آسيب شناسي آخرالزمان-2



الف - مردان آسيب ديده در آخر الزمان :

جامعه اسلامي ترکيبي است از انسان هايي که در آن زندگي مي کنند، اعم از مردان و زنان. پس مسلماً آسيبي که در آخرالزمان اتفاق مي افتد هم در مورد مردان صادق است و هم زنان.

در اين جا مي خواهيم ببينيم در روايات ما براي مرداني که در آخر الزمان دچار آسيب شده اند چه نشانه هايي ذکر شده است. روايت اول که بسيار تکان دهنده است، از پيامبر بزرگوار اسلام(ص) نقل شده است. به عنوان مقدمه بگوييم که معمولاً اسلام توقعش از مرد اين است که حس غيرت ديني و مهابت الهي داشته باشد. اطلاعات رسيده حاکي است که در سيماي مبارک خود امام زمان(ع) هم مهابت الهي وجود دارد. يعني در چهره مبارک امام زمان (ع) در عين ملاحت و شيريني، نوعي مهابت و ترس الهي هم وجود دارد. و ترکيبي از ملاحت و مهابت در آن ديده مي شود. امّا در آخرالزمان بنابر آنچه از روايات به دست مي آيد اگر شما در بين 20 مرد کمتر يا بيشتر، چهره هايي را مورد ارزيابي و شناسايي قراردهيد نمي توانيد کسي را پيدا کنيد که در چهره اش هيبت و مهابت الهي و آثار ترس از خداوند وجود داشته باشد.

آنچه که در سيماي اولياي الهي مشهود است. امّا در چهره مردان آسيب ديده آخرالزمان، هيچ ترسي از خدا وجود ندارد، اهل معصيت خيلي راحت در برابرشان مرتکب معصيت مي شوند و آن ها هم هيچ عکس العملي از خود نشان نمي دهند

روايت دوم درباره نشانه ها و خصلت هاي منفي مردان آخرالزمان مي فرمايد »يطيع الرجل زوجته و يعصي والديه« مردان آسيب ديده دوره آخرالزمان از اطاعت و احترام والدين دوري مي کنند. در عين حال يک گرايش و اطاعت و پيروي صد در صد از همسران خود در رفتارشان ديده مي شود. البته منظور اين نيست که انسان بايد در مسايل خانوادگي تفاهم نداشته باشد، بلکه اشاره به اين مطلب است که در آخر الزمان مرداني وجود دارند که صد در صد مطيع زنان خود هستند و در برابر پدر و مادرشان هيچ تواضع و فروتني ندارند و احترامي براي آنها قايل نيستند.

باز روايت ديگر - که برخي آفت هاي اعتقادي و اخلاقي مردان آسيب ديده اين دوره را نشان مي دهد - مي فرمايد: »يکون الرّجل همّه بطنه و قبلته زوجه و دينه دراهمه«: مردان آسيب ديده اي وجود دارند که تمام همت و عزمشان براي پر کردن شکم هايشان است و اصلاً به فکر معيشت ديگران نيستند. هممسرانشان قبله آنها مي باشند. »قبلته زوجته« شايد به اين معنا باشد که آنها اگر هم اهل نماز هستند آن قدر براي آنها اطاعت از همسر در هر بعدي از ابعاد مهم مي شود که گويا اين زن ها، خداي مردان خود شده اند و براي آنها اطاعت از همسر اطاعت از خدا به حساب مي آيد؛ و دين آنها هم پول شان مي گردد. يعني براي آنها مقدس ترين و مهم ترين مسئله پول و ثروت است.

