حضرت مهدي (ع) در دنياي امروز



گفت وگو با حجة الاسلام و المسلمين سعيد معمار منتظرين

با تشکر از اينکه وقت خود را عليرغم مشغله بسيار در اختيار ما قرار داديد. به عنوان نخستين پرسش بفرمائيد توجه به امام عصر(ع) در جامعه امروز ما چه نقشي دارد و چه نيازي را مي تواند پاسخ دهد؟

مهمترين نيازي که انسان دارد نياز به آرامش و مقام امن است. و از همين روست که مي بينيم اين انسان براي تحصيل مقام امن دائماً در حال تلاش و کوشش است. به تعبير قرآن مقام امن زماني حاصل خواهد شد که وجود انسان از شرک پاک بشود: »الذين آمنوا و لم يلبسوإايمانهم بظلم أولئک لهم الأمن« ؛ براي کساني که ايمان{P بياورند و ايمانشان لباس ظلم نپوشد امنيت وجود دارد. در آيه ديگري خداي متعال شرک را به ظلم تفسير فرموده: »انّ الشرک لظلم عظيم«؛ شرک، ظلم{P بزرگي است. بنابراين »لم يلبسوا ايمانهم بظلم« يعني »لم يلبسوا ايمانهم بشرک«. براي تطهير از شرک يک راه وجود دارد. آن هم دريافت توحيد از راه ولايت است. هيچکس غير از ولي خدا، »مطهِّر« و پاک کننده نيست. آيه تطهير تنها در شأن اهل بيت نازل شده و آنها چون »مطهَّر«ند و خداي متعال آنها را پاک کرده، »مطهِّر« هم مي توانند باشند. انس با اين بزرگواران، فهم معارف اين بزرگواران، قرار گرفتن در دايره اين بزرگواران، آرام آرام انسان را تطهير مي کند و هر چه درجه تطهير انسان بيشتر شود، به مقام امنيت نزديک تر خواهد شد. زماني تطهير انسان کامل خواهد بود که ولايت اول و خاتم اوصيا براي او کاملاً قبول شود و مورد پذيرش قرار بگيرد. اينجا است که ايمان که در حقيقت همين ولايت است - بنابر تفسيري که در بعضي از روايات شده است - به اوج خودش خواهد رسيد و لباس ظلم را از خودش خواهد کند و شخص قلبي پيدا خواهد کرد، مملو از توجه به خدا، بلکه مملو از حب خدا و هيچگونه توجهي به غير خدا در او وجود نخواهد داشت.

اگر کسي همه ائمه هدي (ع) را بپذيرد به جز حضرت بقية الله، ارواحنا له الفداء، به دليل نقصاني که در پذيرش ولايت مواليان عظام (ع) براي او ايجاد خواهد شد، به همين مقدار مشرک شده و لباس ظلم بر ايمان او افکنده خواهد شد و اينجاست که از نعمت امن و امنيت و آرامش و طمأنينه محروم خواهد گرديد و به ناچار براي پر کردن اين نياز و اين خلا، به دنياي امروز، مکاتب، ايسم ها و تفکرات گوناگون - که بزرگترين دليل براي بطلان آنها، وجود تشکل ها، تعارض ها و تناقضات فکري است - روي خواهد آورد.

توجه به حضرت ولي عصر ،ارواحنا له الفداء، بزرگترين مايه تحصيل امن و آرامش است. البته وجود خود حضرت بقيةالله موجب همه اين عوالم وجود خواهد بود؛ چون ابر و باد و مه و خورشيد و فلک براي چرخيدن و گردش و حرکت بايد يک غايتي داشته باشند، غايت آنها آن است که براي انسان کامل، انسان معصوم، حرکت کنند؛ نه انسان ناقص، نه انسان خطا کار و عاصي.

همه به طفيلي وجود حضرت بقية الله ، ارواحنا له الفداء ،در قيد حياتند و مرزوقند و روزي مي برند.

اين تعبيري که در دعاي عديله آمده است: »و بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الأرض و السماء«{P مبتني بر همين اصل است. »بيمنه رزق الوري«؛ يعني چون حضرت حضور دارند، بقيه هم مرزوق مي شوند. اينکه در حديث قدسي آمده است: »خلقتُ الأشياء لاجلک« نيز بيان کننده همين واقعيت است. پس بايد حرکتمان، راه رفتنمان، همه چيزمان به عشق و محبت حضرت بقية الله (ع) باشد. چه بدانيم، چه ندانيم، چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه انسان مؤمن، چه انسان مشرک، چه انسان موحد و چه انسان منافق، حضرت مظهر رحمت رحمانيه حضرت حقند و رحمت رحمانيه حضرت حق براي همه مخلوقات عام است.

