الگوي توسعه سياسي در پرتو عدالت مهدوي(3)



1. ناکارآمدي آموزه تفکيک دين از سياست و نقش دين در توسعه و تحول سياسيهر چند دنياي مدرن سعي نمود با حذف مذهب مسيحيت از زندگي سياسي به توسعه و تحول نايل شود، اسلام چنين نگرشي را نادرست مي­داند. برخلاف جهان مسيحيت در تفکر اسلامي دين و سياست با هم کاملا آميخته­اند و نخستين جامعه اسلامي با تأسيس حکومت اسلامي آغاز گرديد. در نتيجه حذف دين يا نگرش منفي بدان در فرايند توسعه سياسي مورد قبول نمي­باشد. نگرش منفي به دين مبتني بر تحولات مسيحيت غربي است. اما چنانکه انديشمنداني چون روسو در قرارداد اجتماعي اشاره کرده­اند اسلام و پيامبرگرامي اسلام ص نگرش بسيار مثبتي به رابطه دين و سياست دارند. در نيتجه در جهان اسلامي دين نه تنها مانع توسعه سياسي نيست، بلکه تسهيل کننده و زمينه ساز آن نيز مي­باشد. ساده ترين بيان را مي­تاتن در کلام نبوي يافت که حتي برابري دو روز انسان را موجب خسران ميداند.



2. نابسندگي الگوي توسعه سياسي در جوامع جهان سوم و جهان اسلام

برخلاف پيش بيني تکامل گرايانه مکتب نوسازي سير تحول جوامع اسلامي رو به تکامل نبوده است بلکه در عمل تحولات نوسازي در جهان سوم موجب روي کار آمدن دولتهاي استبدادي و ناکارآمد وابسته به غرب گشته و اين جوامع را چنانکه نظريه پردازاني چون لوسين پاي و ديگران نيز بدان اشاره کرده­اند دچار بحرانهاي جدي نموده است. اين تجربه نشان داد که پيروي از تجربه و الگوي غرب در جهان اسلام ناکارآمد بوده و جهان اسلام نيازمند آن است تا بر اساس الگوها و مباني خود دست به تغيير و دگرگوني بزند.

 

3. تقابل جامعه فضيلت مدار در برابر جامعه آزادي محور

نظريه­هاي توسعه سياسي غربي مبتني بر ايجاد زمينه­هاي آزادي انسان بوده و فضيلت اخلاقي امري فرعي و ثانوي تلقي مي­شد که به حوزه زندگي فردي بستگي داشته ودر زندگي سياسي نمود نمي­يابد (بلوم، 1373: اول ج 2). غايت سياست و دولت نيز تأمين وتضمين آزاديها و حقوق شهروندان تلقي مي­شود. در حالي که در نگرش اسلامي مهم ترين دغدغه زندگي سياسي آماده سازي سعادت اخلاقي براي انسانهاست و در نتيجه غايت سياست استصلاح خلق است و فضيلت­هاي اخلاقي- معنوي انسانها. مهمترين کارويژه دولت اسلامي نيز تلاش براي زمينه سازي اين سعادت اخلاقي خواهد بود.

 

الگوي توسعه سياسي در جامعه مهدوي عج

با توجه به مباني اسلامي و اخبار ملاحم و رواياتي که در باب مدينه فاضله مهدويعج آمده است، مي­توان توسعه سياسي را در جامعه مهدوي عج بر اساس الگوي زير تعريف نموده و به تبيين اصول و مولفه­هاي اصلي آن اقدام نمود:

الگوي توسعه سياسي در عصر مهدوي عج عبارتست از همکاري و مشارکت سياسي فعال و متعهدانه مردم تحت رهبري امام معصوم ع بر اساس شريعت و هدايت الهي جهت زمينه سازي سعادت و فضليت اخلاقي در عرصه جهاني.

