نبرد قرقيسيا



روايتهاي اسلامي خبر از وقوع جنگها، فتنهها و آشوبهاي گسترده و فراوان در آخرالزمان و در آستانه ظهور امام مهدي (ع) ميدهند؛ فتنههايي که پي در پي ميرسند و سرزمينهاي بسياري را در برمي گيرند.

رسول گرامي اسلام (ص) از اين فتنهها و آشوبها چنين ياد ميکنند:

تکون فتنة بعدها فتنة: الاولي في الاخرة کثمرة السوط يتبعها ذباب السيف... ثمّ يکون بعد ذلک فتنة تستحلّ فيها المحارم کلّها. ثمّ تأتي الخلافة خير أهل الارض و هو قاعد في بيته.

فتنهاي به پا ميشود و به دنبال آن فتنهاي ديگر برميخيزد. فتنه اولي در مقايسه با دومي همانند تازيانه خوردن است در مقايسه با ضربات لبه تيز شمشير! سپس فتنهاي پديد ميآيد که همه محرمات در آن حلال شمرده شود! آنگاه خلافت به بهترين مردم روي زمين ميرسد در حالي که او در خانهاش نشسته باشد.

آن حضرت در روايت ديگري به گستردگي و تنوع اين فتنهها اشاره کرده، ميفرمايند:

لتاتينّکم بعدي أربع فتن: الاولي تستحلّ فيها الدماء و الثانية تستحل فيها الدماء و الاموال و الثالثة تستحلّ فيها الدماء و الاموال و الفروج و الرابعة صماء عمياء مطبقة تمور مور السفينة في البحر، حتي لا يجد أحد من الناس ملجأ، تطير بالشام و تعشي العراق و تخبط الجزيرة يدها و رجلها، يعرکالانام البلاء فيها عرکالاديم، لا يستطيع أحد أن يقول فيها: مه، مه!!! لا ترفعونها من ناحية إلاّ انفتقت من ناحية أخري.

بعد از من چهار فتنه بر شما فرود آيد که در اولي خونها مباح ميشود، در دومي خونها و ثروتها مباح ميگردد، در سومي خونها و ثروتها و ناموسها مباح ميشود و در چهارمي آشوبي کور و کر جهان را مضطرب ميسازد آنچنانکه کشتي غول پيکر آبهاي مجاور را مضطرب کند، اين فتنه شما را زير پر ميگيرد و عراق را ميپوشاند و در جزيره دست و پا ميزند، مردم تلخي حوادث و فشار آشوب را لمس ميکنند، آنچنانکه پوست به هنگام دباغي شدن فشار وارده را لمس ميکند. کسي قدرت يک کلمه سخن گفتن نخواهد داشت! اين فتنه در نقطهاي آرام نمييابد جز پس از آنکه در نقطهاي ديگر بيداد کند.

آنچنان که از روايات برميآيد، يکي از بزرگترين اين فتنهها، درگيري و نبردي است که در منطقه «قرقيسيا» رخ ميدهد. هم در منابع شيعي و هم در منابع اهل سنت به اين نبرد اشاره و از جزئيات آن خبر داده شده است. مقاله حاضر تنها در پي آن است که گزارشي اجمالي از آنچه در اين منابع آمده، ارائه نمايد. و ان شاء الله تحليل جامعتر اين رويداد را در فرصتي ديگر پي ميگيريم .

در اين مقاله ابتدا پارهاي از روايات شيعه و اهل سنت را که در آنها به گستردگي و بزرگي نبرد «قرقيسيا»اشاره شده نقل ميکنيم و در ادامه نيز به بررسي موقعيت جغرافيايي اين منطقه، دلايل و زمينههاي بروز اين نبرد، طرفين نبرد و زمان وقوع آن ميپردازيم:



1. نبرد قرقيسيا در روايتهاي اسلامي



روايتهاي شيعه و اهل سنت به نبرد قرقيسيا اشاره کرده و از بزرگي و بينظير بودن اين رويداد سخن گفتهاند. امام باقر(ع) در روايتي خطاب به «ميسّر» ضمن پرسش از فاصله محل اقامت او تا قرقيسيا به بزرگي و بيسابقه بودن نبردي که در اين منطقه رخ خواهد داد اشاره کرده، ميفرمايند:

يا ميسرّ! کم بينک و بين قرقيسا ] قرقيسيا [ ؟ قلت: هي قريب علي شاطيء الفرات. فقال: أما أنّه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالي السماوات و الارض، ولايکون مثلها مادامت السماوات والارض مأدبة للطير، تشبع منها سباع الارض و طيور السماء !

