل معهم من طعامهم، و يشرب معهم من شرابهم، و يتحدث معهم في مجالسهم، حتي يقوم قائمنا اهل البيت، فاذا قام قائمنا بعثهم الله فاقبلوا يلبون زمرا زمرا.

سپس روح مؤمن در گلستان «رضوي » با آل محمد [عليهم السلام] ديدار مي کند، از خوراک آنها مي خورد، از نوشيدنيهاي آنان مي نوشد، در محافل آنها با آنها هم صحبت مي شود تا روزي که قائم اهل بيت قيام کند. هنگامي که قائم ما قيام نمود، خداوند آنها را برمي انگيزاند، پس همگي به حضور آن حضرت مي رسند و دسته دسته به دعوتش لبيک مي گويند.

از حديث اول و دوم فضيلت و قداست کوه رضوي استفاده مي شود.

حديث سوم بصراحت دلالت مي کند بر اين که حضرت بقية الله، ارواحنافداه، در غيبت صغري و کبري قسمتي از عمر مبارکش را در کوه رضوي سپري مي کند.

از حديث چهارم استفاده مي شود که آن مصلح جهاني در آستانه ظهور نيز بر کوه رضوي مي گذرد و از آنجا به سوي مکه معظمه عزيمت مي نمايد.

از حديث پنجم نيز استفاده مي شود که شماري از ياران آن حضرت در اين کوه از نعمتهاي پروردگار متنعم هستند، تا به هنگام ظهور آن حضرت رجعت نموده، دامن خدمت به کمر بسته، اوامر حضرتش را مو به مو اجرا نمايند.

2- «ذوطوي »

«طوي » در لغت به معناي پيچيدن و درنورديدن است و برخي از مشتقات آن، چون «طايه » به سرزمين هموار، پشت بام، سکو و صخره هاي بزرگ در ريگزارهاي پهناور گفته مي شود. (5)

«ذي طوي » در يک فرسخي مکه، در داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه هاي مکه ديده مي شود. (6)

کسي که مي خواهد از طرف «مسفله » (پايين مکه) وارد مکه معظمه شود، مستحب است که در ناحيه «ذي طوي » غسل کرده، سپس وارد شهر مکه شود. (7)

اين منطقه بين «حجون » و «فخ » قرار دارد. کسي که در مسجد تنعيم احرام بسته به سوي مسجدالحرام عزيمت مي کند، پس از عبور از منطقه «فخ » (محل شهادت حسين شهيد فخ) وارد «ذي طوي » مي شود، آنگاه از طرف قبرستان المعلا (قبرستان حضرت ابوطالب، عليه السلام) وارد مکه معظمه مي شود. (8)

رسول اکرم، صلي الله عليه وآله، در «حجة الوداع » شب چهارم ذيحجة الحرام را در آنجا بيتوته کردند، نماز صبح را در آنجا اداء نمودند، آنگاه غسل کرده، از بخش سنگلاخ «ذي طوي » که مشرف بر حجون است، وارد مکه معظمه شدند. (9)

«طوي » نام کوهي در شام، «ذي طوا» با الف ممدوده نام محلي در راه طائف و «ذي طوي » با الف مقصوره نام محلي در غرب مکه و در دروازه آن است. (10)

و اينک به تعدادي از روايات درباره «ذي طوي » توجه فرماييد:

1- از امام صادق، عليه السلام، پرسيدند: کسي که براي عمره مفرده احرام بسته، کجا بايد تلبيه را قطع کند؟ فرمود:

اذا رايت بيوت ذي طوي فاقطع التلبية.

هنگامي که خانه هاي ذي طوي را مشاهده کردي، تلبيه را قطع کن. (11)

2- از امام رضا، عليه السلام، پرسيدند که در عمره تمتع، کجا بايد تلبيه را قطع کند؟ فرمود:

اذا نظر الي عراش مکة، عقبة ذي طوي.