تعريف فوق مبتني بر اصول زير است:

1. فضليت مداري جامعه اسلامي در برابر آزادي محوري اين جهاني دنياي جديد

اساس سياست اسلامي چنانکه گذشت اصلاح جامعه و زمينه سازي سعادت اخلاقي است. از اين رو سياست ابزاري در خدمت اهداف ديني است. سياست مديريت جامعه اسلامي براي نيل به اين منظور مي­باشد. طبيعي است که در جامعه عدل مهدوي عج نيز چنين فضيلت گرايي در اوج خود خواهد بود. همانگونه که سيره نبوي ص و علوي ع نشان مي­دهد نخستين هدف آنان تغيير جامعه جاهلي به جامعه اسلامي و بسط زمينه هاي تکامل اخلاقي در جامعه بوده است. روايات اسلامي نيز بر کارويژه­هاي تکامل اخلاقي جامعه اسلامي و جهت گيري دولت کريمه مهدويعج تأکيد نموده­اند. به عنوان نمونه مي­توان به روايات زير اشاره کرد: (به نقل از طبسي، 1382: 184)

حضرت علي ع مي­فرمايد: «هنگامي که قائم ما قيام کند...، کينه­هاي بندگان نسبت به يکديگر از دلهايشان زدوده مي­گردد.» در حديث ديگري امام حسن مجتبي ع مي­فرمايند: «خداوند در آخر الزمان مردي را برمي­انگيزد که کسي از منحرفان و فاسدان نمي­ماند مگر آنکه اصلاح گردد.» از امام صادق ع نيز نقل شده است که: « ... ايمانتان کامل نمي­گردد مگر آنکه قائم ما ظهور کند. در آن هنگام خداوند در شما بردباري و شکيبايي پديد مي­آورد و آنگاه مومن کامل خواهيد شد».

 2. نقش و جايگاه رهبري ديني ـ الهي در توسعه سياسي

ديدگاه اسلامي مبتني بر نقش هادي الهي جهت نيل به سعادت در اين جهان است. برخلاف جريانات عقل­گراي افراطي چون براهمه در گذشته و نيز جريانات دين ستيز معاصر که انسان را بدون نياز به پيامبران و هاديان الهي قادر به تأمين سعادت و تنظيم زندگي اين جهاني مي­دانند، در تفکر اسلامي نقش هادي الهي برجسته است. نگاهي اجمالي به ادله اقامه شده برا ي اثبات نبوت عامه گواه اين مطلب است. در تفکر شيعي نيز امام ادامه دهنده راه پيامبر است. انسان بدون امام در رسيدن به سعادت با دشواري و سختي مواجه است. حتي فراتر از زندگي اجتماعي چنانکه علامه حلي در کتاب الالفين استدلال نموده است (علامه حلي، 1388ق: 11 )، حتي براي مکلف واحد نيز نياز به امام ضروري است. در بعد اجتماعي نيز چنين نيازي شديدتر خواهد بود و رهبر آسماني راهنما و تنظيم کننده امور اجتماعي انسانها خواهد بود. در تمامي اديان چنين نقشي بر عهده رهبر آسماني است. برخلاف نگرشهاي غير ديني به سرانجام تاريخ، در اديان آسماني همواره بر يک منجي آسماني که نقشهاي سياسي- اجتماعي ايفا مي­کند، تأکيد شده است. برخلاف نگرشهاي آرمان گرايانه برخي از متفکران مدرني چون کانت که معتقد بودند خود انسانها مستقيما بر اساس عقلانيت بشري جامعه آرماني را خواهد ساخت، در تمامي نگرشهاي ديني منجي فردي آسماني و مبعوث شده از جانب خداوند محسوب مي­شود. از اين رو در جامعه مهدوي نيز رهبري آسماني نقش اساسي ايفا نموده و عملا هدايت کننده تحول و دگرگوني سياسي و استقرار توسعه سياسي خواهد بود. در مکتب شيعي چنين ديدگاهي مبتني بر جايگاه امامت است. انديشمندان شيعي همواره بر ضرورت انتصاب الهي امام به دليل وجود لزوم صفاتي چون عصمت و آگاهي از شريعت که امکان تشخيص آنها را براي مردم عادي ناميسر مي­سازد، تأکيد کرده­اند (سيدمرتضي، 1410ق: ج 1 ). در روايات اسلامي نيز نقش امام مهديعج در احياي عدالت و نظام مطلوب مورد تأکيد قرار گرفته است. در مهم­ترين روايتي که فريقين بر آن اتفاق نموده­اند پيامبر گرامي اسلامص فرموده­اند:

... سوگند به آنکه مرا به حق به پيامبري برانگيخت، اگر از عمر اين جهان حتي يک روز بيشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني خواهد نمود که فرزندم مهدي ظهور نموده و پهنه زمين به نور او روشن گردد و حکومت او شرق و غرب گيتي را فراگيرد (کمال الدين و تمام النعمه، ج1: 280).

بر اساس چنين نگرشي است که فارابي فيلسوف شيعي رياست مدينه فاضله را کسي مي­داند که با عالم عقول در ارتباط است و پيام آسماني را براي بشر مي­آورد تا با سنت الهي خويش جامعه را به فضيلت برساند. از اين رو رئيس اول همان پيامبر است. در غياب رئيس اول، رئيس مماثل که در عمده ويژگيها مشابه و مماثل رئيس اول است، رياست مدينه فاضله را بر عهده مي­گيرد. در نهايت در غياب آنان کساني که با سنت رئيس اول آشنا هستند و به روساي افاضل شناخته مي­شوند، رياست و رهبري جامعه را بر عهده مي­گيرند. روساي افاضل در واقع همان شريعت شناسان يا فقها مي­باشند (فارابي، 1379).

 3. مشارکت سياسي فعال و متعهد بر اساس بيعت با امام معصوم ع

 مشارکت سياسي و حضور گسترده مردمي در حکومت جهاني حضرت مهدي عج يکي از ويژگيهاي بارز حکومت جهاني آن حضرت مي­باشد. مشارکت سياسي در مباحث توسعه بر سه قسم دانسته شده است (بديع، 1379: 59). مشارکت محدود نوعي مشارکت است که در آن افراد صرفا در قلمرو محدود قبيله­اي اي ده کوره­اي خود در عرصه عمومي مشارکت مي­کنند و قادر به مشارکت در عرصه گسترده­تر اجتماعي نيستند. مشارکت تبعي نوعي مشارکت دانسته شده است که افراد به رغم حضور در عرصه سياسي صرفا تابع هستند و خود مستقلا تصميم گيرنده نيستند. چنين مشارکتي در جوامع حامي- پيرو مطرح است که همانند يک ايل يا قبيله بزرگ عمل نموده و افراد تابع تصميمات روساي قبيله و سران خود هستند. در اينجا فرد منفعل است و هيچ مشارکت آگاهانه و فعالي از خود نشان نمي­دهد. گونه سوم مشارکت سياسي فعال است که در آن فرد بر اساس تشخيص خود و آگاهانه و فعال در عرصه زندگي سياسي از طريق رأي گيري، رقابت سياسي، احزاب و فرايندهاي رسمي سياسي مشارکت مي­کند. مهم ترين ويژگي اين نوع مشارکت که در دنياي مدرن فرض شده و ويژگي چنين جامعه­اي دانسته مي­شود، رفتار عقلاني، حسابگرانه و بر اساس منافع فردي- گروهي است.

