درنگي در روايات جنگ هاي آغازين دولت مهدي



اشاره

با ظهور حضرت (عليه السلام) و اعلام آغاز انقلاب جهاني اش ستمگران و گردن کشان و... به مقابله با حضرت بر مي خيزند . حضرت (عليه السلام) به دفاع بر مي خيزد. در اين ميان عده اي از دو طرف کشته مي شوند.

برخي عدد کشته شدگان را بسيار زياد مي دانند و از اين رهگذر مي خواهند، حضرت را يک چهره خون ريز معرفي کنند. گروهي نيز تعداد آن کشته ها را کم مي دانند. اين نوشته ، به نقد و بررسي سندي و دلالتي روايات مربوط به اين قتل ها مي پردازد و افراط و تفريط را در اين باره مي زدايد.

پيشگفتار

برخي در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور ، افراط مي کنند و از امام زمان عليه السلام و ياران اش ، چهره اي خشن ارائه مي دهند. آنان ، به رواياتي استدلال مي کنند که در آن ها ، اشاره به کشته شدن دو سوم مردم ، (از هر نه نفر ، هفت نفر ، از هر هفت نفر ، پنج نفر ) و يا اين که بيش تر مردم کشته مي شوند و از کشته ها ، پشته ساخته مي شود و جوي خون جاري مي گردد و ... دارند.

برخي ديگر ، تفريط مي کنند و مي گويند حتي ، به مقدار محجمه (مقدار خون در ظرف حجامت) خون ريزي نمي شود و...

در اين نوشتار، به نقد و بررسي روايي و دلالي احاديث مربوطه مي پردازيم تا افراط و تفريط بودن انديشه هاي موجودمشخص گردند.

نکاتي که قابل تامل است ، اين ها است :

الف)قتل و کشتار ، قبل از ظهوراست و يا بعد از آن ؟

ب ) شيوه ي رفتار امام با دشمنان چه گونه خواهد بود ؟

ج)حجم کشتار و اعدام و خون ريزي ها چه مقدار است ؟

د) مقتولان ، چه کساني هستند؟

هـ) رواياتي که ناظر بر اين موضوع است . آيا به نحو موجبه ي کليه است يا به نحو موجبه ي جزئيه .

اخباري که در آن ها کشتار در حجم وسيعي مطرح شده اند ، بر دو قسم است :

الف ) يک سري از آنها مربوط به ملاحم و فتن قبل از ظهور است و هيچ ربطي به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان در پيش از ظهور دارد. اين دسته، بيش تر از مراسيل عامه است . اگر تعدادي از آن ها هم جزء مسانيد باشد، هيچ گونه ارتباطي با بحث ما ، يعني قتل هاي دوران حکومت امام مهدي عج الله و تعالي فرجه الشريف ، ندارد.

ب ) يک سري از آنها ، مربوط به هنگامه ي ظهور و حکومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است. اين نوع روايات ، نيز دو گونه اند :

1. رواياتي که از طريق عامه و از نبويات است و بيش تر آن ها ، مشکل سندي دارند، به طوري که بعضي از آن ها ، مرسل ، و برخي از آن ها ، به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) منتهي نمي شوند، بلکه از افرادي مانند کعب الاحبار که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود ، نقل شده است .

عمده ي اين روايات. از اسرائيليات است که با اغراض مختلفي وارد کتاب هاي روايي شده است . عالماني از اهل تسنن ، مانند ابن کثير ، وقتي به روايات نقل شده از امثال کعب الاحبار مي رسد، مي گويد : خدا ما را از اين همه اخبار دروغي که وارد تفسيرها و کتاب هاي روايي و کرده اند بي نياز کند1»

2. رواياتي که از طريق اهل بيت (عليه السلام) نقل شده و يا در کتاب هاي شيعه ذکر گرديده است . در اين کتاب ها ، اخبار منقول از حضرات معصوم (عليه السلام) و بعض ديگر که نقل شده ، به اهل بيت (عليه السلام) منتهي نمي شود .مانند اخبار معمرين که شيخ صدوق در کتاب کمال الدين از اهل تسنن نقل کرده است.

انديشه هاي تفريطي در کشتار به هنگام ظهور

گروهي بر آن اند که امام زمان به هنگام ظهور ، از طريق ولايت و تصرف تکويني ، همه ي خلايق را مطيع و مسخر مي کند و کارها را با اعجاز و غير عادي انجام مي دهد. لذا کشتار و اعدام ، خيلي اندک خواهد بود. براي روشن شدن مطلب و دريافت پاسخ، به احاديثي از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) متمسک مي شويم.

حديث 1ـ عن بشير بن ابي اراکه النبال ـ و لفظ الحديث علي روايه ابن عقده قال : لما قدمت المدينه انتهيت الي منزل ابي جعفر الباقر (عليه السلام) قلت (انهم) يقولون : انه اذا کان ذالک استقامت له الامور فلا يهريق محجمه دم . فقال :«کلاً! والذي نفسي بيده! حتي تمسح و انتم العرق و العلق» و او ما بيده الي جبهته2 .

بشير بن ابي اراکه نبار ـ لفظ حديث به روايت ابن عقده است ـ گويد هنگامي که به مدينه وارد شدم ، به طرف منزل ابو جعفر امام باقر (عليه السلام) رفتم گفتم : (آنان (مرجثه) مي گويند، هنگامي که آن امر (قيام قائم عج) روي دهد ، همه ي کارها براي او درست واستوار مي گردد و به اندازه ي يک ظرف حجامت هم خون نمي ريزد. پس فرمود :« هرگز چنين نيست ! سوگند به آن که جانم به دست او است ! کار به آنجا مي انجامد که ما و شما، عرق و خون بسته شده را پاک خواهيم کرد. (کنايه از سختي ها و دشواري هاي جنگ و درگيري است که موجب پديد آمدن عرق و ايجاد زخم هاي خونين مي شود)

در اين هنگام ، ايشان ، با دست خود ، به پيشاني شان اشاره فرمودند .(کنايه از برطرف کردن عرق جبين است )

حديث 2ـ ... عن موسي بن بکر الواسطي عن بشير النبال ، قال «قدمت المدينه» و ذکر مثل الحديث المتقدم ، الا انه قال : لما قدمت المدينه قلت لابي جعفر(عليه السلام) : انهم يقولون : ان المهدي لوقام لاستقامت له الامور عفوا ، و لا يهريق محجمه دم . فقال :« کلا ! و الذي نفسي بيده ! لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) حين ادميت رباعيته و شج في وجهه! کلا ! والذي نفسي بيده ! حتي نمسح نحن و انتم العرق و العلق3 .» ثم مسح جبهته4 .

از موسي بن بکر واسطي ـ از بشير نبال ـ گفت :«به مدينه رسيدم» و همانند حديث قبلي را ذکر کرد ، جز اين که گويد : «هنگامي که به مدينه رسيدم . به ابو جعفر اما باقرعليه السلام گفتم , آنان مرجثه مي گويند : همانا اگر مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)قيام کند، همه ي کارها به خودي خود، براي او درست و برقرار مي شود و به اندازه ي يک ظرف حجامتي خون نمي ريزد ، پس فرمود «هرگز چنين نيست! سوگند به آن که جانم در دست اوست ! اگر کارها ، خود به خود، براي کسي هموارمي شد ، مسلما براي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در زماني که دندان هاي پيشين آن حضرت شکسته و صورت اش زخمي شد ، درست و برقرار مي گرديد! هرگز چنين نيست ! سوگند به آن که جانم به دست اوست! «کار ، به آن جا مي انجامد که ما و شما، عرق و خون بسته شده را پاک کنيم.» سپس پيشاني خود را پاک کرد.

حديث 3- ... عن المفضل بن عمر ، قال :سمعت ابا عبدالله ، و قد ذکر القائم (عليه السلام) فقلت «اني لارجو ان يکون امره في سهوله» فقال :« لايکون ذالک حتي تمسحوا العلق و العرق5 .»