اي ميسر! از اينجا تا قرقيسا ] قرقيسيا [ چقدر راه است؟ عرض کردم: همين نزديکيها است، در ساحل فرات قرار دارد. پس فرمودند: امّا در اين ناحيه واقعهاي رخ خواهد داد که مانند آن از زماني که خداوند تبارک و تعالي، آسمانها و زمين را آفريده اتفاق نيفتاده و تا زماني هم که آسمانها و زمين برپا هستند مانند آن اتفاق نخواهد افتاد. سفرهاي است که درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير ميشوند.

و نيز از ايشان نقل شده است که:

إنّ لولد العباس والمرواني لوقعة بقرقيسيا يشيب فيها الغلام الحرور و يرفع اللّه عنهم النصر و يوحي إلي طير السماء و سباع الارض، اشبعي من لحوم الجبارين. ثم يخرج السفياني.

همانا واقعهاي براي فرزندان عباس و مرواني در قرقيسيا روي خواهد داد که پسر نوجوان در آن پيشامد پير گردد و خداوند هر گونه ياري را از ايشان برگيرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام کند که از گوشت تن ستمگران خود را سير کنيد. سپس سفياني خروج خواهد کرد.

امام باقر(ع) در روايت ديگري به ارتباط نبرد قرقيسيا و خروج سفياني اشاره کرده، ميفرمايند:

... يمر جيشه (السفياني) بقرقيسيا، فيقتتلون بها فيقتل من الجبارين مائة الف . و يبعث السفياني جيشاء الي الکوفه وعدتهم سبعون الفا...

سپاهيان سفياني از قرقيسيا عبور خواهند کرد و در آنجا به نبرد خواهند پرداخت، پس صد هزار نفر از ستمگران ] در آنجا [ به قتل خواهند رسيد. آنگاه سفياني سپاهي را به سوي کوفه روانه ميسازد که تعداد آنها به هفتاد هزار نفر ميرسد .

آن حضرت همچنين به شمار کشته شدگان در اين نبرد اشاره کرده، ميفرمايند:

تبني مدينة ممّا يلي المشرق يکون فيها وقعة لم يسمع أهل ذلک الزمان بمثلها، ثم تنجلي هي و الوقعة التي في الشام عن أربع مائة ألف قتيل ثم يخرج المهدي في أثر ذلک لاترد له راية.

شهري در طرف شرق ساخته ميشود که در آن حوادثي روي ميدهد که هرگز مردم آن زمان نظير آن را نشنيدهاند. آنگاه آن حادثه و يک حادثه ديگر که در شام روي ميدهد مجموعاً چهار صد هزار کشته برجاي ميگذارد و به دنبال آن حضرت مهدي ظاهر ميشود و هرگز سپاهش شکست نميخورد.



امام صادق(ع) نيز در روايتي، در مورد نبرد قرقيسيا چنين ميفرمايند:

إن للّه مائدة (وفي غير هذه الرواية مادبة) بقرقيسياء يطلع مطلع من السماء فينادي يا طير السماء و يا سباع الارض هلمّوا إلي الشبع من لحوم الجبارين.

همانا براي خداوند در قرقيسيا سفرهاي است که سروش آسماني از آن خبر ميدهد؛ پس ندا ميکند اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين براي سير گشتن از گوشت ستمکاران شتاب کنيد.

يکي از محققان معاصر نيز در کتاب خود به اين حديث اشاره کرده و ذيل آن مينويسد:

چنانکه روايت اشاره ميکند، عرصه نبرد، بيابان خشک و بي آب و گياه است و آنها اجساد کشتگان خود را دفن نميکنند و يا قادر به دفن آنها نيستند، از اين رو پرندگان آسمان و درندگان زميني از گوشت لاشههاي آنها شکم خود را سير ميکنند و اينکه سربازان کشته شده نيز ستمگرند؛ زيرا که آنها سربازان جباران و ستم پيشگان ميباشند. يا اينکه در ميان آنها شمار زيادي از افسران و فرماندهان ستمکار از دوطرف وجود دارد.

