اصلاح ساختاري با وحدت مديريت


جهان تا کنون همواره با «تعدد مديريت ها و دولت ها» روبرو بوده و اين تعدد همواره يکي از علل مهم در به وجود آمدن درگيري ها و جنگ هاي کوچک و بزرگ بوده است. هم اينک با گسترش سلاح هاي کشتار جمعي، اين تعدد، خطر نابودي بشر را به دنبال دارد. لذا راه نجات بشر «وحدت مديريت» جهان است. سرآمدان انديشه ي مادي به ضرورت تشکيل حکومت واحد جهاني پي برده اند.

در همين رابطه آيت الله «جعفر سبحاني» با اشاره به تفکر «انترناسيوناليسم» يا لزوم تشکيل حکومت واحد جهاني، مي نويسد:

«جنگ هاي بين المللي اول و دوم، در طول اين مدت به اين انديشه قوت بخشيد و آنان با بينايي خاصي دريافتند که وجود مرزهاي مصنوعي ميان ملت ها، عامل جنگ و خون ريزي ها است و براي رهايي از اين بدبختي، چاره اي جز اين نديدند که مرزهاي مصنوعي را در هم کوبند و همه ي انسان ها را در کنار هم، زير يک

لوا و پرچم و حکومت واحدي قرار دهند.» [1] .

«آرنولد توين بي» [2] متفکر انگليسي، ضمن نطقي در کنفرانس صلح نيويورک، به ضرورت تشکيل حکومت واحد جهاني به منظور جلوگيري از جنگ هاي خونين و کشتارهاي دسته جمعي اشاره مي کند:

«تنها راه حفظ صلح و نجات نسل بشر، تشکيل يک حکومت واحد جهاني و جلوگيري از گسترش سلاح هاي اتمي است.»

«انيشتاين» با اين اعتقاد که «تعدد حکومت ها» خواه ناخواه به نابودي بشر منجر خواهد شد، مي گويد:

«مردم بايد يکي از اين دو راه را انتخاب کنند: يا يک حکومت جهاني با کنترل بين المللي انرژي اتمي تشکيل دهند و يا حکومت هاي ملي جداگانه فعلي همچنان باقي بمانند و منجر به انهدام تمدن بشري گردند.» [3] .

او در باره ي امکان وحدت جهان معتقد است:

«ملل جهان از هر نژاد و رنگي باشند، مي توانند زير يک پرچم در صلح و صفا و برابري و برادري زندگي کنند.» [4] .

«برتراند راسل» نيز در باره ي لزوم «وحدت مديريت» ـ که از آن به عنوان امپراطوري وسيع جهاني نام مي بردـ بشر را بر سر سه راهي بربريت، نابودي يا پذيرش حکومت واحد دانسته و معتقد است:

«چون خرابي جنگ بيش از قرن گذشته است، احتمالا بايد حکومت واحدي را قبول کنيم يا اين که به عهد بربريت برگرديم و يا

به نابودي نژاد انساني راضي شويم.» [5] .

وي معتقد است:«مادام که يک حکومت واحد جهاني وجود ندارد، رقابت براي کسب قدرت مابين کشورهاي مختلف وجود دارد و چون ازدياد جمعيت خطر گرسنگي را به بار مي آورد، قدرت ملي تنها راه جلوگيري از گرسنگي است، لذا در ميان ملل گرسنه عليه آن هايي که غذاي کافي دارند، بلوک ها و دسته بندي ها به وجود خواهد آمد. همين مطلب پيروزي کمونيسم را در چين توجيه مي نمايد. اين حقايق ثابت مي کند که دنياي علمي بدون يک حکومت جهاني ثبات و دوامي نخواهد داشت، مع هذا ممکن است گفته شود که اين نتيجه گيري عجولانه بوده است، لکن آن چه مستقيماً از بحث فوق عايد مي شود اين است که در دنيا بايد يک حکومت جهاني به وجود آيد.» [6] .

همان گونه که گفتيم و گفته هاي برخي دانشمندان نيز شاهد آن است، تنها راه نجات بشر از خطر نابودي، تشکيل حکومت واحد جهاني است. البته نوع حکومت واحد جهاني غير از چيزي است که اين دانشمندان ـ و ديگران که به اين بحث پرداخته اند ـ مي پندارند. درباره ي نوع و محتواي حکومت نجات بخش بشر، در بحث بعدي توضيح داده خواهد شد، اما بايد دانست که لزوم تشکيل حکومت واحد جهاني، به احساس مشترک و قوي تبديل شده است.

در اين ميان اگر متفکران مادي از «ضرورت» تشکيل چنين حکومتي خبر داده اند، بسياري از اديان بر اين باورند که چنين حکومتي در آينده تشکيل خواهد شد.