روايت چهارم هم از اين حکايت مي کند که مردان از مرد بودن خودشان خسته مي شوند: »لعن اللَّه المخنّثين من الرجال«. تعبير روايت اين است که اينها از صفات مردانه خود خسته شده و سعي مي کنند که گرايش ها، تمايلات و حالت هاي زنانه را در خودشان نمايان بکنند. اين گرايش ها ممکن است در حرف زدن، آرايش و آراستگي، طرز پوشش باشد، و يا تفکر باشد. خلقت زن و مرد اقتضا مي کند که هرکدام از آن ها مشخصات روحي و رواني خاص خودشان را داشته باشند، امّا در آخر الزمان يکي از اتفاقات شومي که مي افتد اين است که بعضي از مردان مي خواهند از نظر صفات مثل زنان

باشند و به قول يکي از علما، مرداني هستند که از مرد بودن پشيمان و از مردانگي خسته مي شوند. تمايل به صفات زنانگي و نمايش هاي زنانگي در آنها ايجاد مي شود و در نقطه مقابل هم حتي روايتي داريم که »والمترجَّلات من النّساء« زناني هم پيدا مي شوند که اين ها مي خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد کنند و مثل مردان بشوند. به هر صورت اين مردان مخنث هستند و زن نما که نمايش زنانه در زندگي شان ايجاد مي شود مورد لعن خداوند و رسول مکرم اسلام (ع) قرار گرفته اند.

روايت آخري که در اين بخش برايتان عرض مي کنم يک هشدار جدّي است براي ما که مي فرمايد: »يتسمن الرجال للرجال و النساء للنساء« و »يايتمشط الرجل کما يتمشط المرأة لزوجها«. يکي از آدابي که در دين از نظر اخلاقي به زن و مرد ابلاغ شده آراستگي ظاهر است. حتي در امور عبادي آراستگي موجب فزوني ثواب آن است. مثلاً در روايت آمده است هنگامي که مي خواهيد قرآن تلاوت کنيد، مسواک بزنيد؛ چرا که دهان شما طريق و سبيل قرائت قرآن است. در روايات داريم اگر کسي مسواک بزند و يا خودش را معطر بکند، هر کدام از اينها ثواب نمازش را هفتاد برابر مي کند. پس مسلم است که آراستگي از اصول اخلاقي و ديني است. امّا يکي از آفت هايي که در دوره آخر الزمان براي مردها به وجود مي آيد اين است که به جاي آراستگي دست به آرايش مي زنند آراستگي با آرايش امر بسيار متفاوتي است و يا در روايت ديگر مي فرمايد که بعضي از مردها در دوره آخرالزمان خود را براي ديگران آرايش مي کنند، همانند نو عروسي که براي داماد خودش را آرايش مي کند. اين مسئله يکي از آسيب هاي جدي است که ممکن است در آخر الزمان گريبانگير مردها و جوان ها بشود. از اين جهت آسيب به شمار مي رود که اسلام از مرد روحيات مردانه مي طلبد و آرايش کردن و آن هم به شکل افراطي اش مسلماً يکي از حالت هايي است که مي تواند انسان را از جديت و مردانگي ساقط بکند.

اگر شما تاريخ اندلس را مطالعه کرده باشيد مي بينيد که براي فتح اندلس از طرف غرب، يکي از شيوه هايي که غربيان اعمال کردند و توانستند به کمک

آن سرنوشت مسلمان هاي آنجا را عوض کنند اين بود که آمدند به جاي آراستگي، آرايش را در بين مردان عمومي کردند و ترويج دادند و نهايتاً وقتي مردان را به آرايش تشويق کرده و عادت دادند و ديگر کسي نبود که در برابر آنها مقاومت کند و بعد به راحتي آنها توانستند بر سرنوشت آندلس حاکم شوند. اين روايت يک هشدار است که نبايد به سادگي از آن گذشت.

آفت خطرناک تر، اين که در آخر الزمان »يتنافس في الرّجُل يغارّ عليه من الرّجال« يعني در آخرالزمان باندهايي به وجود مي آيند که طرفدار همجنس بازي هستند و در اين راستا مردان، هوسراني هاي خودشان را به يکديگر اختصاص مي دهند. روايت مي فرمايد که »يتنافس في الرجل«؛ يعني ممکن است با هم رقابت داشته باشند و بعد مي فرمايد: »يغّار عليه من الرّجال«؛ يعني ممکن است دو مرد بر سر مرد ديگري يا فرد ديگري با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يک رقيب ديگري براي رسيدن آن فرد باشد.

