موعود در قرآن 1



حکومت مستضعفين

«و نريد وان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم وارثين ] و نمکن لهم في الارض ...» (1)

اراده ما بر اين است که بر مستضعفان روي زمين منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثين زمين قرار دهيم، و حکومت آنها را در زمين پابرجا بسازيم.

پيام اين آيه، بشارت به يک سنت الهي در همه قرون و اعصار است که هر جا مستضعفان تحت سلطه زورمندان قرار گيرند، اراده خداوند بر اين قرار گرفته است که زماني فرا مي رسد که اينها طعم شيرين پيروزي حق بر باطل را مي چشند و سرانجام حکومت و رهبري زمين به آنها اعطا مي شود.

1. موقعيت اين آيه در قرآن

اين کلام الهي در حالي بيان شده است که خداوند قبل از آن خبر از استکبارورزيدن و سلطه گري فرعون در روي زمين مي دهد. او براي تثبيت پايه هاي حکومت خود، به تفرقه مردم مصر پرداخت و آنها را به دوگروه «سبطي » و «قبطي » تقسيم کرد. تمام امکانات رفاهي، ثروتها و پستهاي حساس را در اختيار قبطيان قرار داد و سبطيان که مهاجران بني اسرائيل بودند، در نهايت فقر و محروميت به سر مي بردند و تمام کارهاي دشوار به عهده آنها بود. همچنين براي جلوگيري از تقويت بني اسرائيل نسل ذکور آنها را از بين مي برد، و به تعبير قرآن در يک جمع بندي، او از مفسدان بود. (انه کان من المفسدين) خداوند بعد از ترسيم حکومت فرعون، اين آيه محل بحث را بيان مي کند سپس به داستان حضرت موسي، عليه السلام، و مقابله او با فرعون و بالاخره پيروزي حق بر باطل مي پردازد.

2. فضاي نزول اين آيه

اين آيه در سوره قصص - که از سوره هاي مکي است - مذکور است و بنا بر قول بعضي در سال يازدهم هجري نازل شده است، يعني در زماني که مسلمانان در حال گذراندن دوران سخت شکنجه ها و آزار قريش اند و محاصره اقتصادي را سپري کرده اند و دو تن از حاميان پيامبر اسلام ،صلي الله وعليه وآله، - ابوطالب و خديجه - از دنيا رفته اند و سفر تبليغي پيامبر اسلام ، صلي الله وعليه وآله،به طائف نيز با شکست روبرو شده است، و در نتيجه نهايت ضعف و ناامني بر مردم مسلمان سايه افکنده است و ممکن است ياس و نااميدي برآنها چيره شود. خداوند ماجراي ظلم فرعون و قيام حضرت موسي، عليه السلام، را بازگو مي کند تا ياس آنها به اميد مبدل شود و بدانند که بعد از هر شدتي فرجي است و اراده الهي بر تمام اراده ها غالب مي گردد.

3.مستضعفان چه کساني هستند؟

واژه «مستضعف » که از ماده «ضعف » است، به کسي گفته مي شود که بر اثر ستم ستمگران به حالت ضعف کشيده شده باشد.

اين ضعف مي تواند ناشي از اختلاف طبقاتي جامعه يا تعداد کم نيرو، ياء نداشتن تجهيزات دفاعي، يا نداشتن رهبري آگاه و شجاع باشد و در بعضي مواقع اين ضعف، ضعف فرهنگي و عقيدتي است.

در مقابل اينها، مستکبران و اشرافي هستند که برتري جويي و ظلم و ستم را پيشه خود ساخته اند و با هر وسيله اي که بتوانند، مستضعفان را تحت سلطه خود قرار مي دهند.

بااستفاده ازآيات الهي،مستضعفان به دو گروه تقسيم مي شوند:

گروه اول: مستضعفان بي گناه و ماجور

گروه دوم: مستضعفان گنهکار و غيرماجور

گروه اول کساني هستند که به هر علتي، قدرت مقابله با دشمن را ندارند و راهي براي فرار از سلطه زورمندان نيز برايشان ممکن نيست، به همين جهت چنين گروهي نه تنها گنهکار نيستند، بلکه صبر در برابر فشارها و سختيهايي که از جانب دشمنان بر آنها تحميل مي شود، اجر و پاداش الهي را هم به همراه دارد.

