تا فجر مقدس3



اشاره:

در قسمت اول مقاله گفته شد، همانطور که عصر غيبت به دو بخش صغري و کبري تقسيم شد عصر ظهور هم به دو قسمت اصغر و اکبر تقسيم ميشود. همچنين گفته شد لازم است هر کسي با نشانههاي ظهور چنان آشنا شود که در دام مدعيان دروغين مهدويت نيفتد. در اين شماره، بخش دوم از مقدماتي را که لازم است پيش از پرداختن به حوادث شش ماهه دوم آخرين سال غيبت مد نظر قرار گيرند با بررسي ميکنيم:

همه انسانها و کشورها خصوصاً امت اسلامي پيش از ظهور حضرت بقية الله (ع) به شرايط سخت و سياهي که ناشي از ظلم و جور و انحراف آن زمان است مبتلا خواهند شد .اين نکته را ميتوان از اين حديث متواتر حضرت رسول اکرم (ص) برداشت کرد که فرمودند: «همانا مهدي (ع) زمين را همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد مملو از قسط و عدل ميگرداند».

با رجوع به احاديث و روايات معصومين (ع) اخبار و نکاتي را ميبينيم که سختي و فساد موجود در آن زمان را به تصوير ميکشند. مضاف بر اينکه بعضي از آنها به برخي حوادث خاص و معين هم اشاره ميکنند. براي واضحتر شدن موضوع ميتوان اين احاديث را چنين طبقه بندي کرد:

1. رواياتي که به پر شدن زمين از ظلم و جور خبر ميدهند:

مضمون اين بخش متواتراً در روايات آمده و در احاديث به مساله پر شدن زمين از ظلم و جور پيش از ظهور حضرت ولي عصر (ع) تصريح شده است .

2. رواياتي که به پديد آمدن فتنهها و شدت يافتن و زياد شدن جريانهاي ترسناک ميپردازند.

حديثي از امام صادق (ع) نقل شده که مفصلاً به فتنههاي گمراه کننده و خوفناک آن زمان ميپردازند و حديث ذيل را ميتوان از اين دسته شمرد:

امام جواد (ع) فرمودند:

قائم (ع) قيام نخواهد کرد مگر به دنبال خوف و هراس جدّي، زلزلهها، فتنهها، بلايا و طاعوني که (مردم) بدان مبتلا شده باشند و شمشير بران (جنگ نمايان) ميان اعراب و اختلاف زياد مردم و تفرقه مذهبي آنها و تعدد اديان و مذاهب و تغيير و تحوّل آنها و...

قابل ذکر است که فتنه معاني مختلفي دارد که به طور خلاصه از اين قرار است:

الف) مورد امتحان و آزمايش قرار گرفتن ؛

ب) کفر، گمراهي و گناه ؛

ج) به وجود آمدن اختلاف نظر در ديدگاههاي مردم؛

د) کشتار و جنگهايي که ميان مردم واقع ميشود .

3ـ احاديثي که اظهار ناشکيبايي (جزع) ناشي از سختي روزگار و گرفتاري شديد مردم را در آن زمان بيان ميکنند:

«مؤمنان در عصر غيبت از گرفتاري شديد، بلاي طولاني و کم طاقتي و هراس رنج ميبرند و به همين خاطر وقتي شخصي از کنار قبر برادرش ميگذرد ميگويد: کاش من به جاي او بودم...»

واضح است که جزع و به تبع آن آرزوي مرگ نتيجه فشار سختيها و مصيبتهايي است که شخص در جامعه گمراه و منحرف با آن مواجه ميباشد.

4. اخباري که به وجود حيرت (سردرگمي) و تزلزل در افکار و اعتقادات ميپردازند:

از اين جمله حديثي است که از امير المومنين علي (ع) نقل شده که در ميان صحبتهايشان راجع به حضرت مهدي (ع) فرمودند: «غيبت و حيرتي پيش خواهد آمد که دستهاي طي آن گمراه ميشوند و دستهاي ديگر هدايت مييابند که اين حيرت ممکن است از جنبههاي مختلفي پيش آمده باشد:

سرگرداني در عقايد ديني نتيجه جريانات باطلي است که با جهالت و کنار گذاشتن تفکّر در ميان امت روبرو ميگردد. بدين معنا که طولاني بودن مدت غيبت حضرت باعث ميشود که مردم به شک بيفتند و در مورد مقام ايشان اختلاف پيدا کنند و يا اينکه حيرت در باره وجوب جهاد بدون وجود رهبري بلند مرتبه و انقلابي پيش آمده باشد.

