فجر مقدس-1



الف) فجر مقدس و صبح موعود

آن گونه که از احاديث برمي آيد به دنبال حوادثي که طي ماههاي پيش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان ديني و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامي رو به سوي حجاز کرده و مخفيانه به دنبال حضرت مهدي(ع) مي گردند تا با ايشان بيعت کنند. در اين اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسي(ع) از ترس آنها که تعقيبش مي کردند رو به سوي مدينه کرد(8)؛ از مدينه خارج شده و رو به مکه مکرمه نموده و از دست سپاهيان سفياني بدانجا پناهنده مي شوند و پس از ايشان هم سيصدوسيزده يار و ياور ايشان از نقاط مختلف جهان بي آن که با هم قراري از قبل گذاشته باشند در مکه جمع مي شوند تا نهضت جهاني خويش را آغاز کنند.

صبح شنبه اي که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهيم(ع) دو رکعت نماز به جا مي آورند، ميان رکن و مقام ايستاده و اولين خطبه غرّاي خويش را به گوش جهانيان مي رسانند و پس از معرفي خويش مردم را به بيعت دعوت مي کنند و جبرئيل(ع) که در آن زمان به شکل پرنده اي سفيد رنگ بر ناودان کعبه ايستاده، اولين کسي است که با ايشان بيعت مي کند و به دنبال آن هم سيصدوسيزده ياور شريف حضرت و باقي مؤمنان و صالحاني که به مکه آمده اند تا به ياري حضرت بپردازند و همگي آماده جهاد و شهادتند. اينها مجموعاً ده هزار نفر سپاهيان حضرت را تشکيل مي دهند و با حضرت پيمان مي بندند.

يونس بن ظبيان نقل مي کند که امام صادق(ع) فرمودند:

شب جمعه، خداوند متعال مَلَکي را به آسمان دنيا مي فرستد. وقتي که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالاي بيت المعمور قرار گرفته مي نشيند و براي هر کدام از پيامبر و حضرت علي و امام حسن و امام حسين(ع) يک منبر نوراني مي گذارد و ايشان هم از آنها بالا مي روند و ملائکه و پيامبران و مؤمنان هم در مقابل ايشان جمع مي گردند و به دنبال آن درهاي آسمان گشوده مي شود و پس از زوال خورشيد(9) پيامبر(ص) مي فرمايند:

بار پروردگارا! اين وعده اي که در کتاب خويش دادي وگفتي:

»خداوند به آن دسته از شما که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است که آنها را همانند پيشينيان ايشان حاکمان زمين و دين مرضي خويش کند.«

اشاره به آيه نازل شده در روز غدير: »اليوم اکملت لکم و رضيت لکم الاسلام دينا«

يعني اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبديل کند.

پس از ايشان ملائکه و پيامبران هم، چنان مي گويند. آن چهار نور مقدس به سجده مي افتند و حضرت (رسول(ص)) باز مي فرمايند: پروردگارا غضب نما که حريمت دريده شد و برگزيدگانت شهيد و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد مي کند که آن روز معلوم است.(10)

احاديثي را که اشاره به اين حادثه بزرگ دارند مي توان در چند دسته خلاصه کرد:

1. روز قيام و نقطه آغاز نهضت جهاني حضرت

شنبه اي را که مصادف با عاشورا شده است برخي احاديث روز ظهور حضرت برشمرده اند:

ابو بصير از امام صادق(ع) روايت کرده است که فرمودند:

[حضرت مهدي(ع)] در روز عاشورا که روز شهادت سيدالشهدا(ع) است، قيام مي کنند. گوييا در آن شنبه اي که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالي که بين رکن و مقام ايستاده جبرئيل در مقابل ايشان، براي بيعت ندا در دهد و شيعيان حضرت، زمين را با طي الارض زير پا مي نهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ايشان بيعت مي کنند و خداوند هم به وسيله او جهان را مملو از عدالت مي کند آن گونه که آکنده از ظلم و جور گشته است.(11)

علي بن مهزيار هم از امام پنجم(ع) نقل کرده است که:

گوييا با حضرت مهدي(ع) در روز شنبه اي که عاشورا است و بين رکن و مقام ايستاده هستم.(12)



2. جمع شدن ياران حضرت در مدتي کوتاه

امام صادق(ع) در اين رابطه به مفضل بن عمر، فرمودند:

ايشان به تنهايي ظهور مي کنند و به تنهايي به سوي کعبه رفته و وارد آن مي شوند و به تنهايي شب را سپري مي کنند. پاسي از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئيل، ميکائيل و ديگر ملائکه در حالي که به صف ايستاده اند، بر ايشان نازل شده و جبرئيل به حضرت عرضه مي دارد:

سرور من گفته ات مقبول و امرت نافذ است.

حضرت هم دستشان را به چهره او کشيده و [اين آيه را تلاوت] مي فرمايند:

حمد و سپاس از آن خداوندي است که وعده اش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمين کرد که در هر کجاي بهشت که خواستيم مسکن گزينيم؛ آه که چه اجر عمل کنندگان، خوب [و زيبا] است.(13)

سپس ميان رکن و مقام ايستاده و فرياد کشيده و با صداي بلند مي فرمايند:

اي جمعيت ياران و نزديکان من و اي کساني که خداوند آنها را براي ياري من از پيش از ظهورم بر پهنه گيتي ذخيره کرده بود! مطيعانه به سوي من آييد.

فرياد حضرت به گوش آنها مي رسد، در حالي که برخي از آنها در محراب و برخي هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکنده اند. همين يک فرياد را همگي مي شنوند و آن را اجابت مي کنند. به يک پلک بر هم زدن همه شان در مقابل آن حضرت بين رکن و مقام قرار مي گيرند. خداوند هم در پي آن به نور امر مي کند و آن هم ستوني از آسمان تا زمين کشيده مي گردد و هر مؤمني بر سطح زمين است آن نور را طلبيده و نور هم به درون خانه اش مي تابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان مي گردند، هر چند نمي دانند که حضرت مهدي(ع) ظهور کرده اند و اين نور چيست. سپس آن سيصدوسيزده تن که به تعداد صحابه پيامبر اکرم(ص) در جنگ بدر مي باشند در حالي که در مقابل حضرت ايستاده اند، صبح خويش را آغاز مي کنند.(14)

باز در حديث ديگري از امام صادق(ع) چنين نقل شده است:

هنگامي که به حضرت مهدي(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبراني خداوند متعال) خوانده و سيصدوسيزده يار ايشان همانند جمع شدن ابرهاي پاييزي به گرد ايشان مي آيند که آن پيشقراولان ياران حضرتند که برخي از آنها شبانه از بستر خود جدا مي شوند تا صبح در مکه باشند و برخي از آنها در طول روز آشکارا بر اَبرها سوار مي شوند که حضرت نام آنها و پدران و نسب هايشان را مي دانند(15)و(16).

مفضل بن عمر که راوي اين حديث هم است، مي پرسد: کدام يک از اين دو ايمان بالاتري دارند؟ حضرت پاسخ مي دهند:

آنکه روز بر ابرها سير مي کند و آنها ناپديد مي شوند و اين آيه در شأن ايشان نازل شده است: »هر جا که باشيد خدا همه تان را مي آورد و جمعتان مي کند.«

ابو بصير هم از ايشان چنين روايت مي کند که:

آنها سيصدوسيزده مرد به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در يک شب جمعه در مکه جمع مي کند و صبح همگي به نزد ايشان در مسجدالحرام مي آيند و احدي از آنها [از آمدن] تخلف نمي کند. در کوچه هاي مکه به راه مي افتند تا منزلي براي سکونت خويش بيابند. اهالي مکه از ورود اين افراد ناشناس تعجب مي کنند؛ چرا که از ورود هيچ قافله اي جهت حج و عمره و يا تجارت خبري نبوده، لذا بعضي از آنها به هم مي گويند: جمعيتي را امروز ديديم که تا به حال آن را نديده بوديم که [آن گونه از ظاهرشان پيداست] از يک شهر و بيابان [از يک نژاد و تيره و قبيله] نيستند نه شتري دارند و نه هيچ وسيله ديگري. آنها که مشغول اين صحبتها هستند و به درهاي [خانه هاي] خود نزديک مي شوند مردي از قبيله بني مخزوم، وارد مي شود از مردم عبور مي کند و به نزد رئيس آنها مي رود و مي گويد: ديشب خواب عجيبي ديدم که از آن مي ترسم و قلبم پريشان گشته است. رئيس به او مي گويد: خوابت را تعريف کن. مي گويد: ابري از آتش را ديدم که از اعماق آسمان نمايان شد و مدام پايين مي آمد تا اين که به کعبه رسيد و دور آن چرخي زد. در آن ابر ملخهايي با بالهاي سبز رنگ بود و آن قدر که خدا خواست،به دور کعبه طواف مي کردند. سپس به شرق و غرب پريدند و به هيچ شهري نمي رسيدند، مگر آن که آن را مي سوزاندند و از هيچ آبادي گذر نمي کردند، جز آن که آن را منهدم مي نمودند. از خواب پريده و بر خود لرزيدم. الآن هم پريشان و ترسانم. مردم (به او) مي گويند: ما آنها را ديده ايم و بيا به نزد فلان مرد ثقفي برويم، تا خوابت را تعبير کند.(17) و (18)

پس از آن که خواب را براي مرد ثقفي تعريف کرد، او هم مي گويد: [خواب] عجيبي ديده اي! ديشب لشکري از لشکريان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را ياراي مقاومت در برابر آنها نيست. مي گويند: عجيب است؛ آنها را امروز ديده ايم و سپس آنچه را ديده اند به او گزارش مي کند و از نزد او مي روند. تصميم مي گيرند که بر آنها يورش برند حال آن که خداوند دلهايشان را پر از ترس و هراس از ايشان گردانيده است. برخي به بقيه دستور مي دهند: در مورد آنها عجله نکنيد. آنها که تا کنون مرتکب هيچ منکري نشده اند و خلافي از آنها ديده نشده. شايد برخي از آنها، هم قبيله اي شما باشند؛ اگر چيزي از آنها ديديد بعد شما مي دانيد و آنها. اين جمعيتي که ما مي بينيم اهل عبادتند و چهره هاي خوب [و نوراني] دارند، مضاف بر اين که آنها در حرم امن الهي هستند که تا وقتي کسي مرتکب خلافي نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملي انجام نداده اند که بهانه جنگ با آنها را فراهم کرده باشد.

سرپرست مردم که مردي از قبيله مخزوم است مي گويد: ما که مطمئن نيستيم اين جمعيت پشتوانه اي [اعم از نيرو و امکانات] نداشته باشند. اگر [چنين ذخيره و عقبه اي داشته باشند و اين مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقيقت وجودي و عظمت نيرويشان مشخص مي شود [و خواب دوستمان تعبير گشته و نمي توانيم بر آنها فايق آييم]. حال که از حيث نيرو و امکانات در سطح پاييني هستند و پيش از آن که نيروهاي کمکي به آنها ملحق شوند، حمله کنيد. آنها به نزد شما در مکه آمده اند و به سَروَري مي رسند و مطمئنم که خواب اين رفيق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گواراي وجودشان قرار دهيد [بگذاريد در شهر باشند و هر چه مي خواهند بکنند] و بنشينيد و نظرات و شرايط موجود را بررسي کنيد.

شخصي از ميان آنها مي گويد: اگر نيروهاي کمکي آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبي دارند و نه سنگري که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اينجا غريبند اگر سپاه آنها بيايند، اول به آنها حمله مي کنيد و [شکست دادن آنها] به راحتيِ نوشيدن آبي گواراست. تا پاسي از شب گذشته مشغول اين صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهايشان مسلط مي کند [لذا براي خوابيدن پراکنده مي شوند] و ديگر پس از آن تا فردا اجتماعي نخواهند داشت تا اين که حضرت مهدي(ع) قيام کنند. [حضرت و يارانشان هم] چنان يکديگر را ملاقات مي کنند که گويي از يک پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسيده اند.

قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در ميان باقي ياران جايگاه ويژه و ممتازي دارند که آنها پيش از بقيه به حضرت مي پيوندند وليکن در انتها همگي پروانه وار به گرداگرد آن شمع پر نور الهي جمع گشته و مي گردند تا به زودي جهان را از برکات وجودي خويش بهره مند سازند.

3. اولين خطبه حضرت مهدي(ع) پس از ظهور

صبح شنبه عاشوراي موعود - که بناست حضرت ظهور کنند - وارد مسجدالحرام مي شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا مي آورند و پس از دعا به درگاه الهي به نزديک کعبه رفته و با تکيه بر حجرالاسود رو به جهانيان کرده و اولين خطبه تاريخي خويش را چنين انشاء مي کنند:

پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پيامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان سلام اللَّه عليهم اجمعين، ايشان چنين مي فرمايند:

اي مردم! ما براي خداوند [از شما] ياري مي طلبيم و کيست که ما را ياري کند؟ آري ما خاندان پيامبرتان محمد مصطفي(ص) هستيم و سزاوارترين [و نزديک ترين] مردم نسبت به خدا و ايشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترين [و نزديک ترين] مردم نسبت به اويم و همين طور راجع به نوح و ابراهيم و محمد(ص) و ديگر پيامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از ديگر مردم اولي هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است:

به درستي که خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد خانداني که برخي از آنها از بعضي ديگرند و خداوند شنوا و داناست.(19)

من بازمانده آدم و ذخيره نوح وبرگزيده ابراهيم و عصاره وجود محمد(ص) هستم.

... هر کس درباره سنت رسول اللَّه(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترين مردم نسبت به آن هستم.

هر که امروز کلام مرا مي شنود، به خداوند متعال قسم مي دهم که به غايبان [اين سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامي اش و حق خودم، از شما مي خواهم [به ما رو کنيد] که من حق قرابت و خويشاوندي رسول اللَّه(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را ياري کنيد و در مقابل آنها که به ما ظلم مي کنند، حمايت کنيد که اهل باطل به ما دروغ بستند.

... از خدا بترسيد و خدا را درباره ما در نظر داشته باشيد ما را خوار نکنيد و ياريمان کنيد تا خداوند متعال شما را ياري کند.(20)

سپس حضرت دستهايشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع اين آيه را به درگاه الهي عرضه مي دارند:

اَمَّن يُجيبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَيَکشِفُ السُّوءَ .

کيست آن که وقتي شخص مضطر دعايش کند، او را پاسخ داده و بدي را از او برطرف کند؟(21)

4. انصار (ياوران) و بيعت ايشان با حضرت

پس از آن که حضرت گفتار خويش را به پايان مي برند، پليسها و شرطه هاي حرم تلاش مي کنند که ايشان را همانند نفس زکيه به شهادت برسانند و يا حداقل اسير کنند که اصحاب حضرت قدم پيش نهاده و شر آنها را از امام(ع) دفع مي کنند. جبرئيل هم پشت کعبه به عنوان اولين نفر با امام(ع) بيعت مي کند و پس از او سيصدوسيزده تن يار حضرت و ديگر ياوران با ايشان عهد و پيمان مي بندند.

امام صادق(ع) به مفضل به عمر فرمودند:

اي مفضل! حضرت مهدي(ع) پشتش را به حرم مي کنند و دستش را که سفيدي خيره کننده اي دارد، جهت بيعت دراز مي کند و مي فرمايد: اين دست خدا و از سوي خدا و به فرمان خداست و سپس اين آيه را تلاوت مي کنند:

»آنها که با تو بيعت مي کنند در حقيقت با خدا بيعت کرده اند دست قدرت الهي مافوق قدرت آنهاست و هر که بيعتش را بشکند به ضرر خودش است«.(22)