هنگامي که سايبانهاي مکه را در گردنه ذي طوي مشاهده نمايد.

راوي پرسيد: «خانه هاي مکه را مي فرماييد؟» فرمود: آري. (12)

3- امام صادق، عليه السلام، در مقام تشريح کيفيت حج رسول اکرم، صلي الله عليه وآله، فرمود:

فلما دخل مکة دخل من اعلاها من العقبة، و خرج حين خرج من ذي طوي.

هنگامي که وارد مکه مي شد از سمت بالاي مکه از سوي گردنه وارد مي شد، و هنگامي که از مکه خارج مي شد از ذي طوي خارج مي شد. (13)

4- امام صادق، عليه السلام، به هنگام تشريح ساختمان کعبه معظمه فرمود:

فبني ابراهيم البيت و نقل اسماعيل الحجر من ذي طوي.

حضرت ابراهيم، عليه السلام، خانه خدا را بنا کرد و حضرت اسماعيل، عليه السلام، از ذي طوي سنگ حمل کرد. (14)

5- امام باقر، عليه السلام، در حالي که با دست مبارکش به ناحيه «ذي طوي » اشاره مي کرد، فرمود:

يکون لصاحب هذا الامر غيبة في بعض هذه الشعاب.

براي صاحب اين امر در برخي از اين دره ها غيبتي خواهد بود. (15)

6- امام باقر، عليه السلام، در تشريح محل حضرت بقية الله، ارواحنافداه، در آستانه ظهور مي فرمايد:

ان القائم، عليه السلام، ينتظر من يومه في ذي طوي، في عدة اهل بدر، ثلاثمائة عشر رجلا حتي يسند ظهره الي الحجر، و يهز الراية المعلقة.

قائم، عليه السلام، آن روز را در «ذي طوي » در حال انتظار، با313 نفر، به تعداد اهل بدر، به سر مي برد، تا پشتش را به حجرالاسود تکيه داده، پرچم برافراشته را به اهتزاز درآورد. (16)

7- امام صادق، عليه السلام، نيز در اين رابطه مي فرمايد:

کاني بالقائم، عليه السلام، علي ذي طوي، قائما علي رجليه حافيا يرتقب بسنة موسي، عليه السلام، حتي ياتي المقام فيدعو فيه.

گويي قائم، عليه السلام، را با چشم خود مي بينم که با پاي برهنه در «ذي طوي » سرپا ايستاده، همانند حضرت موسي، عليه السلام، نگران و منتظر است که به مقام [ابراهيم] بيايد و دعوت خود را اعلام نمايد. (17)

8- امام باقر، عليه السلام، روز شکوهمند ظهور را چنين ترسيم مي کند:

ان القائم يهبط من ثنية ذي طوي، في عدة اهل بدر، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، حتي يسند ظهره الي الحجرالاسود، و يهز الراية الغالبة.

قائم، عليه السلام، از تپه هاي «ذي طوي » با313 تن به تعداد اصحاب بدر، به سوي مکه معظمه سرازير مي شود، تا پشت مبارکش را به حجرالاسود تکيه داده، پرچم هميشه پيروزش را به اهتزاز درآورد. (18)

9- و در حديث ديگري شهادت نفس زکيه را تشريح کرده، از آغاز قيام جهاني آن مصلح غيبي سخن گفته، مي فرمايد:

فيهبط من عقبة طوي في ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، عدة اهل بدر، حتي ياتي المسجدالحرام، فيصلي فيه عند مقام ابراهيم، اربع رکعات...

آنگاه از گردنه طوي با313 تن از ياران، به تعداد اصحاب بدر، حرکت مي کند تا وارد مسجدالحرام مي شود، چهار رکعت در مقام ابراهيم نماز مي خواند... (19)

پس از بررسي احاديث پنجم تا نهم، هيچ ترديدي نمي ماند که منطقه «ذوطوي » رابطه مستحکمي با حضرت بقية الله، ارواحنافداه، دارد و آن حضرت مدتي از دوران غيبتش را در آنجا سپري مي کند و در آستانه ظهور در آن مکان مقدس منتظر فرمان الهي مي شود، و313 تن فرماندهان لشکري و کشوري خودش را در آنجا سامان مي دهد، و حرکت نهايي خودش را از آنجا آغاز کرده، به سوي حرم امن الهي گام مي سپارد.