5. اخباري که دلالت بر جنگها و کشتارها ميکنند:

احاديث شريف وضعيت سياسي عصر ظهور را با خصوصيت عدم ثبات (سياسي) و کثرت جنگها وکشتارها توصيف ميکنند:

پيش از اين امر (قيام حضرت مهدي (ع)) کشتار «يبوح» خواهد بود. از حضرت پرسيدند: يبوح به چه معناست؟ فرمودند: دائمي است و از شدت آن کاسته نميشود. حتي برخي روايات شدت اين جنگها را تا آنجا بيان ميکنند که طي آنها دو سوم از جمعيت زمين از بين ميروند. حضرت علي (ع) فرمودند: مهدي (ع) قيام نميکند تااينکه يک سوم (از مردم زمين) کشته شوند و يک سوم (خود) بميرند و تنها يک سوم (از جمعيت زمين) باقي بماند.

ميتوان الفاظ موجود در احاديث را با اصطلاحات و معادلهاي امروزي آنها نظير انحراف فکري، سياسي، اقتصادي و اجتماعي و اخلاقي و از اين دسته جايگزين کرد.

شايد بهترين روايتي که به آنها مفصلاً ميپردازد اين حديث نبوي (ص) است که ابن عباس ميگويد:

در حجةالوداع، با رسول مکرم اسلام(ص) مشغول انجام مناسک حج بوديم که حضرت حلقه در کعبه را گرفته و رو به ما کردند و فرمودند: آيا ميخواهيد شما را از نشانهها و حوادث پيش از قيامت خبردار کنم؟

سلمان که از همه به ايشان نزديکتر ايستاده بود گفت: بلي يا رسولالله!

ايشان فرمودند: از جمله آنها ضايع و تباه کردن نمازها و تبعيت از شهوتها، متمايل شدن به هواهاي نفساني، تکريم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دين به قيمت دنياست. در اين زمان است که قلب مؤمن در درونش همانسان که نمک در آب حل ميشود، ذوب ميشود چرا که منکرات، کژيها و کاستيها را ميبيند و قدرت تغيير دادن آنها را ندارد.

سلمان پرسيد: آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم در دست اوست چنين خواهد شد و به دنبال آن حاکمان و اميران ستمگر و وزيران فاسق و کارگزاران و کارشناسان ستمکار پيدا شده و ] مردم [ به خيانتکاران اعتماد ميکنند.

ـ آيا واقعاً چنين روزي خواهد آمد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به قبضة قدرت اوست آري! در آن زمان است که منکرات و انحرافات، معروف و خوب و اعمال پسنديده منکر و ناپسند شمرده ميشود. به شخص خائن اعتماد و شخص امين خائن خوانده ميشود. دروغگو را تأييد و راستگو را طرد ميکنند.

ـ آيا واقعاً چنين روزي خواهد آمد؟

ـ قسم به آنکه جانم در دستانش است آري! در آن زمان است که زنان فرمانروا ميشوند و سروري مييابند. با زنان و کنيزکان مشورت ميگردد و کودکان بر منبرها مينشينند و هر چيزي نهايتاً به دروغ ختم ميشود، زکات و فيء (که حق عمومي و همگاني است) غنيمت و بهره شخصي شمرده ميشود. شخص به والدينش ستم ميکند و در عين حال به دوستش خدمت و نيکي. و آنجاست که ستارة گنهکاري طلوع ميکند.

ـ آيا چنين چيزي اتفاق خواهد افتاد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم در دست اوست آري! در چنين شرايطي است که مرد با همسرش در تجارت شريک ميشود، خوي و عادتهاي شخصي و باطل زياد شده و خوبيها به شدت کم ميشود. شخص به خاطر سختگيري به بدهکاران خود تحقير ميشود. و زماني است که بازارها به هم نزديک ميشوند و يکي ميگويد چيزي نفروختم و ديگري ميگويد سودي نبردم و چيزي جز شکايت کردن از خدا ديده نخواهد شد.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟...