نمونه اين گروه، مسلمانان صدر اسلام هستند که خداوند خاطرات قبل از هجرت را به ياد آنها مي آورد و مي فرمايد:

«و اذکروا اذانتم قليل مستضعفون في الارض تخافون ان يتخطفکم الناس فاويکم و ايدکم بنصره و رزقکم من الطيبات لعلکم تشکرون » (2)

به ياد آوريد زماني که شما گروه کمي بوديد که در روي زمين شما را به ضعف کشانده بودند،مي ترسيديد که مردم شما را بربايند ، ولي او شما ر را پناه داد و ياري کرد و از روزيهاي پاکيزه بهره مندتان ساخت، تا شايد شما شاکر شويد.

اين گروه ظلم پذير نيستند، بلکه مشکل اينها نداشتن ياور و رهبري است که آنها را ازاين ظلم و ستم برهاند. به همين جهت قرآن براي ترغيب به ياري اينهامي فرمايد:

«و مالکم لاتقاتلون في سبيل الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون ربنااخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک وليا واجعل لنا من لدنک نصيرا» (3)

چرا شما در راه خدا و در راه زنان و مردان مستضعف نمي جنگيد؟ آن کساني که مي گويند: خدايا! ما را از اين شهري که اهل آن ستمگرند خارج کن، و براي ما از طرف خود، سرپرستي قرار ده، و از جانب خود، براي ما ياوري معين فرما.

از اين آيه استفاده مي شود که تنها چاره اينها براي رهايي از دشمن، دست به دعا بردن در پيشگاه الهي بود، خداوند نيز مسلمانان را براي ياري آنها ترغيب مي کند، چون اينها در صورت داشتن ياور، از جهاد و مبارزه در راه خدا هراسي ندارند.

خصوصيت ديگر اين گروه اين است که اينها با وجودي که از نظر جمعيت و قدرت، ضعيف هستند اما داراي روحيه اي محکم و ايماني قوي اند، به گونه اي که هيچگاه در برابر مستکبران و طعنه هاي آنها خود را نمي بازند. همچنان که خداوند در وصف مستکبران و مستضعفان زمان صالح پيامبر، صلي الله وعليه وآله، مي فرمايد:

«قال الملاء الذين استکبروا من قومه للذين استضعفوا لمن امن منهم اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مؤمنون] قال الذين استکبروا انا بالذي امنتم به کافرون » (4)

اشراف متکبر قوم او (صالح،عليه السلام) خطاب به مستضعفاني که ايمان آورده بودند گفتند: آيا يقين داريد که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ آنها گفتند: ما به آنچه که به وسيله او فرستاده شده ، ايمان داريم. مستکبرين گفتند: ما به آنچه که شما به آن ايمان آورده ايد، کافريم.

همان طور که مشاهده مي شود ملامت و طعنه مستکبران در ايمان راسخ آنها اثري نمي گذارد و به صورت صريح آنچه را که بدان ايمان آورده اند، بازگو مي کنند ، به گونه اي که تنها سخن مستکبران در برابر اينها اين است که ما به آنچه که شما به آن ايمان آورده ايد، کافريم!

مسلم است چنين گروهي، اگر مورد ظلم ستمگران قرار گيرند، اجر آنها در پيشگاه الهي محفوظ است.

اما گروه دوم از مستضعفان، کساني هستند که گر چه بظاهر اسلام آورده اند، اما بر اثر ضعف ايمان، خود را از حق و از آشنايي با احکام و معارف الهي دور نگهداشته و به خاطر علاقه شديد به خانه و زندگي و داراييهايشان، حاضر نيستند خود را از چنگال دشمنان برهانند و هجرت کنند. نمونه اينها گروهي از مسلمانان صدر اسلام بودند که با مسلمانان به مدينه هجرت نکردند و نتيجه اين شد که در جنگ بدر مجبور شدند در صف بت پرستان قرار گيرند و با مسلمانان بجنگند و بعضي از آنها نيز در ميدان جنگ کشته شدند.

قرآن سرنوشت شوم اين گروه را چنين بيان مي نمايد:

«ان الذين توفيهم الملائکة ظالمي انفسهم قالوا فيم کنتم قالوا کنا مستضعفين في الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئک ماوئهم جهنم و ساءت مصيرا» (5)

کساني که به خودشان ظلم کرده بودند، فرشتگان ، روح آنها را گرفتند و به آنها گفتند: شما در چه حالي بوديد؟ گفتند: ما در سرزمين خود در حال استضعاف بوديم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمين خدا، پهناور نبود تا به آنجا مهاجرت کنيد؟ بنابراين ، آنها جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدي دارند.

تعبير مرحوم «علامه طباطبايي » اين است که اين گروه مي توانستند به وسيله مهاجرت خود را از سلطه دشمنان نجات دهند و از حومه استضعاف خارج شوند. بنابراين ملائکه استضعاف آنها را تکذيب کردند، چون اينها قدرت داشتند که خود را از قيد و بند استضعاف به در آورند ولي با سوءاختيار خود، پذيراي استضعاف شدند. (6)

بنابراين ، اينها نه تنها در استضعاف خود ماجور نيستند، بلکه سرنوشت شومي در انتظار آنهاست.