گاهي شده است که ما در بين جوامع اسلامي اين مطلب را ديده ايم که از طرف غرب با تشکيل باندهايي مشخص و با نام و نشان، گروه هايي تشکيل مي شود و بر اين اساس هدف هايي را دنبال مي کنند. در هر صورت اين هم يکي از مسايلي است که در روايات به عنوان آسيب و آفت مردها در آخر الزمان وارد شده که ممکن است مرداني بالاتر از آرايش به مسايل ديگري مانند قوم لوط روي بياورند. البته نبايد نسبت به همه آنها که در آخرالزمان زندگي مي کنند بدبين باشيم؛ چرا که در آخرالزمان دو حرکت متضاد از دو گونه مردم در دفاع يا دوري از دين اتفاق خواهد افتاد در واقع همه جا تاريک نيست در کنار ارتدادها و اين چهره هاي آسيب ديده، مردان و زناني وجود دارند که مي توانند با تحمل شرايط موجود در آن زمان راه حق و دفاع از حق را بپيمايند.



ب - زنان آسيب ديده در آخرالزمان :

در روايات از آمدن زنان آسيب ديده و آسيب ديده اي هم دراين عصر خبر مي دهد: »تلبس لبسة الرجل« زناني هستند که در نوع پوشش گرايش به

پوشش هاي مردانه پيدا مي کنند که اين مسلماً ناشي از يک حالت رواني است که اگر زني بخواهد اطوار و حالت هاي مردانه داشته باشد، يکي از تجلياتش در نوع پوشش و لباسي است که استفاده مي کند. به عبارت بهتر در آخر الزمان مرزهايي که جدا کننده زن و مرد است عمدتاًبرداشته شده و نوعي اختلاط فرهنگي و ديگر ابعادازجمله در پوشش بين زن و مرد مشاهده مي گردد.

خصوصيت دومي که براي اين زنان ترسيم شده اين است که اينها علاوه بر اين پوشش ظاهري در همه مسايل و در همه حالت ها زناني هستند که مي خواهند ژست مردانه بگيرند؛ لذا در روايت داريم که پيامبر اکرم (ص) فرمودند: »لعن الله المترجّلات من النّساء«؛ خدا لعنت کند آن گروه زناني را که در سعي مي کنند حالت هاي مردانه به خود بگيرند.

در بحث راجع به مردان آسيب ديده گفته شد که مرد و زن از لحاظ جسمي و روحي يکسان نيستند. يکي از مشکلاتي که مي تواند آسيب اجتماعي کلي ايجاد کند اين است که زن و مرد از مدار شخصيتي خودشان خارج بشوند. در آخر الزمان زناني وجود دارند که از مدار زنانگي خودشان مي خواهند خارج شوند، لذا اين افراد مورد لعن پيامبر اکرم(ص) و خداوند متعال قرار گرفته اند. مشخصه اي ديگري که براي زنان آخرالزمان ذکر شده اين است که همانند مرد آسيب ديده در بين آن ها نوعي خود مشغولي پيش مي آيد و عمدتاً يکي از آسيب هاي جدّي زنان آخرالزمان اين است که تلاش مي کنند که نظر زنان ديگر را به خودشان جلب بکنند. در روايات داريم که »يتسمن النساء للنساء«؛ يعني زنان به جاي اينکه براي شوهر مشروع خود آرايش بکند و آراستگي خاص براي او داشته باشد. همت شان اين است که هم جنسان خود را به سمت خويش جذب و جلب کنند.

