امام دوازدهم در يک نگاه 2



تعقيب امام(ع)از طرف ماموران

دستگيري امام(ع)يکي از هدفهاي مهم دولت بود.چه،آنان ميدانستند که نتيجه وجود امام، تهديد سلامت حکومت آنان است.از اينجا بود که ديوانه وار ميکوشيدند تا دولت خود را از خطر وي(ع)نگاه دارند.حملات گسترده اي براي دستگيري امام به عمل مي آوردند.دولت براي دستگيري امام سه حمله فاشيستي انجام داد.

حمله به خانه ايشان و فرمان به تفتيش دقيق خانه او،سياستي که همه حکام به کار مي بردند و دولتيان از آن پيروي ميکردند،تجسس پيوسته و احتياطفوق العاده از طرف ماموران براي کشف مکان پنهاني امام(ع)و دستگيري وي بود.اما نوزده سال فعاليت نواب او و کوششهاي تجسسي خستگي ناپذيرحکومت،دستاوردي جديد داشت و آن ثبوت نيابت به نزد آنان و فعاليتهاي مشکوک در دريافت مال به وکالت جهت مصالح امام(ع)بود.اما همه اين نبود،بلکه رهبري و نظارت و مراقبت پايگاههاي مردمي نيز وجود داشت واموال را از آن مرکز دريافت ميکردند.

بر پايه اين کشف خطرناک،وقتي «معتضد»زمام خلافت را در دست گرفت،مهمترين وظيفه حکومت خود را اين دانست که بيدرنگ براي دستگيري امام(ع) حمله را تجديد کند.

مزدوران دولت و جاسوسان آن،چنين برنامه ريزي کردند که خليفه رااز خانه امام(ع)و احتمال مخفي شدن وي مطلع سازند و معتضد سه تن رافرستاد و به آنان دستور داد که به سامرا روند و در اين سفر سبکمايه باشندو آنچه ضروري است با خود بردارند،هر يک بر اسبي سوار شوند و از بردن چيز ديگر خود داري کنند.شرح و تفصيل محله و خانه اي را براي آنان تشريح کرد و گفت وقتي به آنجا رسيديد بر در،خادمي سياه خواهيد ديد.

شما خانه را بازرسي کنيد و هر کس را که در آن خانه ديدند سرش را از تن جداکنيد و براي من آوريد (1) .

معتضد،ماموريت حقيقي آن سه تن را برايشان فاش نکرد.آن سه تن حتي نميدانستند که تنها موظف اند امام(ع)را دستگير کنند.معتضد براي حفظحيثيت و دولت خود و به منظور جلوگيري از بدنامي و از ترس فاش شدن وانتشار آن خبر که او را بسي زيان بخش بود،مطلب را فاش نساخت.

همانطور که معتضد دستور داده بود،حمله صورت گرفت و ماموران به سامرا رفته و در جستجوي خانه برآمدند.آنرا يافتند و همه جاي خانه رابازرسي کردند.امام(ع)آنجا بود اما ماموران متوجه وي نشدند.

امام(ع)به طور معجزه آسا از دست آنان نجات يافت.تاريخ،اين واقعه را با تفصيل بيشتر براي ما بيان ميدارد (2) .

معتضد پنداشت که اين حمله به سبب قلت تعداد حمله کنندگان و سري بودن اجراي آن شکست خورده است ازين روي حمله بزرگتري را تدارک ديد.

صاحب بحار الانوار نص روايت را حکايت ميکند:«سربازان بيشترفرستادند.وقتي وارد خانه شدند از سرداب،بانک تلاوت قرآن به گوش رسيد.

بر در سرداب فراهم آمدند و آنجا را محاصره کردند تا هيچکس نه بر آنجا به درون رود و نه از آنجا بيرون آيد.فرمانده سربازان بر در ايستاد تا همه سربازان به او پيوستند.پس امام(ع)از در سرداب بيرون آمد و از مقابلشان گذشت.

وقتي از چشم ناپديد شد،فرمانده گفت:پائين برويد.گفتند آيا او نبود که از برابر تو گذشت جواب داد:من کسي را نديدم.پس چرا او را رها کرديد؟

گفتند:ما پنداشتيم که تو او را ديده اي ».

از کارهاي طرفه آن سربازان آن بود که بيدرنگ به دستگيري او اقدام نکردند بلکه بر در سرداب ايستادند و از او محافظت به عمل آوردند.