ما مي گوييم که حضرت ولي عصر (ع) ولي الله است. قرآن کريم، بر خلاف ما که وقتي مي خواهيم از يک کسي تعريف بکنيم، القاب متعددي را به کار مي بريم، يک کلمه بيان مي کند. مي گويد: »بقية اللّه خيرٌ لکم، ان کنتم مؤمنين«. »بقية اللّه« يعني کسي که{P تمام صفات حضرت حق، جلّ جلاله، در او خلاصه شده است. اگر مي گوييم »هو مَعَکُم اَينَما کُنتُم«؛ هر جا باشيد{P خداوند هم با شما هست، کسي که هم »بقيّة اللّه« است، چون مظهر صفات خداوندي است. بايد، »هو مَعَکُم اَينَما کُنتُم«باشد؛ يعني همه جا با ما باشد. پس بر اين مبنا حضرت بقيّة اللّه (ع) در همه آنات و در تمام حالات با ما همراه هستند. و به تعبير رواياتي که در بصائرالدرجات آمده است، هيچ چيزي از وجود ما در محضر حضرت بقيّة اللّه (ع)پنهان نيست.

اين اصل کلي از آيه شريفه سوره مبارکه »يس« هم که مي فرمايد »و کلّ شي ءٍ اَحصيناه في اِمامٍ مبين« قابل{P استخراج است.

معرفت اين است که ما بدانيم حضرت بقيّة اللّه، ارواحنا فداه، لحظه به لحظه به ما توجه دارند و همه ما تحت مشاهده اين بزرگوار هستيم. اميرالمؤمنين مي فرمايند: »مَن اَحَبَّ شَيي ءً لهج بذکره« وقتي کسي، کسي را دوست بدارد، دائماً مي خواهد از او تعريف بکند. مرتب از او ياد کند. تا اينکه به جايي مي رسد که دائماً خودش را در محضر حضرت دوست مي بيند. ديگر بين خودش و او جدايي نمي بيند. پس عمده تحصيل معرفت است. معرفت هم از چند راه قابل تحصيل است:

يک راهش مطالعه پيرامون احوال حضرت ولي عصر، ارواحنا فداه، است خواندن کتاب هايي مثل »مکيال المکارم« مرحوم آية الله سيد محمد تقي اصفهاني. مثل بحارالانوار جلد 51، 52، 53 مرحوم علامه عالي مقام، مجلسي، که تحت عنوان مهدي موعود (ع) هم ترجمه شده است. بعضي از کتبي که اخيراً نوشته اند مثل خورشيد مغرب از آقاي محمد رضا حکيمي يا دادگستر جهان از آقاي ابراهيم اميني. مطالعه اين مجموعه از يک طرف کمک مي کند، از طرف ديگر تبعيت از خواسته هاي حضرت مهدي (ع) آرام آرام محبت را زياد مي کند. خواندن دعاهايي که مربوط به حضرت است، زيارات حضرت مثل زيارت آل ياسين، مثل »دعاي عصر غيبت« که عصرهاي جمعه خوانده مي شود و در انتهاي مفاتيح هم آمده است و... يعني انسان بايد اول شستشوي قلبي دهد خود را که مورد توجه حضرت ولي عصر (ع) قرار بگيرد و ايشان هم عنايت بکنند، در اين صورت اين محبت چندين برابر خواهد شد.



نقش مطبوعات و رسانه ها در ترويج فرهنگ مهدويت چيست؟

به نظر مي رسد قبل از اينکه مطبوعات و رسانه هاي گروهي بخواهند نقش داشته باشند بايد متفکراني که صاحب نظر هستند در فرهنگ اسلامي، يک تقرير صحيح و همه جانبه از قضيه مهدويت ارايه کنند که برداشت از آن مهدويت موجب تعطيلي بعضي از احکام الهي نشود. بعد از اينکه آن تقرير صحيح ارايه شد و جامعيت تفکّر مهدويت عرضه شد، آنوقت رسانه هاي گروهي مي توانند نقش بسيار مؤثري در ارايه فرهنگ مهدويت داشته باشند. اين کار بزرگترين تأثيرش القاي روحيه اميد و باز شدن افق فکري براي ديدن يک آينده روشن و در حقيقت رو به کمال ديدن نظام آفرينش است. به عنوان نمونه در بعضي از کتبي که اخيراً پيرامون حضرت مهدي (ع) نوشته شده است آمده است که حضرت مهدي (ع) وقتي تشريف مي آورند، آيا از »آواکس«، از کامپيوتر، از اينترنت استفاده مي کنند يا نمي کنند؟ آقايان بعضاً جواب داده اند که حضرت ولي عصر (ع) به هيچ عنوان مخالف با علم و پيشرفت هاي علمي نيستند و از اين وسايل حتماً استفاده خواهند کرد. دو نکته در اين جواب مورد غفلت قرار گرفته: جواب دهنده فرض را بر اين قرار داده است که زماني که حضرت ولي عصر (ع) خواهند آمد، همچنان عصر اينترنت باقي خواهد بود. ما در اين بيست سال گذشته، عصر بشقاب پرنده ها، عصر اتم، عصر اينترنت را داشته ايم. الان عصر اينترنت است، عصر تکنولوژي جديد الان با اين عنوان مطرح است. دائماً بشر در حال تکامل علمي است. الان متفکران تراز اول علوم تجربي دائماً در در حال خلق جديدند و اين را نمي شود اصلاً جلويش را گرفت و از آن طرف به دليل ارتباطات تمام کره زمين را تحت تأثير خودش قرار خواهد داد.

