از غدير تا ظهور



»غدير« و »ظهور«، ابتدا و انتهاي يک راه است. غدير، اجمال و ظهور تفصيل غدير است و بدين روي، انگشت اشارت هر يک به سوي آن ديگري است .حضرت حق غدير را پديد آورد تا انسان را در بستر تعالي و تکامل قرار دهد؛ و در نهايت، سعادت و فلاح بشريت را در زمان ظهور رقم زند.بدون غدير، اسلام بي منطق و محتوا خواهد بود.و بدون ظهور، غدير تجليگاه جهاني و آرماني خويش را نخواهد داشت .و بدون اين دو، نظام تکوين و تشريع هيچ يک هدفمند و معقول نخواهد بود.

نگاهي به طراحي خلقت

انسان و جهان

در نظام حکيمانه و والاي الهي، طراحي آفرينش انسان و جهان، محتوايي متقن و اصيل دارد. در اين طراحي، جهان به منزله »راه« است ؛ انسان »رهرو«؛ رسيدن به مرتبه قرب حق و مقام منيع عبوديت، »مقصد«؛ و دين »برنامه« حرکت و سير انسان تلقي مي شود.

خداوند متعال بر اين اساس، انسان را آفريده و او را رهرو راه کمال قرار داده است. امکانات، استعدادها ونعمت هاي بيشماري که به او عطا فرموده، همه زمينه ها و لوازمي است که براي طي راه تکامل ضروري است و به همين سبب آنها را مسخر انسان فرموده است .

با اين همه هنوز جاي يک عنصر اساسي و عامل اصلي در نقشه الهي باقي است و آن، وجود »رهنما« است. در واقع راهنما حلقه واسطي است که اضلاع و حلقه هاي ديگر اين مجموعه را به يکديگر متصل نموده و آن را کامل مي کند.

وجود راهنماي الهي است که موجب اتصال صحيح و متعالي انسان به جهان و حرکت واقعي و جهت دار او به سوي مقصد مي گردد؛ و تنها با وجود راهنماست که آفرينش جهان و حيات انسان معنا مي يابد، حرکت تکاملي او توجيه مي گردد و طراحي حضرت حق نسبت به کل نظام خلقت هدفمند جلوه مي کند.

از همين جاست که ارسال پيامبران و بحث نبوت و امامت به عنوان يک ضرورت جايگاه خود را باز مي يابد و انسجام طرح آفرينش انسان و جهان درک مي گردد. بسياري از حقايق در اين زمينه که از زاويه علم کلام و نظام تشريع تاکنون با بحث ها و مناظره هاي طولاني همراه بوده است، از اين دريچه به صورتي کاملاً معقول، متين و »ضروري« فهميده مي شود و در محضر خردمندان و فرزانگان مورد تأييد و تأکيد قرار مي گيرد. برخي از حقايق مذکور عبارتند از:

- اين که جانشين پيامبر و امام بعد از او بايد به تعيين الهي باشد؛

- اين که زمين و زمان هيچ گاه خالي از امامت و حجت الهي نبوده و نخواهد شد؛

- اين که امام و راهنماي الهي بايد از علم و عصمت برخوردار باشد؛

- اين که انسان ها در صورتي به فلاح و رستگاري نايل شده و به هدف خلقت خويش مي رسد که:

الف - راهنماي راه را »بشناسد« (معرفت) ؛

ب - به او »ايمان« آورده و معتقد گردد( ايمان و اعتقاد) ؛

ج - از او »اطاعت« کرده و به او مهر ورزد (تبعيت و دوستي) ؛

د - هميشه با او باشد و حتي لحظه اي نيز رشته اتصال و اطاعت خدا را از او نگسلد (بيعت، معيت و طي راه).

از مجموعه اين مفاهيم و حقايق ما به طور خلاصه به »ولايت« تعبير مي کنيم و مي گوييم رستگاري انسان ها تنها در مکتب ولايت تامين مي شود و در روايات تاکيد گرديده است که:

- ولايت روح و حقيقت دين است و اسلام منهاي ولايت چون کالبدي بي جان است ؛

- ولايت ضامن سعادت انسان در دو عالم است؛

- هويت انسان و شخصيت راستين او تنها در گرو پيوند با مکتب ولايت رقم مي خورد؛

- حيات واقعي و سيادت و اقتدار امت اسلامي و مجد و عظمت آنان فقط در مکتب ولايت شکوفا و تضمين مي گردد؛

- اعمال و عبادات انسان تنها با اعتقاد به ولايت مورد پذيرش درگاه حق قرار مي گيرد.

- و ... .

يک روايت جالب

آنچه گذشت خلاصه و عصاره آيات و روايات بسياري است که به دليل کمي مجال از ذکر آنها صرف نظر مي کنيم وتنها به ذکر يک روايت جالب در اين زمينه مي پردازيم .

حضرت امام باقر (ع) فرمودند:

انّما کلّف النّاسُ ثلاثة: معرفةُ الائمة، و التسليم لهم فيما ورد عليهم، و الرّد اليهم فيما اختلفوا فيه. 1

مردم تنها به سه چيز تکليف شده اند: شناخت امامان، تسليم در برابر آنان و رجوع به ايشان هنگام اختلافات.