منابع اهل سنت نيز به نقل رواياتي پرداختهاند که بيانگر شدت درگيري در قرقيسيا است؛ از جمله روايت زير که ابن حماد آن را نقل ميکند:

... ظهر السفياني بجيشه عليهم، فيقتل الترک و الروم بقرقيسيا حتي تشبع سباع الارض من لحومها.

سفياني با سپاهيانش بر آنها غالب ميشود و ترک و روم را در قرقيسيا به قتل ميرساند تا اينکه درندگان زمين از گوشت آنها سير ميشوند.

او در روايت ديگري از امام علي (ع) نقل ميکند که: يظهر السفياني علي الشام، ثم يکون بينهم وقعة بقرقيسيا، حتّي يشبع طير السماء و سباع الارض من جيفهم...

سفياني بر شام غالب ميشود، آنگاه در قرقيسيا نبردي بين آنها رخ ميدهد، تا اينکه پرندگان آسمان و درندگان زمين از کشتههاي آنها سير ميشوند.

2. موقعيت جغرافيايي قرقيسيا

«قرقيسيا» شهري در شمال سوريه است که در محل التقاي رود «خابور» با «فرات» قرار گرفته است. اين شهر پيش از اسلام «کيرکسيون» نام داشت و در سال نوزدهم هجري به دست مسلمانان فتح شد و قرقيسيا نام گرفت.

در کتاب جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي درباره قرقيسيا چنين توضيح داده شده است:

در حدود دويست ميلي پايين رقه، قرقيسيا که همان کرکيسيوم قديم است، در ساحل چپ دجله، جايي که رودخانه خابور آبهاي زيادي خود را در آن ميريزد واقع است. ابن حوقل درباره قرقيسيا گويد شهري قشنگ است که در آغوش باغستاني قرار داد. ياقوت و حمدالله مستوفي هر دو آن را محلي دانستهاند که کوچکتر از رحبه که شش فرسخي قرقيسيا و در جانب غربي فرات است.

« ابن رسته » قرقيسيا( Qarqisiya ) را از شهرهاي اقليم چهارم و از حوزههاي ناحيه جزيره معرفي ميکند.

«ابن خردادبه» در المسالک و الممالک پس از آنکه موقعيت قرقيسيا بر ساحل فرات را توصيف ميکند به بيان فاصله آن تا بغداد ميپردازد و تمامي منازل ميان اين دو را نام برده و به فاصله هر يک از ديگري نيز اشاره ميکند. بر اساس محاسبه وي فاصله اين دو شهر از يکديگر در حدود نود و چند فرسخ است.

در معجم البلدان طول و عرض جغرافيايي اين شهر به نقل از بطلميوس ذکر شده است:

بطلميوس ميگويد: طول ] جغرافيايي [ شهر قرقيسيا 64 درجه و 45 دقيقه و عرض آن 35 درجه است. اين شهر جزء اقليم چهارم است.

يکي از محققان معاصر در مورد موقعيت جغرافيايي قرقيسيا مينويسد:

امروزه خرابههاي آن نزديک شهر «دير زور» سوريه قرار دارد. قرقيسيا نزديک مرزهاي سوريه ـ عراق است و به مرزهاي ترکيه ـ سوريه نسبتاً نزديک ميباشد.

3. دلايل و زمينههاي نبرد قرقيسيا

آنچنان که از روايات و بر ميآيد نبرد قرقيسيا بر سر گنجي است که در ناحية فرات پيدا ميشود. ابن حماد به نقل از پيامبر اکرم (ص) از اين گنج چنين گزارش ميدهد:

تحسر الفرات عن جبل من ذهب و فضّة فيقتل عليه من کلّ سبعة تسعة ، فإذا أدرکتموه فلا تقربوه .

فرات از کوهي از طلا و نقره پرده بر ميدارد سپس بر سر آن جنگ ميشود به طوري که از هر نه نفر، هفت نفر کشته ميشود، پس هرگاه آن را درک کرديد به آن نزديک نشويد.