نکته دوم که مهمتر است، اين است که آيا حضرت بقيه الله (ع) در وضع موجود مي خواهند انقلاب کنند؟ مثل انقلاب ايران يا بنا دارند کل شيوه هاي چگونه زندگي کردن بشر را به صورت جهاني تغيير دهند. اگر بناست حضرت ولي عصر (ع) تشريف بياورند در وضع موجود اصلاح بکنند، حرف آقايان درست است. امّا اگر بناست »و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض«{P باشد لازمه اش اين است که سفره اين عالم، سفره زندگي با اين نحوه اي که امروز بر اين عالم حاکم است به کلي تغيير کند.ما روايات مسلمي داريم که فرموده »قام قائمنا بالسيف« حضرت بقيه الله (ع) با شمشير قيام خواهند کرد و در سندش هم هيچ خدشه اي نمي شود وارد کرد. با اين بيان که حضرت از »آواکس« استفاده مي کنند و از بمب افکن استفاده مي کنند و ائمه ما (ع) که با تکامل علمي مخالف نبوده اند به هيچ عنوان سازگاري ندارد.

نکته سوم اينکه: خود نظام زندگي امروز بشري، آرام آرام به سمتي دارد حرکت مي کند که شيوه هاي زندگي انسان را در معرض تغيير جدّي دارد قرار مي دهد. چه بسا در بيست سال آينده به کلي شيوه زندگي انسان روي کره زمين تغيير بکند. مثلاً جايگزين کردن انرژي هاي خورشيدي به جاي انرژي هاي غير خورشيدي که امروز دارند از آن استفاده مي کنند. پيش بيني اتمام منابع زير زميني، پيش بيني اتمام نفت، زمينه را براي تغيير روش هاي زندگي، براي کاهش مصرف بي رويه انرژي هاي موجود به کلي دارد فراهم مي کند،

نکته چهارم اينکه در روايات آمده است که تا زمان ظهور تنها دو حرف از 27 حرف علم روشن شده است، اين همه اکتشافاتي که هنوز معلوم نيست تا کجا طول بکشد و ما هنوز اطلاع نداريم، نمي توانيم در موردش قضاوت بکنيم. با توجه به اين نکته که هر روزي يک کشف جديد در عالم علم دارد اتفاق مي افتد تازه دو حرف از علم مي شود. هنوز 25 حرف ديگر در زمان ظهور کشف خواهد شد. اصلاً آن 25 حرف قابل مقايسه با اين دو حرف نيست.

ژان گيتون در مصاحبه خودش بيان کرد که پيشرفتي که بشر در قرن بيستم انجام داده به هيچ عنوان قابل مقايسه با پيشرفت علمي بشر در سه هزار سال گذشته تاريخ علم نيست.