نظاميان از روبرو شدن با او مي ترسيدند و به کمک بيشتر نياز داشتند و مي خواستند افراد بيشتر از بغداد به سامره فرا رسند در آن اثنا که مشغول مراقبت بودند،امام(ع)از يک لحظه، لحظه،مقرون بوقت و وقت شناسي و تدبيرشايسته و عنايت حق تعالي استفاده کرد.آن لحظه، لحظه غفلت فرمانده سربازان از کمين گرفتن و توجه بود،لحظه اي که هنوز فرمان حمله به خانه صادر نشده بود.اگر امام دمي چند تاخير کرده بود.براستي دستگيرشده بود.



امام(ع)و سازمان هرم گونه او

از مجموع روايات و نصوص تاريخي براي محقق آشکار ميشود که امام عليه السلام در تنظيمات تشکيلات و ارتباط و تماس خود با پايگاههاي مردمي و پيروان خويش تاکيد مي کرد که در سازمان،نظام هرمي را رعايت کنند.او خود(ع)،در قله و راس هرم به عنوان رهبر، کارهاي خود را در خفاو به طور سري انجام ميداد و فرمانها و دستورها و رهنمودهاي خود را بطورمستقيم به نواب خود صادر ميکرد.ديگران به منزله شاخ و برگها بين او وکيلان او که در مناطق دور پراکنده بودند،حلقه پيوند بين امام و پايگاههاي وسيع مردمي بودند.

انتخاب افراد به وسيله امام(ع)براي تصدي سفارت و بر عهده گرفتن وکالت مخصوص،بر اساس ژرفاي اخلاص و وفاداري آنان و قدرت و توانائي به تحمل شکنجه بود تا اگر به دست ماموران افتند،توانائي تحمل آزار و زندان را داشته باشند.

امام(ع)شرط نميکرد که نايب بايد از نظر فقاهت داناتر يا از نظر دانش،دانشمندترين باشد. زيرا،نيابت جز وساطت در تبليغ چيزي ديگر نبود.لذاامام(ع)جايز ميدانست که آن سمت را با وجود اشخاص فاضل تر،به کساني که درجه فضلشان کمتر است واگذارد.يعني به کساني واگذارد که اخلاصي عميق و اراده اي نيرومند داشته باشند.ازين رو عده اي به ابو سهل نوبختي اعتراض کرده گفتند:اين امر چگونه رخ داده است.چگونه آنرا به شيخ ابو القاسم حسين بن روح داده اند نه به تو؟او گفت:آنان داناترند و بهتر ميدانند چه کسي را انتخاب کنند.اما من کسي هستم که با دشمنان ملاقات و مناظره ميکنم واگر جاي او را همچنان که ابو القاسم ميداند،مي دانستم و تحت فشار قرارميگرفتم،شايد جاي او را نشان ميدادم.اما ابو القاسم،اگر حجت زير دامانش باشد و او را تکه تکه کنند،او را نشان نميدهد (3) .

مسئوليت نواب در آن سازمان کلي و عمومي بود حال آنکه مسئوليت وکيلان مخصوص بود و فقط منطقه آنان را در برميگرفت.وظيفه وکيل درسازمان،فراهم آوردن آسانکاري لازم براي کار و وظيفه نايب و گسترش کاراو بود.بخصوص که شرايط کار پنهاني،آزادي و حرکت و تماس مستقيم باپايگاههاي مردمي را که در شهرهاي گوناگون اسلامي منتشر بود مانع ميشد.

پس کار وکيلان و فعاليت آنان در اتصال دادن تعاليم و راهنمائيها و رهنمودهادر گسترده ترين مقدار ممکن،بزرگترين اثر را داشت.

علاوه بر اين،انديشه اتخاذ نظام نوابي در سازماندهي هرمي،به مخفي نگاهداشتن و سري بودن و حفظ کردن نام و حفظ شخص سفير کمک ميکرد.

پس،فرد متعلق به پايگاههاي مردمي و آشنا به انديشه نيابت،حداکثر کاري که مي توانست انجام دهد تماس گرفتن با يکي از نايب ها بود،بي آنکه نام نايب يا کار و محل سکونت او را بداند» (4)

اموال و حقوق شرعي به امام(ع)ميرسيد تا بوسيله سفيران،سپس توسطوکيلان توزيع شود و به مصرف واقعي خود برسد و در محل خود خرج شود.

قسمتي از آن اموال به طور مستقيم به دست امام(ع)ميرسيد و قسمتي را نايب بر وفق قواعد و احکام اسلامي در صرف حقوق مصرف ميکرد.نيز از وظايف نواب،گرفتن سؤالات و رساندن آن به امام(ع)و از امام به مردم بود.سؤالات شامل سؤالات فقهي و عقيدتي و غيره بود که از امام(ع)پرسش ميشد.