در يکي از کتاب هاي هندوها به نام «ديده» درباره ي وحدت حاکميت در آخرالزمان، آمده است:

«پس از خرابي دنيا پادشاهي در آخر زمان پيدا شود که پيشواي خلائق باشد و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد و به آئين خود آورد.» [7] .

يکي ديگر از کتاب هاي هندوها به نام «وشن جوک» سرانجام تمام جهان را به حاکميت يک نفر منتهي مي داند:

«سرانجام دنيا به کسي برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد.» [8] .

درکتاب«باسک» يکيديگر ازکتابهاي هندوها،از فراگيري حکومت منجي بشر،با عنوان حکومت بر فرشتگان، پريان وآدميان ياد مي شود:

«دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخر زمان، که پيشواي فرشتگان و پريان و آدميان باشد و راستي حق با او باشد.» [9] .

در کتاب «دداتک» از کتاب هاي مقدس برهماييان درباره ي وحدت جهان در آينده آمده است:

«... دست حق برآيد و جانشين آخر «ممتاطا» ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد همه جا.» [10] .

مرحوم طبرسي نيز در مطلبي تحت عنوان «فرا گرفتن سلطنت آن حضرت تمام روي زمين را» مي نويسد:

«از مشرق تا مغرب،برّ و بحر،معموره و خراب، وکوه ودشت نماند جاييکه حکمش جاري و امرش نافذ نشود و اخبار در اين معني متواتر است.» [11] .

در قرآن کريم آياتي وجود دارد که به شهادت روايت ها و تفسير مفسران دلالت بر جهاني بودن حکومت حضرت مهدي (عج) دارد. مانند:

وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّــلِحُونَ [12] و ما در کتاب زبور بعد از ذکر نوشتيم: بندگان صالح من وارث (حکومت) زمين خواهند شد.

در کتاب مزامير داوود، مزمور 29 در اين باره آمده است:«صديقان وارث زمين شده، ابداً ساکن آن خواهند شد.» [13] .

و در مزمور 37 آمده است:

«... شريران منقطع خواهند شد و اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد، هان! بعد از اندک مدتي شرير نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهي کرد و نخواهند بود اما حکيمان (صالحان) وارث زمين خواهند شد... متبرکان خداوند وارث زمين خواهند شد، اما ملعونان وي منقطع خواهند شد.» [14] .

هم چنين در آيه ي ديگري از قرآن کريم آمده است:

وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الاَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم

مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْـًا [15] خدا کساني ازشما را که ايمان آورده وعمل صالح انجام داده اند وعده ميدهدکه قطعاً آنان راحکم ران روي زمين خواهدکرد، همان گونه که به پيشينيان آنان خلافت روي زمين را بخشيد آييني را که براي آنان پسنديده است، پا برجا و ريشه دار خواهد ساخت، ترسشان را به امنيت تبديل ميکند آن چنان که تنها مرا ميپرستند و چيزي را شريک من نخواهند ساخت.

و هم چنين در جاي ديگري آمده است:

وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ رِثِينَ [16] ما مي خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.

در حديث معراج گفتار خداي متعال درباره ي حضرت مهدي (عج) خطاب به پيامبراکرم (صلي الله عليه وآله) آمده است:

«...ولَأُمَلِّکَنَّه مشارقَ الأرض ومغاربَها [17] من بدون شک، از شرق تا غرب زمين را تحت قدرت او قرار خواهم داد.»

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در اين باره فرموده است:

«...يَفتحُ الله تعالي ذکرَه علي يديه مشارقَ الأرض و مغاربَها [18] خداي متعال از شرق تا غرب زمين را براي او فتح خواهد کرد.»

امام صادق (عليه السلام) نيز درباره ي قلمرو جغرافيايي حکومت حضرت مهدي (عج)

فرموده اند:«... يبلغ سلطانُه المشرقَ والمغرب [19] حکومت او شرق و غرب عالم را خواهد گرفت.»

انديشمندان مادي نيز به ضرورت تشکيل يک حکومت واحد جهاني پي برده اند، اما پيش از همه، انديشمندان اديان و به خصوص انبيا و اولياي دين به طور قطع در مورد تشکيل چنين حکومتي سخن گفته اند.

مقدمات حکومت واحد جهاني

آن چه در پي اين حقيقت بايد مورد بررسي قرار گيرد، مقدمات تشکيل چنين حکومتي است. اين مقدمات بر دو بخش است:

الف ـ مقدمات فني، ب ـ مقدمات فرهنگي.

