رجعت4



اشاره:

در دو شماره قبل تحت عنوان «رجعت » مباحثي مستند به روايات درباره «بازگشت برخي از شهدا و صالحين » به دنيا (قبل از وقوع قيامت کبري) در عصر ظهور تقديم شد.

بخش سوم از اين مطالب اختصاصي به «رجعت شهداي کربلا» و وقايع رجعت دارد که اميدواريم مقبول طبع مشتاقان قرار گيرد. ان شاءالله

حکمت الهي بر اين تعلق گرفته است که ، زمان دقيق برخي از وقايع که در آينده اتفاق مي افتد و در سرنوشت مردم و جهان مؤثر است، مشخص نگردد. همانند معاد و ظهور حضرت ولي عصر7. از اين جمله است رجعت ، که نمي توان تاريخ دقيق آن را با ذکر سال و ماه و روز معين نمود. در اين زمينه حضرت علي(ع) حديثي از پيامبر(ص) نقل مي کند:

«فلما اخبرهم رسول الله مايکون من الرجعة، قالوا متي يکون هذا؟ قال الله: قل يا محمد ان ادري اقريب ما توعدون ام يجعل له ربي امدا» (1)

آن هنگام که رسول خدا مردم را به وقايع رجعت آگاه نمود، از وي پرسيدند: آن رجعت در چه زماني اتفاق مي افتد؟ خداوند به پيامبرش وحي فرمود: بگو من نمي دانم (فقط خداوند از آن آگاه است) که آنچه وعده داده شده نزديک است و يا آنکه خداوند براي آن، مدت (طولاني) قرار داده است.

رجعت شهداي کربلا

همان طور که مي دانيم هنگام رجعت، گروهي از انبيا و امامان معصوم: به دنيا برمي گردند. برخي حضرت را ياري مي دهند و برخي ديگر بعد از ظهور به مدت طولاني در روي زمين حکومت صالحان را تشکيل خواهند داد. در حديثي از امام باقر(ع) مي خوانيم که شهداي کربلا، بويژه سالار شهيدان حسين بن علي(ع) ، به دنيا برمي گردد و داراي حکومت طولاني روي زمين خواهد بود.امام باقر(ع) فرمود:

«قال الحسين لاصحابه قبل ان يقتل ...فابشروا فوالله لئن قتلونا فانا نرد علي نبينا، قال: ثم امکث ما شاءالله فاکون اول من ينشق الارض عنه ، فاخرج خرجة يوافق ذلک خرجة اميرالمؤمنين(ع) ...» (2)

امام حسين(ع) قبل از آنکه شهيد شود، به يارانش فرمود:... بشارت باد بر شما که اگر کشته شويم ، به سوي پيامبر خويش برمي گرديم. سپس فرمود: پس آن مقدار که خداوند بخواهد در قبر خواهيم ماند، و من اولين کسي خواهم بود که رجعت مي کند، پس خروج مي کنم مانند خروج اميرالمؤمنين(ع)...

در احاديث (3) بسياري آمده که اولين کسي که در روز رجعت ، خروج مي کند حسين بن علي(ع) است و در پاکسازي زمين از کافران و منافقان شرکت خواهد نمود.

رجعت پيامبر اسلام

ابي خالد کابلي از امام سجاد(ع) نقل کرده که آن حضرت در تفسير آيه شريفه «ان الذي فرض عليک القرآن لرادک الي معاد» (4) فرمودند: در مورد آيه اي که مي فرمايد آنکه قرآن را بر تو فرض نمود ، تو را به معاد و بازگشتگاه بر مي گرداند، فرمودند: «يرجع اليکم نبيکم » (5) پيامبرتان بار ديگر به سوي شما برمي گردد مطابق اين روايت مي توان گفت که منظور از معاد (زمان موعود) روز رجعت است که در آن زمان پيامبر اکرم(ص) به دنيا رجعت مي کند. روشن است که منظور از «يرجع اليکم نبيکم » اين نيست که مردم در قيامت و سراي ديگر پيامبر را ملاقات مي کنند، زيرا در اين صورت مي بايست اينگونه تعبير مي شد که «ترجعون الي نبيکم » علاوه بر اين ، حضرت از آن واقعه ، به رجوع تعبير کرده است و با توجه به اينکه حضرت از دنيا رحلت کرده اند، معناي رجوع در مورد ايشان ، بازگشت به دنيا پس از مرگ خواهد بود. پس بر خلاف آنان که مي پندارند ، رجعت توسط ابن سبا وارد تشيع شد ، بايد گفت که انديشه رجعت از همان سالهاي آغاز پيدايش اسلام مطرح شد اگر چه اين انديشه در آن سالهاي آغازين به جهت غامض بودنش هنوز ميان مردم جايگاه اصلي خود را پيدا نکرده بود و دوره بعدي به واسطه بحثها و تاليفات متعدد، بتدريج رشد و توسعه پيدا کرد.