مفضل بن عمر گويد :«در حضور امام صادق عليه السلام شنيدم که از حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه و الشريف) ياد شد. پس عرض کردم :« همانا اميدوارم کار ايشان به اساني صورت پذيرد.» فرمود :« آن امر صورت نمي پذيرد تا اين که عرق و خون بسته شده را برطرف سازيد.»

در سه حديث مذکور ملاحظه مي کنيم، آن طور نيست که تمامي کارها در زمان قيام قائم عليه السلام به خودي خود و با اعجاز و تصرفات تکويني صورت پذيرد، هر چند ولايت تکويني و تصرف تکويني حضرت مهدي وساير امامان طاهر، هيچ گونه ترديدي نيست بلکه کار ، دشوارتر از آن چيزي است که امثال مرجثه معتقدند.

ما ، مطابق روايات متعدد، نمي توانيم ادعا کنيم که در هنگام ظهور، هيچ قتل و کشتاري رخ نمي دهد. زيرا در آن دوران، بحث از انتقام، اجراي حدود الهي و اقامه ي حکومت عدل جهاني است و مسلما، اين امر عظيم ، بدون برطرف کردن خارها و سنگ هاي سر راه آن حضرت ، ميسر و محقق نمي شود.

از طرفي ، تاريخ گواه است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) و امامان طاهر (عليه السلام) سعي داشته اند، امور را به طور عادي و در مسير طبيعي انجام دهند، لذا مي بينيم ، دندان هاي پيشين حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در جنگ مي شکند و زخم هايي در جنگ احد و...6 بر ايشان وارد مي شود و اميرالمومنين (عليه السلام) نيز در جنگ احد ، نود زخم بر مي دارد و ...7

البته آن حضرت و عترت طاهراش ، مخصوصا ، حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قدرت بر انجام دادن تصرفات تکويني را دارند و همواره معجزات و امدادهاي غيبي و الهي ، با آن حضرات و نيز مومنان مخلص و ايثارگر و حتي مستعضفان بوده و خواهد بود. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد «خداوند،حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را به سه لشکر ياري مي دهد :« فرشتگان ، مومنان ، رعب (ترس انداختن دردل دشمن)8

نيز حضرت (عليه السلام) مي فرمايد : «... خداوند ، حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) را با فرشتگان وجنّ وشيعيان مخلص ، ياري مي کند .»9

به هر حال، لزومي ندارد که ادعا کنيم امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تمام کارهايشان رااز طريق غيرعادي و به صورت اعجاز انجام مي دهد و بنابراين ، هيچ خوني ريخته نخواهد شد.

انديشه ي افراطي در کشتار به هنگام ظهور

در احاديثي که ازطريق عامه رسيده است ، خون ريزي هاي خيلي زياد وحشتناک ذکر شده است . اينک به نقد و بررسي يکي از آن ها مي پردازيم.

يوسف بن يحيي مقدسي شافعي در کتاب عقدالدرر روايت مرسله اي را از اميرالمومنين (عليه السلام) درباره ي حوادث رم (روميه)10 نقل مي کند و مي گويد :

... فيکبر المسلمون ثلاث تکبيرات ، فتکون کالرمله علي نشز ، فيدخلونها ، فيقتلون بها خمسئه الف مقاتل ، و يقتسمون الاموال، حتي يکون الناس في الفي ء شيئا واحدا، لکل انسان منهم مئه الف دينار، و مئه راس ، ما بين جاريه و غلام»11

پس مسلمانان، سه تکبير مي گويند و مانند ريگ و شن هاي رواني که از بلندي ها فرو مي ريزند، داخل (روم) مي شوند ودر آن جا ، پانصد هزار جنگجو را مي کشند و غنائم و اموال را به طور مساوي تقسيم مي کنند ، و به هر يک از آنان ، صد هزار دينار و صد کنيز و يا غلام مي رسد. ...

اين روايت ـ مرسل است و مشکل سندي دارد و ازنظر محتوا نيز قابل اعتماد نيست. پيدا است که جاعلان اين گونه احاديث ، در خدمت حکومت هاي جائر بوده اند و به جهت توجيه پاره اي جنگ هاي پس از پيامبر اکرم (صلي الله عليه واله وسلم) و قتل هاي عام ها و کشتارهاي وسيعي که در آن صورت گرفت ، اين چنين مجعولاتي را وارد کتاب هاي روايي کرده اند. مانند روايتي که به امام علي عليه السلام نسبت داده اند که آن حضرت فرمود:« فيقتل من الروم حتي يتغيرماء الفرات بالدم» يعني آنقدر ازروميان را به قتل مي رساند که آب فرات به خون تغييرمي کند12!

ابن کثير، درباره ي جنگ قادسيه مي گويد :

انهزم الفرس و لحقهم المسلمون، ... فقتل المسلمون بکمالهم و کانوا ثلاثين الفاء و قتل في العمرکه عشره الاف و قتلوا قبل ذالک قريبا من ذالک 13.

لشکر ايرانيان ، منهزم شد و فرار کردند. مسلمانان، به تعقيب آنان پرداخته اند و تمامي فراريان را که سي هزار نفر بودند ، به قتل رساندند. در جنگ سيزده هزار نفر انان را کشته بودند. همين عدد را نيز قبل از آن کشته بودند. ..

وقتي به کتاب هاي تاريخي که در آن ها فتوحات را نوشته اند، مانند البداء و التاريخ ، و النهايه ، و ... مراجعه مي کنيم .مي بينيم که فرماندهان و زير دستانشان ، جنايات زيادي را مرتکب شده اند.

رواياتي که مي گويند ، ازهر نه نفر هفت نفر ، ويا از هر هفت نفر ، پنج نفر و يا دو ثلث مردم کشته مي شوند، به جنگ هاي قبل از ظهور ، نظر دارند و نه زمان ظهور.

از طرفي ، اختلاف در تعداد مقتولان نيز علت هاي گوناگوني مي تواند داشته باشد که از جمله آنها ، ممکن است تفاوت مناطق و محورهاي درگيري و يا مراحل مختلف جنگ باشد.

با توجه به احاديث زير و امعان نظر در دلالت آن ها ، به اين واقعيت پي مي بريم که جهان ، اندکي پيش از ظهور ، دچار جنگ هاي خونين خواهد بود.

حديث 1ـ عن ابي بصر و محمد بن مسلم، سمعنا ابا عبدالله (عليه السلام) يقول :« لا يکون هذا الامر حتي يذهب ثلث الناس» فقيل له :« اذا ذهب ثلث الناس فما يبقي ؟ » فقال ، (عليه السلام) :« اما ترضون ان تکونوا الثلث الباقي؟14»

ابوبصير و محمد بن مسلم گويند :« از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود:« اين امر واقع نمي شود تا اين که دو سوم مردم از بين بروند. » پس به حضرت اش عرض شد :«اگر دو سوم مردم از بين بروند. چه کسي باقي مي ماند، پس فرمود : آيا راضي و خرسند نمي شويد که از يک سوم باقيمانده باشيد ،؟»

حديث 2ـ ... عن زراه ، قال : قلت لابي عبدالله(عليه السلام) :«النداء حق؟» قال: اي والله حتي يسعمه کل قوم بلسانهم.» و قال، عليه السلام :« لا يکون هذا الامر حتي يذهب تسعه اعشار الناس.15»

زراره گويد : به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم :« آيا نداي آسماني حقيقت دارد؟» فرمود:« بلي ، به خدا قسم چنان است که هر قومي با زبان خودشان ، آن را مي شنوند» آن حضرت فرمود:,« اين امر محقق نمي شود تا اين که نه دهم مردم از ميان بروند. »

حديث 3ـ ... عن سليمان بن خالد ، قال : سمعت ابا عبدالله (عليه السلام) يقول :« قدام القائم موتتان، موت احمر و موت ابيض ، حتي يذهب من کل سبعه خمسه، الموت الاحمر السيف ، و الموت الابيض ، الطاعون.16»

... سليمان بن خالد گويد : از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود : «قبل از قيام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دو نوع مرگ ومير رخ مي دهد :

مرگ سرخ و مرگ سپيد . ا اين که از هر هفت نفر ، پنج نفرشان از بين بروند. مرگ سرخ با شمشير . مرگ سفيد با طاعون است.