مطلب بعدي که در مورد خصوصيات زنان آخرالزمان در اختيار داريم اين است که نوع، فريبايي خاصي در اين طايفه و حالت هاي آن ها ديده خواهد شد به قدري که قبله مردان مي شوند که البته اين يک حالت تعامل و يک نيروي دو طرفه در مردان و زنان است يعني از طرفي مرداني شيفته مي شوند و خريدار دلربايي زنان به آن شکل افراطي که در روايات آمده شده زنان قبله مي شوند و زنان در آن سو قبول مي کنند که قبله گاه مردان قرار بگيرند؛ و اين يکي از خطرناک ترين تعبيراتي است که در روايات ديني ما وجود دارد؛ اينکه قبله شدن زنان به چه معنا است شايد معاني گوناگوني داشته باشد. يکي از احتمالات اين است که قبله شدن زن براي مرد به اين معنا است که مرد در برابر زن کرنش و محل فروتني و تواضع و خاکسپاري مرد قرار گيرد. يا اينکه شايد به اين معنا باشد که تمام همت مردان، زنان مي شود. به عبارت ديگر در اسلام داريم که سعي کنيد اعمالتان را رو به قبله انجام دهيد، ممکن است در آخر الزمان براي مردان چنين اتفاق افتاده و تمام همتشان، زنان و رسيدن به تمنيات و خواسته هاي زنانشان باشد.

ممکن است مرد در حد يک عبد در برابر زنش در اين دوره خضوع داشته باشد البته دقت بکنيد وجود تفاهم براي زن و مرد مخصوصاً براي زن و شوهر مسئله به جايي است، وجود محبت و وجود تعاون خانوادگي معقول و مشروعند و پايه هاي خانوادگي را استحکام مي بخشند. امّا بحث از قبله شدن زنان طوري که زنان و مردان آخرالزمان آن تعادل خاص خودشان را از دست مي دهند و به شکل افراطي دچار هوي و هوس و يک سري تمنيات کاذب مي شوند.

در روايت ديگري آمده است که گاهي زنان به مسايل سوء گرفتار مي شوند و شرايط طوري مي شود

که اگر مردي بخواهد حفاظت و غيرتمندي براي حفظ ناموس خودش بروز بدهد، مورد سرزنش قرار مي گيرد. معمولاً مردها دعوت به گسيختگي بي غيرتي و بي حفاظتي در مورد ناموس خودشان مي شوند و از آنها مي خواهند در اين جهت حساسيت هاي خودشان را تماماً از دست بدهند.



ج - مردم آسيب ديده :

بحث مهمتري که وضعيت عمومي مردان و زنان و عموم طبقات مردم را مي تواند مشخص کرده و متمم دو بحث گذشته باشد اين است که براي عموم زنان و مرداني که در آخر الزمان وجود دارند اگر مواظب نباشند و دچار آفت بشوند سلسله صفاتي شمرده شده است. به عنوان مثال از پيامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: »اوّل ما يرفع من هذة الامة الحياء و الامانة« اولين خصلت اخلاقي که از بين امت من رخت بر مي بندد و دچار مشکل مي شود حيا و حس امانت داري است. مسئله از بين رفتن حيا يکي از جدّي ترين مسايلي است که در فرهنگ ديني ما و روايات ما به آن تأکيد شده است و در مقابل داشتن حيا يکي از ارزشمندترين ارزش ها برشمرده شده است.

همين طور مسئله امانت داري يکي از جدّي ترين ارزش ها و فضايل اخلاقي است که در فرهنگ ديني و در قرآن و در روايات بسيار روي آن تأکيد شده است و آنچه که از روايت فوق برداشت مي شود اين است که در دوره آخرالزمان در فرهنگ عمومي مردم خيانت به يکديگر، خيانت هاي مالي و يا ديگر خيانت ها يک حالت عمومي پيدا مي کند و امت اسلامي دچار عمومي شدن خيانت و غش در معامله و يا غش در رفاقت ها و ارتباطات است. ممکن است فردي خيانت مالي به شما نکند امّا در ارتباط و رفاقت و در آن وظايفي که نسبت به شما دارد، داشته باشد خيانت کند. در هر صورت پيامبر اکرم (ص) فرمودند: »اول ما يرفع من هذة الامة: الحياء و الامانة«