به رغم آنکه دنياي مدرن در صدد بسط و گسترش مشارکت سياسي فعال بوده است، اما در عمل حتي در دنياي ليبرال دموکراسي امروز فرد عملا تحت تأثير تبليغات و گروهاي فشار و نيز طبقه مسلط و سرمايه دار جامعه قرار دارد که به شيوه­هاي مختلف سعي مي­کنند رفتار او را از طريق ذهنيت سازي و تبليغات خويش به نفع خود جهت داده و مشارکت او را در خدمت منافع خويش درآورند. از اين رو در عمل به خاطر چنين محدوديتها و تأثيرگذاري صاحبان زر و زور و تزوير بر افکار عمومي مشارکت سياسي چندان آگاهانه نيست.

در حکومت عدل مهدوي الگوي مشارکت سياسي هيچ کدام از سه الگوي فوق نيست. الگوي مشارکت سياسي در چنين جامعه­اي مشارکت سياسي فعال متعهدانه است. در اين الگو افراد با آگاهي و مسووليت اجتماعي در فرايند سياسي مشارکت مي­کنند. از منظر اسلامي تضمين مشارکت سياسي فعال از طريق بيعت و همراهي با امامي معصوم و آگاه و عادل خواهد بود که با رهبري خود زمينه انتخاب احسن را براي افراد در جامعه فراهم خواهد ساخت. بيعت با امام معصومع نه از سر روابط ناآگاهانه و تبعيت کور بلکه به عنوان يک وظيفه و مسووليت الهي و در نتيجه کاملا آگاهان و انتخاب شده خواهد بود. حديث شريف نبوي که مي­فرمايد: من مات و لم يعرف امام مات ميته جاهليه، حاکي از مسووليت فرد در قبال عرصه سياسي و شناخت امام خويش است. از اين رو مشارکت سياسي در جامعه عدل اسلامي مشارکت سياسي فعال متعهدانه خواهد بود. بر خلاف مشارکت نظامهاي ليبرال دموکراسي که صرفا منافع فرد لحاظ مي­شود، چنين مشارکتي مسوولانه خواهد بود و هر کسي وظيفه­اي ديني دارد تا ضمن تلاش براي ترويج شعائر الهي و جلوگيري از مفاسد با بيعت با امام عادل و معصوم در زندگي سياسي مشارکت نمايد.

 

4. گسترش زندگي سياسي به عرصه جهاني. يکي ديگر از ويژگيهاي توسعه سياسي مهدوي عج

گسترش قلمرو عرصه سياسي به عرصه جهاني است. دعوت اديان همواره فراگير و جهان شمول بوده است. برخلاف دو سده اخير که جريانات ناسيوناليستي و ملي­گرايانه در دنياي غرب جهان را تحت تأثير گذارده و مردم جهان را همانند موزائيکي به دولت- ملتهاي مختلف تقسيم و جدا نموده است، نظام اسلامي ذاتا نظامي جهانيگر و عالمگير است. نخستين دولت اسلامي نيز قلمرو جغرافيايي محدودي نداشته و قلمرو دولت اسلامي عقيدتي و مبتني بر مرز ايمان و کفر بود (نک: عميد زنجاني، 1373). از اين رو تنها يک دولت فراگير اسلامي در نظريه سياسي اسلام قابل تصور است. اما به مرور زمان با اختلافات ميان فرق و مذاهب مختلف عملا دولت واحد اسلامي تجزيه شده و شاهد حاکميتهاي متکثر و نظامهاي سياسي متعدد در جهان اسلام شديم. دنياي استعماري با شکست خلافت عثماني جهان اسلام را با شعارهاي پوچ و ضد اسلامي ملي­گرايي تجزيه نمود و عملا جهان اسلام وحدت سياسي خود را بيشتر از دست داده و بحرانهاي متعددي را تجربه نمود.

