رجعت3



رجعت يک پيشگويي تاريخي است يا يک مساله اعتقادي؟

يکي از انديشمندان معاصر تصور کرده که رجعت نه يک مساله اعتقادي ، بلکه از قضاياي مسلم تاريخي است، در نتيجه اعتقاد و انکار آن هيچ خدشه اي در ايمان انسان وارد نمي سازد. وي مي گويد: «قضيه رجعتي که برخي از آيات قرآني و احاديث از آن سخن گفته اند، از آنچه شيعه از بين امت اسلامي به آن قائل است، بدين معني نيست که اصل رجعت ، به عنوان يکي از اصول دين مطرح و در مرتبه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد باشد، بلکه از مسلمات قطعيه محسوب مي شود و شان آن در اين مورد هم شان بسياري از قضاياي فقهي و تاريخي است که راهي به انکار آنها نيست ، مثلا همه فقها در حرمت مال غصبي اتفاق دارند يا با دلايل محکم تاريخي ثابت شده که جنگ بدر در سال دوم از هجرت واقع شده است. قضيه اول، قضيه اي فقهي و قضيه دوم، قضيه اي تاريخي است و با اين حال هر دو از اصول دين محسوب نمي شوند و رجعت نيز چنين است؟ (1)

در اين سخن دو احتمال به نظر مي رسد ، يکي آنکه اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست که انکار آن موجب کفر گردد، هر چند خود از امور اعتقادي محسوب مي شود. اين سخن صحيح و قابل قبول است. احتمال ديگر آنکه رجعت از سنخ امور اعتقادي نيست بلکه صرفا يک پيشگويي تاريخي در مورد آينده بشري است، همانند قضاياي تاريخي و فقهي که هر چند قطعي است، ولي اعتقاد به آن ضروري نيست.

اين سخن بر خلاف مفاد ادعيه و روايات و سخنان علماي کلام است، در زيارت امام حسين(ع) مي خوانيم:

«اني من المؤمنين برجعتکم » (2)

من به بازگشت شما اهل بيت(ع) ايمان و اعتقاد دارم .

يا در زيارت حضرت ابوالفضل (ع) آمده:

«اني بکم وبايابکم من المؤمنين » (3)

من به شما و بازگشتتان معتقدم

در روايتي که قبلا بيان شد، امام صادق(ع) مي فرمايند:

«من اقر بسبعة اشياء فهو مؤمن و ذکر منهاالايمان بالرجعة » (4)

هر کس به هفت چيز معتقد باشد، مؤمن است و از ميان هفت چيز ايمان به رجعت را بيان فرمود.

در سخنان بسياري از انديشمندان کلامي، رجعت به عنوان يک امر اعتقادي مطرح شده بطوري که اعتقاد به آن را ضروري شمرده اند ، به عنوان نمونه: مرحوم شبر مي فرمايد:

«پس اعتقاد به اصل رجعت به طور اجمالي واجب است ... هر چند که تفاصيل آن موکول به ائمه اهل البيت: مي شود.» (5)

بنابراين در تمامي روايات مذکور و روايات متعدد ديگر، رجعت به عنوان يک مساله اعتقادي مطرح شده است، که خود گوياي آنست که رجعت از زمره امور اعتقادي است نه صرفا يک قضيه مسلم تاريخي.

شاهد ديگر آنکه پيوسته علماي کلام موضوع رجعت را در کنار ساير مباحث اعتقادي بحث کرده اند، و اين خود شاهد تلقي اعتقادي بودن رجعت است. نکته ديگر آنکه آيا صرف تحقق آن در آينده موجب پيشگويي تاريخي بودن آن مي شود؟ اگر چنين است، معاد هم که در آينده محقق مي شود، پس صرفا يک قضيه تاريخي است، آيا نويسنده به آن ملتزم مي شود؟