ـ سلمان! آري قسم به آنکه جانم در دست اوست در آن زمان است که به دنبال اين حوادث اقوامي پيدا ميشوند که اگر حرفي بزنند کشته ميشوند و اگر ساکت بمانند غارتشان ميکنند تا اينکه از اموالشان بهرهمند شوند و به حريمهايشان تجاوز کنند و حرمتشان را شکسته و خونشان را بريزند. قلبهاي آنها کاملاً با ترس و حقهبازي عجين گشته و آنها را جز در حالت خوف و نگراني و هراس و وحشت نمييابي.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري! در آن زمان است که چيزي از مشرق و چيزي از مغرب ميآيد و امت مرا رنگارنگ ميکند چه بيچارهاند کساني که به خاطر آنها ضعيف ميشوند و واي بر آنها که خدا چه براي آنها مهيّا کرده و چگونه مترصد آنهاست، نه به کوچکترها رحم ميکنند و نه به بزرگترها احترام ميگذارند. از خطاکاران و گنهکاران در امان نيستند، بدنهايشان بدن انسان و قلبهايشان قلب شيطان است.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به کسي که جانم به دست اوست آري. در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان ] براي ارضاء شهوات [ ميپردازند. همانگونه که اهل خانهاي نسبت به دختران خانه خود احساس غيرت ميکنند (غريبهها) نسبت به پسرکان جوان، غيور ميگردند (آنها را ناموس خود ميشمرند) مردان به زنان و زنان به مردان شبيه ميشوند و زنان بر زينها سوار ميگردند که لعنت من بر آنها باد.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري. در آن زمان مساجد را همانند کليساها و کنيسهها تزيين ميکنند و قرآنها را طلاکاري و زينت. منارهها بلند ميشوند و خطوط زياد ميشوند. قلبهايشان نسبت به هم متنفر و در زبانهايشان اختلاف نمايان است.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري! در آن زمان است مردان و پسران امتم براي زينت از طلا استفاده ميکنند و حرير و ديبا و ابريشم ميپوشند و با بيگانگان متحد ميشوند.

ـ آيا چنين چيزي واقع خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري! در آن زمان ربا علني ميشود و با اجناس ممتاز، رشوه و معامله ميکنند. دين رها ميشود و مقام و منزلت دنيا (در نظر مردم) رفيع ميگردد.

ـ آيا چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري! هر چند به خدا ضرري نميرسانند ] و به خودشان ظلم ميکنند [ ليکن طلاق زياد ميشود و حدود اقامه و اجرا نميشوند.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري. در آن زمان است که زنان آوازهخوان ميشوند و آلات موسيقي جلوه مييابند و به دنبال آن اشرار امتم پيدا ميشوند.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري. در آن زمان ثروتمندان امتم براي تفريح و سياحت افراد عادي براي تجارت و کسب درآمد و فقرا براي ريا و خودنمايي به حج و عمره ميروند. جمعيتي پيدا ميشوند که تفکّر و تدبر و تفقه آنها براي غيرخدا (و اهداف غيرالهي) است. زنازادگان زياد ميشوند و قرآن را با آواز و غنا ميخوانند و به خاطر دنيا بر سر هم ميريزند و با هم درگير ميشوند.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري. در آن زمان به محارم تجاوز ميکنند و به دنبال گناهان ميروند، اشرار و بدان بر خوبان مسلط ميشوند. دروغ علني ميشود و لجاجت نمايان ميگردد.

بيچارگيها علني ميشود، با لباسها به هم فخر ميفروشند و مباهات ميکنند و ظرفهاي ناشايست را پر ميکنند. نرد و شطرنج و آلات موسيقي مورد پسند واقع ميشوند. امر به معروف و نهي از منکر را انکار ميکنند، به طوري که مؤمن خوارتر از کنيز ميگردد. همدستي ميان زاهد(نما)ها و قاريان (بدکردار) نمايان ميشود. اينها همانها هستند که در آسمانها آنها را پليدان ناپاک ميخوانند.

ـ آيا واقعاً چنين خواهد شد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري! در آن زمان ثروتمند از وضعيت فقير هراسان نميشود به طوري که گدا يک هفته کامل از مردم گدايي ميکند امّا کسي را که چيزي در دستش بگذارد نميبيند.

ـ آيا حقيقتاً چنين اتفاقي خواهد افتاد؟

ـ سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست آري! در آن زمان «روبيضه» به سخن ميآيد.

پدر و مادرم به فدايت يا رسولالله «روبيضه» ديگر چيست؟

ـ کسي که تا به حال صحبت نميکرد براي امور عموم مردم به سخن ميآيد و جز کمي از او فرمان نبرند...