صفت ديگري که براي زنان و مردان در آخر الزمان ذکر شده اين است که مي فرمايد: »استخفوا بالقرآن« يعني قرآن از فرهنگ خاص مردم هر چه در مقام تلاوت

و چه در مقام عمل بيرون مي رود و يک مقدار کمرنگ مي شود. از طرفي »کانت مساجدهم معمورة بالاذان« مساجد اينها به اذان آباد است يعني وقت نماز، اذان از آنها پخش مي شود »امّا قلوبهم خالية من الايمان« امّا دل آنها نشانه اي از آثار و علايم ايمان ندارد، نسبت به حق قرآن به حق تلاوت قرآن، به حق عمل به قرآن کوتاهي مي شود و از طرفي مساجد عمدتاً آباديشان در حد گفتن اذان و دلها خالي از آثار ايمان است.

مطلب بعدي که باز در روايات روي آن تکيه شده اين است که وقتي شما با افراد برخورد مي کنيد کلمات زيبا و حکمت آميزي بر زبان مي رانند و در مقام گفتار خيلي شيرين و پر معنا صحبت مي کنند امّا وقتي که به رفتار آنها مراجعه مي کنيد رفتارشان بسيار زشت و غير مشروع و غير معقول است. يعني هماهنگي بين گفتار و رفتار در اين دوره نيست. حرف ها، حرف هاي معقول و زيبا امّا اعمال، اعمال نا زيبا و مشکل آفرين است. باز از مسايل ديگري که ما در اين دوره شاهد آن خواهيم بود و در روايات پيش بيني شده است اين است که معمولاً مردم مباهات به معصيت مي کنند. افراد آسيب ديده اي پيدا مي شوند که نه تنها از انجام معصيت خودداري نمي کنند و ترس از معصيت ندارند بلکه مباهات به عصيان و حکم شکني خدا دارند. کساني به وجود مي آيند و در بين جوامع اسلامي حرکت مي کنند که با ارتکاب معصيت خود را بزرگ مي بينند و احساس بزرگي مي کنند. مباهات و افتخار آنها به معصيت است .

باز از نشانه هاي عمومي اين دوره اين است که »مفرطون بالغدوات«؛ اينها در روز انسان هاي سست عنصر و کم کاري هستند.

يکي از آسيب هاي عمومي در آخرالزمان اين است که شب ها ترک شب زنده داري مي کنند .عموم مردم يا برخي از مردم و در روز هم کار جدّي ندارند »مفرطون بالغدوات« يعني هنگام روز و در صبح کارهاي جدّي دنبال نخواهند کرد. به عبارتي نه در شب عبادت جدّي دارند و نه در روز کار جدّي. دقيقاً نقطه مقابل صفات اصحاب امام زمان (ع) که مي فرمايد امام زمان (ع) »رهبان باللّيل و اُسد بالنّهار«؛ کساني هستند که در شب ها اهل عبادت و مناجات با خدا هستند و در روز هم مانند شيري وارد معرکه و ميدان کار و جديت و خدمت به مردم مي شوند. در نقطه مقابل افرادي آسيب ديده به وجود مي آيند که اينها نه در شب عبادتي دارند و نه در روز کار جدّي و مفيد. پس اين نشانه ها مي تواند سيماي عمومي مردان و زنان را در آخرالزمان مشخص و معلوم بکند.

به اين صفات عمومي روايتي را که حضرت علامه طباطبايي (رض) در جلد پنجم الميزان نقل مي کند بايد اضافه کرد. همان گفت وگويي که در بين پيامبر اکرم (ص) و حضرت سلمان بوده و در روايت ديگري هم به شکل مفصل نشانه هاي آخر الزمان يا اشراط الساعة يعني نشانه هاي ظهور و وقوع قيامت را برشمرده اند.