رابطه رجعت با بعضي از امور اعتقادي

تفکيک مفاهيم و واژه هايي که بيانگر اعتقادات و باورهاي ديني است از اهميت زيادي برخوردار است. و گاهي کم توجهي در اين راستا مشکلاتي را به همراه داشته و باعث گرديده است تا اشتباهات بزرگي رخ دهد، و شايد يکي از عوامل آن شباهت معنايي زياد اين دو واژه در فرهنگ مردم باشد. از اين روي در لغتنامه دهخدا (6) از ظهور امام عصر (ع) و نزول حضرت عيسي(ع) به رجعت تعبير شده است که از جهت لغوي چنين کاربردي ممکن است صحيح باشد، اما از نظر اصطلاح علماي کلام غلطي فاحش است...، به هر صورت در اين فصل تفاوتهاي محتوايي رجعت با ساير مفاهيم مشابه بدقت بررسي مي شود تا جايگاه واقعي کاربرد آن مفاهيم روشن گردد. ممکن است از توضيحاتي که در مورد رجعت ذکر شد، چنين برداشت شود که رجعت همان معاد است، چرا که مؤمنان و کافران هر کدام به پاداش و سزاي عمل خويش خواهند رسيد و معناي معاد چيزي جز اين نيست و اساسا انتقام الهي از مشرکين و يا پاداش به مؤمنان و نيز آن اتفاقات غير عادي که در رجعت اتفاق مي افتد - همانند سلطنت طولاني اهل بيت(ع) ، زنده شدن برخي مردگان و ... - تحققش در دنيا ممکن نيست، لذا مطالبي که در مورد رجعت گفته مي شود، در حقيقت بخشي از حوادث معاد است و همين تلقي و دريافت از رجعت سبب شده تا برخي از اهل سنت گمان کنند که اعتقاد به رجعت مستلزم بطلان رستاخيز خواهد شد. زيرا وقتي که در رجعت، مؤمنان به پاداش و کافران به سزاي عمل خويش برسند، نيازي به رستاخيز نخواهد بود ... پس در هر صورت مي بايست تفاوتهاي اين دو امر اعتقادي بدقت تببين شود.

تفاوتهاي متعددي بين رجعت و معاد وجود دارد که از آن ميان به چهار فرق اساسي اشاره مي کنيم:

1. رجعت در اين جهان مادي با همه مشخصات و عوارض ، محقق مي گردد و همانطور که در تعريف رجعت آمد، مردمان در همان شکل و صورتي که در گذشته بودند، بر مي گردند ، اما معاد در جهان ديگر اتفاق مي افتد، در جهاني که از عوارض مادي خبري نيست.

2. در معاد همه خلايق براي حسابرسي محشور مي گردند، در حاليکه رجعت اختصاص به کافران و مؤمنان خالص دارد.

3. انکار اصلي از اصول دين موجب کفر مي شود، بر خلاف انکار اصول مذهب ، از اين روي انکار معاد موجب خروج از دين مي گردد، لکن در مورد رجعت چنين نيست .

4. بازگشت کنندگان به دنيا در زمان رجعت دوباره خواهند مرد يا کشته خواهند شد ، اما در معاد ديگر مرگ و ارتحالي نخواهد بود، چرا که آنجا سراي ابدي است.

جعت و ظهور

رجعت همانگونه که گذشت آنست که گروهي از مؤمنان خالص و سردمداران کافر که از دنيا رفته اند، به دنيا برمي گردند، تا گروه اول به عزت نائل شوند و گروه دوم به ذلت دنيوي برسند، اين معنا با ظهور امام دوازدهم (ع) متفاوت است، چرا که «ظهور» در فرهنگ شيعه آن است که امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن العسکري (ع)، پس از غيبت بسيار طولاني آنگاه که جهان پر از ظلم و ستم شود، ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.

رجعت و ظهور در يک جهت اشتراک دارند و آن اينکه هر دو در آخرالزمان و قبل از قيامت اتفاق مي افتند ، اما فرقشان اين است که خداوند براي برچيدن ريشه هاي ظلم و ستم و ايجاد عدالت در روي زمين ، ولي خويش را پس از غيبتي طولاني، آشکار مي سازد. ولي رجعت آن است که در هنگام ظهور، براي ياري حضرتش و نيز استمرار حاکميت حق بعد از برقراري عدالت، خداوند گروهي از مؤمنان را که از دنيا رفته اند، به دنيا باز مي گرداند تا براي ياري وي بشتابند. مؤمناني که ساليان درازي انتظار فرجش را مي کشيدند ، ولي قبل از ظهور و رؤيت حضرتش ، ديده از جهان فرو بستند. (7)