2. دوره رشد و بالندگي

سالهاي بين شهادت امام سجاد(ع) (95 ق) تا ابتداي غيبت صغري (260 ق) را مي توان دوره رشد و بالندگي انديشه رجعت تلقي کرد. يکي از ويژگيهاي اين دوران، موضع گيري برخي از اهل سنت پيرامون اعتقاد به رجعت بود. در مقابل ، ائمه دين با تمسک به آيات قرآن که مورد قبول آنان بود از عقيده به رجعت دفاع و آن را مبرهن مي کردند. در آن زمان دو مرکز علمي مهم ، در جهان اسلام مطرح بود. يکي حجاز و مدينه که محل نزول قرآن و محل زندگي پيامبر اسلام(ص) بود که طرفداران آن مکتب را اهل حديث مي ناميدند، و ديگري در عراق و کوفه که برخي از صحابه و نيز برخي از ائمه مذاهب مثل ابوحنيفه در آنجا زندگي مي کردند و گرايش کلي آنها به راي و قياس بود. در آن زمان اهل عراق از زمره کساني بودند که به شدت بااعتقاد به رجعت مخالفت مي کردند. ابوبصير در اين زمينه مي گويد: امام باقر(ع) به من فرمودند:

«ينکر اهل العراق الرجعة؟ قلت: نعم، قال: اما يقرؤن القران (6) و يوم نحشر من کل امة فوجا» (7)

آيا اهل عراق منکر رجعت هستند؟ من در جواب عرض کردم آري . امام فرمودند: مگر آنها قرآن را نمي خوانند که مي فرمايد: و روزي که از هر امتي گروهي را محشور مي کنيم.

از اين روايت بخوبي روشن مي شود که در آن زمان ، مساله رجعت مورد بحث و گفتگو بوده و اهل عراق آن را نمي پذيرفتند و در مقابل حضرت باقر(ع) از آيات قرآن بر رجعت استدلال مي کند، ولي اين نقد و نظر ظاهرا در دوره گذشته مطرح نبوده و ائمه اطهار: فقط به ذکر وقايع و اصل رجعت اکتفا مي کردند ولي درصدد اثبات و يا پاسخ سخنان مخالفان نبوده اند. (8) گروه ديگري که در آن عصر به اين عقيده خرده مي گرفتند، «قدريه » (9) بود. جنان بن سدير از پدرش نقل مي کند که پدرش گفت:

سالت اباجعفر(ع) عن الرجعة، فقال: «القدرية تنکرها ثلاثا» (10)

از امام باقر(ع) در مورد رجعت سؤال کردم [ شايد منظور از سؤال درباره رجعت اين باشد، که چه کساني رجعت را منکرند، که اين معني بقرينه جواب امام تاييد مي شود] حضرت سه بار فرمود: قدريه رجعت را انکار مي کند.

جرم اعتقاد به رجعت !!