نکته پنجم اينکه خداي متعال اراده کرده است در زمان ظهور تمام جنود خودش را حامي حضرت مهدي (ع) قرار بدهد. زمين ها، آسمان ها، حتي روايت دارد ابرها به فرمان امامند. در روايت است که حضرت يک يهودي را تعقيب مي کند، او پشت سنگي پنهان مي شود، سنگ به زبان در مي آيد نطق مي کند که يک يهودي پشت سر من مخفي شده است. در روايتي در کتاب سفينة البحار آمده است: روزي متوکل مي خواست از امام هادي (ع) زهر چشم بگيرد دستور داد به اصطلاح سواره نظام و پياده نظام و تيراندازها همه بيايند رژه بروند، تا قدرت خودش را به امام هادي (ع) نشان بدهد. يک زهر چشمي از امام بگيرد. خوف در امام ايجاد کند. پس از اتمام سان و رژه، حضرت هادي (ع) فرمودند: حالا ما هم مي خواهيم قدرتمان را نشان بدهيم. يک لحظه امام فرمودند نگاه کن، به محض اينکه نگاه کرد ديد ملائکه در دو صف، صف در صف ايستاده اند، از روي زمين تا زير طاق آسمان و همه آماده، دارند به امام (ع)مي فرمايند: ما آماده ايم. در روايت آمده متوکل از هوش رفت. خوب حالا يک کسي که اين قدرت را دارد چه احتياجي به آواکس دارد؟ چه احتياجي به اينترنت و کامپيوتر دارد؟ اين توهين به امام (ع)است. من نمي خواهم عظمت تحقيقات علمي را پايين بياورم. آن در جايگاه خودش محفوظ. عظمت امام(ع) مافوق اين حرف هاست. مي فرمايد: »و لله جنود السماوات و الارض« اين است که اين حرف يکي از حرف هاي غلطي است که امروز در زمان ما مطرح مي شود براي اينکه بگويند امام (ع) با پيشرفت هاي علمي مخالف نيستند. بله ائمه ما (ع) با پيشرفت هاي علمي مخالف نيستند. صد در صد. امّا زمان ظهور چون بناست حرکت في الارض باشد. کل اين شرايط تغيير خواهد کرد و جالب توجه اينجاست که بايد عزيزان توجه داشته باشند که زمينه هاي تغيير شرايط به دست خود بشريت دارد انجام مي گيرد. نمونه هايش اگر، عزيزان بتوانند راجع به تکنولوژي سبز تحقيق بکنند که اخيراً در دنيا مطرح شده، ممکن است در بيست سال آينده همه کره زمين را فرا بگيرد و ما مجدداً يک بازگشت به طبيعت را و يک زندگي طبيعي را در جوامع انساني مشاهده کنيم. اين است که رسانه هاي گروهي مشروط به اينکه يک تقرير صحيحي از قضيه ظهور و قضيه مهدويت ارايه کنند مي توانند بسيار مؤثر واقع بشوند.

مهمترين تأثيرش هم ايجاد يک بينشي است که اجازه احساس به بن بست رسيدن در زندگي انساني را به انسان نخواهد داد و افق فکري را آنچنان باز مي کند که دائماً احساس نشاط و اميد و آرامش در انسان به وجود خواهد آمد و اين تنها نقطه اي است که بشر مي تواند آرامش خودش را به دست بياورد.







آنچه در احاديث و زيارات مي بينيم اين است که از حضرت صاحب الزمان (ع) با نام حجت ياد مي شود. لطفاً در اين باره توضيح بفرمائيد:

اصل کلمه حجت از حج است و حج به معناي قصد است. وقتي قصد مي شود، الي الله آن را مي گويند. حج، القصد الي الله و کسي که اين قصد را کرده به او مي گويند »حاج«. حجت آن دليلي است که شما را به سوي مقصد برساند. مقصد اگر الله است، آن دليلي که شما را به مقصد رساند. حجت است. به اين دليل همه ائمه (ع) حجج الله البالغه هستند که همه عالم وجود را اينها به مقصد اعلي مي رسانند و لذا آن دليلي که شما را به مقصد مي رساند، حج است و آن راهي که شما را به آن مقصد برساند محجّة و و محجّة العظمي يا محجة البيضاء که اينها در زيارات اهل بيت به گونه هاي مختلفي ذکر شده است .



چگونه حضرت (ع) در عصر غيبت حجيت دارند و چطور مي شود در حالي که در ميان مردم حضور ندارند، آنها را به مقصد برسانند؟

در روايات داريم که حضرت (ع) فرمودند: کيفيت استفاده ما از حضرت ولي عصر (ع) در زمان غيبت مثل کيفيت استفاده از خورشيد است، پشت ابر، يعني اگر نور نباشد، تبخيري نيست. وقتي تبخيري نباشد، طبيعتاً تراکم ابرها به وجود نمي آيد، يعني بارش باران رحمت هم به برکت آن خورشيد است.

پس هر فکر الهي که به ذهن انساني رسيده خير است و برکت است و راهگشا است به سوي خداي متعال. ديگر اينکه بزرگترين نقشي که وجود مقدس حضرت ولي عصر در عالم وجود دارند، اين است که مستفيض مطلق اند .

دائماً فيض را از ذات ربوبي مي گيرد و بعد مفيض مطلق مي شوند و دائماً اين فيض را نيز استفاضه مي کنند به همه ما سوي الله. هر کس متناسب با ظرفيت وجودي خودش بهره مي برد. پس هر خيري به هر که برسد به برکت حضرت است. خورشيد هم به همه مي تابد. اگر در اطاق شما نور وارد نشود، شما خودتان طاق زده ايد و ديوار زده ايد و پنجره ها را بسته ايد. زمين هاي باير که هيچ حجابي ندارند بيشتر از همه خورشيد را دريافت مي کنند و از نور خورشيد بهره مي برند.