قسم به جانم که اين همان چيزي است که دائماً در عصر گمراهي و فسقي که در آن زندگي ميکنيم، مشاهده ميشود و با تمام حواس و وجود از آنها خبر داريم. صلوات خداوند بر تو باد يا رسول الله ما را از آن با خبر کردي و سلام بر تو يا مهديا که روزي همه اينها را از بين ميبري و عدل و داد را جايگزين آن ميگرداني

رواياتي که تااينجا ذکر کرديم به فاسد بودن زمانه به طور کلي اشاره ميکردند و مشخص نميکردند که اين حوادث چگونه رخ خواهند داد. با توجه به اينکه ميدانيم عصر فتنهها پيش از عصر ظهور است و به وضوح در احاديث و روايات بيان شده که عصر ظلم پيش از عصر عدالت خواهد بود و به ناچار بايد اشاره و بيان کنيم که برخي از اين اخبار به همراه باقي حوادث پيش از برپايي قيامت آمدهاند که به برداشت ما از آنها خدشهاي وارد نميکند چرا که ظهور حضرت مهدي (ع) پيش از قيامت رخ ميدهد و لزومي ندارد که نشانههاي قيامت دقيقاً و بدون هيچ فاصلهاي پيش از آن نمايان گردند.

در قسمت بعد برخي از پيشگوييهايي را که معصومين (ع) داشتهاند و تا اين زمان محقق شدهاند بررسي ميکنيم که مايه دلگرمي و اطمينان قلب ما باشد که ان شاء الله بقيه آنها که تاکنون محقق نشدهاند، روزي خودنمايي کنند و در پي آن شاهد ظهور مولا ومفتدايمان باشيم .



پي نوشتها

1. در متن اصلي کلمه «ارهاصات» آمده که به معناي کاري فوق العاده است که از پيامبر ] يا امام غائب (ع) [ پيش از بعثت ] و ظهور [ وي ظاهر شود (لغتنامه لاروس، ج ص 1/134).

2. رک: بشارة الاسلام، ص 18.

3. رک: موسوعة الامام المهدي عليه السلام، ج 2 (تاريخ الغيبة الکبري)، ص 242.

4. غيبت نعماني: 170 و بحارالانوار، ص 52، ج 231.

5. تاريخ الغيبة الکبري، 245 و منتخب الاثر، ص 434.

6. غيبة النعماني، ص 104، تاريخ الغيبة الکبري، 246.

7. رک: بشارة الاسلام، ص86، بحارالانوار، ج، ص 52/228.

8. الممهدون للمهدي (ع)، ص 49، بحارالانوار. ج 52/182.

9. المهدي (ع)، آيةالله صدر، 198، يوم الخلاص، ص 564.

10. بشارة الاسلام، ص 25 ؛ منتخب الاثر، ص 432.



در مدينه بر سر پسر عموي نفس زکيه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلويش) فاطمه است - مي آيد و هر دو را بر سر در مسجدالنبي(ص) اعدام مي کنند.

امام صادق(ع) فرمودند:

کشته شدن نفس زکيه از علايم حتمي (ظهور) است14.

ابو بصير هم از امام باقر(ع) ضمن حديثي بلند روايت کرده است:

حضرت مهدي(ع) به ياران خويش مي فرمايند: اي قوم (همراهان) اهالي مکه مرا نمي خواهند ولي براي آن که حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظيفه ام عمل کرده باشم (يکي از شما را) به سوي آنها مي فرستم. سپس يکي از يارانشان را خوانده و به او مي فرمايند: به سوي اهل مکه برو و بگو: اي اهالي مکه من فرستاده فلاني (حضرت مهدي(ع)) هستم و او براي شما چنين پيغام فرستاده که ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتيم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پيامبران هستيم به ما ظلم شده وآزار رسانده اند و ما را سرکوب کرده اند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پيامبر(ص) گرفته اند. از شما طلب ياري مي کنيم پس ياريمان کنيد. وقتي اين جوانمرد اين پيام را رساند به سوي او مي آيند و مابين رکن و مقام او را که نفس زکيه است مي کشند (سر مي برند)15.

اميرالمؤمنين علي(ع) هم فرمودند:

آيا شما را از انتهاي سلطنت »بني فلان« باخبر کنم؟ کشتن نفس حرام! در روزي حرام در شهر حرام قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمي را آفريد، پس از آن بيش از پانزده روز حکمراني نخواهند کرد16.

از امام صادق(ع) هم نقل شده که فرمودند:

فاصله قيام حضرت مهدي(ع) و کشته شدن نفس زکيه تنها 15 شب است17.

زرارة بن اعين هم از آن حضرت روايت کرده است که:

حتماً جواني در مدينه کشته خواهد