بهائيت، در دامن صهيونيسم



در چند سال گذشته از گوشه و کنار کشور خبرهاي خلاف انتظاري در مورد فعاليتهاي فرقه بهائيت شنيده ميشود که نمونه آخر آن نامه پراکني بي پرواي اين فرقه در داخل کشور با محتواي مظلومنمايانه است. گويا فشار سازمانهاي بينالمللي به اصطلاح مدافع حقوق بشر و دولتهاي غربي بر دولتمردان ما اثر کرده و آنها را در برخورد با اين فرقه دچار ترديد و سستي کرده است.

با اينهمه، صرف نظر از عقايد خرافي، کفرآميز و ضداسلامي موجود در بهائيت، واقعيتي که راه هرگونه توجيه و استدلال را براي عدم برخورد قاطع با اين فرقه ميبندد، پيوند بهائيت با صهيونيسم است که گويا چندان مورد توجه مسئولان کشور قرار ندارد. چه خطري بالاتر از اينکه سرسپردگان اسرائيل نه در فلسطين اشغالي که در بيخ گوش خودمان مشغول به فعاليت باشند و نه تنها با آنها برخورد نشود، بلکه از سوي برخي دستگاههاي کشور به آنها آزادي عمل داده شود؟

بنابراين، به بيان شمهاي مختصر از وابستگي فرقه بهائيت به صهيونيسم ميپردازيم با اين اميد که مسئولان امنيتي و قضايي کشور با در نظر داشتن اين وابستگي در خشکاندن ريشههاي فاسد اين فرقه وسواس بيشتري نشان دهند:



1ـ مرکز فرقه بهائيت و اماکن به اصطلاح زيارتي آن در فلسطين اشغالي و بخصوص شهرهاي «عکا» و «حيفا» واقع شده است. سالها پيش، بابيان بهايي (بهائيان) جسد علي محمد شيرازي اولين خدا و پيامبر خويش را به اسرائيل منتقل کردند و با همکاري و مساعدت رژيم صهيونيستي بارگاه باشکوهي براي او بنا کردند. در اين خصوص اشاره به خبر زير به نقل از مطبوعات مناسب است:

«سهشنبه اول خرداد 1380 در سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص) رژيم اشغالگر قدس بار ديگر به جهان اسلام اهانتي گستاخانه نمود. سران رژيم صهيونيستي با راه اندازي جشن و پايکوبي براي تجمعي از فرقه ضاله بهائيت يک ساختمان دويست و پنجاه ميليون دلاري را به عنوان پايگاه جهاني بهائيت در ارتفاع «کرمل» شهر «حيفا» افتتاح نمودند.

ساخت اين مجموعه عظيم ساختماني با حمايت مستقيم اسحاق رابين، نخستوزير معدوم رژيم صهيونيستي، از سال 1372 و زير نظر دو بهايي فراري ايراني به نامهاي مهندس حسين امانت و دکتر فريبز صهبا تحت شديدترين تدابير امنيتي آغاز شد. اين تصميم پس از برگزاري اجتماع سراسري سال 1992 سران فرقه بهائيت در نيويورک زير نظر «سيا»، «اينتليجنس سرويس» و «موساد» با هدف ايجاد قوس يا زيارتگاه متناسب با شأن پيامبر ديانت بابي در مدفنش به مسئولان رژيم اشغالگر فلسطين ابلاغ شده بود. ارکستر سمفونيک اسرائيل در اين مراسم حاضران را که در ميان آنها مسئولان سياسي، اقتصادي و امنيتي صهيونيستها و برخي چهرههاي شناخته شده بهائيت در آمريکا و اروپا نيز ديده ميشدند، جهت دعا و نيايش همراهي ميکرد.

نکته مهم و قابل توجه در اين تجمع، حضور خبرنگاران راديو و تلويزيونهاي مختلف جهان براي ايجاد پوشش علني صوتي و تصويري افتتاح اين کاخ ميباشد. از جمله محورهايي که برگزارکنندگان مراسم از کانال اين خبرنگاران دنبال ميکردند ميتوان به اين موارد اشاره کرد:

ـ دولت اسرائيل با نهايت افتخار ميتواند ميزبان همه بهائيان تحت ستم در جهان عليالخصوص بهائيان ساکن در جهان اسلام باشد.

ـ آثار اين ديانت مدرن و پيشرفته که متناسب با جهان توسعهيافته قرن بيست و يکم است، به صدها زبان و لهجه جهاني ترجمه و منتشر شده است و ميتواند در برابر ساير برداشتها و قرائتهاي عقب افتاده و متحجرانه بايستد.