بحث مهدويت را چگونه مي توان با توجه به نيازهاي دنياي امروز به روز کرد؟

اولاً عرض بکنم که اصلاً هيچ احتياجي نيست ما بحث مهدويت را به روز بکنيم. چون بحث مهدويت به روزترين بحث امروز دنياست و مرتباً روز به روز هم اين بحث تازه تر و شفاف تر و جدّي تر مي شود. در يک روايت آمده است که »لا يزال يؤيد هذا الدين برجل فاسق« امروز خود سردمداران فاسد دنيا، زمينه به روز کردن بحث مهدويت را دارند فراهم مي کنند. به قول »وايتهد« که مي گويد بار ديگر جهان وضوح و روشني خود را از دست داد؛ زيرا پرفسورها از پيغمبران پيشي گرفتند. از زماني که پرفسورها از پيغمبران پيشي گرفتند، اوضاع روشني خودشان را از دست دادند، تا آنجا بشر قدرت واقع بيني ندارد.

»ژان ژاک روسو« در يکي از کتاب هايش که مال سال هاي قبل است، چندين دهه قبل، مي گويد، آنچنان معضل زندگي انسان روي کره خاکي پيچيده شده است که ديگر به دست بشر عادي مشکلات حل نخواهد شد بلکه به دست خدايگان اصلاح خواهد شد.

اين نکته اي که مي خواهم اينجا مطرح کنم اين است که تکنولوژي جديد بزرگترين تأثير را در طرح قضيه مهدويت گذاشته است. ما هيچ اشکالي نمي توانيم به تکنولوژي بگيريم، بنده بر خلاف کساني که معتقدند تکنولوژي صد در صد يک پيام است و تمام مديريت انساني را به تسخير خودش در آورده، يعني مسخَّر خودش قرار داده معتقدم که اينجا اول بايد مشخص بکنيم کدام انسان، کدام بشر؟ لازمه اين حرف اين است که انسان يک موجودي است بي هويت، وقتي انسان يک موجودي است بي هويت، به راحتي عوامل خارجي با او بازي مي کنند. به هر سمتي بخواهند او را جهت بدهند جهت مي دهند، در صورتي که ما در معارف اسلامي بر اساس بحث فطرت معتقديم انسان داراي اصالت و داراي هويت است و اين اصالت و هويت به او اجازه نمي دهد که هر شي ء خارجي به راحتي بتواند زمام شخصيت او را، به دست بگيرد. اگر اين انسان چنانکه بايد رشد کرده و در فضاي فرهنگ اسلامي و انساني، قرار گرفته باشد به جاي اينکه تکنولوژي پيشرو باشد، تکنولوژي پيرو خواهد بود، يعني جنبه ابزاري پيدا خواهد کرد. امّا اگر اين انسان چنانکه بايد رشد نکرده، نظرش شکوفا نشده و هنوز در فضاي فرهنگ اسلامي قرار نگرفته باشد، تکنولوژي براي او جنبه پيشرو خواهد داشت. نه جنبه پيرو و ابزاري.

اين است که در داخل کشور ما هم عده اي آمدند و گفتند که تکنولوژي به دليل اينکه خود پيام است پس بهتر است که او را به طور کلي کنار بگذاريم. اين حرف هم حرف درستي است .هم حرف غلطي است. انسان استفاده کننده از تکنولوژي، اگر انساني باشد که در فضاي فرهنگ فطري و فرهنگ اسلامي رشد کرده باشد، بله مسخّر تکنولوژي قرار خواهد گرفت. امّا اگر يک انساني باشد، رشد يافته، آن وقت با نگاه ابزاري به تکنولوژي خواهد نگريست .و آنچه که از فقه ما انتظار مي رود اين است که فقه جنبه پيرو بودن تکنولوژي را معين بکند و اصول کلي که بايد اين تکنولوژي پيرو آن اصول باشد، به عنوان اصول پيشرو، آنها هم تبيين بشوند.

قضيه مهدويت يکي از آن عناصر عمده اي است که فطرت به او آنچنان قوام مي بخشد، آنچنان شکوفا مي کند که به راحتي مي تواند از هر ابزاري در اين مسير استفاده کند. کما اينکه ناخودآگاه الان بخشي از کساني که در کشور ما دارند از تکنولوژي جديد استفاده مي کنند، در همين مسير دارند قرار مي گيرند. يعني جنبه ابزاري براي آنها پيدا کرده است .اين است که اين ديدگاه مثل ديدگاه »تافلر« يا ديدگاه »مک لوهان« يا ديدگاه »نيل پست من« در فضايي که آنها فکر مي کنند، براي آنها درست است. کاملاً منطقي است و درست بيان مي کنند. منتهي ما در فضاي »الاسلامُ يعلوا و لا يعلي عليه« فکر مي کنيم و اسلام آنچنان علو دارد که هيچ چيز نمي تواند برتر از آن انديشه واقع بشود. آيه اي هم در قرآن داريم که مي گويد: »عليکم أنفسکم لا يضرّکم من ضلّ اذا اهتديتم« شما به خويشتن توجه{P کنيد، بيرون از شما ديگر نمي تواند به شما ضرر بزند. اگر تکنولوژي با شخصيت عده اي بازي کند آنها شخصيت هايي هستند در قالب انسان هاي با شخصيت، يعني به ظاهر با شخصيت.