در عصر امام باقر(ع) برخي از اصحاب آن حضرت تنها به جرم اعتقاد به رجعت آنچنان در جامعه منفور شده بودند که با داشتن علم و دانش وافر از آنها حديث نقل نمي شد. سيد بن طاووس از صحيح مسلم، که از کتابهاي بسيار معتبر اهل سنت است ، نقل مي کند که جراح بن مليح گويد: جابر مي گفت: نزد من از طريق امام باقر(ع) و ايشان از پيامبر اکرم(ص) هفتاد هزار حديث وجود داشت که اهل سنت همه آنها را رها کردند و سپس مسلم به اسناد محمد بن عمر رازي علت ترک آن را چنين نقل مي کند: «خود از حريز شنيدم که مي گفت: با جابر ملاقات کردم، ولي اصلا از او حديثي يادداشت نکردم، زيرا او به رجعت اعتقاد داشت!.» (11) البته ريشه اصلي اينگونه مخالفتها با چنين عقيده اي ناشي از عدم ظرفيت فکري مردم بوده است که نمي توانستند باور کنند چطور انسانهايي که ساليان دراز از دنيا رفته اند مجددا به دنيا باز مي گردند و شاهد اعتلاي حکومت جهاني اسلام خواهند بود. نظير اين مساله مخالفتهايي است که با عقيده به معاد و ساير امور غيبي مي شود.

در زمان امام باقر(ع) تنها برخي از مذاهب اهل سنت (اهل عراق، قدريه) با عقيده رجعت مخالفت مي ورزيدند ، اما در زمان امام صادق(ع) اين مخالفت به اوج خود رسيد به طوري که همه مذاهب اهل سنت در مقابل شيعه با چنين عقيده اي به ستيز برخاسته بودند، در اين عصر امام صادق(ع) با استدلالهاي قوي از کيان اين اعتقاد دفاع مي نمودند. ابوبصير گويد به امام صادق(ع) عرض کردم:

«ان العامة تزعم ان قوله « و يوم نحشر من کل امة فوجا» عني في يوم القيامة . فقال ابو عبدالله(ع): فيحشرالله يوم القيامة من کل امة فوجا و يدع الباقين؟ لا و لکنه في الرجعة. و اما آية القيامة «و حشرنا فلم تعادر منهم احدا» (12) اهل سنت در مورد سخن خداوند (متعال ) که مي فرمايد: «روزي که از هر امتي گروهي را محشور مي کنيم » مي پندارند که منظور، روز قيامت است. امام فرمودند: آيا اينچنين است که خداوند در روز قيامت از هر امتي گروهي را محشور و بقيه را رها مي کند؟ چنين نيست. بلکه منظور آيه از حشر گروهي از هر امتي، در روز رجعت است و آيه قيامت آن است که حق تعالي مي فرمايد: «همه را محشور مي کنيم و از کسي چشم پوشي نمي کنيم.»

پرسش مامون

يکي از ويژگيهاي عصر امام رضا(ع) ، تشکيل مناظرات و طرح سؤالاتي از طرف مامون در مباحث مختلف اسلامي بود. وي مي خواست با طرح اينگونه مناظرات و سؤالات مختلف امام را تضعيف کند. خود مامون که تا حدودي از علم و دانش بهره اي داشت ، پيوسته سؤالات مختلفي را مطرح مي کرد و حضرت پاسخ مي دادند. يکي از آن پرسشها در مورد رجعت است. حسن بن جهم گويد: روزي مامون به امام رضا(ع) عرضه داشت:

«يا اباالحسن ما تقول في الرجعة؟ فقال (ع): انهاالحق ، قد کانت في الامم السالفة و نطق بهاالقرآن و قدقال رسول الله (ص) : يکون في هذه الامة کل ما کان في الامم السالفة حذوالنعل بالنعل والقذة بالقذة.» (13)

اي اباالحسن نظر شما در مورد رجعت چيست؟ حضرت فرمودند: اعتقاد صحيحي است و اين رجعت (مساله جديدي نيست) در امتهاي گذشته بوده و قرآن هم درباره آن سخن گفته است. [مثل قصه عزير و کساني که از ترس مرگ از خانه هايشان فرار کردند...] و رسول خدا فرمود: هر چه در امتهاي گذشته بوده در اين امت نيز خواهد بود. بسان فت بودن نعل به نعل و گوش به گوش. يعني دقيقا آنچه در امتهاي گذشته اتفاق افتاده در اين امت هم اتفاق مي افتد و يکي از آن موارد اتفاق افتاده در امتهاي گذشته ، رجعت بوده است.