هر شخص باانصافي که احاديث مربوط به «رضوي » و «ذي طوي » را بررسي کند، اطمينان کامل پيدا مي کند که اين دو مکان مقدس از اماکن مقدسي است که در دوران غيبت قسمتي از عمر شريف آن کعبه مقصود و قبله موعود در آنها سپري مي شود. و در نتيجه بسيار بجا و شايسته است که منتظران ظهور و شيفتگان حضور، در مقام عرض ارادت به پيشگاه آن پيشواي غايب از نظر، با ديدگاني اشکبار از طول انتظار عرضه بدارند:

اي کاش مي دانستم که در کدامين سرزمين مسکن گزيده اي؟! آيا در کوه رضوي، يا سرزمين ذي طوي، يا جاي ديگر؟...

روي اين بيان اين فراز از دعاي ندبه که با سند معتبر از امام صادق، عليه السلام، صادر شده است، هيچ ارتباطي به عقايد کيسانيه ندارد، بلکه دقيقا مطابق اعتقادات اماميه است و ما در پرتو کلمات نوراني پيشوايان معصوم، عليهم السلام، معتقديم که حضرت بقية الله، ارواحنافداه، در دوران غيبت، گاهي در مکه معظمه، گاهي در مدينه منوره، گاهي در کوه رضوي، گاهي در دشت ذي طوي، گاهي در سرزمينهاي دوردست، گاهي در بيت الحرام و... تشريف دارند و فراز ياد شده از دعاي ندبه دقيقا با اين عقيده سازگار است و با عقايد کيسانيه به هيچوجه سازگار نيست و اينک دلايل ناسازگاري دعاي شريف ندبه را با عقايد کيسانيه فهرست وار مي آوريم:

1- در دعاي ندبه، سرزمين «ذوطوي » نيز در کنار «رضوي » ذکر شده، در حالي که هيچ فردي از فرقه کيسانيه به اقامت محمد حنفيه در سرزمين ذوطوي معتقد نيست.

2- در دعاي ندبه، در کنار اين دو نقطه «او غيرها» «يا جاي ديگر» آمده در حالي که آن عده از فرقه هاي کيسانيه که به اقامت محمد حنفيه در کوه رضوي معتقد هستند، به جاي ديگري عقيده ندارند.

3- به دنبال اين فراز از دعاي ندبه آمده است:

بنفسي انت من مغيب لم يخل منا.

جانم به فدايت، اي غايب از نظري که از ما دور نيستي.

در حالي که هيچ احدي از فرقه کيسانيه چنين اعتقادي در مورد محمد حنفيه ابراز نکرده است.

4- در دعاي ندبه در مورد امام غائب، عليه السلام، آمده است:

اين ابن النبي المصطفي؟

فرزند پيامبر برگزيده کجاست؟

در حالي که محمد حنفيه از نسل رسول اکرم، صلي الله عليه وآله، نيست.

5- در دعاي ندبه در مورد حضرت مهدي، عليه السلام، آمده است:

و ابن خديجة الغراء.

کجاست فرزند خديجه بلند جايگاه؟

در حالي که جناب محمد حنفيه از تبار حضرت خديجه، عليهاالسلام، نيست.

6- در ادامه آن آمده است:

و ابن فاطمة الکبري.

کجاست فرزند فاطمه کبري؟

همه مي دانيم که محمد حنفيه فرزند «خوله » است نه حضرت زهرا، عليهاالسلام.