اما چنانکه در نگرشهاي منجي گرايانه اديان آمده است، دولت آخرالزمان دولتي جهاني خواهد بود. با پذيرش اسلام از سوي تمامي مردم جهان ديگر هيچ مرزي ميان مردم نخواهد بود. و از اين رو گستره توسعه سياسي نيز محدود به مرزهاي ملي نبوده و انسانها دغدغه­هاي مشترکي داشته و در مصائب و ناملايمات در کنار هم خواهند بود. زندگي سياسي ديگر نه معطوف به کسب منافع جمعي- گروهي بلکه در راستاي بشريت و صلاح تمامي انسانها خواهد بود. روايات متعددي بر قلمرو جهاني حکومت مهدوي دلالت دارند.

5. توسعه سياسي بر اساس قانونمندي الهي

قانونمندي جامعه يکي از اصول اساسي زندگي جمعي است. بديهي است که توسعه سياسي مطلوب در جامعه­اي حاصل مي­شود که از قوانين مناسبي برخوردار باشد. قوانين در عرصه اجتماعي تعيين کننده هنجارهاي قانوني رفتار سياسي هستند. سازگاري قوانين با نيازهاي واقعي انسانها و رعايت مصالح و مفاسد، زمينه رشد و تعالي انسانها را فراهم مي­سازد. همگي اين امور از طريق قوانين مناسب امکان پذير است. در حکومت فاضله مهدويعج مبناي قوانين، احکام الهي آسماني هستند. هرچند چنين قوانيني در عصر نبويص و علويع نيز وجود داشته­اند، اما به دليل موانع و مشکلاتي که افراد ناصالح ايجاد مي­کردند امکان تحقق تمامي قوانين اسلامي در جامعه ميسر نبود. از اين رو حکومت عدل مهدوي تمامي قوانين تعطيل شده را دوباره احيا و حتي برخي از قوانين اجرا نشده را که جديد جلوه مي­کنند، احيا خواهد نمود (نک: حکيمي، 1381: 175-184).

 6. توسعه سياسي عدالت محور. توسعه سياسي در عصر مهدوي عج

توسعه­اي عدالت محور خواهد بود. برخلاف فرايند توسعه سياسي در جهان امروز که شعارهاي مختلفي چون حقوق بشر، آزادي و توسعه سياسي را سر مي­دهد، عدالت مسأله اصلي جهان امروز نيست. عدالت صرفا مکانيسمي تلقي مي­شود که از طريق اقتصاد آزاد مي­بايست خودبخود تأمين شود. اما در الگوي نظام مهدويعج توسعه سياسي همراه با تأمين عدالت است. عدل و داد شعار اصلي امام مهديعج است. هدف قيام آن حضرت نيز برقراري عدل و داد درجهان است. تعبير يملأ الارض عدلا و قسطا بعد ما ملات ظلما و جورا (نک:کمال الدين، ج 1: 260)، بيانگر مهمترين ويژگي حکومت آن حضرت است. هم چنين در روايات ديگر آمده است که عدالت و مساوات آن حضرت به گونه­اي خواهد بود که نياز تمامي نيازمندان برطرف شده و افراد مستحقي براي پرداخت صدقات يافت نخواهد شد. امام صادق ع در روايتي مي­فرمايند:

 "هنگام ظهور قائم ما زمين با نور خدايي بدرخشد ... و شما به جستجوي اشخاصي برمي­آييد که مال يا زکات بگيرند و کسي را نمي­يابيد که از شما قبول کند و مردمان همه به فضل الهي بي نياز مي­گردند." (بحارالانوار، ج 52 : 337 )

 7. توسعه سياسي و رشد علوم و تکامل عقول

توسعه سياسي در عصر مهدويعج با زمينه سازي گسترش علوم همراه است. در روايات مختلفي بر اين امر تأکيد شده است. مدينه فاضله مهدوي عملا با گسترش دانش و آگاهي ميان مردم زمينه حضور فعال آنها را در عرصه عمومي فراهم مي­سازد. با تکامل عقول مردم طبعا کنش هاي سياسي اجتماعي نيز که بر اساس جهل و رقابتهاي ناسالم به تعارض تبديل مي­شد، جاي خود را به همکاري و تعاون و عقلانيت در عرصه سياسي- اجتماعي مي­دهد. ريشه منازعات اجتماعي منفعت طلبي و عدم کنشهاي صحيح و عقلاني در جامعه است. طبعا با تربيت افراد صالح جامعه نيز صالح خواهد شد. بديهي است چنين توسعه­اي مبتني بر توسعه و تکامل نيروي انساني خواهد بود و تأثير آن در تمامي زمينه­ها از جمله عرصه سياسي ظهور خواهد کرد. امام محمد باقر ع مي­فرمايند:

قائم ما هنگام قيام خويش نيروهاي عقلاني مردم را تمرکز دهد و خردها و دريافتهاي خلق را به کمال رساند (بحارالانوار، ج 52: 336).

 8. توسعه سياسي از طريق تربيت اسلامي و تغيير محتواي دروني انسان الگوي توسعه سياسي در اسلام مبتني بر باطن افراد و تغيير و دگرگوني روحي اخلاقي است. برخلاف دنياي جديد که دغدغه نسبت به تربيت اخلاقي افراد ندارد و آن را امري فردي قلمداد مي­کند، الگوي توسعه اسلامي در سيره معصومان ع و بويژه معصوماني که فرصت تشکيل حکومت يافته­اند، تلاش براي نيروسازي و تربيت و آماده سازي آنها بوده است. چنين ميثاقي در مفاد بيعت مردم با آن حضرت کاملا منعکس شده است. حضرت علي ع در توصيف مفاد بيعت با آن حضرت مي­فرمايند:( منتخب الاثر، 469)

قائم ما با يارانش پيمان مي­بندد و از آنان بيعت مي­گيرد که: ... مسلماني را دشنام ندهند... حريمي را هتک نکنند، به خانه­اي هجوم نبرند، کسي را به ناحق نزنند، طلا و نقره گنج نکنند،... مال يتيمان را نخورند،... و در راه خدا به جهادي شايسته دست يازند.

چنين عبارتي يادآور جهاد اکبر مورد سفارش پيامبر گراميص اسلام است که ياران خويش را ضمن جهاد اصغر به جهاد اکبر سفارش مي­دادند.

9. رقابت اجتماعي در انجام خير و ترويج هنجارهاي اسلامي

ماهيت زندگي سياسي در جامعه غيرفاضله مبتني بر رقابت نيروهاي سياسي در جامعه براي کسب قدرت سياسي است. نيروهاي سياسي اجتماعي در چنين جامعه­اي به دليل داشتن انگيزشها و منافع گوناگون در گروه­بنديهاي مختلفي سازماندهي مي­شوند. از اين روست که قاعده­مندسازي روابط سياسي در جامعه براي جلوگيري از خشونت­گرايي در روابط سياسي صورت مي­پذيرد تا رقابت افراد و گروههاي سياسي موجب بي­ثباتي در جامعه نگردد. اما در حکومت جهاني حضرت مهدي عج طبق توصيفاتي که در اخبار ملاحم آمده است، چنين گروهبندي و رقابتي جهت تخصيص منافع براي گروه خودي معنا ندارد. طبق نگرش اسلامي غايت حيات انسانها فضيلت اخلاقي است. از اين روست که تنها مبناي مفروض و قابل پذيرش در رقابت سياسي- اجتماعي تلاش براي پيشبرد آرمان اسلامي خواهد بود. توصيف جامعه اسلامي به حزب الله در قرآن کريم و روايات اسلامي حاکي از چنين وحدت نظر و گرايشي در جامعه فاضله اسلامي خواهد بود. در دعاي افتتاح نيز دولت کريمه با چنين ويژگي توصيف شده است. در اين دعا انسان منتظر دعا مي­کند تا در چنين دولتي از داعيان و هاديان مردم باشد.