در قسمت هاي گوناگوني از اين روايت مفصلي که حضرت علامه طباطبايي (رض) نقل مي کنند ما به جمع بندي در مورد صفات عمومي مردم آسيب ديده برخورد مي کنيم. از جمله آن روايات اين است که مي فرمايد: »سيأتي علي امتي زمان تخنث فيه سرائرهم«؛ زماني بر امت من فرا مي رسد که مردم از نظر نهان دچار مشکلات و خباثت هاي وجودي مي شوند. »امّا تحسن علانيتهم طمعاً في الدنيا«؛ امّا ظاهر خودشان را بسيار زيبنده و آراسته نشان مي دهند .به خاطر اينکه طمع به دنيا دارند؛ يعني به خاطر جلب منافع و جلب نظر مردم ظاهري زيبا و زيبنده و آراسته دارند امّا در درون آنها و باطن آنها خباثت و آلودگي هاي معنوي جايگير شده است. و هم ايشان مي فرمايند: »همهم بطونهم و شرفهم مطاعهم«؛ اينها کساني هستند که تمام همتشان شکم آنها و خوراک آنها است. يعني در يک بيست و چهار ساعت وقتي به زندگي آنها مراجعه بکنيد عمدتاً فکر آنها در اطراف مطالبي است که براي ارتزاق و پر کردن شکم هايشان مي گذرد و از طرفي »شرفهم متاعهم« و آنچه که به آن افتخار مي کنند و موجب شرافت خودشان

مي دانند کالا و ابزار زندگي، خانه ها و ماشين و لوازمي است که در اطراف آنها است. و باز مي فرمايند »يأکلون طيب الطعام و الوانهم«؛ چنين افرادي به غذاهاي رنگارنگ و متنوع و بهترين غذاها روي مي آورند. آن مقدار وقتي که اينها به انواع غذاها و تنوع آن و به رنگارنگي غذاها و شيريني و طعم آنها معطوف مي کنند هرگز اين دقت را در مسير ديني و مسايل معنوي نخواهند داشت »يرکبون الدواب و يتزينون بزينة المرأة لزوجها«؛ افرادي وجود دارند که اينها بر ماشين ها و مرکب هاي گوناگون سوار مي شوند و در حد بسيار زياد آرايش مي کنند. »شارب القهوات لاعبون بالکعبات«؛ از نشانه هاي آنها اين است که شرابخواري يکي از مسايل رايج در زندگي آنها مي شود و قمار و مشغول بودن به قمار بازي هم از لهويات در زندگي آنها است »و تارکون الجماعات« اينها کساني مي شوند که به نماز جماعت ديگر اهميتي نمي دهند. به جمع مؤمنان و شرکت در اجتماع ديني و معنوي و ارزشي، دقت و اعتنايي ندارند و اساساً يک نوع بي حرمتي و بي احترامي نسبت به جماعات مومنين چه نماز جماعت، چه نماز جمعه و چه اجتماعات ديگر در چنين افرادي وجود خواهد داشت. از نشانه هاي ديگري که براي اين گروه شمرده شده اين است که »فلا يبالون بما احکموا و لا بما نکحوا«؛ براي آنها مهم نيست که درآمدشان از چه راهي به دست مي آيد و در چه مسيري صرف مي شود. براي آنها مهم نيست که با چه کسي شهوت خود را اطفاء مي کنند. يعني در مسير شهوتراني در خوردن و در آشاميدن کنترل را از دست داده اند و به قواعد غير شرعي و غير معقول براي ارتزاق خود و دفع شهوت خود روي مي آورند.