7- در دعاي ندبه با دهها تعبير روشن، چون «يابن الحجج البالغة » «اي فرزند حجتهاي بالغه الهي » امام غائب از ابصار، از نسل ائمه اطهار، عليهم السلام، تعبير و مخاطب شده است، در حالي که محمد حنفيه فرزند يک امام است نه چند امام، فرزند يک حجت است نه چندين حجت.

8- در دعاي ندبه به تعبير صريح و با قاطعيت تمام، امام غايب از نظر از نسل رسول گرامي اسلام معرفي شده و آمده است:

هل اليک يا ابن احمد سبيل فتلقي.

اي فرزند احمد [صلي الله عليه وآله] آيا راهي به سوي تو هست که سرانجام به ديدار تو بيانجامد؟

روي اين بيان، همه فرازهاي دعاي ندبه، اعتقادات کيسانيه را در هم مي کوبد و هرگز با عقايد آنها سر سازگاري ندارد. و اينکه تعبير «ا برضوي » در اين دعاي شريف آمده، به اين جهت است که کوه رضوي يکي از دهها محل اقامت آن حضرت در دوران غيبت است. و به معناي همسويي با عقايد کيسانيه نيست.

و به تعبير ديگر: دعاي ندبه از عقايد کيسانيه نشات نگرفته، بلکه «عقايد کيسانيه » تطبيق بي مورد مسائل مهدويت به محمد حنفيه است. و لذا مي بينيم که همه عقايد کيسانيه نسخه برداري ناقص از عقايد اماميه است، مثلا «کيسانيه » مي گويند:

1- محمد حنفيه از مکه معظمه ظاهر مي شود. (20)

2- از کنار حجرالاسود قيام مي کند. (21)

3-313 تن به تعداد اصحاب بدر با او بيعت مي کنند. (22)

4- فرشتگاني که در بدر حضور داشتند به ياري او مي شتابند. (23)

5- به وسيله آنها شهر مکه را تسخير مي کند. (24)

]6- محمد حنفيه همنام و هم کنيه پيامبر اکرم، صلي الله عليه وآله، مي باشد. (25)

7- شمشير پيامبر، صلي الله عليه وآله، در دست اوست. (26)

8- چهل تن از ياران همراه او هستند. (27)

9- او همانند حضرت سليمان و ذوالقرنين بر همه روي زمين فرمانروايي مي کند. (28)

10- او نمرده است و نمي ميرد، تا ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است. (29)

و اينها دقيقا عقيده شيعيان اثناعشري است، که بر اساس دلايل متقن و روايات معتبر و مستند واصله از رسول اکرم و ائمه معصومين، عليهم السلام، در مورد کعبه مقصود و قبله موعود، حضرت بقية الله، ارواحنافداه، معتقد هستند.

روي اين بيان دعاي ندبه از عقايد کيسانيه نشات نگرفته بلکه کيسانيه اعتقادات شيعيان معتقد و منتظر را به پيشواي پنداري خود - جناب محمد حنفيه - تطبيق کرده اند.

در مورد کيسانيه و رد اعتقادات آنها، بزرگاني از قدماي علما، چون:

1- شيخ صدوق (م 381 ق.) در «کمال الدين و تمام النعمة »

2- شيخ مفيد (م 413 ق.) در «العيون و المحاسن »

3- سيد مرتضي علم الهدي (م 436 ق.) در «الفصول المختارة »

4- شيخ طوسي (م 460 ق.) در «کتاب الغيبة ».

و دهها تن از شخصيتهاي برجسته جهان تشيع، در طول قرون و اعصار، بتفصيل سخن گفته اند و در اواخر قرن دوم هجري همه فرقه هاي آنها منقرض شده اند و بيش از يکهزار سال است که حتي يک نفر در زير آسمان به عقيده آنها معتقد نيست، ديگر نيازي نيست که ما در اين رابطه بحث کنيم. و اين که در اين رابطه نسبتا بحث طولاني کرديم به دو هت بود:

1- اخيرا عده اي پيدا شده اند که در مورد فرزندان ائمه، عليهم السلام، تبليغات ناروايي مي کنند، تا از اين طريق مقام شامخ معصومين، عليهم السلام، را زير سؤال ببرند. اين گروه بعد از زيد شهيد، لبه تيز شمشير خود را متوجه جناب محمد حنفيه نموده اند، تا به خيال خام خود آنها را مدعي امامت معرفي کنند.

