چشم به راه «حجت » در آرزوي «منجي »



مسئله اعتقاد به امام زمان (عج ) قبل از اينکه يک عقيده و ايده شيعي باشد يک مسئله اسلامي است , بلکه فراتر از آن , يک مسئله جهاني و کلي است و مي توان گفت آن مقداري که در ماخذ و منابع اوليه اهل تسنن در شان ايشان از پيامبر اکرم (ص ) روايت شده است , در منابع شيعه به آن مقدار وجود ندارد. روايات و احاديث مربوط به حضرت ولي عصر(عج ) را هم اکنون در آن منابع قديمي عامه از مسند احمد حنبل و پنج صحيح از صحاح سته اهل سنت تا در دائره المعارف فريد وجدي و حتي معاصرين به وفور مي بينيم .

با اين وصف باعث کمال تاسف و تعجب است که به مرور ايام , برخي از مسلمين نسبت به مسئله بي تفاوت مانده و حتي جمعي از آنان به ديده شک و ترديد نگريسته , و زبان خود را به ايراد و اعتراض گشوده اند , گويي که فقط مذهب شيعه است که عقيده به مسئله امام المنتظر دارد. تا جايي که حتي مسئله مهدي (عج ) را ساخته و پرداخته جامعه شيعه دانسته و گفته اند : « اهل سنت در اين مورد نظري بيان ننموده است . »

در اين نوشته سعي شده به پاره اي از آنچه از اهل سنت در موضوع امام زمان (عج ) بيان شده , نظري بيندازيم .

در اين بخش روي سخن ما با آن دسته از علماي اهل تسنن است که متاسفانه مي پندارند موضوع مهدي (عج ) اختصاص به شيعه دارد و آنچه پيرامون ايشان معتقد هستند واقعيت وجودي ندارد. اينک ما وجدان آن افراد را حکم قرار داده و بطور اختصار دورنمائي از اين اعتقاد را در منابع ومدارک علماي خود آنان از نظرشان مي گذرانيم , باشد که به خود آيند و با ميراث پيامبر خويش (عترت ) بيشتر از اين ظلم و ستم روا ندارند.

در اکثر روايات که علماي اهل سنت از پيامبر(ص ) روايت کرده اند , حضرت مهدي (عج ) را از دودمان امام حسين (ع ) دانسته اند , آنهم با مشخصاتي که همان موقع از زبان پيامبر نقل شده است . مي توان گفت : قديمي ترين مدرکي که بدست ما رسيده است , مسند احمد حنبل پيشواي فرقه حنبلي اهل سنت است که احاديث مهدي (عج ) را ثبت و ضبط کرده است که اين احاديث در مجلدات يک , دو , سه و پنجم ذکر شده است . پس از وي « محمد بن اسماعيل بخاري » , نامي ترين محدث عامه و معاصر امام حسن عسگري (ع ) است که در کتاب صحيح خود « کتاب الاحکام » احاديث « دوازده پيشواي بعد از پيامبر اسلام که همگي از قريش خواهند بود و عزت اسلام بستگي به وجود آنها دارد » را نقل نموده است .

علاوه بر اين , بخاري در همان کتاب , موضوعي در باب نزول عيسي بن مريم (ع ) پرداخته که به همکاري وي به امام زمان اشاره کرده است .

بعد از وي « ابن ماجه قزويني » در کتاب « سنن » خود که آن هم از صحاح عامه است , احاديث مهدي (عج ) را در بخش مخصوص « باب خروج المهدي » آورده است . در همان عصر « ابو داود سيستاني » در کتاب « سنن » خود روايات مهدي موعود را در بحثي از آن به عنوان « کتاب المهدي » بيان داشته است و باز در همين عصر « ترمذي » در کتاب « الفتن » از سنن خود بابي و فصلي به نام ماجا المهدي (عج ) بيان نموده که روايات مربوطه را در آن ذکر کرده است .

اما تنها کسي که در اين موضوع از صحاح سته مطلبي ذکر ننموده است , « نسائي » در سنن خودش مي باشد که محتوي احاديث و مدارک , احکام ديني مي باشد.

دانشمندان بعد از صحاح سته که در باب حضرت مهدي روايت نقل کرده اند , عبارتند از :

1 ـ « ابن قتيبه دينوري » در کتاب خودش « غريب الحديث » .

2 ـ « ابوبکر بن ابي خيثمه » و « زهير بن حرب » که ابن خلدون در مقدمه تاريخش مي گويد : « ابوبکر بن ابي خيثمه بنا به روايت السهيلي در جمع آوري احاديث وارده پيرامون مهدي (عج ) زحمت بسيار کشيده است »

3 ـ « حافظ ابو نعيم » است که سيوطي در کتاب « الجامع الصغير » خود و در کتاب ديگرش « العرف الوردي » از وي نام برده است . او احاديثي را که ابونعيم درباره حضرت مهدي (عج ) آورده است جمع آوري کرده , تلخيص نموده و در کتاب خود العرف الوردي درج نموده و احاديث بسياري بر آن افزوده است . ابو نعيم اصفهاني آنچه بيان کرده است در کتابهاي اربعين و فوائد و عوالي او مي توان مشاهده کرد.

4 ـ « حافظ ابوالحسن مناوي » در کتاب « ملاحم » خود .