با ملاحظه ي اين احاديث واحاديث ديگر، معلوم و مبرهن مي شوند که حجم وسيعي از مرگ وميرها و خون ريزي ها ، مربوط به دوران پيش از قيام امام عصر ، (عليه السلام) و قبل از نداي آسماني است. بنا به روايت يونس بن رباط که مي گويد :

سمعت ابا عبد الله (عليه السلام) :«ان اهل الحق لم يزالوا منذ کانوا في شده . اما ان ذاک الي مده قريبه وعافيه طويله17»

از اباعبدالله (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود :«همانا، اهل حق ، از هنگامي که در شدت و سختي بوده اند، پيوسته در آن حال خواهند بود (سختي با آنان همراه است) و همانا بدانيد که پايان آن سختي ها ، نزديک وعافيتش طولاني است.)

بالاخره در نوميدي بسي اميد است پايان شب سيه سپيد است . که « ان مع العسر يسرا فان مع العسر يسرا»

خلاصه اين که يک دسته از روايات در مورد خون ريزي ها ، مربوط به دوران قبل از ظهور است و يک دسته از اخبار ، از مجعولات و از اسرائيليات است که با هدف و انگيزه هاي مختلفي ، مانند خدشه دار کردن چهره نهضت جهاني و حکومت حضرت مهدي ... ويا توجيه کشتارها در فتوحات و ... وارد کتابهاي روايي شده است .

نيز يک سري از آنها ، مرسله و مرفوعه است و مشکل سندي دارد ، مرفوعه ي فضل بن شاذان از امام صادق (عليه السلام ) از اين قبيل است :

يقتل القائم (عليه السلام) حتي يبلغ السوق، قال : فيقول له رجل من ولد ابيه :« انک لتجفل الناس اجفال النعم، فبعهد من رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم) او بماذا ؟ قال :« وليس في الناس رجل اشد منه باسا » فيقوم اليه رجل من الموالي فيقول له :« لتسکتن اولا ضربن عنقک » فعند ذالک يخرج القائم(عليه السلام) عهداً من رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم)18 ؛

حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن قدر از انسان ها مي کشد تا ساق پا را خون فرا مي گيرد. شخصي از فرزندان پدرش19 به حضرت اعتراض شديد مي کند و مي گويد : «مردم را از خود دور مي کني ، هم چنان که گله و گوسفندان را رم مي دهند ! آيا اين روش طبق دستور رسول خدا است ؟ به چه دليلي اين چنين رفتار مي کني ؟» يکي از ياران حضرت از جاي بر مي خيزد و مي گويد : « سکوت مي کني يا گردن ات را بزنم » حضرت ،عهد و پيماني را که از رسول خدا (صي الله عليه و آله و سلم) همراه دارد ، بيرون مي آورد و ارائه مي کند.

البته همچنان که در ابتداي حديث ذکر شد اين حديث ، مرفوعه است و مشکل سندي دارد و از طرفي محتوا و دلالت اش ، ناقص و ناتمام است، زيرا ، سوق ، هم ساق پا را گفته اند و هم ممکن است نام شهر يا محلي باشد ، محلي همانند سوق الاهواز ، (نام اهواز فعلي)، سوق حکمه (نام يکي از مناطق اطراف کوفه) ، سوق اسد (در اطراف کوفه) ، سوق الثلاثاء (منطقه اي در بغداد قبل از ساخته شدن شهر)20 ... بنابراين نمي توانيم بگوييم «حتي يبلغ السوق» به معناي رسيدن خون به ساق پا است ، خصوصا ، با توجه به اينکه در حديث مذکور ، صحبت از خون به ميان نيامده است ، بلکه چنين به نظر مي رسد که «سوق » به معناي «رسيدن به محل ومکاني » باشد.

البته ، ما طبق روايات صحيح جنگ و خونريزي ، اعدام ها و انتقام ظالمان را در عصر ظهور مي پذيريم ، لکن نه به اين اندازه ها ، رواياتي از اهل بيت (عليه السلام) موجود است که تعداد قتل ها و مشخصات فردي و گروهي مقتولان، در آنها مشخص شده است ،ودر ذيل بعد از نگرش به شيوه ي رفتار حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) با دشمنان و معاندين به معرفي آنان مي پردازيم.

شيوه ي رفتار امام (عليه السلام) با دشمنان

ستمگران و زراندوزان ، در همه ي نقاط عالم، بر ملت هاي مظلوم و مستضعف سيطره داشته اند و دارند و فرهنگ سازي کرده اند. در اين ميان، جامعه ي اسلامي ، خسارت هاي بيشماري را متحمل شده به طوري که دشمنان اسلام از اغاز رسالت نبي مکرم اسلام . (صلي الله عليه واله و سلم) ، همواره ، در ايذا و اذيت آن حضرت و پيروانش بوده اند. بالاخره آن حضرت پس از تحمل مشقت هاي فراوان توانست مسلمانان را از تاريکي ها به سوي روشنايي راهنمايي و سوق دهد ، و حکومت اسلامي را برقرار نمايد . مع الاسف طولي نکشيد که در هنگامه ي رحلت و بعد از آن ، به گفته امام غزالي رياست طلبان و منافقان با حيله هاي مختلف و فريب دادن مسلمانان ، صاحب غدير را که منصوب از طرف خداوند حکيم بود وهمگي به ولايت اش تبريک و بخ . بخ يا علي گفته بودند، کنار گذاشته و بر اريکه ي قدرت و سياست سوار شدند و نطفه ي فاجعه و جنايات هولناک در جامعه ي اسلامي منعقد گرديد.



مولاي متقيان ، اميرمومنان، منصوب خدا بردار رسول خدا(صل الله عليه و اله) اولين مسلمان در ميان مدران فاتح خيبر و جانشين بي واسطه رسول خدا(صل الله عليه و اله) را با آن همه مناقب خانه نشين کرد و يگانه دختر جوان ريحانه آن حضرت، در اندک زماني پس از رحلت پدر بزرگوارش ، نه تنها از طرف منافقان و رياست طلبان ، مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد، بلکه به طور وحشيانه اي بين ديوار و در فشار داده شده ومحسن اش سقط مي شود و در نهايت پس از 75 روز بعد از رحلت پدر ،دنيا را با دلي آزرده و جراحاتي بسيار وداع مي کند.

پس از آن حرمت شکني دردناک و فاجعه ها وحشتناک و وحشتناک تر مي شود و اهل بيت عليهم السلام و پيروانشان در روزگار ستم وفشار به سر برده ويکي پس ازديگري مظلومانه به شهادت نائيل مي گردند و در روز عاشورا فاجعه به اوج رسيده و اهل بيت پيامبر اکرم (صل الله عليه و اله) وشيعيان مخلص شان از طفل شيخوار تا پير هفتاد سال مورد هجوم واقع مي شوند به طوري که روح و عواطف انساني با شنيدن آن همه وحشيگري ها جريحه دار مي گردد. اين ستمگري ها ادامه دارد تا قيام قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه) و هر روز با رنگ هاي مختلفي جلوه گري نموده فاجعه اي وحشتناک رخ مي دهد، و ظلم و فساد در عالم فراگير مي گردد.

يقينا ، پيش از ظهور و مقارن با آن ، بر دنيا ، ستمگران خون ريزي حاکم اند که از هيچ جنايتي فرو نمي گذارند ، حال ، امامي ، که قيام مي کند. در برابر اين همه کج روي ها و بيدادگري ها چه گونه برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد ؟ بي ترديد ، گروه هاي معاندي که دست شان به خون بشريت آلوده گرديده است و حق مردم را غصب کرده اند و يا پست و مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه و نهضت امام ، ايستادگي مي کنند. بنابراين ، امامي که قيام مي کند و ماموريت تشکيل حکومت جهاني اسلام را دارد، بايد براي برطرف کردن موانع نقشه و برنامه داشته باشد. در اين جا ، مروري به اين برنامه ها خواهيم داشت.