از بررسي مطالب فوق همگان به اين نتيجه مي رسند که بايد حساب کيسانيه را از جناب محمد حنفيه جدا کرد و در پاکي و شايستگي اين فرزند اميرمؤمنان، عليه السلام، شک و ترديدي به خود راه نداد.

2- از سي سال پيش گروهي از بيماردلان، از تشکيل مجالس شکوهمند دعاي ندبه در روزهاي جمعه بشدت رنج مي برند و تلاش مي کنند که در دل معتقدان و منتظران شبهه ايجاد کنند و در صفهاي فشرده شيعيان شيفته و منتظر رخنه کنند.

اين گروه گاهي تلاش مي کنند که سند دعاي ندبه را انکار کنند، وگاهي تلاش ميکنند که فرازهايي از دعاي ندبه را برخلاف عقايد اماميه قلمداد نمايند.

از اين رهگذر در مورد جناب محمد حنفيه و عقايد کيسانيه مقداري بسط سخن داديم.

يکي از نويسندگاني که اصرار دارد دعاي ندبه را نشات گرفته از عقايد «کيسانيه » قلمداد کند، درپايان سخنان خود مي گويد: مطالعه دقيق متن دعاي ندبه که از ائمه ما بتصريح و ترتيب نام نمي برد و پس از حضرت امير، عليه السلام، که بتفصيل از مناقب و فضائل وي سخن مي گويد، ناگهان و بي واسطه به امام غائب خطاب مي کند، باز اين سؤال را بيشتر در ذهن طرح مي کند. (30)

يک نگاه گذرا به متن دعاي ندبه بي اساس بودن مطلب فوق را به روشني ثابت مي کند، در فرازي از دعاي ندبه مي خوانيم:

1- اين الحسن اين الحسين؟

حسن و حسين کجايند؟

2- اين ابناء الحسين؟

فرزندان حسين کجايند؟

3- صالح بعد صالح شايسته اي پس از شايسته اي.

4- وصادق بعد صادق راستگويي پس از راستگويي.

5- اين السبيل بعد السبيل؟

کجاست راه (به سوي خدا) پس از راهي؟

6- اين الخيرة بعد الخيرة؟

کجايند برگزيدگاني پس از برگزيده هايي؟

7- اين الشموس الطالعة؟

کجايند خورشيدهاي فروزان؟

8- اين الاقمار المنيرة؟

کجايند ماههاي تابان؟

9- اين الانجم الزاهرة؟

کجايند اختران درخشان؟

10- اين اعلام الدين و قواعد العلم؟

کجايند مشعلهاي دين و پايه هاي دانش؟

اين جمله هاي نوراني بروشني اثبات مي کنند که در مکتب دعاي ندبه و درفرهنگ نوراني اين چکامه بي نظير، مطابق معارف حقه آيين تشيع، بعد از امام حسين، عليه السلام، امامان، نور و پيشوايان راستيني هستندکه يکي پس از ديگري با انوار تابناک خود جهان هستي را از سرچشمه زلال معرفت سيراب نموده، گمگشتگان وادي غوايب را از ضلالت و گمراهي نجات داده به شاهراه هدايت و صراط مستقيم حضرت حق رهنمون مي شوند.