درباره نواب چهار گانه

نواب چهار گانه کساني بودند که در غيبت صغري از طرف امام(ع)

داراي وکالت خاصه بودند.آنان به ترتيب و بنا به تسلسل تاريخي عبارت بودند از:

1-عثمان بن سعيد العمري.

2-محمد بن عثمان العمري.

3-حسين بن روح نوبختي.

4-علي بن محمد سمري. (5)

و با پايان زندگي آنان،دوران غيبت صغري به سال 329 هجري به پايان رسيد سپس دوران غيبت کبري آغاز گرديد.آنان به ماموريت خود دررهبري پايگاههاي امام(ع)از لحاظ فکري و سلوک و رفتار،طبق تعليمات امام(ع)و رابط بودن بين او در رساندن تبليغات و دستور العمل ها و صادرکردن توقيعات و حل مشکلات و از ميان بردن دشواريهايي که با آن روبروميشدند،آشنا بودند.

تحرکات فعاليتهاي آنان،بدون اينکه توجه ماموران را به خود جلب کنند،و براي اينکه بزرگترين فرصت و گسترده ترين زمينه مساعد را براي فعاليت تحت رهبري امام(ع)فراهم آورند،بي آنکه دچار گرفتاري تعقيب ومجازات شوند-بطوري که عبرت ديگران گردند-بسيار سري بود.

شايد انگيزه هائي که نايبان را واداشت تا اين روش را برگزينند موجبات زير بود:

1-بيم حکومت از علويان و کوشش در تعقيب و آزار تعدادي بسيار ازرهبران و سران آنان. همان مقدار از علويان که بدست ماموران بقتل رسيدندو ابو الفرج در کتاب مقاتل الطالبين نام آنان را به ثبت رسانيده است براي آگاهي ما ازين معني کافي است.

طوسي در کتاب غيب گويد:«از شمشير معتضد خون مي چکيد (6) و آن مدت:«از ستم و جور و خونريزي پر بود» (7) .

2-جو نگراني و تشويش که پايگاههاي مردمي امام بخصوص چهارنايب او،در آن به سر مي بردند تا آنجا که عثمان بن سعيد،نخستين نايب امام(ع)پولها را در مشکهاي روغن منتقل ميکرد،زيرا فشار و تعقيب ماموران را احساس مي نمود و اگر دولت از کار او آگاه مي شد يا مدرکي عليه اوبدست مي آورد،مجازاتي سخت در کمين او بود.

3-تعقيب جدي و دائمي امام مهدي(ع)و کوشش براي دستگيري اوو حمله هاي منظم براي بازرسي خانه وي.

وقتي موضع دولت در برابر امام(ع)چنين سخت و خصمانه بود،مي توان دانست که موضع او در برابر پايگاهها و دوستان و مردم او چگونه بود؟

نواب امام(ع)براي گرفتن و پخش اموالي که دوستان از اطراف شهرهاي اسلام به سوي امام(ع)حمل ميکردند،حلقه ارتباطي بودند،که آنها را دريافت مي کردند و توزيع مي نمودند.

هيئت هاي نمايندگي نزد نايب مي آمدند و وجوه و سؤالات را با خودمي آوردند.نايب اموال را دريافت ميکرد و پاسخ سؤالها را مي داد و مشکلات را حل مي نمود.ظاهر بعضي از روايات چنين است:«در سالهاي نخستين غيبت صغري،پولها به سامره حمل ميشد.شخصي که آنها را ميگرفت و به امام مهدي(ع)تسليم ميکرد آنجا بود و اين کار با راهنمائي شخص سفيرصورت ميگرفت.آن سان که ابو جعفر العمري با«دينور (8) »کرد.سپس آن برنامه قطع شد و نايب شخصا، برنامه گرفتن مال و دادن آنرا،ادامه مي داد. (9)

دريافت پول و اعطاي آن به صورت سري و دور از چشم و نظارت دولت انجام مي يافت و بسيار کم اتفاق مي افتاد که موضوع علني شود.توزيع پول غالبا و عموما با روش بازرگاني بود.يعني بصورت قرض دادن،به افرادداده ميشد بي آنکه اين روش،شک ماموران را بر انگيزد.

سخن چينان و جاسوسان،غالبا با روشي بي اندازه جالب روبرو ميشدند.