تربيت سپاهيان و تدارک مقدمات جنگ

اما عصر عج براي انتقام و خون خواهي از دشمنان اسلام و به ثمر رساندن انقلاب جهاني و اجراي حدود الهي و برقراري حکومت عدل جهاني ، ناگريز از جنگ خواهد بود و در مقابل اش ، دشمنان تا دندان مسلح و کج انديشان دنيانگر، با در دست داشتن امکانات گسترده و چرخه هاي اقتصادي جهان و برخورداري از فن آوري پيشرفته و سازماندهي ارتش هاي قدرت مند، پرچم مخالفت بر مي دارند و مانع مسير اصلاح گرانه ي امام مي شوند. لذا قبل از قيام ، جنگاوران دريادل و دست ياراني توان مند و کارآمد، به هدايت خاص و عام آن حضرت ، تربيت مي شوند و تعداد آنان ، در بعضي از روايات، سيصد و سيزده نفر و در ، برخي ده هزار نفر و در تعدادي از آن ها صد هزار نفر و ... ذکر شده است .

تجهيزات جنگي و وسيله ي دفاعي

تجهيزات آنان ، طبق روايتي از امام صادق (عليه السلام) شمشيرهايي از آهن امّا نه اين آهن شناخته شده است (لهم سيوف من حديد غيرهذا الحديد) که اگر يکي از آنان با شمشير خود ، بر کوهي ضربه زند، آن را دو نيم ميکند21...وسيله ي دفاعي آنان ، طبق روايتي از امام صادق (عليه السلام) به گونه اي است که «اسلحه ي دشمن هرگز ، بر آنان کارگرنيست.22»

قاطعيت امام در رويارويي با دشمنان

اما علي (عليه السلام) مي فرمايد :

«لا يقيم امرالله سبحانه الا من لايصانع ، و لايضارع ، و لا يتبع المطامع23»

فرمان خداوند سبحان را بر پاندارد، مگر کسي که در اجراي دستور الهي ، مدارا نکند و سازشکار نباشد و پيرو طمع ها و آرزوها نگردد. »

حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) نيز قيام به اقامه ي حدود و فرمان الهي مي کند و در برخورد با دشمنان از يک نوع مجازات استفاده نمي کند، بلکه نسبت به جرم اشخاص و گروه ها مجازات متناسب با آن را اجرا مي کند و برخي از آنان را در جنگ نابود مي سازد و حتي فراريان و زخميان آنان را نيز تعقيب مي کند و گروهي را اعدام ، گروهي را تبعيد ، و دست برخي را قطع مي کند و... به فرمايش امام باقر (عليه السلام)«... يقوم القائم .... و لا تاخذه في الله لومه لائم24 ... »

قائم ، قيام مي کند، .... و در اجراي احکام الهي ، از ملامت هيچ ملامت کننده اي بيم نمي کند.

بنابراين ، به آن حضرت «نقمت و عذاب کننده ي مجرمان و دشمنان» لقب داده اند. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمود :« اذا تمني احدکم القائم فليتمنه في عافيه فان الله بعث محمدا. صلي الله عليه و آله ، رحمه ويبعث القائم نقمه25 »

هنگامي که يکي از شما ، ظهورقائم را آرزو وتمنا بکند (که در رکاب اش باشد) پس بايد آرزو کند که در عافيت و تندرستي باشد. زيرا خداوند حضرت محمد (صل الله عليه و اله) را براي خلائق رحمت فرستاد و حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را عذاب ونقمت مي فرستد»

امام صادق (عليه السلام) دليل ملقب شدن حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) به لقب «نقمت» را چنين بيان ميدارد.

... فنتم حجه الله علي الخلق حتي لايبقي احد علي الارض لم يبلغ اليه الدين و العلم ، ثم يظهر القائم (عليه السلام) و يسير (و يصير) سببا لنقمه الله و سخطه علي العباد ، لان الله لا ينتقم من العباد الا بعد انکارهم حجه26 »

پس ما ، بر خلق خدا ، اتمام حجت مي کنيم تا اين که همگان ، نسبت به دين، شناخت پيدا کنند، بر روي زمين ، کسي باقي نماند که دين به او ابلاغ نشده باشد. سپس (در آن هنگام) حضرت قائم (عليه السلام) ظهورمي کند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مي گردد، زيرا ، خداوند، از بندگان اش انتقام نمي گيرد، مگر بعد از ان که حجت اش را انکار کنند .

سپس معلوم مي شود آنانکه مورد غضب امام عصر (عليه السلام) قرار مي گيرند ، همان کساني هستند که حجت بر آنان تمام شده است، ولي آنان حجت خدا را نمي پذيرند و سخت انکار مي کنند.

محمد بن مسلم ، ضمن حديثي از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که آن حضرت مي فرمايد :

«.. اما شبهه من جده المصطفي (صلي الله عليه وآله و سلم) فخر وجه بالسيف و قتله اعداء رسوله (صل الله عليه و اله) و الجبارين و الطواغيت ، و انه ينصر بالسيف و الرعب و انه لا ترديد له رايه27 ..»

اما شباهت او به جدش محمد مصطفي (صل الله عليه و اله) خروج او با شمشير است و اين که او ، دشمنان خدا و رسول اش و جباران و طاغوت ها را خواهد کشت و او با شمشير و رعب ياري مي شود و هيچ پرچمي از او باز نگردد. »

جنگ و کشتار

در هر مقطعي از زمان يا مکان ، نوع رفتار و برخوردها با مخالفان و دشمنان متفاوت است. مثلا ، در زمان پيامبر اکرم (صل الله عليه و اله) رحمت و ترويج دين بود ، و در زمان امام علي (عليه السلام) رحمت و منت گذاري بر مخالفان و ... حال بايد ديد که در هنگام ظهور ، رفتار امام زمان (عليه السلام) با دشمنان چه گونه خواهد بود. براي پاسخ به اين سوال نگاهي به روايات مي اندازيم.

حديث 1ـ ... عن زراه، عن ابي جعفر (عليه السلام) قال : قلت له ... فقال : «اسمه اسمي» . قلت : «ايسير بسيره محمد (ص ) ،» قال :«هيهات ، هيهات!» يا زراه ! ما يسير بسيرته » قلت :« جعلت فداک لم؟» قال :« ان رسول الله (صل الله عليه و اله) سار في امته بالمن ، کان يتالف الناس ، و القائم يسير بالقتل . بذاک امر في الکتاب الذي معه ان يسير بالقتل و لايستتيب احدا. ويل لمن ناواه»28

زراره از امام باقر (عليه السلام) روايت کرده که ... فرمود :« اسم او، اسم من است » پس عرض کردم « آيا به سيره و روش حضرت محمد (صل الله عليه و اله) رفتار مي کند ؟» فرمود ,:« هرگز ! هرگز ! اي زراره ! به سيره او رفتار نمي کند !» گفتم :« فدايت گردم! براي چه ؟» فرمود :« همانا رسول خدا (صل الله عليه و اله) با ملايمت و نرمي و مهرباني رفتارمي کرد تا دل ها را به دست آوردو مردم با آن حضرت الفت گيرند. ولي حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سياست قتل را در پيش مي گيرد و طبق دستوري که دارد رفتار مي کند و توبه ي کسي را نمي پذيرد . پس واي بر کسي که با او دشمني کند !»

