طول عمر امام زمان خلاف عادت نيست


اگر گفته شود: ادعاي شما نسبت بطول عمر صاحب الزمان که ميگوئيد با کمال عقل و قوا و جوان ميباشد، امر خارق العاده اي است. زيرا بعقيده شما در اينوقت که سال چهار صد و چهل و هفت است، سن امام زمان 193 سال ميباشد. چه ولادت آن حضرت بگفته شما در سنه دويست و پنجاه و شش اتفاق افتاده است، و عادت بر اين جاري نگرديده که شخصي تا اين مدت زنده باشد. پس چگونه ممکن است درباره او عادت شکسته شود، و حال آنکه عادت فقط بدست پيغمبران شکسته ميشود؟ [1] ميگوئيم: پاسخ اين پرسش دو گونه است: يکي اينکه ما قبول نداريم که سن حضرت در اين مدت خارق همه عادات است، بلکه در گذشته نيز عادت بامثال اينها جاري بوده و از اينهم بيشتر چنانکه قسمتي از آنها را مانند داستان خضر عليه السلام و اصحاب کهف و غيره پيشتر نقل کرديم، بعلاوه خداوند در قرآن از حضرت نوح خبر داده که وي نهصد و پنجاه سال در ميان قومش زيسته است فلبث في قومه الف سنه الا خمسين عاما مورخين ميگويند: نوح بيش از اين مدت در جهان زيسته است و اين نهصد و پنجاه سال مدتي بوده که قوم خود را دعوت بخداپرستي مينموده و در سن شصت سالگي باين کار پرداخته است. همچنين مورخين آورده اند که سلمان فارسي عيسي بن مريم را ملاقات نموده و تا زمان پيغمبر ما زنده مانده چنانکه داستان وي در اين خصوص مشهور است و نيز اخبار راجع بوجود اشخاص طويل العمر معمرين در ميان عرب و عجم معروف و در کتب و تواريخ مسطور است. و هم محدثين روايت کرده اند: دجال که هم اکنون وجود دارد در عصر



[ صفحه 463]



پيغمبر صلي الله عليه و آله نيز بوده است و تا وقتيکه خروج ميکند زنده خواهد ماند. با اينکه وي دشمن خدا ميباشد. پس وقتي بعلت مصلحتي جايز است که دشمن داراي چنين عمر درازي باشد چرا براي دوست خدا اين عمر طولاني جايز نباشد؟ روشن است که انکار آن فقط از روي دشمني است. مولف: در اينجا شيخ اخبار معمرين را که ما در باب جداگانه مياوريم ذکر نموده و سپس ميگويد: اگر مخالفين به پيروي از منجمين و طبيعيون طول عمر را محال بدانند، بايد با آنها در اصل مسئله گفتگو کرده بگوئيم: عالم مصنوع است، و هر مصنوعي صانعي دارد و آن صانع عادت را بکوتاهي و درازي عمرها جاري گردانيده، و قدرت بر دراز گردانيدن بيشتر و فاني نمودن آنها هم دارد. وقتيکه اين مطلب روشن شد، گفتگو در پيرامون طول عمر آسان ميگردد. اگر مخالفين طول عمر را بپذيرند ولي آنرا خارج از عادت بدانند ميگوئيم: چنانکه پيشتر هم گفتيم: اين بر خلاف همه عادات و رسوم نيست. و هر گاه بگويند بيرون از عادات ماست، ميگوئيم: چرا از عادات ما خارج است و چه اشکالي پديد مي آورد. و اگر بگويند: طول عمرهاي خارق العاده را جز در زمان پيغمبران جايز نميدانيم. ميگوئيم: اين را از شما نميپذيريم، چه بعقيده ما کار خارق العاده جايز است که از دست پيغمبران و امامان و افراد صالح صادر گردد. چنانکه بيشتر محدثين و بسياري از معتزله و حشويه آنرا جايز ميدانند. آنها اگرچه نام کرامات بر آن ميگذارند ولي بيش از اختلاف عبارت نيست. ما هم اين مطلب را با ذکر دليل در کتابهاي خود آورده ايم، و گفته ايم که: معجزات نخست دليل بر راستگوئي صاحب آنست سپس آنرا با گفته وي يقين ميکنيم که او پيغمبر يا امام يا مرد صالحي ميباشد، و آنچه از قبيل آنها ذکر نمايند، و ما علت آنرا در کتب خود توضيح داده و



[ صفحه 464]