اين روايت در واقع در مقام تبيين اصول تکاليف و رسالت هاي اساسي انسان است که با زبان خاص روايي و ادبيات فرهنگ شيعه بيانگر حقايقي است که ذکر نموديم. در حقيقت تمام تکاليف و وظايف ديگر به اين سه تکليف اساسي باز مي گردد.

بر اين اساس، تکليف اول (شناخت و معرفت)، انسان را از حيرت، انحراف، پوچي و بي هويتي نجات مي بخشد.او را به صراط مستقيم الهي وارد مي سازد و در استمرار راه توحيد و نبوت به پيش مي برد. راهش را از مسير طاغوت جدا مي سازد و به او هويت ديني و انساني مي بخشد.

تکليف دوم (تسليم)، در حقيقت تحقق عملي شناخت و جريان آن در متن زندگي آدمي است. تسليم چنانچه از عمق و اصالت برخوردار گردد، ايمان، اعتقاد، بيعت، معيت و حرکت در مسير تکامل را با خود به ارمغان مي آورد.

به بيان ديگر، تکليف نخست انسان را به حقيقت متصل کرده و در راه خدا وارد مي کند و تکليف دوم او را در اين مسير به پيش برده و به مقصد نزديک مي گرداند.

تکليف سوم نيز همين حقايق را در بعد اجتماعي و سياسي تحقق مي بخشد و از آفات، ابهام ها، موانع، بن بست ها، توطئه ها، انحراف ها، اختلاف ها، زمينه نفوذ و تسلط دشمن و هر آنچه مانع اقتدار، سيادت و پيشرفت جامعه و امت اسلامي است، جلوگيري مي کند.

در مجموع، اين سه تکليف حکايتگر و ترسيم کننده همان خطوط اصلي و جايگاه راستين انسان درنظام تشريع الهي براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت است که بيان آن گذشت.

اصالت غدير

با توجه به آنچه گفتيم اصالت و جايگاه بنيادين غدير نيز بخوبي آشکار مي شود .

با اين نگاه تحليلي و نگاه جهان شناسانه و انسان شناسانه، غدير در نظام آفرينش يک »ضرورت« شناخته مي شود. بدين ترتيب بعد از ختم نبوت، غدير، »بايد«باشد تا تحقق هدف آفرينش همچنان تا آخر استمرار يابد و خلقت انسان و جهان از معنا و محتواي حکيمانه الهي تهي نشود و ابتر نگردد.

بنابراين غدير استمرار حلقه اتصال انسان به خداست و در يک نگاه تمثيلي همچون دست الهي است که براي گرفتن دست انسان ها و هدايت و سعادت آنها از آسمان به سوي زمين دراز شده است .در اين ميان نقش انسان ها را نيز نبايد از ياد برد. بي توجهي وعدم ايفاي اين نقش، موجب عدم تحقق هدايت و رستگاري انسان خواهد گشت. اگر انسان هدايت و ولايت الهي را نپذيرد و دست خود را به دست خدا که به سويش دراز شده ندهد، قطعاً به سعادت نخواهد رسيد. اين سنت تغييرناپذير خداوند متعال در جهان و لازمه اختيار و انتخاب آدمي است .

بر اين مبناست که آحاد جامعه اسلامي بايد با غدير و امام رهبر الهي »بيعت« کنند و ملتزم شوند که:

- همواره به دنبال او حرکت و از او تبعيت مي کنند؛

- هيچ گاه از او و مکتب ولايت جدا نمي شوند و بيعت و عهد خويش را نمي شکنند؛

- براي تحقق آرمان ها و اهداف اين مکتب حاضر به فداکاري هستند.

متقابلاً مکتب ولايت و امام و رهبر الهي نيز به عهد خود وفا کرده و مردمان را به سعادت دنيا و آخرت رهنمون مي گردد. آيه شريفه »و أوفوا بعهدي أوف بعهدکم؛ به عهد من وفا کنيد،2من هم به عهد شما وفا مي کنم« چنانکه در روايات آمده به همين حقيقت اشاره دارد و عهد را عهد ولايت معرفي مي نمايد.

پيام غدير

پيام غدير نيز در دو بعد جلوه گر است؛ بعد معنوي وبعد دنيوي. در بعد معنوي مردم را در مراتب ايمان، معنويت، رشد و تکامل روحي و قرب به حضرت حق بالا مي برد و در بعد دنيوي حکومت ديني تشکيل داده و اقتدار و مجد و عظمت آنان را تضمين مينمايد.3

اينها همه در صورتي است که مردم بيعت و عهد خود با غدير و ولايت نقض نکنند.

امام و رهبر نظام اسلامي را تنها نگذارند؛ بر اساس شناخت خويش، همواره به دنبال او حرکت کرده و اوامر و منويات او را تحقق بخشند و در يک سخن، به عهد خود وفا نمايند.

