شمس الدين ابن طولون حنفي


شمس الدين محمّد بن علي بن طولون (متوفي 955 هجري) از علماي اهل سنّت است که علاوه بر علوم معمولي اسلامي از علوم ادبي بهره زيادي داشت. وي، داراي منزلت بس بلندي نزد علماي دمشق بود.

او علاقه ي وافري به اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) داشت. لذا کتابي مستقل در معرّفي شخصيّت و سيره ي اهل بيت به نام الائمة الاثنا عشر نگاشت. در آن فقط، از منابع اهل سنّت، مطالب جامعي درباره ي يکايک امامان دوازده گانه ي اهل بيت عليهم السلام آورده است.

اين کتاب، اخيراً، از سوي يکي از دانشمندان محقّق معروف اهل سنّت لبنان، آقاي دکتر صلاح الدين المنجد (مؤلف کتاب معروف نقش کليسا در ممالک عربي) تصحيح و به وسيله ي انتشارات دار صادر و دار بيروت، در حدود سال 1958 ميلادي، به چاپ رسيد.

آقاي ابن طولون، در ابتداي اين کتاب، قصيده ي آقاي حصکفي را که داراي 48 بيت مي باشد، به طور کامل آورده است و سپس شخصيّت يک يک امامان را مورد بحث قرار داده است.

اين مطلب، در حقيقت، نشانه ي دو مسئله است:

يکم - او، انتساب اين قصيده را به حصکفي حنفي، پذيرفته است.

دوم - اينکه محتواي اين قصيده را نيز پذيرفته است.

نکته ي جالب اين که تحت «شماره ي 12» و عنوان الحجة المهدي مطالبي را درباره ي حضرت مهدي موعود، عجّل الله فرجه، از منابع اهل سنّت آورده است. او سخنانش را درباره ي حضرت مهدي، چنين آغاز مي کند:

و ثاني عشرهم ابنُه محمّدُ بن الحسن و هو أبو القاسم محمّدُ بن الحسن بن علي الهادي بن محمّد الجواد بن علي الرضا بن موسي الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علي زين العابدين بن الحسين بن علي بن ابي طالب رضي الله عنهم.

سپس، پس از چند سطر، اين چنين مي نويسد:

کانت ولادتُه، رضي الله عنه، يوم الجمعة، منتصَف شعبان سنه 255، و لمّا توفي و الدُه المتقدم ذکرُهُ، کان عُمرُه خمسَ سنين.

اين مطالب، هم در مورد نسب حضرت مهدي، عجّل الله فرجه الشريف، و هم در مورد سال ميلاد آن بزرگوار، دقيقاً و تحقيقاً، مطابق نظريّه شيعه است.

ابن طولون، در اثنايِ کلامش پس از ذکر سلسله ي نسب حضرت مي نويسد:

ثاني عشر الأئمة الاثني عشر، علي اعتقاد الإماميّه، المعروف بالحُجّة.

و نيز مي نويسد:

و هو الذي تزعَمُ الشيعةُ أنّه المنتظَر و القائم و المهدي.

به نظر مي رسد که او، اين مطلب را از باب تقيّه يا ملاحظات ديگر نوشته است؛ زيرا، وي، در مرکز امويان (دمشق) زندگي مي کرده است.

وي، در خاتمه ي کتاب ياد شده اش، گويا به هيجان در مي آيد و عشق و اعتقاد و ارادت خود به امامان دوازده گانه را در قالب شعري شش بيتي زيبا که متضمّن تشويق مردم بر اقبال به اهل بيت است، انشا مي کند:



عليکَ بالأئمةِ الاثني عشر

من آل بيت المصطفي خيرِ البشر



أبو ترابٍ حَسنٌ حسينُ

و بغض زين العابدين شينُ



محمّد الباقر کم علمٍ دري

و الصادقُ ادعُ جعفراً بين الوري



موسي هو الکاظم و ابنه علي

لقّبهُ بالرضا و قدرُهُ عليّ



محمد التقيُّ قلبُه معموُر

علي التَّقيُ درّه منثور



و العسکري الحسن المطهّر

محمّد المهديُّ سوف يظهر



بر تو باد که به امامان دوازده گانه توجّه کني

اينان که از خاندان مصطفي، خير البشرند

ابو تراب و حسن و حسين

و زين العابدين که بُغض داشتن نسبت به او، زشت و ننگ است

محمّد باقر که چه قدر دانش ها را مي دانست.

و امام جعفر که به اين خصلت در ميان مردم معروف بود، يعني، صادق.

و موسي که کاظم و فرو برنده ي غيض بود، و فرزندش علي که او را با لقبش رضا بخوان. او که قدر و منزلتش بلند و والا است.

و محمّد تقي که دلش به تقوا آباد است

و علي نقي که گوهرهايش پخش است.

اين شعر، اقرار غير مستقيم به اين حقيقت است که حضرت بقية الله، عجّل الله تعالي فرجه، متولد شده است نه اين که بعدها متولّد خواهد شد.