حديث 2ـ .... عن ابي بکر الحضرمي ، قال : سمعت ابا عبدالله (عليه السلام) يقول :« لسيره علي بن ابي طالب ، عليه السلام، في اهل البصره کانت خيرا لشيعته مما طلعت عليه الشمس . انه علم ان للقوم دوله ، فلو سباهم لسبيت شيعته ، » قال : قلت :«فاخبرني عن القائم ، ايسير بسيرته ؟»قال : « لا ، لان عليا (عليه السلام) سار فيهم بالمن لماعلم من دولتهم ، و ان القائم (عليه السلام) يسير فيهم بخلاف تلک السيره لا نه لا دوله لهم29 »

از ابوبکر حضرمي نقل مي کند که گفت , از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود : « روش علي بن ابي طالب (عليه السلام) در ميان اهل بصره ، براي شيعيان اش ، از آن چه خورشيد بر آن ميتابد ، بهتر بود ، زيرا ، او ميدانست که اين قوم را دولت در پيش است ، اگر آنان را اسير کرده بود،همانا شيعيان اش نيز اسير مي شدند .» عرض کردم :« مرااز حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) مطلع بفرما که آيا ايشان نيز با اهل بصره همانند روش او رفتار مي کند؟» فرمود :« نه زيرا ،حضرت علي (عليه السلام) مي دانست که حکومت هاي بعد از او ، به دست دشمنان است ، لذا با آنان به ملاطفت و چشم پوشي رفتار مي کرد ، ولي حضرت قائم ، چون پس از خود، دولتي براي آنان نمي بيند، بر خلاف سيره ي حضرت علي (عليه السلام) رفتار مي کند.

البته اين حديث ، از نظر سند ، مورد اشکال است30 . چون اسماعيل بن مرار ، مجهول است . مرحوم اردبيلي در مجمع الفائده و مرحوم علي در مدارک الاحکام و مرحوم مجلسي به مجهول بودن او تصريح کرده اند31.

حديث 3ـ ... عن يحيي بن العلاء الرازي ، « قال : سمعت ابا عبدالله (عليه السلام) يقول : « ينتج الله تعالي في هذه الامه رجلا مني و انامنه ، يسوق الله تعالي به برکات السماوات و الارض ، فنتزل السماء قطرها ، وتخرج الارض بذرها ، و تامن و حوشها و سباعها و يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا ، و يقتل حتي يقول الجاهل لو کان هذا من ذريه محمد صلي الله عليه وآله ، لرحم .«»

يحيي بن علا رازي مي گويد : « از ابا عبداله (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود :« خداوند متعال در ميان اين امت بيرون آورد مردي را که از من است و من از او هستم. خداوند تعالي به سبب او به برکات اسمان ها و زمين را به خلائق عطا فرمايد. پس اسمان ، باران اش را فرود آورد وزمين بذرهايش را مي روياند ، و حيوانات وحشي و درنده در امان مي شوند . و زمين را پر از عدل و داد مي کند ، هم چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد. و به حدي از بيدادگران و دشمنان را مي کشد که جاهلان مي گويند، : «اگراين مرد از ذريه ي محمد مي بود، ترحم مي کرد »

نکته ي قابل توجه اين که در اين روايت ، اقامه ي قسط و عدل و گسترده شدن امنيت و شمول برکات را با از ميان رفتن جور و برطرف شدن جائران و قتل آنان مرتبط دانسته ، و اعتراض به قتل را ازناحيه ي جاهلان و عدم آگاهي آنان به امور و واقعيات مي داند.

البته اين روايت نيز ، از نظر سند مورد اشکال است ، زيرا در سندآن، احمد بن عثمان الادمي است که مجهول است.32

مدت جنگ ها

حديث 1 ـ ... حد ثنا ابو هارون ... ، عن زر بن حبيش، سمع عليا (رضي الله عنه ) يقول :« يفرج الله الفتن برجل منا، يسومهم خسفا ، لايعطيهم الا السيف ،يضع السيف علي عاتقه ثمانيه اشهر هرجا، حتي يقولوا ، :«والله ما هذا من لود فاطمه لو کان من ولد ها لرحمنا...33 »

از زر بن حبيش نقل شده که ايشان از علي (عليه السلام) شنيد که مي گويد : « خدا ، به سبب مردي از ما ، فتنه ها و آشوب ها را برطرف مي سازد وآنان (فتنه گران ) را خوار و ذليل مي کند و به آنان جز شمشير چيزي نمي دهد (آشوبگران را مي کشد ) و شمشير بر دوش نهاده و هشت ماه ، به شدت مبارزه مي کند تا اين که مي گويند : « به خدا قسم ! اين از فرزندان فاطمه نيست ! اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم مي کرد . »

حديث 2ـ ... عن عيسي بن الخشاب , قال : قلت للحسين بن علي (عليه السلام) انت صاحب هذا الامر ، ؟» قال : « لا ، ولکن صاحب الامر الطريد الشريد الموتور بابيه ، المکني بعمه يضع سيفه علي عاتقه ثمانيه اشهر34 »

... از عيسي بن خشاب نقل شده که به امام حسين بن علي (عليه السلام) عرض کردم : آيا شما صاحب اين امر هستيد ؟» فرمود : « نه ولکن صاحب الامر رانده شده دورافتاده ، خون خواه پدرش و داراي کنيه ي عمويش35 است . شمشيرش را هشت ماه بر دوش خود مي نهد . »

حديث 3ـ ... عن ابي بصير ، قال : سمعت ابا جعفر الباقر (عليه السلام) يقول :« يقول : ... « ويضع السيف علي عاتقه ثمانيه اشهر هرجا هرجا ، حتي يرضي الله , » قلت :« فکيف يعلم رضا الله ؟» قال : « يلقي الله في قلبه الرحمه ...36 »

از ابو بصير نقل شده که گفت شنيدم اما اباقر (عليه السلام) مي فرمود :« شمشير را هشت ماه بر دوش خود مي نهد و به شدت مبارزه مي کند ، تا اين که خداوند راضي شود، » عرض کردم :« چه گونه رضايت خدا را ميداند ( از رضايت خدا آگاه مي شود ) فرمود : « خداوند ، به دل ايشان رحمت مي اندازد... »

ابن اثير مي گويد ؛ « الهرج : قتال و اختلاط 37»

شايد مراد ، اين باشد که مدت عمليات تهاجمي لشکريان حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) که منجر به تضعيف و شکسته شدن شوکت ظالمان و متلاشي شدن آنان مي شود، هشت ماه به طول مي انجامد ، و پس از آن ، آنان، به عملياتي ايذائي و موضعي و مقطعي روي مي آورند که در فاصله هاي زماني بعد ، با آنان مقابله ، و براي هميشه ريشه کن مي شوند.

از نظر سند هر سه روايت که در آن هرج و مرج ذکر شد، ضعيف است ، و چون عمر بن قيس و عيسي بن الخشاب ، در سند روايت اول و دوم مجهول اند و در سند روايت سوم ، ابن ابي حمزه است که آن هم مورد بحث وتضعيف قرار گرفته است .

قاطعيت امام در برخورد با اشخاص و گروه هاي مختلف

ائمه ي طاهر ،(عليه السلام) مهربان بودند و همه ، منشا رحمت و برکات اند. امام رضا ، عليه السلام مي فرمايد :

« الامام ، الانيس الرفيق ، الوالد الشفيق ، و الاخ الشقيق والام البره بالولد الصغير و مفزع العباد في الداهيه الناد 38... »

امام ،همدمي رفيق ، پدري دل سوز ، برادري دلسوز ، مانند دو نيمه ي خرما که به هم متصل باشند، مادر مهرباني نسبت به فرزند خردسال اش ، پناه امت در گرفتاري هاي هولناک است .»

نيز ابو ربيع شامي مي گويد : « به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم : « حديثي از عمر بن اسحاق به من رسيده است .» فرمود :« عرضه بدار » . گفتم :« عمرو ، پيش امير المومنين عليه السلام رفت و آن حضرت در چهره ي او زردي مشاهده کرد. حضرت فرمود :« اين زردي چيست ؟ » گفت :« به مرضي مبتلا بودم » . پس حضرت علي عليه السلام به ايشان فرمود :

: انا لنفرح لفرحکم ونحزن لحزنکم و نمرض لمرضکم و ندعو لکم فتدعون فنؤمن ... فقال ابو عبدالله (عليه السلام) : « صدق عمرو39»

همانا ، ما ، در شادي شما شاديم و در غم واندوه شما اندوه ناک و در مريض شما ، مريض مي شويم و براي شما دعا مي کنيم . پس شما دعا کنيد و ما آمين مي گوييم ... پس امام صادق (عليه السلام) فرمود :« عمرو، راست گفت »

نظير اين جريان را رميله از اميرالمومنين (عليه السلام) نقل مي کند40 .