الف ـ مقدمات فني

در روايت ها براي تشکيل اين حکومت لوازمي بيان شده است که مي توان از آن به «مقدمات فني» تعبير کرد. امام صادق (عليه السلام) در باره ي ارتقاي قدرت ديداري و شنيداري بشر فرموده اند:

«إنّ قائمَنا إذا قام مدّ الله عزّوجلّ لشيعتنا في أسماعهم وأبصارهم حتّي لا يکون بينهم وبين القائم بريد، يُکلّمهم فيَسمعون ويَنظرون إليه وهو في مکانه [20] آن گاه که قائم ما قيام کند، خدا چنان گوش و چشم شيعيان ما را

تقويت مي کند که ميان آن ها و قائم، نامه [رسان] نخواهد بود، با آن ها سخن مي گويد پس سخنش را مي شنوند و او را مي بينند در حالي که او در مکان خويش است.»

و در همين باره فرموده است: «إن المؤمنين في زمان القائم وهو بالمشرق ليري أخاه الذي في المغرب، وکذا الذي في المغرب يري أخاه الذي في المشرق [21] اهل ايمان در زمان قائم (عليه السلام) در حالي که در مشرق است برادر خود را در مغرب مي بيند و هم چنين کسي که در مغرب است، برادر خود را در مشرق مي بيند.»

هم چنين آن حضرت مي فرمايد:«إنَّ قائمنا اذا قام أشرقتْ الارضُ بنورِ ربِّها، واستغني الناس عن ضَوءِ الشمس، وذهبت الظلمة [22] هنگامي که قائم ما قيام کند، زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و بندگان خدا از نور خورشيد بي نياز مي شوند و تاريکي برچيده مي شود.» [23] .

و هم چنين آن حضرت در باره ي زماني که هيچ نقطه اي از زمين همانند کف دست از ديد بشر مخفي نمي ماند، مي فرمايد:

«إذا تناهت الامور إلي صاحب هذا الامر رفع الله تبارک وتعالي له کل مُنخفض من الارض، وخفض له کل مُرتفع حتّي تکون الدنيا عنده بمنزلة راحته، فأيّکم

لو کانت في راحته شعرةً لم يبصرها [24] وقتي کارها به دست صاحب اصلي ولايت (حضرت مهدي (عج)) برسد، خدا هر نقطه ي فرو رفته اي از زمين را براي او مرتفع و هر نقطه ي مرتفعي را پايين مي برد، آن چنان که تمام دنيا نزد او به منزله ي کف دستش خواهد بود. کدام يک از شما اگر در کف دستش مويي باشد، آن را نمي بيند؟» [25] .

آن چه گفتيم نشان مي دهند که چه بسا مقدمات فني تشکيل حکومت واحد جهاني آماده باشد.

درباره ي وضعيت فني دنيا «برتراند راسل» مي گويد: «اکنون از لحاظ فني مشکل بزرگي در راه يک امپراطوري وسيع جهاني وجود ندارد». [26] .

«سرعت و شتاب خيره کننده ي علم» در دهه هاي اخير مسأله اي است که نبايد از آن غافل بود. در دهه هاي اخير، پيشرفت علم و فن آوري، سرعت و شتاب خيره کننده اي به خود گرفته که تعجب همگان را برانگيخته است.

مقدمات فرهنگي

مراد از اين مقدمات، آمادگي عمومي براي پذيرش نظام فراگير جهاني مي باشد. آمادگي عموم مردم، غير از آماده شدن امکانات فني است. بدون وجود چنين آمادگي عمومي، انديشه ي حکومت واحد جهاني ـ که يکي از عوامل نجات بخش بشر است ـ تحقق نخواهد يافت. در اين زمينه آيت الله سبحاني با بيان آيه هايي

ازقرآن کريم [27] ، چنين نتيجه ميگيردکه «زندگي اجتماعي،غايت خلقت وهدف آفرينش است» [28] وسپس با استناد به همين اصل مي نويسد:

«قطعاً روح جمع گرايي درجامعه بشريت،کم کم گسترش بيشتري پيدا کرده و همه جامعه ها در جامعه واحدي ادغام خواهند شد.

به عبارت ديگر، اگر بر زندگي انسان، روح جمعي و گروهي حاکم و سايه افکنده باشد و سايه ي آن لحظه به لحظه در حال گسترش باشد، قطعاً جوامع و فرهنگ و تمدن هاي مختلف رو به تشکل و وحدت گذارده و در آينده نزديکي با تکامل فرهنگي و افزايش وسايل ارتباط جمعي، جامعه هاي مختلف، آهنگ واحدي پيدا خواهند کرد و به صورت جامعه واحدي در خواهند آمد... روح جمع گرايي که در طول تاريخ از صورت هاي بسيط به صورت کامل تر رسيده است، قطعاً در آينده زندگي انسان، گسترش بيشتري پيدا کرده و همه جوامع و همه فرهنگ ها و تمدن ها، و همه حکومت ها در جامعه ي واحدي که يک فرهنگ و يک تمدن و يک حکومت دارد، ادغام مي شوند.» [29] .