البته اين به معناي نفي گروه­هاي مختلف اجتماعي در چنين جامعه­اي نخواهد بود. در عرصه جهاني جامعه موعود طبق روايات وارده برخي اقوام و ملل از ويژگيها و فضايلي برخوردار خواهند بود که موجب افتخار و مباهات آنان خواهد شد. به عنوان مثال مي­توان به نقشي که در برخي از روايات به ايرانيان نسبت داده شده است، اشاره کرد.

 10. نظارت بر کارگزاران نظام اسلامي از طريق ساختار حکومتي و مردم

 يکي از عرصه­هاي مورد تأکيد در نظريه­هاي توسعه سياسي امکان وضرورت نظارت­پذيري کارگزاران و صاحب­ منصبان جامعه است. چنين نظارتي مستلزم وجود قاعده مندي در جامعه و تفکيک وظايف و مسووليتها مي­باشد. اساس تفکيک پذيري در وظايف اجتماعي، در سنت اسلامي پذيرفته شده است. در روايات بسياري از معصومان ع بر ضرورت تعيين راهنما و يا مسوول در امور جمعي حتي در کوچکترين تجمعات دو نفري تأکيد شده است. تکفيک وظايف افراد در جامعه نبويص و علويع عملا مويد چنين نکته­اي است. نقشهايي چون جمع آوري خراج و وجوهات شرعي، امارت لشگر، قضاوت، خزانه­داري بيت المال، کتابت و امور ديواني از جمله اين نقشها در جامعه نبويص و علويع بوده است. در برخي از روايات مهدويت اسلامي نيز ضمن اشاره به وجود کارگزاران مختلف در جامعه مهدوي، بر ضرورت و وجود مکانيسم­هايي به منظور نظارت بر کارگزاران جامعه تأکيد شده است.

مکانيسم هاي مطرح شده در نظارت بر اين کارگزاران را مي­توان به چند شيوه دانست. شيوه نخست مکانيسم نظارت دروني است. بر اساس نظارت دروني، لازم است کارگزاران جامعه اسلامي از فضايل و ملکات نفساني ضروري و حداقل برخوردار باشند. چنين صفاتي چون تقوي، امانت داري، عدالت، کارداني مکانيسمهايي دروني هستند که سبب مي­شوند افراد رفتار درست مناسبي در مناصب عمومي داشته باشند. اما بديهي است که لازم است جهت اطمينان بيشتر نظارتهاي بيروني نيز بر کارگزاران عمومي وجود داشته باشد. چنين مکانيسمهايي عبارتند از نظارت مردمي بر اساس مسؤوليت ديني- اجتماعي امر به معروف و نهي از منکر و نيز نظارت مستقيم امام معصوم ع.

 خاتمه سخن

 مدينه فاضله اسلامي نه تنها آرماني ابدي و جاودان براي تمامي انسانهاست، نقش الگويي نيز براي جوامع امروز دارد. در عصر حاضر که جامعه اسلامي در حال انتظار فرج قرار دارد، مي­بايست با تمسک به الگوي آرماني جامعه امروز خويش را نيز اصلاح نموده و بر اساس الگوي صحيح اسلامي بسازد. در طول سده گذشته با تهاجم فکري- فرهنگي غرب به همراه تهاجم استعماري آنها به جهان اسلام، الگوها و ارزشهاي غربي در جهان اسلام ترويج شده است. غرب در صدد تحميل الگوي خويش به جوامع جهان سوم و از جمله جهان اسلام برآمده و خواهان تغييراتي به سبک و الگوي غربي در جهان اسلام است. نمونه بارز آن را مي­توان در عربده کشيهاي مهاجمان آمريکايي و انگليسي در استقرار حکومت غربي در کشورهاي اشغال شده­اي چون افغانستان و عراق مشاهده کرد.