مثال ساده اش اين است که يک دختر دو ساله را نگاه کنيد، با يک عروسک کوچکي بازي مي کند، خيلي هم لذت مي برد، همين دختر وقتي پانزده سالش شد به او بگوييد اين کار بکن خجالت مي کشد؛ چرا؟ چون شخصيت او از علو برخوردار شده، هر چه شخصيت بالا برود تأثيرش بر محيط خارج بيشتر و تأثّرش از محيط خارج از خودش کمتر خواهد شد. تمسک به مهدويت، شخصيت را اين چنين رشد مي دهد که تأثير گذار باشد و تأثّر او کم بشود تا جايي که بعضي مي توانند به مرحله اي برسند که تأثيرشان صد در صد و تأثر آنها صفر بشود که اين مرز نهايي استقلال شخصيت انساني در تفکّر ديني ما خواهد بود .





در برخي از روايات در باب حضرت، سلام الله عليه، مي بينيم که مي گويند ايشان زماني ظهور مي کنند که همه مردم به يأس مبتلا شده باشند و از سوي ديگر به عنوان وظايف غيبت ايجاد آمادگي عنوان مي شود. در باره اينگونه تناقضات در ميان روايات چه مي توان گفت:

در روايات ما تعبير تناقض تعبير صحيحي نيست. گاهي مدلول بعضي از روايات تعارض دارد. و بزرگان ما براي رفع تعارض در رواياتي که تعارض وجود دارد و به اصطلاح جمع دلالي مي کنند اين روشي است که در کتب اصولي هم مطرح است. مرحوم شيخ، اعلي الله مقامه الشريف، در »وسايل« در مبحث تعادل و تراجيح نکاتي را مطرح کرده اند. بزرگان ما رساله هايي در باره تعادل و تراجيح نوشته اند و حتي بعضي معتقدند اصلاً مجتهد واقعي کسي است که بتواند بين اين روايات معارض جمع بکند. در ميان بزرگان اگر ملاحظه بکنيد مرحوم محقق صاحب شرايع، رحم الله، يکي از هنرهايي که در شرايع به خرج داده اند، اين است که به جاي اينکه روايات معارض را طرد بکنند، کنار بگذارند آنها را جمع کردند و جمع بسيار زيبايي است و هنر صاحب شرايع همين است و شايد اگر بعضي کتاب شرايع را »قرآن الفقه« مي دانند از اين باب باشد. بنده در درس آية الله بهجت، دام ظله، اين را از خود ايشان شنيدم که ايشان مي فرمودند که قوي ترين جمع هاي اينچنين احاديث معارض را محقق صاحب شرايع انجام داده است و براي همين صاحب شرايع از نظر جمعي و فقهي، فوق العاده عميق و دقيق است. و حالا من از همين فرصت استفاده مي کنم و به عزيزان طلبه بزرگوار تاکيد مي کنم که در کنار مطالعات و مباحثاتشان، حتماً شرايع مرحوم محقق را مورد بحث و بررسي قرار بدهند. رواياتي که در باب ظهور ولي عصر، ارواحنا فداه، وجود دارد ،بسياري اش قابل جمع است.

1. جمع اين روايات احتياج به دقت نظر عميق دارد.

2. با مطالعه عميق روايات، همه را بايد کنار هم بررسي کرد.

3. دقت نظر در خود واژه هاي روايات لازم است و اين يعني بررسي لغوي روايات .از طرف ديگر بررسي سندي روايات هم لازم است که بايد به خوبي بررسي شود. همچنين، تفکيک بين مقدمات ظهور با علائم ظهور که خود اين مطلب خيلي ظرافت دارد، اينها يک مجموعه کارهايي هست که ايجاب مي کند يک گروه تحقيقي بنشينند، روي اينها کار تحقيقي عميقي بکنند و اينها را به مرور زمان به جامعه اسلامي عرضه بدارند. مخصوصاً اين کار مي تواند بحرانهاي مهم فکري را در جامعه ما مخصوصاً در انديشه نسل جوان ما اصلاح بکند. من باب مثال عرض مي کنم: در روايات آمده است که فرزند ما مهدي (ع) زماني ظهور مي کند که سعيد به اوج سعادت برسد و شقي به اوج شقاوت. در چه زماني اين شرايط قابل تصور است؟ خوب بايد هم ميدان براي شقاوت شقي باز بشود و هم بستر بايد براي سعيد باز بشود. ميدان براي شقاوت شقي اين است که مفاسد زياد بشود. بخشي اش را هم خود شقي دامن مي زند. طبيعتاً سعدا مقابل اين مي خواهند مقاومت بکنند. ايستادگي سعدا موجب مي شود مشروط به اينکه خودشان آلوده نشوند. در سعادت قوي تر شوند و لجاجت اشقيا موجب مي شود که آنها در شقاوت قوي تر شوند. طبيعتاً سعيد وقتي به اوج مقاومت روحي مي رسد، زمينه براي او، براي پذيرش ظهور حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، فراهم خواهد شد. اين زمينه را خود شقي ناخودآگاه فراهم مي کند. وقتي سعيد اوضاع را نمي تواند تحمل کند، خلاف فطرت اوست .