اولين کسي که دستش را مي بوسد، جبرييل است و به دنبال او ملائکه و نجباي اجنه و سپس، برگزيدگان صبح در مکه و مردم مي گويند اين مردي که اطراف کعبه است، کيست؟ و اين جمعيتي که با او هستند کيانند و آن نشانه بي سابقه اي که ديشب ديديم چه بود؟ که اين جريان حول و حوش طلوع آفتاب اتفاق مي افتد.(23)

امام باقر(ع) هم مي فرمايند:

گوييا با حضرت مهدي(ع) هستم؛ در روز عاشورايي که شنبه است. در حالي که بين رکن و مقام ايستاده است، جبرئيل ندا مي دهد: بيعت براي خداست (البيعة للَّه) پس خداوند [زمين] را همان گونه که پر از ظلم و جور شده است، مملو از عدالت مي کند.(24)

محمدبن مسلم هم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند:

گوييا جبرئيل به صورت پرنده اي سفيد درآمده و اولين مخلوق خداوند است که با آن حضرت بيعت مي کند و پس از آن سيصدوسيزده نفر بيعت خواهند کرد. هر که در اين مسير امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت مي آيد که برخي در رختخواب شان ناپديد مي شود که حضرت علي(ع) فرمودند: »ناپديد شدگان در رختخواب هايشان« و اين گفته الهي است که:

در خيرات با هم مسابقه دهيد که هر کجا باشيد، خداوند همه شما را مي آورد.(25)

منظور از خيرات در اين آيه ولايت ما اهل بيت است.(26)

مفضل بن عمر هم از ايشان چنين روايت کرده است:

خداوند متعال جبرئيل(ع) را مي فرستد تا اين که به نزد او بيايد بر حجر اسماعيل در نزديک کعبه فرود آمده و به او مي گويد: به چه دعوت مي کني؟ حضرت مهدي(ع) او را باخبر کرده و جبرئيل هم مي گويد: من اولين کسي هستم که با تو بيعت مي کنم دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بيعت] مي کشد. سيصد و اندي مرد هم به نزد او مي آيند و با او بيعت مي کنند. او هم آنقدر در مکه مي ماند که ده هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوي مدينه حرکت مي کند.(27)

و امام باقر(ع) بنا بر نقل جابر جعفي مي فرمايند:

بين رکن و مقام سيصد و اندي به تعداد اهل بدر با حضرتش بيعت مي کنند و در ميان آنها نجيبان مصري و ابدال شامي و اخيار عراقي ديده مي شوند.(28)

مفاد اين پيمان نامه و بيعت را حضرت علي(ع) چنين بيان کرده اند:

از يارانش پيمان مي گيرد که: دزدي و زنا و فحاشي به هيچ مسلماني نکنند، خون کسي را به ناحق نريزند و به حريم ديگران جفا و تجاوز نکنند و به خانه اي حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هيچ طلا و نقره و گندم يا جويي را [براي خويش] انبار نکنند، مال يتيم رانخورند و به آنچه نمي دانند شهادت ندهند و هيچ مسجدي را خراب نکنند آنچه را که مست کننده است، ننوشند؛ خز و ابريشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نياورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنس بازي نکنند، گندم و جو را انبار نکنند و به کم راضي و طرفدار پاکي و گريزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهي از منکر کنند و لباس هاي خشن بپوشند و خاک را متکاي خويش سازند و آن گونه که شايسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود هم متعهد مي شود که همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آن گونه باشد که آنها مي خواهند و به کم راضي باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آن گونه که شايسته است عبادت کند و هيچ حاجب و درباني اختيار نکند(29)

5. ندا و فرياد به نام حضرت مهدي(ع)

پس از اتمام مراسم بيعت جبرئيل(ع) برخاسته و به نام حضرت در دنيا بانگ مي زند.

ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روايت کرده است:

اولين کسي که با حضرت مهدي(ع) بيعت مي کند جبرئيل است. به صورت پرنده اي سفيد رنگ فرود آمده و با ايشان بيعت مي کند. سپس يک پايش را روي کعبه، پاي ديگرش را روي بيت المقدس مي نهد و با صدايي گويا و فصيح ندا در مي دهد:

فرمان خداوند رسيد. درباره آن شتاب نکنيد.(30)

ذيل دو آيه:

وَ استَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِه مِن مَکانٍ قَريبٍ × يَومَ يَسمَعُونَ الصَّيحَة بِالحَقِّ ذَلِکَ يَومُ الخُروجِ.(31)

(با دقت بشنو آن روزي که منادي از جايي نزديک ندا در مي دهد آن روز که آن صداي به حق را بشنويد، همان روز خارج شدن است).

امام صادق(ع) فرمودند:

منادي به نام حضرت مهدي و پدرشان(ع) ندا در دهد و منظور از صيحه در اين آيه، فريادي آسماني است و آن، روز (زمان) خروج (و قيام) حضرت مهدي(ع) است.(32)

در ادامه حديث ياد شده که سهل (شهر)بن حوشب از رسول اللَّه(ص) نقل کرده، آمده است:

در ماه رمضان، صدايي خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذي الحجه، قبيله ها با هم مي جنگند و در ذي الحجه، حاجيان تاراج مي شوند و در محرم منادي از آسمان ندا در دهد: آگاه باشيد که فلاني برگزيده خداوند در ميان آفريدگانش است. سخنانش را بشنويد و اطاعت کنيد.(33)

مفضل بن عمر هم از امام صادق(ع) در اين رابطه، روايت کرده است:

در آن روز (عاشورا) وقتي خورشيد طلوع کرد و نورافشاني نمود، کسي از قرص خورشيد به زبان عربي فصيحي، خطاب به مردم و بر ايشان فريادي مي کشد که تمام آنها که در آسمانها و زمينها هستند، مي شنوند: »تمام مخلوقات! اين مهدي آل محمد(ع) است« و او را به نام و کنيه جدش رسول اللَّه (ص) و نسبش مي خواند و گوش هر زنده اي اين صدا را مي شنود. تمام مخلوقات در بيابان و شهرها و درياها و خشکيها بدان روي مي کنند و با هم در اين رابطه گفتگو مي کنند و از هم درباره آنچه شنيده اند مي پرسند.(34)

امام رضا(ع) هم در اين رابطه فرمودند:

... او همان کسي است که منادي از آسمان براي دعوت به او چنان ندايي در دهد که همه ساکنان زمين آن را بشنوند که آگاه باشيد، حجت خداوند متعال پهلوي کعبه ظهور کرده است با او بيعت کنيد که حق با او و در او (و در اين تبعيت) است.(35)

لازم است اين مطلب را متذکر شويم که از مجموعه احاديثي که تا کنون برشمرديم، چنين برمي آيد که سه نداي آسماني در مورد حضرت شنيده مي شود.

نداي اول: در ماه رجب که خود، سه نداست.

نداي دوم: در ماه رمضان (شب بيست وسوم - صيحه آسماني).

نداي سوم: در ماه محرم (روز عاشورا که روز قيام است).

پس از اين ندا و بيعتي که انجام مي شود، حضرت مهدي(ع) کاملاً بر مکه مسلط شده و در آنجا منتظر مي مانند تا سپاهيان ده هزار نفري ايشان، همگي در اطراف شان جمع شوند. دراين مدت حضرت از فرصتهايي که به دست آورند و ارتباطاتي که با اقوام و ملل مختلف در مکه برقرار مي کنند، براي زمينه سازي نهضت جهاني خويش بهره مي برند، مضاف بر اين که ايشان اصول و قوانين مربوطه به سپاه خويش را بر ايشان تبيين مي کنند و در مکه هم دست به برخي اقدامات مي زنند که به طور خلاصه از اين قرارند:

1 - باز گرداندن محدوده مسجدالحرام به همان حدودي که حضرت ابراهيم(ع) براي آن تعيين کرده بود.

2 - باز گرداندن مقام حضرت ابراهيم(ع) به جاي اصلي و اوليه خويش همان طور که در زمان رسول خدا(ص) به کعبه چسبيده بود.