نيز امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) در توقيعي به شيخ مفيد (ره) مي فرمايد :

«... انا غير مهملين لمراعتاتکم ، و لاناسين لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللاواء و اصطلمکم الاعداء41»



همانا ،ما سرپرستي شما را وا نگذاشته ايم (شما را مراعات و مواظبت مي کنيم ) و فراموش تان نمي کنيم ، اگر جز اين بود ، گرفتاري ها ، شما را از پاي مي انداخت و دشمنان ، شما را از بين مي بردند...»

امثال اين احاديث بسيار است . ائمه ي طاهر ، عليهم السلام مايه ي رحمت اند و مقتضي رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است . مقابله ي قاطع با ظالمان ومخالفان حاکميت اسلام ، يکي از مصاديق رافت و رحمت امام به مومنان است . با توجه به اين که شرايط ويژه ي هنگام ظهور طوري است که جايي را براي کوچک ترين اغماض و مدارا با معاندان نمي گذارد ، قاطعيت امام و ياران مقتدر و شهادت طلب آن حضرت در رويارويي با دشمنان و ايجاد رعب و وحشت در ميان آنان ، هر مخالف ستم پيشه اي را به تسليم وا مي دارد و آنان ، چنان مرعوب مي شوند که بعضا ، خلع سلاح شده و قدرت رويارويي را ندارند ، و بدين ترتيب دامنه برخورد نظامي و خون ريزي ، تقليل مي يابد و به حداقل مي رسد. از طرفي ، زمينه گناه نيز از ميان مي رود ، چون امنيتي براي طاغيان و عاصيان نخواهد بود.

بنابراين اکثريت مردم، مظلوم و ستمديده و طالب خير و صلاح و از کساني خواهند بود که امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) آنان را مورد لطف قرارميدهد و تنها گروهي اندک مقاومت نشان مي دهند. و اين جا است که در چنين شرايطي ، صلح و تقيه ، و رحمت و رافت با اين گونه افراد و گروه هاي و خطوط ، معنا ندارد و چاره اي جز شمشير و اعمال قوه ي قهريه و قضاوت هاي داودي و سليماني که در ان نيازي به شهادت شاهدي ندارد42 نيست.

پس اشخاص و گروه هايي مورد نقمت واقع مي شوند که مي خواهندمانع پيشرفت و به اصطلاح سد راه و صد « عن السبيل» هستند. اين جا است که طبق روايت « واي به حال کسي که مانع حرکت حضرت بشود»



بعضي از آنان ، قوم و نژاد خاصي اند و برخي پيرو ديدن ديگرند و گروه ها و فرقه هايي به ظاهر مسلمان ولي منافق صفت و يا مقدسان کج انديش خواهند بود. امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) با هر يک ، به شيوه ي خاصي برخورد خواهند داشت . با نقل رواياتي ، اين موارد را بازگو کنيم .

1- قوم عرب

در رواياتي که از قوم عرب صحبت به ميان آمده است ، شايد منظور ، اهل مکه و قبيله اي قريش و مخصوصاً بني اميه و بني عباس وبني شيبه و يا حکومت هاي عربي دست نشانده باشد .

اينان، با اهل بيت ، (عليهم السلام ) ، مشکل داشتند و عمده ترين سبب آن ، جنگ بدر است .

در تاريخ نقل شده که درمکه ، بيست و پنج قبيله متحد شدند و عليه پامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و مسلمانان جنگ بدر را ترتيب دادند . واقدي ـ که از علماي عامه است ـ در کتاب خود ، هنگامي که مقتولان جنگ بدر را ذکر مي کند ، مي گويد : همهي قبائل ، کشته داشتند . در ميان آنان ، تعدادي را حضرت امير المؤمنين (عليه السلام ) به قتل رسانده بود .

لذا آنان ، کينه ي شديدي از امام علي و اهل بيت ، (عليهم السلام ) داشتند .

از طرفي ، حکومت هاي بعد از پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مردم را عليه امام علي (عليه السلام ) تحريض و تحريک مي کردند و موقعي که معاويه و بني اميه ، جبهه ي ائتلاف مخالفان را تشکيل دادند، همه ي طوايف و قبايل مذکور ، اطراف محور بغض و کينه و انتقام جمع شدند . در طول تاريخ ، بيش ترين مخالفت ها با اهل بيت ، (عليهم السلام ) از ناحيه ي اين گروه هاي انحرافي و نژاد پرست بوده است . در حالي که خود ، مناقب اهل بيت ( عليهم السلام ) را مي دانستند .

بنابر اين ، عمده ترين عوامل ضديت قريش را با اهل بيت ، ( عليهم السلام ) در دو امر مي توان بيان داشت :

امام علي ، (عليه السلام ) ، تعدادي از آنان را در جنگ ها کشته بود ، لذا آنان کينه به دل داشتند43 .

اي رؤساي حکومت پس از پيامبر اکرم ، (صلي الله عليه و آله و سلم ) با طرح مسائل فرعي عاطفي مبني بر اين که علي ( عليه السلام ) اجداد آنان را کشته است ، مردم را عليه آن حضرت تحريض و تحريک مي کردند .

اينک به احاديثي در مورد قريش و اهل مکه در شش بند اشاره مي کنيم :

الف ) اهل مکه و دشمني با اهل بيت ، (عليهم السلام )

ابوبصير گويد : امام باقر، ( عليه السلام ) در ضمن حديث مفصل و طولاني فرمود :

قول القائم ، (عليه السلام )، لا صحابه : « يا قوم ! ان اهل مکه لا يريدونني و لکني مرسل اليهم لاحتج عليهم بما ينبغي لمثلي آن يحتج عليهم ». فيدعو رجلا من اصحابه فيقول له : «امض الي اهل مکه : فقل يا اهل مکه ، انا رسول فلان اليکم و هو يقول لکم : انا اهل بيت الرحمه ، و معدن الرساله و الخلاقه . و نحن ذريه محمد و سلاله النبيين و انا قد ظلمنا و اضطهدنا و قهرنا و ابتزمنا حقنا قبض نبينا الي يومنا هذا فنحن نستنصرکم فانصرونا ». فاذا تکلم هذا الفتي بهذا الکلام اتوا اليه فذبحوه بين الرکن والمقام، و هي النفس الزکيه . فاذا بلغ ذالک الامام ، قال لاصحابه : « الا اخبرتکم ان اهل مکه لا يريدوننا ...»44 .

حضرت قائم به اصحاب خود مي گويد : « اي قوم ! همانا ، اهل مکه ، مرا نمي خواهند و لکن خدا مرا به سوي ايشان فرستاده به جهت اين که برايشان حجت باشم به نوعي که به مثل من سزاوار است آن چنان اتمام حجت کند . پس مردمي از اصحاب خود را مي طلبد و به او مي فرمايد : به نزد اهل بيت رحمت ومعدن رسالت و خلافت ام و ماييم ذريه ي محمد ، (صلي اللهعليه و آله و سلم ) و سلاله ونسل پاک پيغمبران و همانا ما مظلوم شديم و مقهور گرديديم ، و از وقتي که پيغمبر ما رحلت فرمود تا اين روز ، حق ما را رگفته اند و غضب کرده اند و ما از شما ياري مي طلبيم پس ما را ياري کنيد . همين که آن جوان اين سخن را مي گويد او نفس زکيه است . پس هنگامي که اين خبر به آن حضرت مي رسد به ياران خود مي فرمايد : ايا من به شما خبر ندادم که اهل مکه ما را نمي خواهند ؟ ...»