وقايع رجعت

علي بن مهزيار از امام زمان(ع) کلماتي را نقل مي کند و حضرت حوادث ظهور را بيان مي نمايد و سپس ايشان از حضرت مي پرسد:

«يا سيدي مايکون بعد ذلک ؟ قال: الکرة الکرة الرجعة (14) ثم تلي هذه الاية «ثم رددناکم الکرة عليهم و امددناکم باموال و بنين و جعلناکم اکثر نفيرا» (15)

از حضرت پرسيدم: پس از حوادث ظهور چه رخ خواهد داد؟ حضرت فرمودند: رجعت و آن را تکرار کردند و آنگاه آيه اي را که دلالت بر رجعت مي کند تلاوت فرمودند: «آنگاه شما را به سوي آنها برگردانيم و بر ايشان غلبه دهيم و به مال و فرزندان مدد بخشيم و عده جنگجويان شما را افزايش دهيم تا بر آنها پيروز گرديد.»

نويسندگان «رجعت » در عصر ائمه اطهار:

چون مساله رجعت از مسائل پيچيده اي است که براي اذهان عموم مردم تا حدي قابل هضم نبوده ، پيوسته مورد نقض و ابرام بوده و لذا در همان عصر ائمه: و نيز برخي از محدثين و علماي بزرگوار شيعه ، کتبي در اين مورد تدوين کرده اند که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:

1. احمد بن داود بن سعيد الجرجاني . شيخ طوسي گفته که وي کتابي در رجعت نوشته است.

2. الحسن بن علي بن ابي حمزة البطائني. نجاشي در شمارش کتب وي کتاب رجعت را نام برده است.

3. فصل بن شاذان نيشابوري . شيخ طوسي و نجاشي گفته اند وي کتابي را در اثبات رجعت به رشته تحرير درآورده است.

3. گسترش و تکامل (از 260 ق تا کنون)

در اواخر دوره دوم و ابتداي دوره سوم بتدريج اعتقاد به رجعت به عنوان يکي از شعارها و مميزات شيعه از اهل سنت، درآمده بود و برخي نويسندگان اهل سنت در هنگام معرفي شيعه و يا شخصيتهاي مهم آن ، اعتقاد به رجعت را يکي از خصيصه هاي آنان بر مي شمردند. در اين دوره انديشمندان شيعه براي گسترش اين اعتقاد در ميان مردم و دفاع از آن به دو عمل دست زدند:

1. نگارش کتابها و مقالات علمي

2. تشکيل مناظرات با اهل سنت.

کتابهايي که در اين زمينه به رشته تحرير درآمد از نظر سبک با يکديگر متفاوت اند و بسياري از آنها به نقل روايات در آن دوره اکتفا کرده و برخي ديگر علاوه بر نقل احاديث به برخي استدلالها هم اشاره کرده اند. و اخيرا برخي مساله رجعت را تنها از ديدگاه عقلي بررسي کرده اند . يکي از مفيدترين و شايد مبسوطترين کتابها در اين زمينه کتاب «الايقاظ من الهجعة بالبرهان علي الرجعة » نوشته شيخ حر عاملي قدس سره است که هم ادله مفصلي از آيات و روايات نقل کرده و هم ادله مخالفان در نفي رجعت را پاسخ داده است.

انديشمندان شيعه علاوه بر ادامه شيوه نگارش، مناظراتي را به منظور اثبات و رد ادله مخالفان تشکيل مي دادند و از رجعت دفاع مي کردند به عنوان نمونه يکي از آن مناظراتي که مرحوم مجلسي از کتاب «المجالس » نقل کرده است را بيان مي کنيم:

سيدبن طاووس مي گويد: در مجلسي با اهل سنت پيرامون مسائل مورد اختلاف شيعه و سني بحث مي کرديم من از آنها پرسيدم چه چيزهايي را بر شيعه اماميه انکار مي کنيد؟ گفتند: تعرض به صحابه و قول به رجعت و متعه و حديث مهدي(ع) که زنده است با اينکه زمان غيبت او طولاني شده است. سيد به ساير مسائل جواب کافي داده و در مورد رجعت فرمودند: اما اينکه شما قول به رجعت را بر شيعيان عيب مي گيريد. شما خودتان از پيامبر اکرم (ص) روايت مي کنيد که هر چه در امتهاي گذشته اتفاق افتاده، در اين امت نيز اتفاق مي افتد و قرآن هم بيان مي کندکه: «آيا نديدي کساني که از خانه هايشان از ترس مرگ فرار کردند در حاليکه هزاران نفر بودند و خداوند به آنها گفت: بميريد و سپس آنها را زنده کرد» سپس قرآن شهادت مي دهد که آنها را در دنيا زنده کرده است و معناي رجعت چيزي جز اين نيست. پس سزاوار است که در اين امت هم مثل آن واقع گردد. با اين سخنان اهل سنت بر مساله رجعت شدند و چون جوابي نداشتند، سکوت اختيار کردند!! (16)

نتيجه گيري از مباحث تاريخي

1. اعتقاد به رجعت ، يک اصل اسلامي است که از زمان صدر اسلام در احاديث منقول از پيامبر شروع شده (17) تا به غيبت کبري رسيده است و اينگونه نيست که خرافي باشد و يا اينکه کذابين اين اعتقاد را وارد مذهب شيعه کرده باشند.

2. در عصر امام سجاد(ع) مساله رجعت به عنوان مساله اي که در آينده اتفاق خواهد افتاد، بحث مي شده ولي استدلال بر آن و رد شبهات آن مطرح نبوده، ولي از عصر امام باقر(ع) به بعد، بحثهاي استدلالي جالبي پيرامون آن صورت گرفته است.

3. اهل بيت عصمت و طهارت: براي استدلال بر رجعت از آيات شريفه مدد جسته تا مخالفان را مجاب کنند و از دليل عقلي استفاده نکرده اند.

4. علماي شيعه چه در عصرائمه: و چه در عصر غيبت (غيبت صغري و کبري) پيرامون رجعت کتب مفيدي به رشته تحرير در آورده و جلسات مناظره و بحث تشکيل داده اند.

پي نوشتها:

1.المجلسي، مولي محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 59.

2. همان، ص 62.

3. همان، بخش رجعت، ح 1، 14،19، 54.

4. سوره قصص ، آيه 85 .

5.المجلسي،مولي محمد باقر، همان، ج 53 ، ص 56.

6. همان، ص 40.

7. سوره نمل ، آيه 83.

8. در بحثهاي آينده کيفيت استدلال به اين آيه و پاسخ اشکالات ورده به آن خواهد آمد.

9. «قدريه » قائل به جبر و عدم اختيار انسان بودند آنها «قدر» را آنقدر تعميم مي دادند که حتي شامل افعال الهي هم مي شد، چه رسد به اينکه شامل افعال اختياري انسان هم بشود. بنابراين به قائلين جبر، قدريه مي گفتند و مصداق آن حديث مشهور نبوي بودند که: «القدرية مجوس هذه الامة » يعني گروه قدريه مجوس اين امت هستند، ولي برخي قائلين به جبر و تعميم قدر به افعال اختياري انسان و حتي خداوند متعال ، براي اينکه حديث مذکور بر آنها منطبق نشود، گفتند: منظوراز قدريه، نافين و منکرين قدر است و چقدر سخيف است اين سخن . براي مطالعه بيشتر به کتاب «بحوث مع اهل السنة و السلفيه » حسيني روحاني ، مهدي ، چاپ اول ،1399 ق.

10. المجلسي، مولي محمدباقر ، همان،53، صص 67 و 72.

11. همان، صص 140-139. به نقل از کتاب الطرائف سيدبن طاووس .

12. همان، ص 52.

13. همان، ص 59.

14. همان، ص 105.

15. سوره اسري ، آيه 6

16.الحرالعاملي ، محمدبن الحسن، الايقاظ من الهجعة بالبرهان علي الرجعة، صص 64-62

17. فعلا در صدر اين بحث نيستيم که آيا اعتقاد به رجعت قبل از اسلام وجود داشته يانه که خود بحث مستقلي است ولي از برخي روايات اين مطلب استفاده مي شود.