از مسايل ديگري که باز بسيار مهم است اين است که مي فرمايند: »اذا قطعوا الأرحام«؛ گسستگي هاي خانوادگي در بين چنين افراد آسيب ديده اي بسيار زياد و شايع مي شود. اسلام دعوت بر اصرار و پيوستگي و وابستگي به يکديگر دارد و در نقطه مقابل يکي از صفات و خصوصيات افراد آسيب ديده اين است که »قطعوا الأرحام« حتي با نزديکان خود قطع ارتباط مي کنند و به يک گسستگي فاميلي و خانوادگي دچار مي شوند »منوا بالطعام« اگر اينها کسي را ميهماني مي کنند منت بر او مي گذارند. يکي از اخلاقياتي که اسلام روي آن اصرار دارد مي تواند از نظر اخلاق اجتماعي به ما کمک بدهد و ابعاد گوناگون و منافع مختلفي دارد اين است که انسان اطعام همراه با اکرام براي مردم داشته باشد. در آخرالزمان افرادي پديد مي آيند که اينها اطعامشان همراه با اکرام نيست. بلکه اطعام آنها همراه با منت گذاري بر ديگران است. ممکن است ميهماني بدهند؛ ممکن است افرادي را اطعام کنند امّا اطعامشان همراه با منت گذاردن و پايمال کردن شخصيت افراد است.

از نشانه هاي ديگر اين است که مي فرمايد: »ذهبت رحمة الأکبار و قلّ حياء الأصاغر« وقتي که به بزرگترها مراجعه مي کنيم مي بينيم رحمت و عطوفت و صفايي که لازمه وجودي انسان است از آنها گرفته شده و در وجود آنها، نگاه آنها و در کلام آنها شفقت نيست و در نقطه مقابل »قل حياء الاصاغر« وقتي که به آسيب ديده هاي نوجوان نگاه مي کنيم آنها را افرادي بي حيا و کساني مي بينيم که چارچوب هاي شرع و عقل را به راحتي زير پا قرار مي دهند و بر اساس حالات و هواهاي نفساني خودشان عمل مي کنند.

از مسايل ديگري که باز در اين دوره در روايات ما وارد شده اين است که »استعملت المودة باللسان« عموماً يکي از حالت هايي که براي افراد آسيب ديده در دوره آخرالزمان اتفاق مي افتد اين است که اينها عمدتاً محبت ها و مودت هايشان در قالب گفتگوها و محدود به آن ابراز علاقه هاي لساني است. وقتي که به قلب انسان ها مراجعه بکنيم محبت ها عميق نيست. در دل انسان ها، محبت ها جاي ندارد. امّا در زبان آنها و گوش آنها شيرين ترين کلمات است. »استعملت المودة باللسان« به اين معنا است که در دوره آخر الزمان افراد آسيب ديده عمدتاً افرادي زبان باز و متملق هستند و نسبت به افراد ابراز محبت دارند. امّا ابراز محبت آنها عمدتاً محدود به ابراز محبت و مودت لساني است؛ و »تشاجر الناس بالقلوب« ولي وقتي به دل آنها رجوع مي کني عمدتاً در دل آنها جنگ و گريز و مشاجره و کينه است. يعني در برابر همان کسي که ابراز عواطف لساني داشتند اينها ابراز انزجار قلبي و دروني دارند.

در ادامه همين روايت باز در مورد آن حالات و صفاتي که براي افراد در روايات ثبت شده است مي فرمايد که »وصار الفسوق نصباً و العفاف عجباً« يکي از حالت هاي منفي که براي افراد اين چنيني شما مي توانيد مشاهده کنيد اين است که فسق و گناه و مرز و حد شکني خدا براي افراد، نوعي تشخص و جايگاه اجتماعي پيدا مي کند. آنچه از اين روايت فهميده مي شود اين است که در زماني گناه کردن براي افراد يک نوع تشخص محسوب خواهد شد و با گناه احساس شخصيت خواهند کرد. لذا مي فرمايد »صار الفسوق نصباً« نصب به معناي آن شخصيتي است که انسان در پي آن است که در جامعه آن را پيدا بکند و جايگاه اجتماعي داشته باشد. مي فرمايد در آخر الزمان گناه کردن براي برخي افراد افتخار مي شود. نه تنها از آن خجلت و حيايي ندارند بلکه با گناه احساس شخصيت و بزرگي و جايگاه در بين مردم مي کنند و از طرفي »والعفاف عجباً« اگر کسي صاحب حيا و حافظ حدود الهي باشد براي ديگران موجب شگفتي مي شود و اين را گاهي انسان مي تواند مشاهده بکند که افراد آسيب ديده اي هستند که اگر خانمي يا آقايي عفافش را رعايت بکند آنها شگفت زده مي شوند.

