توضيح اجمالي اين ديدگاه


‌از چشم‌انداز ديدگاه «تجربه‌ي ديني»، حقيقت وحي يک نحو پيام رساندن يا سخن گفتن خدا نيست؛ بلکه حقيقت وحي يک نحوه تجربه‌ي ديني است؛ يعني، سرشت و گوهر وحي، نفسِ مواجهه‌ي پيامبر با امر قدسي است که ما از آن به خدا يا اللّه تعبير مي‌کنيم. ممکن است در اديان ديگر با اسامي ديگري مثل «پدرِ آسماني» يا «يهوه» از او ياد شود. طبق اين ديدگاه، آنچه که به عنوان «پيام وحي» براي ما نقل مي‌شود، صرفاً توصيف و تفسيري است که پيامبر از مواجهه و تجربه‌ي خويش با خدا، در اختيار ما مي‌گذارد؛ امّا اصلِ وَحي، نفس مواجهه و تجربه کردن امرِ قدسي است. پيام وحي، سفرنامه‌اي است که پيامبر، از سفر خودش با خداوند، براي ما به ارمغان آورده است. از اين چشم‌انداز در واقع، بين پيامبر و خدا، کلماتي ردّ و بدل نشده است؛ بلکه يک تجربه و مواجه‌ي محض فارغ و خاليِ از زبان، صورت گرفته است. سپس پيامبر از پيش خود، آنچه را که براي او اتّفاق افتاده، به ما گزارش مي‌کند؛ يعني، توضيح و تفسير خودش از تجربه‌ي ديني را براي ما نقل مي‌کند و اين نقل‌ها به صورت متون مقدّس در نزد پيروان دين در مي‌آيند.

‌در اينجا - بر خلاف وحي گزاره‌اي - حتّي پيام موضوعيّت ندارد. آنچه که پيامبر گزارش مي‌کند، صرفاً گزارش و توصيفي است نسبت به اتّفاقي که افتاده و اينکه او در مواجهه با امر قدسي، چه احساس و تجربه‌اي داشته است. اصلِ قضّيه، جلوه‌گري و تجلّي خداوند بوده است. حال در اين جلوه‌گري يک اتفّاقي نيز، بين خدا و پيامبر افتاده است. البتّه اين بدان معنا نيست که آنچه پيامبر بيان مي‌کند، سخن خداوند است - حتّي در جايي که پيامبر به حسب ظاهر، سخن خدا را نقل مي‌کند - بلکه همه‌ي اينها توصيفات او از مواجهه با امر قدسي است.

در اين باب که از منظر وحي تجربي، تا چه اندازه سخن گفتن خدا با پيامبر درست و قابل اعتنا است، بحث خواهد شد.

‌تشريح دقيق‌تر ديدگاه «تجربه‌ي ديني» در باب سرشت وحي، مستلزم بيان توضيحاتي در مورد «تجربه ديني» است، به علاوه چون اين بحث پايه‌ي بعضي از بحث‌هاي بعدي نيز هست‌

- مثل بحث تکثّرگرايي که اساساً مبتني است بر تجربه گرايي ديني - مي‌بايست اين مفاهيم دقيقتر بررسي شود. در هر حال اين نکته قابل تأکيد است که از نگاه «وحي تجربي» حقيقت و سرشت وحي، نه خصلت زباني دارد و نه خصلت انتقال اطّلاعات؛ بلکه از سنخ يک نحوه مواجهه و تجربه بين خدا و پيامبر است. بنابراين آنچه را که پيامبر مي‌گويد، در واقع گزارش و سفرنامه‌ي سفر معنوي او است.