رجعت يکي از وقايع مهمي است که در آستانه ظهور رخ مي دهد و زمان آن هنگام ظهور است، نه قبل و نه بعد ظهور، بلکه در همان هنگام است که برخي پيامبران الهي و ائمه اطهار: و مؤمنان صالح به دنيا بر مي گردند تا شاهد اعتلاي کلمه اسلام در روي زمين باشند. اما نبايد چنين تصور کرد که رجعت همان ظهور است، رجعت يعني بازگشت عده اي از مؤمنان و کفار، ولي ظهور به معناي آشکار شدن و قيام دوازدهمين ذخيره الهي پس از غيبت طولاني است. در نتيجه نزديکي زمان اتفاق آن دو واقعه نبايد موجب شود که آنها را يکي تلقي کنيم.

شايد اين مطلب در مورد رجعت از روايات و کلمات علما به دست بيايد، آنجا که شيخ مفيد 1 فرمود:

«ذلک عند قيام مهدي آل محمد(ع)» (8)

رجعت هنگام قيام مهدي آل محمد(ع) خواهد بود.

و نيز سيد مرتضي از علماي بزرگ اسلام در مورد رجعت مي گويد:

«آنچه که شيعه به آن اعتقاد دارد اين است که، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان مهدي(ع) گروهي از شيعيان را که از دنيا رفته اند، به دنيا بر مي گرداند.» (9)

پس با اين بيان روشن شد که رجعت هرگز به معناي ظهور حضرت ولي عصر (ع) نيست.يکي از مستشرقين به نام «دويت نلسون » در کتاب «عقيدة الشيعة » از ظهور امام زمان(ع) به رجعت تعبير مي کند، که اين خلاف معناي رجعت در اصطلاح کلام شيعه است.

اين چنين اشتباهاتي گاهي سبب شده تا کساني به غلط تصور کنند که واقعيت رجعت نيز همان ظهور امام عصر (ع) است. از اين رو صاحب کتاب «الدعوة الاسلامية »مي نويسد: (10)

«اگر منظور از رجعت ، ظهور حضرت ولي عصر7 باشد، اين حرف قابل قبول نيست، ولي اگر منظور بازگشت عده اي به جهان ، قبل از قيامت است، اين باطل است و اخبارش با آن همه کثرت فايده اي نداشته و مطلبي را اثبات نمي کند.»

سپس مي گويد:

«اگر منظور رجوع به دنيا قبل از قيامت باشد، بايد توجه داشت که مفهوم لفظ ظهور با مفهوم لفظ رجعت بسيار متفاوت است، واژه اول در جايي به کار مي رود که چيزي يا کسي بوده ولي پنهان شده و در زمان خاصي آشکار مي شود ولي از رجعت چنين به ذهن مي آيد که چيزي يا کسي به جاي خاصي رفته باشد، بعد از مدتي به همان جا برگردد. مضافا اين که در عرف شيعه بين معاني اصطلاح آن دو نيز تفاوت بسياري وجود دارد.»

از اين رو اخباري که در مورد رجعت به دست ما رسيده است، بخوبي گوياي بازگشت گروهي از مؤمنان به دنيا پيش از قيامت است، و در برخي روايات نام تعدادي از آنان را بيان مي کند و يا برخي وقايع آن را بر مي شمارد، به طوري که نمي توان آن را همان ظهور امام عصر (ع) دانست.

مرحوم شيخ حر عاملي قدس سره دوازده فرق بين واژه رجعت و ظهور ذکر کرده که به خاطر طولاني نشدن بحث از ذکر همه آنها خودداري کرده و تنها به ذکر اين نکته اکتفا مي کنيم که تنها در يک روايت در مورد وقايع حضرت ولي عصر (ع) به رجعت تعبير شده است. و آن روايتي است که در کتاب غيبت نعماني ذکر شده است:

«اخبرنامحمدبن سعيد قال حدثنا احمد بن محمد الدينوري قال: حدثنا علي بن الحسن الکوفي قال: حدثتنا عميرة بنت اوس قالت: حدثني جدي الحصين بن عبدالرحمن ، عن عبدالله بن صخره عن کعب الاحبار انه قال:...ان القائم من ولد علي(ع) له غيبة کغيبة يوسف و رجعة کرجعة عيسي بن مريم، ثم يظهر بعد غيبته مع طلوع النجم الاحمر و خراب الزوراء و هي الري و خسف المزورة و هي بغداد و خروج السفياني...» (11)

... حضرت قائم(ع) از فرزندان حضرت علي(ع) داراي غيبتي مانند غيبت يوسف(ع) و رجعت و بازگشتي مانند رجعت عيسي بن مريم(ع) دارد، آن حضرت زماني ظهور خواهد نمود که وقايع زير به وقوع بپيوندد: طلوع ستاره قرمز، خراب شدن زوراء (ري) در زمين فرو رفتن مزورة (بغداد)، خروج سفياني و ...

بررسي روايت:

در مورد اين روايت بايد گفت که:

اولا: سند حديث به دو جهت مخدوش است. يکي آنکه روايت مضمره است يعني کعب الاحبار روايت را به پيامبر(ص) نسبت نداده است و اينگونه احاديث حجت نيستند و ديگر آنکه راوي آن کعب الاحبار معروف است که يهودي بود و احاديث بسياري از يهوديت وارد کرده است، البته بايد توجه داشت که احاديث مهدي(ع) تواترشان ثابت شده است و اينکه يک مورد از کعب الاحبار در مورد امام مهدي(ع) نقل شود دليل نمي شود که او اين عقيده را وارد مذهب شيعه کرده است.

نکته ديگر آنکه منظور از رجعت در اين حديث، رجعت اصطلاحي نيست، زيرا همانطور که گفته شد رجعت ، رجوع به دنيا پس از مرگ است در حالي که در مورد حضرت ولي عصر7 چنين نيست که وي از دنيا رفته باشد و پس از سالياني به اين جهان برگردد، بلکه منظور رجعت لغوي است،به خصوص با توجه به اينکه آن رابه رجعت حضرت عيسي(ع) و غيبتش را به غيبت حضرت يوسف(ع) تشبيه مي کند، درصدد رفع استبعاد و بيان مقام والاي امام عصر7 مي باشد.

ثانيا: اگر خوب دقت کنيم درمي يابيم که از غيبت به رجعت تعبير نشده، بلکه گفته شده است که حضرت علاوه بر غيبت داراي رجعتي نيز هست و در اين حديث رجعت و غيبت کنار هم ذکر شده است و لذا کيفيت غيبت حضرت را از نوع غيبت حضرت يوسف(ع) و رجعت حضرت را همانند رجعت حضرت عيسي(ع) بيان مي کند. خلاصه سخن آنکه حديث تمام نيست و بر فرض قبول سند، جهت دلالتي آن مخدوش است.

بديهي است که زمان دقيق رجعت را با ذکر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نمي توان معلوم کرد، اما به طور کلي مي توان گفت که رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدي(ع) رخ خواهد داد. چنانکه در برخي از کلمات علما از زمان رجعت به «بعد ظهوره » تعبير شده است، يعني بعد از ظهور ولي عصر (ع) رجعت اتفاق خواهد افتاد. و نيز در دو روايت به اين مطلب تصريح شده است. از جابر جعفي نقل شده که گفت از امام باقر(ع) شنيدم که فرمود:

«والله ليملکن رجل منا اهل البيت الارض بعد موته ثلاثمائة سنة، و يزداد تسعا ، قلت: فمتي ذلک؟ قال: بعد موت القائم. قال قلت: وکم يقوم القائم في عالمه حتي يموت؟ قال: تسع عشرة سنة من يوم قيامه الي يوم موته . قال قلت: فيکون بعد موته هرج؟ قال نعم ، خمسين سنة ، قال: ثم يخرج المنصور الي الدنيا و فيطلب بدمه و دم اصحابه فيقتل و يسبي حتي يخرج السفاح و هو اميرالمؤمنين » (12)

به خدا سوگند که او مردي از اهل بيت ما را پس از سيصد و نه سال از وفاتش قدرت مي دهد. جابر گفت: پرسيدم اين واقعه چه زماني خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم(ع). تا هنگام مرگش چند سال در جهان حکومت مي کند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قيامش تا وقت مرگش به طول مي انجامد. پرسيدم: آيا بعد از او جهان دچار آشوب مي شود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه کردند و بعد از آن منصور [امام حسين(ع)] به دنيا برمي گردد تا انتقام خون خود و يارانش را بگيرد. تااينکه سفاح قيام کند، که همان اميرالمؤمنين علي(ع) است.