صفاتي که در اين فرازهاي دهگانه براي امامان نور بيان شده به ترتيب زير است:

1- فرزندان امام حسين، عليه السلام، هستند

2- افراد شايسته امت اند

3- راستگويانند

4- راه حق تعالي اند

5- برگزيدگانند

6- خورشيدهاي فروزان اند

7- ماههاي تابان اند

8- ستارگان درخشان اند

9- مشعلهاي دين اند

10- پايه هاي دانش اند

آيا به دور از انصاف و خالي از تحقيق نيست که کسي بگويد: در دعاي ندبه بعد از حضرت امير، عليه السلام، از ديگر امامان نامي برده نشده و لذا اين دعا با عقايد کيسانيه سازگار است و با اعتقادات اماميه همسو نيست؟!



به طوري که ملاحظه فرموديد، در دعاي ندبه پس از نام مقدس امام حسن و امام حسين، عليهماالسلام، ده فراز آمده که در ضمن آنها ده صفت از اوصاف امامان نور بيان شده، سپس به اوصاف آخرين حجت پروردگار، واپسين ذخيره الهي، حضرت بقية الله، ارواحنافداه، پرداخته مي گويد:

اين بقية الله التي لاتخلو من العترة الهاديه... (31)

آنگاه تعدادي از برنامه هاي حيات بخش آن حضرت را به هنگام ظهور موفور السرور آن قبله موعود بيان کرده، خطاب به آن حضرت مي گويد:

يابن السادة المقربين، يابن النجباء الاکرمين... (32)

اگر فرازهايي را که بعد ازجمله: «في الهادين بعد الهادين » تا جمله «يابن النعم السابغات » در مورد ائمه بعد از امام حسين، عليه السلام، تاحضرت بقية الله، ارواحنافداه، به کار رفته بشماريم، بيش از سي جمله و بيش از سي ويژگي از ويژگيهاي امامان نور و پيشوايان معصوم، عليهم السلام، خواهد بود.

آيا سي جمله در وصف امامان هشتگانه (از امام زين العابدين تا امام حسن عسکري، عليهم السلام،) کافي نيست که اثبات کند که دعاي ندبه از آنها يادکرده و ناگهان و بي واسطه به امام غائب نپرداخته است؟!



پي نوشتها:

1. الحموي، معجم البلدان، ج 3، ص 51.

2. السمهودي، وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفي، ج 4، ص 1219.

3. الشيخ الطوسي، کتاب الغيبة، ص 163.

4. العلامه المجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 306.

5. همان، ج 6، ص 198، ج 53، ص 97.

6. ابن الفارس، معجم مقاييس اللغة، ج 3، 430.

7. الطريحي، مجمع البحرين، ج 1، ص 279.

8. ابن الاثير، النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج 3، ص 147.

9. الارزقي، اخبار مکة، ج 2، ص 297.

10. رفعت پاشا، مرآت الحرمين، ج 1، ص 81.

11. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 238.

12. الشيخ الطوسي، تهذيب الاحکام، ج 5، ص 95.

13. الشيخ الطوسي، الاستبصار، ج 2، ص 176.

14. الکليني، الکافي، ج 4، ص 250.

15. العلامة المجلسي، همان، ج 12، ص 99، ج 99، ص 38.

16. العياشي، التفسير، ج 2، ص 56.

17. الشيخ الحر العاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 582.

18. العلامة المجلسي، همان، ج 52، ص 385.

19. النعماني، ابن ابي زينب، کتاب الغيبة، ص 315.

20. العلامة المجلسي، همان، ج 52، ص 307.

21. الاشعري، المقالات و الفرق، ص 31.

22. همان.

23. الناشي ء، اصول النخل، ص 27.

24. همان.

25. الاشعري، همان.

26. ابن الجوزي، تذکرة الخواص، ص 263.

27. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج 5، ص 112.

28. ابن خلکان، وفيات الاعيان، ج 4، ص 173.

29. الاشعري، همان.

30. المقدسي، البدء و التاريخ، ج 5، ص 128.

31. دکتر علي شريعتي، انتظار مذهب اعتراض، ص 14.

32. ابن الطاووس، مصباح الزائر، ص 449.

33. همان.