ب ) برنامه ي نو و ناسازگاري عرب

ابوبصير ، رد ضمن حديث طولاني از امام باقر (عليه السلام )، روايت مي کند که آن حضرت فرمود :

«... اذا خرج يقوم بامر جديد وکتاب جديد و سنه جديده و قضاء جديد ، علي العرب شديد و ليس شانه الا القتل ، لا يستبقي احداً ، و لا تاخذه في الله لومه لائم ...»45

حضرت مهدي (عج ) با برنامه اي نو ، سنتي جديد ، وقضاوتي تازه ، قيام مي کند . بر عرب ها روزگار بسيار سختي خواهد بود . شايسته ي شأن وموقعيت او ، جز کشتن دشمنان نيست و در اجراي امرالهي ، سرزنش هيچ ملامت کننده اي او را تحت تأثير قرار نمي دهد .

واضح است محور اين روايت عرب است و آنان را مورد فشار قرار مي دهد ، وچنانچه اشاره شد ، منظور حکومتهاي دست نشانده عرب و يا قريش و بني اميه و ... مي باشند .

ج ) آغاز قيام و نخستين پايگاه دشمن

حديث 1- ابو بصير گويد : امام صادق (عليه السلام ) ،فرمود :

«... يجرد السيف علي عاتقه ثمانيه أشهر يقتل هرجاً ، فأول ما يبداً ببني شيبه ، فيقطع أيديهم و يعلقها في الکعبه ، وينادي مناديه : هولاء سراق الله ، ثم يتناول قريشاً فلا ياخذ منها الا السيف ولا يعطيها الا السيف و لا يخرج القائم ، (عليه السلام ) ، حتي يقرا کتابان : کتاب بالبصره ، و کتاب بالکوفه بالبرائه من علي (عليه السلام ).»46

«هشت ماه ، شمشير برهنه بر دوش دارد و به شدت و پي در پي مي کشد . پس نخستين مرحلهي شروع اش ، قبيله ي بني شيبه (پرده داران کعبه ) است که دست هاي آنان را قطع و آن را در کعبه مي آويزد و منادي آن حضرت ندا مي دهد و اعلام مي کند : اينان ، دزداني هستند که از خدا دزدي ميکردند . سپس به قريش مي پردازد وبا ايشان جز با شمشير برخورد نمي کند و به ايشان جز شميشير نميدهد . ( يعني فقط زبان سلاح و زور را مي فهمند )و قائم ( عليه السلام ) قيام نمي کند تا اين که دو کتاب مبني بر بيزاري از امام علي ( عليه السلام ) ، خوانده مي شود : فرماني در بصره وفرماني در کوفه . »

البته ، سند روايت ، مورد نظر و تامل است ؛ چون ، در سند ، يونس بن کليب است و او مجهول است .

نيز ، ابن ابي حمزه ، مورد تأمل و بحث است .

حديث 2- سدير صيرفي . از مردي از اهل جزيره نقل مي کند که او کنيزي را براي خانه ي خدا نذر کرده بود . او را به مکه آورد و به ملاقات حجبه و پرده داران رفت و آنان را نسبت به نذرش مطلع ساخت . براي هر کس از آنان ، موضوع را بيان مي کرد . او مي گفت : «کنيز را براي من بياور که خدا نذرت را مي پذيرد ». هر کدام از پرده داران خانه ي خدا توقع داشت که کنيز را به او بدهد . پس وحشت شديدي از اين مضوع بر او راه مي يابد ماجرا را به يکي از ياران اش که اهل مکه بود مي گويد او مي گويد « آيا از من مي پذيري ؟» عرض مي کند : « آري » . او مي گويد : «نگاه کن ! به مردي که روبه روي حجر الاسود نشسته ومردم دور او هستند . و او ، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (عليهم السلام ) است . به پيش او برو و ايشان را از اين ماجراآگاه کن و ببين به تو چه مي گويد به همان عمل کن .»

وي مي گويد ، به نزد او رفتم و عرضهداشتم : «خدا تو را رحمت کند ! از اهل جزيره هستم همراه من. کنيزي است که او را به خانه ي خدا نذر کرده ام و موضوع را به هر کدام از پرده داران گفتم . در پاسخ گفتند : «کنيزت رانزد من بياور تا خدا نذرت را قبول کند . » و از اين واقعه وحشتي شديد به من دست داده است ». حضرت فرمود : « اي بنده ي خدا ! همانا، خانه ، نه چيزي مي خورد و نه مي آشامد . پس کنيز خود را بفروش و در ميان همشهريان ات که به زيارت اين خانه امده اند . جست وجو کن وبنگر هر کدام از ايشان که ار خرجي خود عاجز و درمانده شده است . آن مبلغ را به او بده تا بتواند به شهر خود برگردد.» او نيز همان کار را مي کند هر يک از پرده داران که به او مي رسند . حضرت را مردي دروغگو وناآگاه ميشمارند!

او ، گفته ي آنان را به امام باقر (عليه السلام ) عرض مي کند . آن حضرت مي فرمايد : « تو ، سخن آنان را به من گفتي ، آيا از من نيز به آنان مي گويي ؟ » عرض مي کند : « آري » . پس حضرت مي فرمايد : « به ايشان بگو . ابوجعفر به شما پيغام داد، چه گونه خواهيد بود اگردست ها و پاهايتان بريده شود و در کعبه آويخته گردد . سپس به شما گفته شود . فرياد کنيد که مادزدان کعبه هستيم .»نگامي که مي خواهد برخيزد . حضرت مي فرمايد :«البته من ، آن کار را انجام نمي دهم . بلکه آن را مردي که ازمن است ، انجام خواهد داد .47 »

د) اهل مکه و جانشين امام

همان طوري که در بند «الف » همين بخش ذکر شد ، اهل مکه ، نه تنها فرستاده ي امام را به قتل مي رسانند ، بلکه جانشين آن حضرت را نيز شهيد خواهند کرد . ابوخالد کابلي ازامام باقر (عليه السلام ) نقل کرده که آن حضرت فرمود :

«يبايع القائم بمکه علي کتاب الله و سنه رسوله ، و يستعمل علي مکه ، ثم يسير نحو المدينه فيبلغه ان عامله قتل ، فيرجع اليهم فيقتل المقاتله و لا يزيد علي ذالک48 ...».

نويسنده : نجم الدين ثابتي

تدوين : سيد حسن واعظي

پي نوشت :

1. ر.ک : حاشيه ي سير اعلام النبلاء ج 3 ، ص 339 ؛ تفسير اين کثير ، ج 4 ، ص 17 .

2. الغيبه نعماني ، ص 283 ، باب 15 ، ج1 اثبات الهداه ، ج 3، ص 543 ، بحار الانوار

، ج 52 ، ص 356 ، معجم الاحاديث ، ج 3 ، ص 305 .

3. مرحوم مجلسي فرمايد : « العلق ، خونغليظ را مي گويند . اين جمله (مسح العرق و

العلق ) کنايه از برخورد با سختيها و مشکلاتي است که موجب عرق کردن و جراحاتي مي

شود که از آن خون بيرون ريزد .» (بحار الانوار . ج5 ، ص 358 .

4. همان ، ح 2

5. همان ، ح 3

6. بحار الانوار ، ج 20 ، ص 54

7. سفينه البحار ، ج 1 ، ص 565

8. چشم اندازي به حکومت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، ص 131.

9. همان .

10. واقع در شمال و غرب قسطنطنيه است حموي ميگويد , امروز اين نقاط . در دست فرنگ

است و پاپ در آن سکونت دارد . ( معجم البلدان ؛ ج 3 . ص 10 . به فرهنگ معين ؛ ج 5 ،

ص 634 رجوع شود . )

11. عقدالدور ، ص 189 ، باب 9 ، ف 1 ، معجم الاحاديث ، ج 3 ، ص 124 .

12. عقدالدور : 89

13. البدايه و النهايه ، ج 7 ص 44 .

14. کمال الدين ، ج 2 ، ص 655 ، 656 ، ب 57 ، ح 29 ، الغيبه ، طوسي ، ص 206 ( با

اندکي تفاوت در عبارت «قلنا : اذا ذهب ثلثا الناس فمن يبقي ؟»)

15. الغيبه ، نعماني ، ص 274 ، ب 14 ، ح 54 .