حديث ديگري از علي بن مهزيار نقل شده است، وي مي گويد: «در خواب ديدم کسي مي گويد: امسال حج انجام بده تا صاحب زمان(ع) را زيارت کني ... بعد او با حضرت سخن مي گويد و ايشان وقايع ظهور را بيان مي کنند و مي فرمايد:

«احج بالناس حجة الاسلام واجي ء الي يثرب ... قلت: يا سيدي مايکون بعد ذلک؟ قال: الکرة الکرة الرجعة الرجعة » (13)

حج را با مردم به جا مي آورم و به سوي يثرب عازم مي شوم... عرض کردم: آقاي من بعد از آن چه رخ خواهد داد .فرمودند: برگشت برگشت رجعت رجعت

چنانچه مشاهده مي شود در هر دو حديث تصريح مي شود که رجعت بعد از ظهور خواهد بود، روشن است که منظور از «بعد از ظهور» اين نيست که وقتي ظهور تمام شد، رجعت اتفاق مي افتد ، بلکه مقصود آن است که اندکي پس از ظهور حضرت، مردماني نيکو همچون برخي انبيا و صلحا براي ياري حضرت به دنيا بر مي گردند. و رجعت به صورت تدريجي خواهد بود. يعني برخي از افراد همانند اميرالمؤمنين(ع) و پيامبر(ص) و برخي ديگر رجعتشان تقريبا همزمان با ظهور است و رواياتي در مورد اين مطلب داريم که آنان حضرت ولي عصر (ع) را ياري مي دهند و اين طبعا با همزماني رجعت آنان با ظهور سازگاري دارد. و نيز در برخي روايات داريم که وقتي حضرت ظهور مي کند، به بعضي از مؤمنين در قبر خطاب مي شود که حضرت ظهور کرده اگر مايليد ، مي توانيد امروز حضرتش را ياري دهيد (14) . البته بعضي از ائمه ممکن است رجعتشان مدتي بعد از ظهور باشد.

خلاصه سخن آنکه رجعت يکي از وقايع همزمان با ظهور است و نبايد آنها را دو نام براي يک واقعيت پنداشت.

تاريخچه رجعت

معمولا در کتابهايي که پيرامون رجعت نگارش شده است، توجهي به تاريخچه و سير تحول و تطور اين عقيده ننموده اند، در صورتي که مطالعه تاريخي در مورد يک پديده مي تواند تصوير روشني از آن در ذهن ايجاد کند و بسياري از کج انديشيهاي موجود را پاسخ دهد. از اين رو با توجه به مستندات تاريخي مي توان سه دوره براي اين عقيده در بستر تاريخ در نظر گرفت:

1. دوره پيدايش (از عصر رسالت تا سنه 95 ق شهادت امام سجاد(ع)). در اين دوره که دوره تکون و پيدايش اين عقيده است ، رجعت براي اولين بار توسط پيامبر گرامي اسلام(ص) تحت عنوان «خروج » مطرح گرديد. و در زمان حضرت علي(ع) از آن به رجعت تعبير شد. در اين عصر رجعت به عنوان يکي از اسراري که در آينده اتفاق خواهد افتاد، به اصحاب خاص ائمه: گفته مي شد، و کم کم آن را شيوع دادند، و مدتي طول کشيد تا اذهان عامه با آن انس گرفت. از اين رو در اين مرحله از استدلال و نقد و رد آن خبري نيست و عمده مطالب طرح شده پيرامون رجعت کنندگان بوده است.