ـ رويکرد به بهائيت رو به گسترش است و بهائيان که متمايل به دولت اسرائيلاند، در جهان بيش از 6 ميليون نفرند!»





2ـسران بهائيت و سران صهيونيسم از ابتدا روابط علني نزديکي با يکديگر داشته اند، به عنوان مثال ميتوان به اين موارد اشاره کرد:

ـ شرکت «هربرت ساموئل»، يهودي صهيونيست (و اولين کميسر عالي انگليس در فلسطين در دوران قيمومت انگليس) در مراسم تشييع جنازه عبدالبها سومين خدا و پيامبر بهائيان(1)

ـ هنگامي که در سال 1947 سازمان ملل کميسيوني مرکب از نمايندگان يازده کشور را براي ارائه نظر در مورد آينده فلسطين به منطقه اعزام کرده بود، رهبر بهائيان در نامهاي به اين کميسيون، يهوديان را بيش از مسلمانان و مسيحيان نسبت به بيتالمقدس محق معرفي کرد و از اين نظر تنها بهائيت را همسنگ با يهوديان برشمرد.(2)

ـ ملاقات رئيس جمهور اسرائيل با «شوقي افندي» (پيشواي بهائيان بعد از عبدالبها) در فروردين 1332 که در اين ديدار شوقي افندي، نظر مساعد و تمايل بهائيان را نسبت به اسرائيل اعلام کرد و آرزوي بهائيان را براي ترقي و سعادت اسرائيل برشمرد و رئيس جمهور اسرائيل هم ضمن تقدير از اقدامات و مجاهدات بهائيان در کشور اسرائيل، آرزوي قلبي خويش را براي موفقيت بهائيان در اسرائيل و سراسر گيتي اظهار داشت و از خاطره مشرف شدن خدمت عبدالبها پيشواي سابق بهائيان در چندين سال قبل ياد کرد.(3)

ـ در همين زمينه ميتوان به جملهاي از روحيه «ماکسول»، همسر آمريکايي شوقي افندي و از رهبران بهائيت اشاره کرد که خود گوياي همه چيز است: «سرنوشت و آينده اسرائيل و بهائيگري چون حلقههاي يک زنجير به هم پيوسته است.»(4)



3ـ چه در غرب و چه در ايران، درصد قابل توجهي از بدنه بهائيت را يهودياني تشکيل ميدهند که به اين فرقه گرويده اند. اگر از کساني که قبل از پيروزي انقلاب اسلامي پيگير جريان بهائيت بوده اند و يا از کساني که مدتي در يکي از کشورهاي غربي اقامت داشته اند سئوال کنيد، تأييد خواهند کرد که بيش از همه يهوديان بوده اند و هستند که به اين فرقه ميپيوندند. به عنوان نمونه ميتوان به گرويدن دسته جمعي يهوديان همدان به اين فرقه و نقش «ملا الياهو» و «ملا لاله زار» دو نفر از بزرگان يهود در تقويت جنبش معروف «طاهره قرهالعين» در تبليغ بابيگري اشاره کرد.(5) همچنين ميتوان به ترکيب اعضاي اولين «بيتالعدل» اعظم بهائيان که سياستگذاري بهائيان جهان را به عهده دارد، اشاره کرد. از ميان نه نفر اعضاي آن تنها يک نفر ايراني ديده ميشود که او هم يک يهودي به نام لطف ا... حکيم است.(6) در مورد نقش فوق العاده يهوديان در تقويت بهائيت در ايران ميتوان به مقاله تحقيقي و مستند «جستارهايي از تاريخ بهائي گري در ايران» نوشته آقاي عبدالله شهبازي رجوع کرد که در اين آدرس اينترنتي قابل مطالعه است: http://www.shahbazi.org/pages/bahaism1.htm



4ـ در اين بند به قسمتهايي از سه گزارش که مأموران ساواک از جلسات بهائيان ايران قبل از پيروزي انقلاب اسلاميتهيه کرده اند، اشاره ميکنيم. اين سه سند به خوبي پيوند اين فرقه را با زرسالاري يهود و صهيونيسم نشان ميدهند:

الف) گزارش ساواک از جلسه ناحيه 2 بهائيان شيراز، مورخ19/5/1350: «جلسهاي با شرکت 12 نفر از بهائيان ناحيه 2 شيراز در منزل آقاي هوشمند و زير نظر آقاي فرهنگي تشکيل گرديد. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتي از کتاب لوح احمد و ايقان، آقاي فرهنگي و محمدعلي هوشمند پيرامون وضع اقتصادي بهائيان در ايران صحبت کردند...فرهنگي اظهار داشت:بهائيان در کشورهاي اسلامي پيروز هستند و ميتوانند امتياز هر چيزي را که ميخواهند بگيرند. تمام سرمايههاي بانکي و ادارات و رواج پول در اجتماع ايران مربوط به بهائيان و کليميان ميباشد. تمام آسمان خراشهاي تهران، شيراز و اصفهان مال بهائيان است. چرخ اقتصادي اين مملکت به دست بهاييان و کليميان ميچرخد. شخص هويدا بهايي زاده است. او يکي از بهترين خادمان امرالله است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقايان بهائيان! نگذاريد کمر مسلمانان راست شود!...»(7)

ب)گزارش ساواک از محفل شماره 4 بهائيان به تاريخ 7/3/47 «...عباس اقدسي گفت: دولت اسرائيل در جنگ 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه بهائيت، فعاليت اين قوم عزيز يهود را ستايش ميکنيم...»(8)

ج) گزارش مورخ 9/9/46: «...شنيده شده است چندي قبل بهائيان ايران مبلغ هنگفتي که چندين ميليون تومان بوده به اسرائيل کمک کرده اند. البته تصور ميرود کمک بهائيها از طريق آقاي غفوري نمايندگي سياسي اسرائيل در ايران و وسيله حبيب القانيان که تماس مستقيم با حبيب ثابت (کلان سرمايه دار معروف) که قبلاَ يهودي و اهل کاشان بوده است، انجام گرديده. زيرا از قرار معلوم سرمايه محفل و وجوه جمع آوري شده بهائيان ماهيانه به نام خيراله در صندوقي نزد حبيب ثابت ميباشد و مشار اليه اين پولها را به ربح ميدهد. لکن مبلغ کل جمع آوري شده فعلاَ نامعلوم است.»(9)

5ـ يکي از زمينههاي پيوند بهائيت با زرسالاري يهود، سازمان صهيونيستي و نيمه مخفي فراماسونري است. تعليمات بهائيت انطباق زيادي با تعليمات فراماسونري دارد که از جمله آنها ميتوان به جدايي دين از سياست، تسامح و تساهل، تشکيل حکومت واحد جهاني، تطابق دين با عقل جزئي و علوم تجربي و... اشاره کرد.

اصولاَ در ميان نخبگان فراماسونري ايران، نسبت بالايي از بهائيان وجود دارند که افرادي همچون «عليقلي نبيل الدوله»، «ميرزا آقاخان کرماني»، «ابراهيم حکيمي»، «سيد جمال واعظ»، «ذبيح الله قربان»، «احسان يارشاطر»، «اميرعباس هويدا»، «پري اباصلتي»و... از اين دسته اند.

به عنوان نمونه اي از همکاري بين فراماسونري و بهائيت ميتوان به سفر سالهاي 1911 تا 1913 عباس افندي (عبدالبها) به اروپا و آمريکا اشاره کرد که به عنوان نقطه عطف در تاريخ اين فرقه از آن ياد ميشود. در طول اين سفر کوشش ميشد تا «اين پيغمبر نوظهور شرقي» به عنوان نماد پيدايش مذهب جديد انساني و آرمان فراماسونري معرفي شود. بررسي جريان اين سفر و مجامعي که عباس افندي(عبدالبها) در آن حضور مييافت، ثابت ميکند که کارگردان اصلي اين نمايش «انجمن جهاني تئوسوفيستي» يکي از محافل عالي فراماسونري غرب بود. او به ويژه در آمريکا در مجامع متعدد فراماسونري حضور يافت و سخنراني کرد.(10)



پينوشت:

1ـ بهرام افراسيابي، تاريخ جامع بهائيت، انتشارات سخن، صفحه 556

2ـ همان، صفحه 569 تا 571

3ـ همان، صفحات 572 و 573

4ـ مجله اخبار امري، ارگان بهائيت ايران، دي ماه 1340، صفحه 60

5ـ سيد سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، صفحه 134

6ـ رک: بهرام افراسيابي فصل «شوقي افندي جانشين عبدالبها»

7ـ عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد دوم، صفحه 385

8ـ بهرام افراسيابي، صفحه 752

9ـ سازمانهاي يهودي و صهيونيستي در ايران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، صفحه 536

10ـ عبدالله شهبازي، نظريه توطئه، صعود سلطنت پهلوي و تاريخنگاري جديد در ايران، صفحات 69 تا 74

ف فريد وجدي: ج 10 ، ص 871. مقاله صالح ابن دخيل نجدي - زرکلي، اعل