16. کمال الدين ، ج 2 ، ص 655، ب 57، ح 27 .

17. الغيبه ، نعماني ، ص 284 ، ب 15 ، ح 4 .

18. اثبات الهداه ، ج 2 ، ص 585 ، ب 32 ، ف 59 ، ح 792 ؛ بحار الانوار ، ج 52 ، ص

387 ، ب 27 ، ح 203 . و با سناده (السيد علي بن عبدالحميد في کتاب الغيبه ) الي

کتاب الفضل بن شاذان رفعه الي عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال :

19. شايد مقصود اين باشد که يکي از فرزندان پيامبر و علي عليهما السلام بود .

20. معجم البلدان ، ج 3 ، ص 283 ، موارد السجن ، ص 367 ، مجمع البحرين ، ج 5 ، ص

188 .

21. بصائر الدرجات ، ص 141 ، اثبات الهداه ، ج 3 ، ص 523

22. همان .

23. نهج البلاغه ، حکمت 110 .

24. الغيبه نعماني ، ص 253 ، ب 14 ، ح 13 .

25. الکافي ، ج 8 ، ص 233؛ معجم الاحاديث ، ج 4 ، ص 36 .

26. بحار الانوار ، ج 60 ، ص 213 ، ب 36 ، ح 23 .

27. کمال الدين ، ج 1 ، ص 327 .

28. الغيبه ، نعماني ، ص 231 ، ب 13 ، ح 14، عقد الدرر، ص 226 ، ب 9 ، ف 3 ؛ اثبات

الهداه، ج 3، ص 539 ، بحار الانوار ، ج 52 ، ص 353 .

29. الکافي ، ج 5 ، ص 33، ح 4 : عن علي بن ابراهيم ، عن ابيه عن اسماعيل بن مرار ،

عن بونس ،عن ابي بکر الحضرمي . قال ...، المحاسن ، ص 320 ، ح 55، (معجم الاحاديث ج

4 ، ص 38)،

30. مرآه العقول ، ج 18 ، ص 361 .

31. تنقيح المقال ، ج 1 ، ص 145 .

32. مستدرکات علم رجال الحديث ، ج 1 ، ص 365 .

33. ابن حماد ، ص 96 ، حدثنا آبو هارون ، عن عمر بن قيس الملاي في المنهال ، عن

زربنحبيش ، سمع عليا يقول : عرف السيوطي ، ج 2 ، ص 73؛ کنز العمال ، ج 1، ص 589 ،

ابن طاووس . ص 66:

34. کمال الدين ، ج 1 ، ص 318 ، ب 30، ح 5 .

35. ابن حديث ، به گونه ي ديگري تفسير و شرح داده مي شود . به مجله انتظار ، شماره

3 ، ص 203 ، مقاله «حکم تسميه ي نام حضرت مهدي » مراجعه شود .

36. الغيبه ، نعماني ، ص 164 .

37. النهايه ، ج 5.

38. اصول کافي ، ج 1 ، ص 200.

39. بصائر الدرجات ، ج 5، ب 16.

40. بحار الانوار ، ج 26، ص 154.

41. احتجاج ، ج 2 ، ص 323؛ بحار الانوار . ج 53 ،ص174 . مستدرک الوسائل ، ج 3 ، ص

518 .

42. اصول کافي ، ج 1 ، ص 397 ، کمال الدين ، ج 2، ص 671

43. ر.ک : مقدمه کتاب الامام المکيه .

44. بحار الانوار ، ج 52 ، ص 307 ، اثبات الهداه، ج 3 ، ص 582 583 ، ح 773 ، معجم

الاحاديث ، ح 3 ، ص 295.

45. الغيبه ، نعماني ، ص 253 ، ب 14، ح13؛ بحار الانوار ، ج 52 ، ص 230 .

46. الغيبه ، نعماني ، ص 307 ، ب 19، ح 2 ، اثبات الهداه ، ج 3 ، ص 545 ، ب 32، ف

37 ،ح533؛ حليه الابرار ، ح 2 ، ص 633.

47. الغيبه نعماني ، ص 236 ، ب 13، ح 25، بحار الانوار ، ج 52 ، ص 349.

48. بحار الانوار ، ج 52، ص 308، ح 83.

49. بحار الانوار ، ج 52، ص 308 .

50. الغيبه نعماني ، ص 233، ب 13، ح 18، عقد الدور ، ص 227، ب 9 ، ف 3؛ اثبات

الهداه ، ج 3، ص 539 ، ب 32، ح 501، حليه الابرار ، ج 2 ، ص 354 ، بحار الانوار ، ج

52، ص 354 .

51. الارشاد ، ص 346؛ کشف الغمه ، ج 3، ص 255، معجم الاحاديث ، ج 4 ، ص 42.

52. مجمع البحرين ، ج 2، ص 123، معجم البلدان ، ج 2، ص 214، امام حسين در مکه ،

طبسي ، ص 18.

53. دلائل الامامه ، ص 241، معجم الاحاديث ، ج 3، ص 306،

54. الغيبه نعماني ، ص 229، ب 13، ح 11.

55. بصائر الدرجات ، ص 152، ب 14، ح 4، معجم الاحاديث ج 4، ص 47.

56. تنقيح المقال ، ج 1 ، ص 434، معجم رجال الحديث ، ج 7، ص 200.

57. الاختصاص ، ص 334، بحارالانوار ، ج 52، ص 377، معجم الاحاديث ، ج 4، ص 47.

58. بحار الانوار ، ج 52، ص 387، اثبات الهداه ، ج 3، ص 585، معجم احاديث الامام

المهدي ، ج 4، ص 44.

59. بحار الانوار ، ج 52، ص 376.

60. مراه العقول ، ج 26، ص 160.

61. الغيبه نعماني ، ص 297.

62. ديلم محلي در منطقه اي درميان شمال قزوين و گيلان است .

63. بحار الانوار ، ج 53، ص 15.

64. بتريه ، يک از فرقه هاي زيديه ، از پيروان کثير النوي هستند . آنان، عقايد

مشابهي با سليمانيه ، يکي ديگر از فرقه هاي زيديه دارند. دراسلام و کفر عثمان توقف

و ترديد دارند . در مسائل اعتقادي ، مشرب اعتزال و در فروع فقهي ، بيش تر پيرو

ابوحنيفه هستند . گروهي از آنان نيز پيرو شافعي يا مذهب شيعه هستند . بهجه الامال .

ج 1 ، ص 95 ، ملل و نحل ، ج 1 ، ص 161 .

65. دلائل الامامه ، ص 241 ، معجم الاحاديث ، ج 3، ص 306- 307 .

66. الاشمط : الکثره و الاتساع في الشيي .

67. مروج الذهب ، ج 2 ، 418.

68. مرجئه ، گروهي از فرقه هاي اسلامي هستند که معتقدند ، معصيت کردن ، ضرري به

ايمان انسان نمي زند ، و با کفر، طاعت خداوند سودي ندارد ، به اين گروه مرجئه

ميگويند چون بر اين باور هستند که خداوند عذاب دادن آنان را تأخير انداخته است .

مجمع البحرين ، 52 ، ص 357 . معجم الاحاديث ، ج 3 ، ص 305.

69. الغيبه نعماني ، ص 283 ؛ بحار الانوار ، ج 52 ، ص 357 ، معجم الاحاديث ، ج 3 ،

ص 305.

70. الغيبه نعماني ، ص 297.

71. بحار الانوار ، ج 52، ص 376.

72. تهذيب ج 6، ص 172، وسائل الشيعه ، ج 11، ص 483؛ ملاذ الاخيار ، ج 9، ص 455.

73. مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 85؛ بحارالانوار ، ج45، ص299.

74. بحار الانوار ، ج52، ص 338، الارشاد ، ص 364، معجم احاديث الامام المهدي ، ج 3،

ص309

75. کذا و الظاهر زياده الضمير فيهما و الاصل «يامر وينهي » ويويد ذالک الخبر الاتي

76. الغيبه نعماني ، ص 239 . ب 13 ، ح 32 .