همين مضمون با الفاظي مشابه در روايات ديگري که از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده، آمده است؛ که از جمله ميتوان به روايت زير اشاره کرد:

تحسر الفرات علي جبل من ذهب، فيقتتل الناس عليه فيقتل عليه من کل مائة تسعين أو قال تسعة. کلّهم يري أنّه ينجو.

فرات از کوهي از طلا پرده بر ميدارد، سپس مردم بر سر آن به نبرد بر ميخيزند و از هر صد نفر، نود نفر (و يا فرمود:نه نفر ) در اين نبرد کشته ميشوند، هر يک از آن مردمان گمان ميکنند که نجات مييابند.

در الفتن و الملاحم ابن کثير نيز به نقل از رسول خدا(ص) به پيدا شدن گنج اشاره شده است:

يوشک الفرات أن يحسر عن کنز من ذهب، فمن حفره فلا يأخذ منه شيئاً.

به زودي فرات از گنجي از طلا پرده بر ميدارد، پس هر کس آن را يافت، نبايد چيزي از آن بر گيرد.

ابن کثير در جايي ديگر نيز از آن حضرت روايت ميکند که:

لا تقوم الساعة حتي يحسر الفرات عن جبل من ذهب يقتتل الناس، فيقتل من کلّ مائة تسعة و تسعون، يقول کلّ رجل منهم: لعلّي أکون أنا الّذي أنجو.

قيامت بر پا نميشود، تا اينکه فرات از کوهي از طلا پرده بر ميگيرد ] در آن زمان [ مردم با يکديگر به نبرد برميخيزند. پس، از هر صد نفر، نود و نه نفر کشته ميشود، هر يک از آن مردمان ميگويد: شايد من کسي باشم که نجات مييابم .

ابن حسام جونپوري نيز در البرهان في علامات مهدي آخر الزمان به ماجراي کوه طلا در فرات اشاره دارد:

لا تقوم الساعة حتي يحسر الفرات عن جبل من ذهب يقتتل عليه الناس و يقتل تسعة أعشارهم.

قيامت برپا نميشود، مگر اينکه فرات کوهي از طلا را آشکار ميسازد، مردم بر سر آن گنج به نبرد برميخيزند و نُه دهم آنها کشته ميشوند.

نويسنده کتاب عصر ظهور در بحث از جنبش سفياني چنين آورده است:

... هدف اصلي سفياني از جنگ عراق سلطه يافتن بر آن کشور و ايجاد مقاومت در برابر نيروهاي ايراني و زمينه سازان ظهور حضرت، که از مسير عراق به سوي سوريه و قدس پيش ميروند خواهد بود. ولي در راه عراق در اثر حادثة عجيبي جنگ قرقيسيا رخ ميدهد و آن حادثه پيدا شدن گنجي در مجراي فرات و يا نزديک مجراي رود فرات است. به طوري که عدهاي از مردم براي دست يافتن به آن، دست به تلاش ميزنند و آتش جنگ بين آنها شعله ور ميشود و بيش از صدهزار تن از آنها کشته ميشوند و هيچ يک به پيروزي قطعي نميرسند و به آن گنج دست نمييابند. بلکه همگي از آن منصرف شده و به مسايل ديگر مشغول ميشوند.

ناگفته نماند که ايشان نيز رواياتي در مورد پيدا شدن گنج نقل ميکنند، از جمله روايت زير که در نسخه خطي ابن حماد به نقل از پيامبراکرم (ص) وارد شده است:

فتنه چهارم هجده سال به طول ميانجامد، سپس در آن هنگام که بايد پايان ميپذيرد و تحقيقاً نهر فرات از کوهي از طلا پرده بر ميدارد و مردم براي رسيدن به آن به جان يکديگر ميافتند و از هر نُه تن هفت تن کشته ميشوند.

قابل ذکر است که بيشتر اين روايات از نظر سند ضعيف هستند.

4. نيروهاي درگير در نبرد قرقيسيا

بنابه آنچه از روايات اهل سنت به دست ميآيد طرفين درگير در نبرد قرقيسيا، ترکان، روميان و لشکر سفياني هستند. در اينجا به برخي از رواياتي که در اين زمينه وارد شدهاند اشاره ميکنيم:

... ظهر السفياني بجيشه عليهم، فيقتل الترک والروم بقرقيسيا... .