اما چنانکه مصلحان جهان اسلام در طول دو سده مبارزه خويش نشان داده­اند راه فلاح و رستگاري جامعه اسلامي نه پيروي از دنياي غرب بلکه بازگشت به سنت اسلامي واحياي ارزشهاي اسلامي است. از اين رو در عرصه سياسي نيز تغيير و دگرگوني و توسعه سياسي مي­بايست نه بر اساس الگوي غرب، بلکه بر اساس الگوي آرماني اسلامي باشد که عملا در مدين? فاضله مهدويعج تجلي خواهد يافت. از اين رو عصر موعود خود مي­تواند راهنماي عمل امروز ما باشد و از حالتي صرفا آرماني- انتزاعي خارج شده و وارد عرصه عملي حيات امروز ما گشته و ما را در رسيدن به حيات طيبه اسلامي ياري رساند.

 منابع پژوهش:

Durkheim, Emile, the Division of Labor in Society, New York: the Free Press, 1964.

ابن بابويه، ابوجعفر محمد، کمال الدين و تمام النعمه، قم، انتشارات اسلامي.

الياده، ميرچيا، 1372. اسطوره بازگشت جاودان،

بديع، برتران، 1379. توسعه سياسي، احمد نقيب زاده، تهران، نشر قومس.

بديع، برتران، 1380. دو دولت: قدرت و جامعه در غرب و در سرزمينهاي اسلامي، ترجمه احمد نقيب­زاده، تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران.

بلوم، ويليام، 1373. نظريه­هاي نظام سياسي، احمد تدين، تهران، نشر آران.

پاي، لوسين و ديگران، 1380. بحرانها و توالي­ها در توسعه سياسي، غلامرضا خواجه سروي، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردي.

جعفريان، رسول،1370. دين و سياست در عصر صفوي، قم، انتشارات انصاريان.

حکيمي، محمد، 1381. عصر زندگي، قم، بوستان کتاب.

ديويس، توني، 1378. اومانيسم، تهران، نشر مرکز.

سعيد، ادوارد، 1371. شرق شناسي، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

سو، آلوين، تغيير اجتماعي و توسعه، محمود حبيبي مظاهري، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردي، 1378.

سيد مرتضي علم الهدي، 1410ق. الشافي في الامامه، تهران، مؤسسه الصادق، ط 2.

علامه حلي، الالفين، نجف، منشورات المکتبه الحيدريه، ط2، 1388ق / 1969 م.

فارابي، 1379. رساله الملّه، در: فصلنامه علوم سياسي، ش 12، تابستان 1379.

فارابي، 1995. آراء اهل المدينه الفاضله و مضاداتها، تحقيق علي ابو ملحم، بيروت، دار المشرق.

فوزي تويسرکاني، يحيي، 1380. مذهب و مدرنيزاسيون در ايران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي.

فيرحي، داوود، 1378. قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام، تهران، نشر ني.

قادري، حاتم، 1378. انديشه­هاي سياسي در اسلام و ايران، تهران، سمت.

قوام، عبدالعلي، 1372 نقد نظريه­هاي نوسازي و توسعه سياسي، تهران، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي.

قوام، عبدالعلي، چالشهاي توسعه سياسي، تهران، نشر قومس،1379.

عميد زنجاني، عباسعلي، 1373. فقه سياسي، تهران، انتشارات اميرکبير، چ 3.

مجلسي، محمد باقر، 1411ق. بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء.

مودودي، ابوالاعلي، 1405 ق. خلافت و ملوکيت، ترجمه خليل احمد حامدي، پاوه انتشارات بيان.

وبر، ماکس، 1371. اخلاق پروتستان و روح سرمايه­داري، عبدالمعبود انصاري، تهران، سمت.

کانت، ايمانوئل، 1376. "روشنگري چيست؟ "، در کانت و ديگران، روشنگري چيست؟، سيروس آرين پور، تهران، نشر آگه، 1376، صص 15-26.

 * بهروز لک: عضو هيأت علمي دانشگاه باقراالعلوم