از اعماق وجود تشنه يک جامعه صالح و يک مديريت الهي براي کل بشريت مي شود و همين تشنگي دروني زمينه تحقق اين آيه قرآني را فراهم مي کند که فرمود: »و آتاکم من کل ما سألتموه«.» هر چه سوال کنيد ما به شما مي دهيم«. سوال زبان قال نيست. زبان استعداد است. بايد از درون، به اين نياز رسيد. وقتي همه تشنه وجود حضرت شدند اين فضا کمک مي کند. خوب حالا پس تکليف امر به معروف و نهي از منکر که در آيات و روايات شده چه مي شود؟ بخشي از مقاومت سعيد در مقابل شقي در همين است. در دل خود روايات موجود است که لازمه مقاومت اين است که به امر به معروف به نهي از منکر بپردازد.بي اعتنا نباشد. بله در بعضي از موارد بايد اعراض بکنند. در بعضي از موارد مقاومت بکند. در بعضي از موارد سکوت بکند. در بعضي از موارد فرياد بزند که براي تشخيص اين موارد احتياج هست به فقها و به تعبير خود حضرت ولي عصر، ارواحنا فداه، به رواة احاديث مراجعه بکنند.



من جمله همين روايات، رواياتي است که بيان مي کنند در آخر الزمان حضرت روي سر مردم دست مي کشند و عقل مردم را کامل مي کنند و يا اينکه مردم کامل مي شوند و از سوي ديگر زن يهوديه اي حضرت را شهيد مي کند. اينها را چطور مي توان جمع کرد؟

فکر مي کنم موضوع شما در حقيقت دو موضوع از هم جدا است. در روايات آمده که وقتي حضرت ولي عصر، ارواحنا فداه، مي آيند، خداي متعال دست مي کشد روي عقول الناس و عقول الناس به کمال مي رسند. منتهي، ما به تعبيري داريم که »ما من عامٍّ الاوقَد خُصّ« هيچ قضيه عمومي اي نيست الا يک تخصيصي وجود دارد. در خود قرآن کريم استثناهاي زيادي داريم. الا الذين آمنوا، يا الا الذين کفروا فراوان است. که با توجه به بقاء قرآن الي يوم القيامه، از اينجا قابل استفاده است که عده اي از اين عنايت حق تعالي، تخطي مي کنند و زمينه انحراف آنها فراهم است. زمينه هست. يک نکته اي را من اينجا عرض بکنم .از روايات باب رجعت استفاده مي شود که اينکه شيطان گفت به من مهلت بده الي يوم يبعثون. اين يوم رجعت است. در الزام الناصب جلد سوم از طبع قديم روايات دارد که بوم يبعثون اشاره است به يوم رجعت. حضرت امير، سلام الله عليه، رجعت مي کنند، يکي از کارهايي که مي کنند (اين است که شيطان« را از بين مي برند، مي کشند. او که از بين رفت، زمينه کلي براي شقاوت از بين خواهد رفت تا آن زمان عقول پرورش پيدا مي کنند، ولي احتمال خطا هم در ميان انسانها وجود دارد.

چرا؟ چون در بعضي از روايات دارد که در زمان ظهور حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، وقتي مي خواهند، حکم صادر بکنند، احتياجي به شاهد ندارند. بر اساس علم الهي خودشان حکم مي کنند. خوب بايد خطايي باشد که حضرت بقية الله جکم کنند. پس اين دسته روايات اين قضيه را تقويت مي کند. اين است که استبعادي در اين قضيه وجود ندارد.