سفياني با سپاهش بر آنها پيروز ميشود و ترک و روم را در قرقيسيا ميکشد.

و در جايي ديگر آمده است:

... فعند ذلک تجتمع الترک والروم يقاتلون جميعاً و ترفع ثلاث رايات بالشام، ثم يقاتلهم السفياني حتي يبلغ بهم قرقيسياء.

... پس در آن هنگام ترکان و روميان اجتماع کرده و با يکديگر به نبرد برميخيزند و سه پرچم در شام برافراشته ميشود، آنگاه سفياني باآنها جنگ ميکند تا در منطقه قرقيسيا به آنها ميرسد.

در روايت ديگري چنين آمده است:

دخوله (السفياني) الکوفة بعد ما يقاتل الترک والروم بقرقيسياء...

زمان وارد شدن سفياني به کوفه بعد از نبرد او با ترکان و روميان در قرقيسيا است .

در روايتي که عبدالله بن زبير از امام علي(ع) نقل ميکند نيز از حضور دو عبدالله و سپاه آنان در قرقيسيا سخن گفته شده است:

يتبع عبداللّه عبداللّه حتي يلتقي جنودهما بقرقيسيا علي النهر.

عبدالله به دنبال عبدالله برمي خيزد تا اينکه سپاهيان آنها در قرقيسيا در کنار نهر با يکديگر رودرو ميشوند.

منابع شيعي نيز از درگيري لشکر سفياني با ترکان خبر ميدهند، مؤلف عصر ظهور در اين زمينه چنين مينويسد:

اما طرف مقابل سفياني در اين نبرد از نظر اکثر روايات ترکان هستند ولي منظور از ترکان در اينجا چيست؟ آنچه به نظر ميرسد و به طبيعت امر نزديکتر است اينکه آنها سپاهيان ترک زبان هستند؛ چراکه درگيري و نزاع بر سر دارائي است که نزديک مرزهاي سوريه و ترکيه وجود دارد...

در کتاب روزگار رهايي نيز احاديث متعددي دربارة ترکان ذکر شده و تأکيد ميشود که فتنة ترک در قرقيسيا انجام ميپذيرد .

در اينجا به برخي از احاديثي که در کتاب ياد شده آمده و ظاهراً در ارتباط با نبرد قرقيسيا است اشاره ميکنيم؛ درنخستين روايت به نقل از پيامبر اکرم(ص) چنين آمده است:

للترک خرجتان، خرجة فيها خراب آذربيجان و خرجة يخرجون في الجزيرة يخيفون ذوات الحجال فينصر الله المسلمين فيهم ذبح اللّه الاعظم.

براي ترکها دو خيزش است که در يکي از آنها آذربايجان ويران ميشود و در ديگري وارد جزيره ميشوند و پرده نشينان را به وحشت مياندازند. خداوند مسلمانان را پيروز ميگرداند که کشتار بزرگ الهي در آن روز است.

در روايت ديگري نيز چنين ميخوانيم:

ليردنّ الترک الجزيرة، حتي تسقي خيلهم من الفرات. فيبعث الله عليهم الطاعون فيقتلهم فلا ينجو منهم إلا رجل واحد. و يبعث اللهعليهم ثلجاً فيها صرٌّ وريح وحبيد فءاذا هم خامدون... فيرجع المسلمون إلي أصحابهم فيقولون ءانّ الله قد أهلکهم و کفاکم شرّهم.

بدون ترديد سپاه ترک وارد جزيره خواهند شد تا اسبهايشان از فرات سيراب شوند، آنگاه خداوند بر آنها طاعون را مسلط ميکند و همگي به وسيله طاعون از بين ميروند و به جز يک نفر از آنها باقي نميماند. خداوند بر آنها برف و تگرگ همراه با سرماي سوزان و طوفان خانمان برانداز فرو ميفرستد و همگي نقش بر زمين ميشوند. مسلمانان به يکديگر نويد ميدهند که خداوند آنها را هلاک کرد و شر آنها را از شما کوتاه نمود.