ازين قبيل بود نحوه وصول اخبار به عبد الله بن سليمان وزير،درباره وکلاي مهدي(ع)که در بغداد و ديگر مناطق حضور داشتند و شايع بود که براي امام(ع)کار ميکنند.

کساني نزد وزير مزبور آمدند و به او گفتند که نزد هر يک ازين نواب،کسي فرستد و آن اشخاص بگويند که پولي دارند و ميخواهند نزد امام بفرستند.

هر کس از آنان پولي دريافت کرد،حجت عليه او اقامه ميشود و به جرم مشهوددستگير ميگردد.وزير براي کشف و شناسائي نواب امام(ع)به اين نصيحت عمل کرد،اما دستورها و راهنمائيهاي امام(ع)زودتر به وکيلان رسيده بود.

لذا آنان نيابت امام را انکار کردند و خود را در برابر مزدوران دولت به ناداني زدند و تجاهل کردند.ازين رو توطئه وزير با شکست روبرو گرديد ونواب از شر ماموران نجات يافتند (10) .

ديگر از فعاليتهايي که نواب بر عهده داشتند،حل مشکلات علمي و شرکت در بحثها و مناظرات عقيدتي بود که براي راهنمائي پايگاههاي مردمي يا براي اعتراض به شبهه ها و دفاع از اسلام به عمل مي آمد.

هدفهاي نيابت

نمايندگي و نيابت امام(ع)دو هدف داشت:

1-آماده کردن ذهن امت از معني و مفهوم «غيبت کبري »و عادت دادن تدريجي مردم به پنهاني زيستن و جلوگيري از غافلگير شدن در موضوع غيبت،اگر امام(ع)بطور ناگهاني غيبت ميکرد،بسا که با انکار مطلق وجودمهدي(ع)مواجه مي گرديدند.

ازين رو برنامه ريزي دو امام،هادي و عسکري عليهما السلام،اين بودکه امام به تدريج از ميان امت پنهان گردد و امام عسکري(ع)مدت اين تدريج را دو برابر کرد و امام مهدي(ع)چنانکه گفتيم،شخصا بر مدت روي پوشيدن از مردم،به تدريج افزود.

دوران نيابت نيز يکي از مراحل و دورانهائي بود که اذهان،رفته رفته آماده آن شدند.

2-قيام نيابت براي رعايت شان پايگاههاي مردمي طرفدار امام(ع)

و وظيفه برقرار کردن رابطه بين آنان،تا پس از پنهان شدن امام(ع)از صحنه زندگاني در دوران غيبت کبري،کارها و مصالح آنانرا مورد رسيدگي قرار دهند.

نواب،اين قسمت از ماموريت خود را به بهترين نحو انجام دادند ومصالح و امور پايگاهها را در سخترين شرايط اجتماعي و سياسي که بي اندازه پيچيده و دشوار بود حفظ کردند.

نيابت و نمايندگي از طرف امام مهدي(ع)،شصت و نه سال و ششماه و پانزده روز ادامه داشت و اين مدت،«غيبت صغري »نام دارد.«عثمان بن سعيد»،نخستين نايب،به مدت پنجسال در آن سمت انجام وظيفه کرد.

محمد بن عثمان،نايب دوم،در حدود چهل سال از آنمدت عهده داروظيفه بود.

حسين بن روح،نايب سوم،بيست و يکسال،و علي بن محمد سهري خلف او نايب چهارم،مدت سه سال در نيابت باقي ماند.

غيبت صغري در سال 329 پايان يافت و در آنگاه عمر شريف امام هفتاد و چهار سال بود چهار سال و نيم از آن عمر شريف را در هنگام زندگي پدر بزرگوارش(ع)گذراند و شصت و نه سال و نيم و پانزده روز در غيبت صغري بود.

آنگاه غيبت کبري آغاز گرديد تا خداي تبارک و تعالي به او اجازت ظهور دهد تا زمين را پر از عدل و داد کند.زان پس که از ظلم و جور مملوشده باشد.

پي نوشتها:

1- غيبت از طوسي ص 149 و بحار الانوار ج 12 ص 8.

2- خرايح و جرايح

3- غيبت از طوسي ص 240 و بحار الانوار ج 13 ص 98.

4- منتهي المقال ج 1 ص 241.

5- غيبت نوشته طوسي.

6- غيبت از طوسي ص 179.

7- عقيدة الشيعه رونالدسن-ص 257.

8- بحار الانوار ج 13 ص 79.

9- ارشاد،ص 335.

10- اعلام الوري-ص 421.