ياز در روايات داريم که مي فرمايد: »رأيت الناس مع من غَلب« مي بيني که مردم معمولاً گرايش به افرادي دارند که آن افراد پيروز هستند. يعني گرايش مردم به سوي حق نيست حق مداري از انسانها سلب مي شود و به جاي حق مداري، قدرت مدار مي شوند. قدرتمند مدار مي شوند. عمدتاً با کساني هستند که به قدرت رسيده اند تا وقتي که کسي صاحب قدرتي نباشد به او کمتر گرايش دارند؛ امّا اگر احساس کنند به قدرت مي رسد يا قدرت دارد به او گرايش پيدا مي کنند و اطراف او جمع مي شوند. اين هم باز ممکن است در مسايل گوناگون باشد. در مسايل خانوادگي، در مسايل سياسي و در مسايل اقتصادي ممکن است اين قابل تعميم باشد.

باز داريم که »رأيت الناس ينظر بعضهم الي بعض و يقتدون باهل الشر« پيامبر اکرم (ص) به سلمان مي فرمايند در آن زمان تو مي بيني مردم چشم هم چشمي با هم مي کنند. حالت رقابت در آنها بوجود مي آيد و هنگامي که اينها مي خواهند براي خودشان پيشوايي انتخاب کنند يا مي خواهند به فردي تأسي بکنند و الگو پذيري از کسي داشته باشند به کساني اقتدا مي کنند که اينها در زندگي شان شرارت و خباثت وجود دارد و آلودگي هايي اخلاقي يا فکري دارند.

متأسفانه بخشي از مردم آسيب ديده در آن دوران به جاي اينکه به اهل خير اقتدا بکنند به اهل شر اقتدا مي کنند و افراد پاک و افراد با تقوا براي آنها ملاک قرار نمي گيرند. اين هم باز يکي از نشانه هايي است که در آخرالزمان مشاهده مي شود.

آخرين مطلبي که در اين مورد خدمتتان عرض مي کنم اين است که مي فرمايند »يعيرونه بضيع المعيشه«؛ افراد خانواده و يا افراد جامعه اگر فردي تنگدستي اقتصادي داشته باشد از او عيبجويي و او را تحقير مي کنند، »و يکلفونه مالا يطيق« فشارهاي رواني گوناگون بر افراد فقير و تنگدست که توان معيشت بهتر را ندارند، وارد مي شود. »يکلفونه ما لا يطيق« آنها را مجبور مي کنند به کارهايي که فوق طاقت آنها است »حتي يوردوه موارد الهلکة« تا اينکه چنين افراد تنگدست فقيري ناچار خودشان را در مهلکه هاي اقتصادي و در مهلکه هاي اخلاقي قرار مي دهند. يعني ممکن است خودشان را به ربا، دروغ، غش در معامله، کم فروشي و ... مبتلا بکنند.

به عبارتي يکي از نشانه ها اين است که در آن زمان اقتصاد سالم و کسب حلال براي بعضي بي ارزش مي شود. آنچه که براي افراد ارزشمند و مهم شمرده مي شود اين است که بتوانند با رقابت، ولو رقابت هاي ناسالم خودشان را از نظر اقتصادي به جايگاه قابل رضايتي براي عموم مردم برسانند. لذا مي فرمايد اگر کسي تنگدست باشد و زندگي او و اقتصاد او يک مقدار ضعيف باشد از او عيبجويي مي کنند. شخص را مجبور مي کنند به ارتکاب اعمالي که يا هلاکت جسمي برايش دارد يا هلاکت ديني و يا هلاکت اخلاقي.

آنچه ذکر شد مجموعه اي از صفات عمومي مردان و زنان آخرالزمان بود که از روايات گوناگون از جمله روايتي که در جلد پنجم الميزان علامه طباطبايي (رض) نقل شده استخراج کرده ايم.

ا