لزوم بازگشت مردم به سوي غدير

حضرت حق در طراحي آفرينش و نقشه سعادت انسان ها هيچ کم وکاستي روا نداشته واز هيچ نعمت و عنايتي فروگذار نفرمود. او مکتب غدير را به بشريت عرضه داشت و سلسله امامت را از هنگام رحلت حضرت پيامبر (ص) تا قيامت طرحريزي نمود. امّا مردم از آن اعراض کردند. آنان عهد و بيعت خويش را شکستند و از مکتب ولايت منقطع شدند و البته تنها و تنها خود زيانکار گرديدند و هرگز بر دامان کبريايي حضرت حق و اولياي او گردي ننشست .

خط سقيفه و ادامه آن تا امروز که در لباس استکبار و حاکميت دشمنان اسلام اشکار گشته، چيزي جز به معناي تباهي انسان و انحراف بشريت از صراط مستقيم و هويت راستين آدمي در طول روزگار نبوده است. چنانکه متقابلاً غدير نيز جز ضمانت رستگاري و فلاح بشريت در طول تاريخ نبوده است .

در اين نگاه، بشريت و به خصوص مسلمانان براي نيل به خوشبختي و سعادت خويش چاره اي جز رجوع به غدير و ولايت ندارند. اين امر از اصول ثابت و تغييرناپذير طراحي الهي و نظام سنن ربوبي است .

البته نقشه و طراحي ربوبي تام و کامل است؛ يعني براي عاقبت و پايان آن نيز مرحله اي زيبا و شيرين تعبيه شده است. در نقشه الهي، غدير ابتر نمي ماند و حرکت انسان و جهان به کامل ترين و والاترين مرحله؛ يعني »ظهور« مي رسد. در عين حال اينجا نيز تحقق ظهور به خواستن و آمادگي مردم بستگي دارد؛ زيرا همواره فيض حق در ظرف آماده جريان مي يابد و هدر نمي رود.

بنابراين اگر انسان ها و خصوصاً مسلمانان از دنياي پر از ظلم و ستم و تباهي امروز که نتيجه دوري از مکتب غدير و نقض عهد با صاحب ولايت است، خسته و آزرده شده اند چاره اي جز حرکت به سوي ظهور و امام خود ندارند. آنان بايد به غدير بازگردند و در راه وفا به عهد خويش قدم گذارند. لااقل شيعيان و رهروان مکتب ولايت بايد بدين امر عنايت ورزند و جايگاهي بسيار جدّي و واقعي براي آن در زندگي فردي و جمعي خود قائل شوند. چنانچه اين امر واقع نشود تحقق وعده الهي نيز همچنان انجام نخواهد پذيرفت.

البته لطف و عنايت حضرت حق در اين برهه از تاريخ به راستي شامل ايران اسلامي و ملت قهرمان ايران شد و به پاس رجوع آنان به صاحب ولايت فقيه و نايب امام عصر، ارواحنا فداه، جلوه اي از ظهور آن حضرت در اين کشور متجلي گرديد و بدان مقدار که مردم به عهد ولايت خويش وفا کردند، حضرت منّان نيز به عهد خود وفا فرمود.

اين امر نشان مي دهد که اگرمردم در سطحي وسيعتر و عميق تر به پيمان خويش وفا کنند، خداوند متعال نيز به ميثاق خويش وفا فرموده و ظهور امام عصر(ع) را تحقق خواهد بخشيد. حقيقت مزبور در فرمايش خود امام عصر (عج) صريحاً بيان گشته است .

و لو أنّ أشياعنا وَفقهم اللّه لطاعته - علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، علي حق المعرفة منهم بنا... 4

و اگر شيعيان ما - که خداوند به طاعت خويش موفقشان فرمايد - در وفا به پيماني که با ما دارند يکپارچه و همدل مي شدند، هرگز از ميمنت ملاقات ما محروم نشده [و ظهور ما به تاخير نمي افتاد] و البته سعادت حضور در محضر ما با معرفتي حقيقي هر چه زودتر نصيبشان مي گشت .

آري ظهور، آخرين و شيرين ترين مرحله طراحي آفرينش است .

ظهور پايان همه ناکامي ها و تلخي هاي حيات انساني است .

تنها در زمان ظهور است که حقيقت غدير براي بشريت جلوه گر خواهد شد و انسان ها در خواهند يافت که چقدر بدان محتاج بوده اند .

آنها در آن زمان در مي يابند که طعم شيرين حيات راستين انساني در کوثر غدير نهفته بوده و لذت غدير نيز در زمزم زلال و گواراي ظهور تجلي کرده است .

تنها در آن زمان وجدان مي کنند که انسان يعني چه! و معناي جهان چيست؟

ساکنان باغ سبز و پر طراوت ظهور تازه در خواهند يافت که شجره طيبه آفرينش به بار نشسته است، گر چه باغبان مهربان از همان آغاز و در بيابان هاي گرم و سوزان سرزمين غدير بشريت را از کوير گرم و مهلک گمراهي و تباهي به سوي اين باغ حياتبخش دعوت کرده بود .



پي نوشت ها

1. اصول کافي، ج 1، ص 235.

2. سوره بقره(2)، آيه 40.

3. تفسير صافي، ج 1 ص 85.

4. بحارالانوار، ج 53، ص 176.