البته خداوند در ادامه همين آيات، گروهي از مستضعفان را که چاره اي براي رهايي خود ندارند استثنا مي کند و مي فرمايد:

«الاالمستضعفين من الرجال والنساء و الولدان لايستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا] فاولئک عسي الله ان يعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا» (7)

مگر آن دسته از مردان و زنان مستضعفي که ناتوان اند و چاره و راهي براي نجات خود نمي يابند، پس آنهااميد است مورد عفو خدا قرارگيرند و خداوند عفوکننده و آمرزنده است.

با توجه به اين مطالب، ملاک تشخيص مستضعف ماجور و غير ماجور معلوم شد. بنابراين ، آن گروه از مستضعفاني که خداوند اراده کرده است که به آنها نعمت پيشوايي زمين را بدهد، آنهايي هستند که در برابر ظلم ظالمان و کفر کافران تسليم نمي شوند و ناتواني آنها در برابر دشمن قهري بوده است نه با سوءاختيار خود! و اينها هستند که خداوند وعده پيروزي آنها را داده است.

4.مصاديق اين آيه

تا به حال مشخص شد اراده الهي بر اين است که مستضعفان وارث زمين شوند، و شکي نيست که اگر اراده خداوند به چيزي تعلق بگيرد، آن امر محقق خواهد شد. (انماامره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون) (8)

اما آيا تاکنون اين وعده الهي تحقق يافته است يا نه ؟ و در صورت تحقق اين وعده چه کساني، از مصاديق آن هستند؟

همان طور که گفته شد، خداوند اين آيه را هنگام بازگويي ماجراي دوران ستمگري فرعون نسبت به بني اسرائيل بيان کرد و همين گروه مصداق بارز اين آيه هستند که با ياري خداوند حکومت فرعون نابود شد و بني اسرائيل وارث زمين شدند، خداوند در اين باره مي فرمايد:

«و اورثناالقوم الذين کانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها التي بارکنا فيها و تمت کلمة ربک الحسني علي بني اسرائيل بما صبروا و دمرنا ماکان يصنع فرعون و قومه و ما کانوا يعرشون » (9)

ما مشرقها و مغربهاي پربرکت زمين را به آن قوم تضعيف شده واگذار کرديم، و وعده نيک پروردگارت بر بني اسرائيل، به خاطر صبر و استقامتي که نشان دادند، تحقق يافت و آنچه که فرعون و قومش ساخته بودند و عمارت و کاخهاي باعظمت آنهارا نابود کرديم.

مراد از مشارق و مغارب ، سرزمين مصر و شام است که تحت سلطه فرعونيان بود و بني اسرائيل بر آن حاکم شدند.

نمونه ديگر آن، حکومت پيامبر اسلام ،صلي الله وعليه وآله، است که پس از سالها تلاش و مبارزه و تحمل شکنجه هاي طاقت فرسا و محاصره اقتصادي و هجرت و جهاد، سرانجام اسلام و معارف الهي از جزيرة العرب به تمام نقاط جهان گسترش يافت، و اين در حالي بود که در اوايل بعثت، مسلمانان از نظر نيرو، تعدادشان کم، و از نظر قدرت، ضعيف بودند و در ناامني و ترس بسر مي بردند. همچنان که خداوند اين موضوع را در سوره انفال آيه 26 به ياد مسلمانان مي آورد.

به هر حال اين سنت الهي است که در هر زمان و مکاني که شرايط فراهم گردد، اراده الهي نيز بر اين قرار مي گيرد که به وعده خود عمل کند و حق بر باطل پيروز شود همچنان که امام زين العابدين (علي بن الحسين،عليه السلام) در روايتي مي فرمايد:

«والذي بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا ان الابرار منا اهل البيت و شيعتنا بمنزلة موسي و شيعته و ان عدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه » (10)

قسم به کسي که محمد ، صلي الله و عليه وآله، را بحق مبعوث کرد تا بشارت دهنده و انذارکننده باشد، نيکان از مااهل بيت و شيعيان آنها به منزله موسي،عليه السلام،و پيروانش و دشمنان ما و تابعان آنها به منزله فرعون و تابعان آن هستند.