جنبنده خدا

رجعت يکي از امور اعتقادي است که از صدر اسلام مورد توجه ويژه پيامبر گرامي اسلام(ص) بوده و به مناسبتهاي مختلف آن را بيان مي کرده است. در روايتي که در ذيل مي آيد حضرت به بازگشت اميرالمؤمنين(ع) در آخرالزمان به دنيا اشاره کرده و براي تبيين آن از آيات قرآني استفاده مي کنند.

در حديثي امام صادق(ع) مي فرمايد:

«انتهي رسول الله 6 الي اميرالمؤمنين و هو نائم في المسجد ، قد جمع رملا و وضع راسه عليه فحرکه برجله ثم قال: قم يا دابة الله فقال رجل من اصحابه: يا رسول الله انسمي بعضنا بعضا بهذاالاسم؟ فقال: لا، والله ما هوالا له خاصة و هو دابة التي ذکرالله في کتابه و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا باياتنا لا يوقنون » ثم قال: يا علي اذا کان آخرالزمان اخرجک الله في احسن صورة و معک ميسم تسم به اعدائک » (15)

روزي رسول خدا(ص) به سوي اميرالمؤمنين علي(ع) آمد در حالي که وي در مسجد خوابيده بود و مقداري شن را به عنوان بالش زير سر گذاشته بود، او را با پا حرکت داد و فرمود: اي دابة الله (جنبنده خدا) برخيز، يکي از اصحاب عرض کرد: اي رسول گرامي آيا ما مجازيم اين اسم را به ديگران نسبت دهيم؟ حضرت فرمود: خير ، به خدا سوگند که آن نام مخصوص او (حضرت علي(ع)) است . و او همان دابه و جنبنده اي است که خداوند در کتابش فرمود: «هنگامي که قول بر آنان واقع گردد ، براي آنها دابه اي از زمين خارج مي کنيم که با آنان سخن مي گويد و يا ايشان را مجروح مي کند در صورتي که («تکلمهم » را بدون تشديد بخوانيم) به درستي که مردم به آيات و نشانه هاي ما يقين نمي کنند.» سپس اضافه کردند:اي علي هنگامي که آخرالزمان فرا رسد، خداوند تو را در بهترين صورت از زمين خارج مي سازد، در حالي که به همراه تو عصايي است، که با آن دشمنانت را مشخص مي کني.

پيامبر گرامي اسلام در مورد بازگشت حضرت علي(ع) در آخرالزمان، تعبير به اخراج (از زمين) مي کند، که دقيقا مفهوم رجعت را بيان مي کند.



پي نوشتها:

1. سبحاني ، جعفر، الالهيات علي هدي الکتاب والسنة والعقل، قم ، مکتبة الاعلام الاسلامي، ج 2 ، ص 787.

2 . القمي ، ابوالقاسم جعفر بن محمدبن قولويه ، کامل الزيارات ، صص 257 - 218 ، نجف ، المطبعة المرتضوية في النجف الاشرف .

3. همان جا

4. المجلسي ، بحارالانوار ، ج 53 ، ص 92 ، 121.

5. حق اليقين ، ج 2 ، ص 35 .

6. لغتنامه دهخدا، حرف راء ، انتشارات دانشگاه تهران، صص 295- 294.

7. از امام صادق(ع) منقول است که هر که چهل صبح اين عهد (دعاي عهد امام زمان(ع)) را بخواند از ياوران قائم « ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد، قمي، شيخ عباس ، مفاتيح الجنان، قدس، ص 892

8. رجوع شود به تعريف رجعت ، شماره قبل موعود، صص 49- 48 .

9. به نقل از بحارالانوار، ج 53، ص 128 .

10. الخنيزي ، شيخ علي ابوالحسن بن حسن بن مهدي، الدعوة الاسلامية ، بيروت، ج 2 ، ص 94 .

11. المجلسي ،بحارالانوار، ج 52 ، ص 226- 225، با اندکي تفاوت ، مؤسسه المعارف الاسلامية - بهمن ، چاپ اول سال 1411 ق، 52 ، ص 226-225، معجم الاحاديث الامام المهدي(ع)،ج 3، صص 33-329

12. بحارالانوار، ج 53 ، صص 104 -103.

13. همان جا، ج 52 ، ص 9 و 42.

14. همان جا، ص 92 .

15. همان جا، ص 52.