3 - ممانعت به عمل آوردن از طواف مستحبي، تا آنها که طواف واجب دارند، بتوانند به مناسک خويش بپردازند.

4 - بريدن دستان قبيله بني شيبه که از کعبه دزدي کرده اند.

پس از تکميل سپاه ده هزار نفري حضرت رو به مدينه مي کنند و پس از آن ايران (منطقه اصطخر) و به دنبال آن، عراق که کوفه را در آنجا پايتخت خويش قرار داده و در نهايت متوجه بيت المقدس مي شوند تا دست اشرار را از آنجا کوتاه کنند. ان شاءاللَّه



پي نوشتها

1. ر.ک: سوره نور (24)، آيه 55

2.ر.ک: سوره قصص (28)، آيات 6 - 5

3. ر.ک: سوره انبياء (21)، آيه 105

4. ر.ک: سوره توبه (9)، آيه 33

5. حضرت رسول(ص) ضمن خطبه آن روز عظيم فرمودند: »مردم! نور خداوند در وجود من و سپس در علي و پس از او هم در نسل او و نهايتاً در قائم مهدي(ع) - که حق خداوند و همه حقوق ما را بازپس مي گيرد - نهاده شده است. (الامام المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص57).

6. الغيبة نعماني، ص182؛ يوم الخلاص، ص267

7.الممهدون للمهدي(ع)، ص60

8.خائفاً يترقب، رک: سوره قصص (28)، آيه 18.

9. هنگام ظهر

10. الغيبة نعماني، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.

11. الارشاد، ج1، ص379، الغيبة نعماني، ص189، اعلام الوري، ص430، منتخب الاثر، ص448، يوم الخلاص، ص317

12.الغيبة شيخ طوسي، ص274؛ تاريخ مابعدالظهور، ص222

13.سوره زمر (39)، آيه 74

14. الزام الناصب، ج2، ص256؛ بشارةالاسلام، ص268؛ يوم الخلاص، ص318

15.سوره بقره (2)، آيه 148

16. الغيبة نعماني، ص213، بشارةالاسلام، ص203، يوم الخلاص، ص256

17.شدت محبت، صميميت و آشنايي ياران و حضرت را با هم، از اين بخش از حديث مي توان فهميد

18.بشارةالاسلام، ص210؛ يوم الخلاص، ص271؛ تاريخ مابعدالظهور، ص288

19. سوره آل عمران (3)، آيه 33

20. الغيبة نعماني: 121؛ بحارالانوار: ، ح52، ص223؛ بشارةالاسلام: 102؛ منتخب الاثر:422؛قزويني ،سيد محمد کاظم ، المهدي(ع) من المهد الي الظهور: 412؛ تاريخ مابعدالظهور: 228؛ يوم الخلاص:303

21. سوره نمل (27)، آيه 62

22. سوره فتح (48)، آيه 10

23. بشارةالاسلام، ص268؛ الزام الناصب، ج2، ص257؛ يوم الخلاص، ص320

24. الغيبة نعماني، ص214؛ منتخب الاثر، ص422؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص265

25. سوره بقره (2)، آيه 148

26. الغيبة نعماني، ص214؛ منتخب الاثر، ص422؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص265

27. بشارةالاسلام، ص227؛ منتخب الاثر، ص468

28.الغيبة شيخ طوسي، ص284؛ منتخب الاثر، ص268؛ بشارةالاسلام، ص204؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص275

29.منتخب الاثر، ص469؛ الزام الناصب، ج2، ص205؛ يوم الخلاص، ص292؛ تاريخ مابعدالظهور، ص244

30.بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشارةالاسلام، ص259؛ يوم الخلاص، ص319؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص340؛ السفياني ، ص145

31. سوره ق (50)، آيه هاي 41-42

32. منتخب الاثر، ص447؛ يوم الخلاص، ص535

33.منتخب الاثر، ص451

34. بشارةالاسلام، ص269؛ يوم الخلاص، ص543؛ المهدي(ع) من المهد الي الظهور، ص341

35. اعلام الوري، ص408، يوم الخلاص، ص545، بشارةالاسلام، ص161