پيام اين روايت اين است که خط موسي،عليه السلام، و فرعون در همه اعصار و قرون جريان دارد و اهل بيت پيامبراسلام، صلي الله وعليه وآله، و شيعيان آنها يکي از مصاديق آن هستند که بر اثر برتري جوييهاي ستمگران زمان خود در حالت استضعاف قرار دارند ولي سرانجام وارث زمين خواهند شد. از امام صادق،عليه السلام، در اين باره روايتي نقل شده است که مي فرمايد:

«ان فرعون قتل بني اسرائيل فظفرالله موسي بفرعون و اصحابه حتي اهلکهم الله و کذلک اهل بيت رسول الله اصابهم من اعدائهم القتل والغصب ثم يردهم الله و يرد اعدائهم الي الدنيا حتي يقتلوهم » (11)

فرعون بني اسرائيل را کشت ، پس از آن خداوند موسي، عليه السلام، را بر فرعون و يارانش غلبه داد به گونه اي که خداوند آنهارا هلاک کرد. اهل بيت رسول الله،صلي الله وعليه و آله، نيز اينچنين هستند که از جانب دشمنانشان کشته مي شوند وحق آنها غصب مي شود، پس از آن خداوند آنها و دشمنانشان را به دنيا برمي گرداند تا اهل بيت، دشمنان خود را بکشند.

در روايتي ديگر، مفضل بن عمر مي گويد: از امام صادق،عليه السلام، شنيدم که مي فرمود: پيامبر ، صلي الله وعليه وآله، نگاهي به علي و حسن و حسين،عليهم السلام،افکندند و فرمودند: شمامستضعفان بعد از من هستيد.

مفضل مي گويد: از امام صادق، عليه السلام، سؤال کردم: اي پسر رسول خدا! معناي اين سخن چيست؟

حضرت فرمودند: معنايش اين است که شما امامان بعد از من هستيد، خداوند مي فرمايد:

«و نريدان نمن علي الذين استضعفوافي الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين] و نمکن لهم في الارض ...»

سپس فرمودند: اين آيه تا روز قيامت بين ما جريان دارد. (12)

امام علي،عليه السلام، نيز با تعبيري زيبا و جالب، اينگونه نويد چنين روزي را مي دهد که:

«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها و تلي عقيب ذلک:«و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و...» (13)

دنيا پس از چموشي و سرکشي، به ما باز مي گردد و مهرباني مي نمايد همانند شتري که از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي کند و براي بچه اش نگاه مي دارد. سپس اين آيه را تلاوت کردند ...

در روايتي ديگر نيز پس از تلاوت اين آيه فرمودند:

هم آل بيت محمد يبعث الله مهديهم بعد جهدهم فيعزهم و يذل عدوهم » (14)

اينهااهل بيت محمد،صلي الله و عليه و آله، هستند خداوند بعد از تلاش و کوشش آنها، مهدي،عليه السلام، آنها را برمي انگيزاند و اينها را عزيز و دشمنانشان را خوار و ذليل مي کند.

آري، اين روايات بشارت به تحقق مصداقي ديگري از اين آيه است که بايد در انتظار چنين روزي بود و آن ظهور مهدي آل محمد ، صلي الله وعليه وآله، است که حکومت او سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. او همان کسي است که در هنگام تولد لب به سخن گشود و شهادت به وحدانيت الهي داد و بر پيامبر اسلام و اميرالمؤمنين و ائمه ، عليهم السلام، بعد از او تا پدرش امام حسن عسکري،عليه السلام، درود فرستاد، سپس اين آيه را تلاوت کرد:

«بسم الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين] و نمکن لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ماکانوا يحذرون ...» (15)



پي نوشتها:

1. سوره قصص (28)، آيات 6- 5.

2. سوره انفال (8)، آيه 26.

3. سوره نساء (4)، آيه 75.

4. سوره اعراف (7)، آيات 76 - 75.

5. سوره نساء (4)، آيه 97.

6. طباطبايي، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان ، ج 9 ، صص 82 - 80.

7. سوره نساء (4)، آيات 99-98.

8. سوره يس (36)، آيه 82.

9. سوره اعراف (7)، آيه 137.

10. نورالثقلين، ج 4، ص 109 ، عبد علي بن جمعة العروبي، مطبعة الحکمة، قم.

11. همان، ص 107.

12. همان، ص 110.

13. نهج البلاغه «صبحي صالح » کلمات قصار209 «فيض الاسلام »، کلمات قصار 200.

14. الطوسي، ابي جعفر، محمدبن الحسن، کتاب الغيبة، ص 113، مطبعة النعمان، النجف.

15. ر.ک: الصدوق، محمدبن علي بن الحسين، کمال الدين و تمام النعمة، ص 425 ، مکتبه

الصدوق ، تهران، 1390.