5. زمان نبرد قرقيسيا

نبرد قرقيسيا ميان دو واقعه مهم صورت ميگيرد؛ نخست خروج سفياني و دوم ظهور امام مهدي (ع). دراينجا به اختصار به هر يک از آنها اشاره ميکنيم:

1ـ5. خروج سفياني

امام باقر(ع) در مورد واقعه نخست چنين فرمودهاست :

يخرج السفياني يوم جمعة، فيصعد منبر دمشق و يبايع الناس علي أن لا يخالفوا أمره رضوه أم کرهوه. ثمّ يخرج إلي الغوطة. فيجتمع ءاليه خمسون ألف مقاتل. ثمّ تختلف الرايات الثلاث. فراية الترک و العجم و هي سواد. وراية لبني العباس صفراء و راية السفياني حمراء. فيغلبهم السفياني بعد أن يقتل منهم ستين ألفاً و يسير إلي حمص فإلي الفرات مروراً بالرّقة و سبا.

سفياني در روز جمعه خروج ميکند و بر فراز منبر دمشق قرار ميگيرد و از مردم بيعت ميگيرد که هرگز با امر او مخالفت نکنند، چه آن را بپسندند و چه آن را ناخوش دارند. آنگاه به سوي «غوطه» حرکت ميکند و 50 هزار جنگجو در اطراف او گردآيند، آنگاه سه پرچم به اهتزاز در آيد: پرچم ترکها و عجمها که سياهرنگ است. پرچم بني عباس که زردرنگ است. پرچم سفياني، که سرخرنگ است. سفياني بر آنها چيره ميشود، پس از آنکه 60 هزار نفر از آنها را از دم شمشير ميگذارند، آنگاه به سوي «حمص» ميرود و از فرات عبور ميکند و عازم «رقّه» و «سبا» ميشود.

امير المؤمنين علي(ع) نيز از جنگ سفياني با سپاه «ابقع» و «اصهب» خبر ميدهند :

يلتقي السفياني بالابقع فيقتله السفياني و من معه. ثم يقتل الاصهب و أتباعه. ثم لا يکون له هَمّ إلّا آل محمد و شيعتهم و المثول الي العراق. و يمرّ جيشه بقرقيسيا...

سفياني با «ابقع» درگير ميشود سپس او و سپاهيانش را ميکشد. سپس «اصهب» و ياران او را ميکشد. آنگاه به کشتن آل محمّد و شيعيان آنها اهتمام ميکند و به سوي عراق راهي ميشود و سپاه او به قرقيسيا وارد ميشود...

در عقد الدرر نيز در همين زمينه روايتي از امام محمد باقر(ع) نقل شده که به قرار زير است:

... و يختلف في أرض الشام ثلاث رايات، راية الاصهب وراية الابقع وراية السفياني، فيلقي الابقع فيقتتلون، فيقتله السفياني و من معه، ثم يقتل الاصهب ثّم لايکون لهم همّ ءالاّ إلاقبال نحو العراق، و تمرّ جيوشه بقرقيسيا...

سه پرچم در شام برافراشته ميشود؛ پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفياني، سفياني ابتدا با ابقع درگير ميشود و او و همراهانش را به قتل ميرساند، آنگاه اصهب را ميکشد، سپس تنها چيزي که سپاهيان سفياني به آن ميانديشند حرکت به سوي عراق است و سپاهيان او از قرقيسيا عبور ميکنند.

در منابع اهل سنت نيز اين واقعه چنين ذکر شده است:

تخرج بالشام ثلاث رايات؛ الاصهب، و الابقع، و السفياني، يخرج السفياني من الشام والابقع من مصر، فيظهر السفياني عليهم.

سه پرچم در شام بلند ميشود؛ اصهب، ابقع و سفياني، سفياني از شام و ابقع از مصر برمي خيزد. پس سفياني بر همه آنها غالب ميشود .

... ثمّ يظهر السفياني بالشام علي الرايات الثلاث، ثمّ يکون لهم وقعة بعد قرقيسياء عظيمة...

... سپس سفياني در شام بر پرچمهاي سه گانه غالب ميشود. سپس براي آنها رويدادي به بزرگي قرقيسيا نخواهد بود.

2ـ5. ظهور امام مهدي (ع)

حادثه مهمي که پس از نبرد قرقيسيا به وقوع ميپيوندد، ظهور حجت خدا، قائم آل محمد(ص) است؛ امام باقر(ع) دراين زمينه ميفرمايند:

السفياني والقائم في سنة واحدة.