5 ـ « حافظ دارقطني » در مسند علي , مسند فاطمه و کتاب جرح و تعديل .

6 ـ « حافظ طيراني » در « معجم صغير » و « معجم اوسط » و « معجم کبير »

7 ـ « حاکم نيشابوري » در مستدرک صحيحين .

8 ـ « ابواسحاق ثعلبي » در تفسير کبير و عراش و قصص الانبيا

9 ـ « ابن عبد ربه اندلسي » در کتاب الاستيعاب .

10 ـ « جلال الدين سيوطي » بخشي از کتاب « الحاوي للفتاوي » خود را به نام العرف الوردي في اخبار المهدي آورده است که در آن چهل حديث از ابونعيم اصفهاني جمع آوري کرده و تلخيص نموده و آنچه از قلم افتاده بدان افزوده است .

احاديث و رواياتي که سيطوي نقل کرده است بيش از دويست حديث است و در آن حديث صحيح , حسن , ضعيف و مجعول وجود دارد. وي هر گاه حديثي را مي آورد به ذکر اسامي کساني که آن حديث را نقل نموده اند , مي پردازد. ابو داود و ابن ماجد و الحاکم نيشابوري از ام سلمه نقل کرده اند که از پيامبر اکرم (ص ) شنيدم که فرمود « المهدي من عترتي و من ولد فاطمه » , مهدي (عج ) از خاندانم از فرزندان فاطمه (س ) است .

11 ـ « ابوبکر خطيب بغدادي » در کتاب تاريخ بغداد .

12 ـ « حميد قرطبي » در کتاب الجمع بين الصحيحين .

13 ـ « حسين بن مسعود فرا » در کتاب مصابيح السنه .

14 ـ « عماد الدين ابن کثير » در کتاب الفتن و الملاحم .

او مي گويد : « بخشي جداگانه به بيان مساله مهدي اختصاص دادم و الحمد و المنه »

15 ـ « ابن حجر مکي » فقيه سني که در اثر خود « القول المختصر في علامات المهدي المنتظر » به ذکر مساله امام زمان (عج ) پرداخته است . « برزنجي » در کتابش « الاشاعه » اين موضوع را بيان کرده و از آن نقل نموده است و همچنين « السفاريني » در « لوامع الانوار البهيه » خود.

16 ـ « ابن عساکر » در کتاب تاريخ الکبير لدمشق .

17 ـ مفسر قرآن « محمود بن عمر زمخشري » در تفسير کشاف .

18 ـ « ابن خشاب بغدادي » در تاريخ مواليد و وفيات الائمه .

19 ـ « علي المتقي الهندي » صاحب « کنزل العمال » که « ملاعلي القاري الحنفي » در کتاب « المرقاه شرح المشکاه » از اين رساله نام برده است و بعد از او برزنجي در کتاب الاشاعه خود.

20 ـ « ملا علي القاري » در کتاب « المشرب الوردي في مذهب المهدي » .

21 ـ « مرعي بن يوسف حنبلي » در کتاب « فوائد الفکر في ظهور المهدي المنتظر » که السفاريني در « لواع الانوار البهيه » از او ياد کرده است .

22 ـ « محمد بن علي شوکاني » در اثر خود « التوضيح في تواتر ما جا في المهدي المنتظر و الدجال و المسيح » پيرامون حضرت مهدي (عج ) و دو مساله نزول عيسي (ع ) و خروج دجال صحبت نموده است که صديق حسن در کتاب خود « الاذاعه » از آن ياد کرده و مطالبي را از آن نقل کرده است .

23 ـ « امير محمد بن اسماعيل صنعاني » مولف کتاب « سبل الاسلام » که صديق حسن در کتاب « الاذاعه » خود مي گويد « المنير محمد بن اسماعيل صنعاني (يماني ) احاديث مبني بر خروج مهدي (عج ) و اينکه او از آل محمد(ص ) و در آخر الزمان ظاهر مي شود را جمع آوري کرده است . »

سپس مي گويد : « تعيين زمان خروج او نيامده است ولي او پيش از خروج دجال ظهور مي کند. »

24 ـ « حافظ ابوالحسن محمد بن الحسن ابدي سجزي » در کتاب خود به نام « مناقب الشافعي »

25 ـ « ابن القيم » در کتابش « المنار »

26 ـ « ابن يوسف المرعي » در کتابش « فوائد الفکر في ظهور المهدي المنتظر »

27 ـ « شيخ محمد سفاريني » در کتاب « لوامع الانوار البهيه . »

28 ـ « البيهقي » در « دلايل النبوه »

29 ـ « ابن خزيمه » در کتاب خود .

30 ـ « البيهقي » در « دلائل النبوه »

31 ـ « ابن جرير » در « تهذيب الاثار »

32 ـ « ابن مندره » در تاريخ اصبهان .

33 ـ « ابوالحسن الحربي » در « الاول من الحربيات »

34 ـ « ابوعمرو الداني » در سنن خود .

35 ـ « ابوغنم الکاني » در کتاب « الفتن »

36 ـ « الديلمي » در « مسند الفردوس »

37 ـ « ابوبکر الاسکاف » در « فوائد الاخبار »

38 ـ « ابوحسين بن المنادي » در کتاب « الملاحم »

39 ـ « ابن سعد » در « الطبقات »

40 ـ الروياني در مسند خود .



پاورقي :

به نقل از کتاب اميد