در پايان اگر توصيه و سفارشي به خوانندگان خوب موعود داريد، مطرح بفرماييد:

جناب شيخ محمود مي فرمايد:

رمق دارد دو چشم اهل ظاهر

نبيند از مظاهر جز مظاهر

پيش از اين عرض کردم که همه عالم به طفيل انسان معصوم و انسان کامل حرکت مي کند. به بيان ديگر همه عالم دلشان خوش است که خلقتشان به غايت خودش رسيده، براي يک کسي دارند کار مي کنند که آن شخص لايق است که همه وجودشان را بذلش بکنند، پس آنها هم مي چرخند، ما هم در اين چرخيدن بهره مي بريم. درست شد. پس خورشيد طلوعش به خاطر وجود حضرت ولي عصر (ع) است. طلوع ماه هم به خاطر وجود حضرت بقيه الله (ع) است. صبح تا شب، همه عالم ظهور جمال حضرت ولي عصر (ع) است. آن وقت ما مرتباً نشسته ايم مي گوييم: خدايا، چشمان ما را به ظهور حضرت ولي عصر (ع) روشن کن. مي دانيد مثل چه مي ماند؟ مثل اين مي ماند که يک کسي يک شمعي را روشن بکند در روز، در بيابان راه بيفتد دنبال خورشيد بگردد. اگر در راه او را ببينيد و به او بگوييد چه کار مي کني؟ مي گويد: شمع روشن کرده ام، دارم دنبال خورشيد مي گردم. شما مي گوييد که، شما اختلال مغزي نداريد؟ مشکل نداريد؟ وجود حضرت ولي عصر (ع) همه عالم را روشن کرده، ما به دنبال چه مي گرديم؟ ما بايد دنبال خودمان بگرديم. به نظر مي رسد که ما بايد يک مقداري حاضر بشويم در محضر حضرت. حضرت که غايب نيستند، به قول آن خانمي که گفته : »ما غائب و او منتظر آمدن ماست«.

پس ما ان شاء الله يک مقدار توجهمان را به حضرت ولي عصر، ارواحنا له فداه، بيشتر بکنيم. صبح و عصر به ياد حضرت باشيم. يک کسي خواب پيامبر (ص) را ديده بود، گفته بود که چه کار بکنم که حضرت ولي عصر، ارواحنا فداه، را ببينم؟ حضرت رسول (ص) به او فرموده بودند: هر صبح و عصر يک ساعت براي امام حسين (ع) گريه کن. اين رؤيا رؤياي صادقه است. چون با روايات هماهنگ است. بلا شک يک نکته اي دارد اين رويا. مي گويد: »من تشبّه بقوم فهو منهم«. شما تا سنخيت با حضرت ولي عصر (ع) پيدا نکنيد، نمي توانيد، حضرت را ادراک کنيد، مشاهده کنيد حداقل با يکي از کارهاي امام زمان (ع) ما سنخيت پيدا کنيم. خوب يکي از کارهاي امام زمان (ع) اين است که هر صبح و عصر، براي جد غريبشان، امام حسين (ع) اشک مي ريزند. توسل به امام حسين (ع) خيلي مقرب است در زيارت عاشورا هم دارد. »اني اَتَقرّب الي اللّه والي رسوله و الي اميرالمؤمنين و الي فاطمة و الي الحسن و اليک بموالاتک«، صدقه براي سلامتي حضرت ولي عصر (ع) راه ديگري است. خوب بعضي سؤال مي کنند: مگر حضرت (ع) احتياج دارند؟ نه شما سوار تاکسي مي شويد دوست صميمي تان در تاکسي نشسته، خيلي هم وضعش خوب است شما زودتر از او پول در مي آوريد مي دهيد به راننده تاکسي. در حقيقت مي خواهيد به دوستتان بگوييد، دوستت دارم. اگر نه به بيست تومان شما هيچ احتياجي ندارد. صدقه اي که ما براي سلامتي حضرت مهدي (ع) مي دهيم، مي خواهيم بگوييم، آقا جان دوستتان داريم. فلسفه اش همين است .

بهترين راه ها هم، همين توجه به حضرت است. منتهي اهل رياضت مي گويند مرتباً بگوييد »يا بن الحسن«، تا کم کم ملکه بشود، اهل محبت، وقتي محبت در دلشان زياد شد، ديگر نيازي نيست، خودش مي آيد ديگر. آن جواني که زنش را دوست مي دارد، هر چه کوک مي زند در مغازه خياطي به ياد زنش است. شما مرتباً به او تلقين مي کنيد؟ اين ديگر در وجودش است. محبت اگر زياد شد، طبعاً ياد حضرت (ع) هم زياد خواهد شد.

ان شاء الله موفق باشيد. والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته .



پي نوشت ها

1. سوره انعام (6)، آيه 82 .

2. سوره لقمان (31)، آيه 13.

3. مفاتيح الجنان، دعاي عديله .

4. سوره هود (11)، آيه 86.

5. سوره حديد (57)، آيه 4.

6. سوره يس (36)، آيه 12.

7. سوره قصص (28)، آيه 5.

8. سوره فتح (48)، آيه 4 و7.

9. سوره مائده (5)، آيه 105.