سفياني و قائم ] ع [ در يک سال خروج ميکنند.

همچنين در حديثي ديگر از ايشان آمده است که:

و يخرج المهدي منها علي سنّة موسي خائناً يترقب حتّي يقدم مکة و يقبل الجيش حتي إذا نزلوا بالبيداء و هو جيش الهلاک، خسف بهم فلا يفلت منهم إالّا مخبراً.

مهدي(ع) همانند موسي ] ع [ نگران و ترسان از مدينه خارج ميشود و به سوي مکه ميرود و سپاهيان سفياني حرکت ميکنند تا به سرزمين بيداد ميرسند، همگي آنها هلاک ميشوند و جز گزارشگري از آنها باقي نميماند.

لازم به يادآوري است که طبق احاديث شيعي بزرگترين و حساسترين ضربت بر سپاه سفياني را سيد خراساني و سپاهيان او وارد ميآورند. آناني که اشراف کوفه هيچ ارج و قيمتي برايشان قائل نيستند. در روايتي که از امام صادق(ع) نقل شده چنين آمده است :

يقتل الرجال إلّا شامي و الويل لمن في أطرافها ماذا يمرّ بهم من أذيً و تُسبي' بها رجال و نساء. و أحسنهم حالاً من يعبر الفرات. و الخروج منها خير من البقا فيها ساعة واحدة من نهار. أمّا من يوخذ منهم فليسَ عليهم باس. أمّا أنّهم سينقذهم أقوام ما لهم عند اهل الکوفة يومئذ قدر، أما لا يجوزون بهم الکوفة.

همه مردان آن جز يک نفر شامي کشته ميشوند، واي بر حال کساني که در اطراف آن (کوفه) باشند، چه آزار و اذيتي ميبينند. مردانشان و زنانشان اسير گرفته ميشوند، بهترين آنها از نظر وضع و سامان کسي است که از فرات بگذرد و از منطقه بگريزد، فرار کردن از آنجا از يک ساعت ماندن در آن بهتر است. کساني که از آنها اسير شوند باکي بر آنها نيست، آنها را کساني نجات ميدهند که مردم کوفه هيچ ارزشي براي آنها قائل نيستند آنها را از کوفه دور نميبرند.

در عقد الدرر نيز به پيوند اين حوادث با يکديگر اشاره شده و در روايتي از علي(ع) پس از ذکر واقعه قرقيسيا چنين آمده است:

... و تقبل خيل السفياني في طلب أهل خراسان و يقتلون شيعة آل محمد(ص) ثم يخرج أهل خراسان في طلب المهدي.

... سپاهيان سفياني به جست و جوي اهل خراسان بر ميخيزند و شيعيان آل محمد (ص) را ميکشند، آنگاه اهل خراسان در يافتن ] امام [ مهدي قيام ميکنند.

ابن حماد نيز در روايتي که از امام علي (ع) نقل ميکند از اين ماجرا به تفصيل ياد ميکند و از رو آوردن اهل خراسان به حضرت مهدي(ع) و طلبيدن ايشان سخن ميگويد:

يظهر السفياني علي الشام، ثم يکون بينهم وقعة بقرقيسياء، حتّي يشبع طير السماء و سباع الارض من جيفهم، ثم يفتق عليهم فتق من خلفهم، فتقبل طائفة منهم حتي يدخلوا أرض خراسان و تقبل خيل السفياني في طلب أهل خراسان، فيقتلون شيعة آل محمد بالکوفة، ثم يخرج أهل خراسان في طلب المهدي.

سفياني بر شام غالب ميشود، آنگاه بين آنها ] سفياني و شاميان [ نبردي در قرقيسيا رخ ميدهد که پرندگان آسمان و درندگان زمين از اجساد آنها سير ميشوند، آنگاه در عقبه آنها ] سپاه سفياني [ شکافي ايجاد ميشود. پس گروهي از آنها راهي سرزمين خراسان ميشوند و سپاه سفياني به دنبال آنها به راه ميافتند تا به سرزمين خراسان ميرسند. سپاه سفياني در جست و جوي اهل خراسان برميآيند و شيعيان آل محمد را در کوفه به قتل ميرسانند. آنگاه اهل خراسان در جستوجوي مهدي به پا ميخيزند.