ديگر در اينجا اطاله سخن نميدهيم. و اينکه مخالف ما ميگويد امتداد زمان و زيادي سن موجب پيري و نقص بدن آدمي ميشود، صحيح نيست، و هميشه اينطور نخواهد بود، بلکه خداوند عادت را بر اين جاري نموده که در روزگاران زياد، امتداد زمان و زيادي سن دو عامل پيري و نقص آدمي باشد ولي اين قدرت را هم دارد که جلو اين عادت را بگيرد چون اين مطلب بطول اجمال معلوم شد ميگوئيم: عمرهاي طولاني امکان پذير است و محال نميباشد. ما پيشتر جماعتي را نام برديم که با تطاول عمر و زيادي سنشان، ابدا تغيير نکردند. اصولا ما نميدانيم کسيکه عقيده دارد خداوند مومنين را بصورت جوان وارد بهشت ميکند، چگونه منکر طول عمر ميشود؟ کسي اين مطلب را انکار ميکند که آمدن مومنين را ببهشت به هيئت جوان نيز منکر باشد و رشد انساني را مستند به طبيعت و تاثير ستارگان بداند که ما و علمائي که در اين مسئله با ما مخالف هستند، عقيده آنها را با دليل تخطئه ميکنيم. پس اشکال عمر بکلي بي اساس است. و از جمله دليلي که مثبت امامت حضرت صاحب الزمان و صحت غيبت آنسرور ميباشد روايتي است که دو طايفه مختلف العقيده و جداي از هم يعني شيعه و سني نقل کرده اند که: ائمه بعد از پيغمبر دوازده تن ميباشند نه بيشتر و نه کمتر چون اين حديث ثابت شد، هر کس بدان پابند است بايد بامامان دوازده گانه و شخص پسر امام حسن عسکري (ع) و صحت غيبت وي ايمان بياورد. زيرا مخالف، ائمه را زياده از دوازده تن ميداند. و چون طبق اخبار مذکور تعداد ائمه معلوم گرديد، مقصود ما نيز حاصل ميشود. مولف: آنگاه شيخ (ره) اخباري را که ما سابقا درباره ائمه دوازده گانه نقل کرديم بيان نموده و سپس ميگويد: اشکال: اگر بگويند: اين اخبار همه خبر واحد است و در مسائل علمي به آن استناد



[ صفحه 465]



نميشود. بايد نخست درباره صحت و اتقان آن گفتگو کنيد و سپمس اثبات نمائيد که مقصود از آن اخبار ائمه دوازده گانه است. چه اخباري که شما در اين زمينه از اهلسنت و بيش از آن از طرق شيعه روايت کرده ايد اگر هم اخبار صحيحي باشد باز هم چيزي که دليل بر صحت عقيده شما نسبت بامامت ائمه دوازده گانه باشد در آن نيست. زيرا آن اخبار متضمن معني ديگري است. شما از کجا دانستيد که مقصود از آن اخبار ائمه شما هستند نه ديگران؟. پاسخ: ميگوئيم: دليل بر صخت اين اخبار براي اثبات مدعاي ما اينست که: شيعه اماميه يکي پس از ديگري آنرا بطور تواتر نقل کرده اند. طريق اثبات تواتر در کتب اماميه در باب اثبات خلافت اميرالمومنين عليه السلام از راه اخبار موجود است، و طريق هر دو دسته اخبار يکي است. بعلاوه اينکه مي بينيم دو طايفه شيعه و سني که از هم دور و در اعتقادات داراي جهات اختلاف ميباشند، اخبار مزبور را روايت کرده، خود دليل بر صحت آنهاست. چه عادت بر اين جاري گشته که هر کس معتقد بمذهبي شود، و راه شناخت آن مذهب هم دليل نقلي باشد، ميل وي بنقل آن افزون ميگردد، و بهمان ميزان هم از طرف مخالفين براي ابطال آن ابراز مخالفت ميشود، و آنرا بباد سرزنش و انکار ميگيرند. چنانکه در ستايش و نکوهش و بزرگ داشت و تنقيص مردم نيز بهمين کيفيت عمل ميشود هنگاميکه ما ديديم مخالفين فرقه شيعه اماميه امثال اين اخبار را نقل کرده اند و سند آنرا مورد انتقال قرار نداده مضمونش را منکر نشده اند، اين خود دليل است که خداوند خواسته است نقل و افشا گردد و دشمن آن. را روايت کند و همين معني خود دليل بر صحت مضمون آن اخبار است.



[ صفحه 466]




پاورقي

[1] چنانکه ملاحظه مي شود با اين که هنگام تاليف کتاب غيبت حضرت امام زمان (ع) 193 سال داشته و همان موقع افراد داراي چنين سني زياد بوده حتي امروز هم هستند مع الوصف مخالفين کور دل متعصب آنرا بهانه کرده و اذهان را مشوب مي کردند.