خطبه 150


... يا قوم هذا ابان ورود کل موهود و دنو من طلعه ما لا تعرفون، الاوان من ادرکها منا يسري في ظلمات هذه الفتن بسراح منير، و يحذوا فيها علي مثال الصصالحين، ليحل ربقا، و يعتق فيها رقا، و يصدع شعبا و يشعب صدعا، في ستره عن الناس، لا يبصر القائف اثره، و لو تابع نظره...

اي مردم اکنون هنگام فرا رسيدن فتنه هايي است که به شما وعده داده شده، و نزديک است برخورد با رويدادهاي که حقيقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود.

دانسته باشيد آنکس که از ما (مهدي موعود منتظر) به راز اين فتنه ها پي برد و آن روزگار را دريابد، با مشعل فروزان هدايت رد بسپرد و به سيره و روش پاکان و نيکان (پيامبر و امامان معصوم ع) رفتار نمايد، تا در آن گير و دار گره ها را بگشايد، بردگان در بند ظلم و خود خواهي و ملت هاي اسير استعمار را از بردگي و اسارت برساند،



[ صفحه 60]



توده هاي گمراه و ستمگر را متلاشي و پراکنده سازد و حق طلبان را گرد هم آورد و بديگر عبارت تشکيلات کفر و ستم را بر هم زند، و جدائي و تفرقه اسلام و مسلمانان را يکپارچه و سامان بخشد.

اين رهبر (مدتها بلکه قرنها) در پنهاني از مردم بسر برد و هر چند ديگران کوشش کنند تا اثرش را بيابند نشاني از رد پايش نيابند.

در اين هنگام گروهي از مومنان براي در هم کوبيدن فتنه ها آماده شوند، همچون آماده شدن شمشير که در دست آهنگر صيقل داده شده.

همينان چشمانشان به نور و فروغ قرآن روشن گردد، موج با شکوه تفسير قرآن در گوش دلشان طنين انداز شود، شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه حکمت و معارف الهي سيراب گردد.

ابن ابي الحديد پيرامون اين سخن گويد:

جمله «و دنو من طلعه ما لا تعرفون » کنايه از پيش آمدهاي مهم و رويدادهاي بي سابقه از قبيل دابه الارض [1] دجال، فتنه ها و کارهاي خارق العاده و وهم انگيز او، ظهور سفياني و کشتار بيرون از حساب مردم است.



[ صفحه 61]



آنگاه مي نويسد:

اما با ايراد جمله «و ان من ادرکها...» بذکر مهدي آل محمد (ص) پرداخته که از کتاب و سنت پيروي مي کند.

و جمله «في ستره عن الناس» بيانگر موضوع پنهاني و غيبت اين شخصيت والا مقام مورد اشاره است.

سپس گويد: اين موضوع اماميه را در عقيده مذهبي (ولادت حضرت مهدي) سودي نبخشد، هر چند که پنداشته اند سخن امام تصريح به گفته آنها درباره غيبت مهدي است، زيرا جايز است که خداوند اين چنين امامي را در آخر الزمان بيافريند و مدتي در پنهاني بسر برد و داراي مبلغين و نمايندگاني باشد که دستورات او را به اجرا درآورند و از آن پس ظهور نمايد و زمام کشورها را بدست گيرد و حکومتها را زير سلطه خود در آورد و جهان را مسخر فرمايد. [2] .

اکنون توجه خوانندگان را بدين نکته جلب مي نمايد:

که ابن ابي الحديد از يک سو انطباق کلام امير مومنان را بر عقيده شيعه درباره حضرت مهدي حجه بن الحسن العسکري و ولادت و زنده بودن آن بزرگوار باور نکرده و رد مي کند و از سوي ديگر جايز و ممکن مي داند که حضرت مهدي پس از بدنيا آمدن مدتي را در حال غيبت و پنهاني بسر برد، و نمايندگان و مبلغين از طرف حضرتش به وظائف محوله ديني پردازند، آنگاه ظهور کند و خود رسما مشغول به کار گردد.





[ صفحه 62]



بدون شک اين نظريه جز به تعصب و باصطلاح لقمه دور سر گرداندن به چيز ديگري نمي تواند توجيه شود.

چه اگر ممکن باشد که آن حضرت بعد از بدنيا آمدن غايب گردد و... پس همان نظريه اي را ارائه داده است که شيعه مي گويد منتها با يک اختلاف غير اساسي.

جز آنکه عقيده شيعه در ولادت امام زمان در سال 256 هجري مبتني بر دهها حديث از ناحيه امامان معصوم عليهم السلام و اعترافات بيش از يکصد نفر از مروخان و دانشمندان اهل تسنن است که در مقدمه بدانها اشاره شد.

نيز علامه قندوزي در باب 74 «ينابيع الموده» اين فراز از کلام امام را بعنوان مهدي موعود اسلام و مورد نظر شيعه ايراد نموده است.



[ صفحه 63]




پاورقي

[1] در قرآن مجيد سوره نمل 84:27 سخن از دابه الارض به ميان آمده و فرموده: «و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانوا باياتنا لايوقنون» و به موجب نقل اکثر مفسران مقصود از دابه الارض (جنبنده زميني) موجوديست که از طرف خدا برانگيخته شود و با علامت مخصوص مومن و کافر را از هم جدا و مشخص نمايد. رجوع شود به نهايه ابن اثير ج 2 ص 96.

[2] شرح نهج البلاغه ج 9 ص 128.