اکنون نشانه هاي به وجود آمدن چنين فرهنگي،در زندگي بشر قرن بيستم به چشم ميخورد که به پاره اي از آنها اشاره ميشود:

1 ـ در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم ميلادي که عده اي به فکر احياي «ناسيوناليسم» بودند و به شدت از آن دفاع مي کردند، ناگهان مسأله ي «انتر ناسيوناليسم» و لزوم تشکيل حکومت واحد جهاني نزد متفکران غرب قوت گرفت.

2 ـ کشتارهاي وحشيانه ي جنگ جهاني اول، سبب تشکيل اتحاديه اي به نام «جامعه ي ملل» گرديد که 26 عضو داشت. هدف از تشکيل چنين اتحاديه اي، جلوگيري از جنگ و خون ريزي، و حل و فصل امور از طريق مذاکره و هم فکري بود. اما از آن جا که اين اتحاديه، يک اتحاديه فراگير نبود، نتوانست جهان را از جنگ دوم جهاني برهاند.

3 ـ در اواسط جنگ جهاني دوم، انديشه ي تشکيل يک جامعه ي جهاني فراگير، به صورت جدي تر قوت گرفت که ثمره ي آن، تشکيل «سازمان ملل متحد» و «اتحاديه هاي بين المللي» بود. پيش بيني سرامدان انديشه و سياست جهان تبديل اين سازمان به پارلمان جهاني و سرانجام، مرکز حکومت واحد جهاني بود.

4 ـ در سال 1963 ميلادي گروهي از متفکران جهان که معتقد به «حکومت واحد جهاني» بودند، گردهمايي در شهر توکيو برپا کردند و در اعلاميه ي پاياني آن، خطوط اساسي طرح خود را متذکر شدند:

1 ـ پارلمان جهاني

2 ـ شوراي عالي اجرايي

3 ـ ارتش جهاني

4 ـ ديوان دادگستري بين المللي [30] .

هر چند اين گروه مشخص نکرده اند که اين چهار نهاد بزرگ بين المللي، چگونه بايد با يکديگر هماهنگ شوند. شک نيست که اين چهار نهاد بزرگ بين المللي، خود «متعدد» هستند و براي رسيدن به وحدت و هماهنگي نيازمند «مرکز واحد»ي هستند که به عقيده ي ما همان «امامت و ولايت» است که در بحث اصلاح

محتوايي مديريت جهان درباره آن مطالبي خواهد آمد. [31] .

5 ـ نظريه ي «تجارت جهاني» يا پديده ي «جهاني شدن» که اخيراً مطرح شده است گامي ديگر جهت حکومت واحد جهاني است. از نظر اقتصادي نيز متفکران جهان معتقدند که بايد به وحدت رسيد و از چندگانگي و تعدد پرهيز کرد.

لذا بشر، «وحدت مديريت» را به عنوان تنها راه نجات جهان از خطر فساد و نابودي پذيرفته و به اين سمت، حرکت نيز کرده است. هر چند محتوا و مبناي وحدت چيز ديگري است که هنوز بشر در باره ي آن اشتباه مي کند.


پاورقي

[1] سبحاني، [آيت الله] جعفر، منشور جاويد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، ج 1، ص 364.

[2] Arnold J. Toynbee.

[3] انيشتاين، آلبرت، مفهوم نسبيت، ص 39.

[4] همان، ص 35.

[5] راسل، برتراند، تأثير علم بر اجتماع، (ترجمه ي مهدي افشار)، زرين، تهران، ص 56.

[6] همان، ص 199.

[7] مکارم شيرازي، [آيت الله] ناصر، حکومت جهاني مهدي (عليه السلام)، مدرسة الامام علي بن أبي طالب (عليه السلام)، قم، ص 54.

[8] همان.

[9] پيشين.

[10] پيشين.

[11] الطبرسي النوري، [ميرزا] حسين، نجم الثاقب، جاويدان، تهران، ص 129.

[12] الانبياء: 21 / 105.

[13] مکارم شيرازي، [آيت الله] ناصر، حکومت جهاني مهدي (عليه السلام)، ص 55.

[14] همان.

[15] النور: 24 / 55.

[16] القصص: 28 / 5.

[17] المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، داراحياء التراث العربي، ج 52، ص 312.

[18] الصدوق، [الشيخ] محمد بن علي بن بابويه القمي، عيون أخبار الإمام الرضا (عليه السلام)، دارالعلم، ج 1، ص 65.

[19] الصدوق، [الشيخ] محمد بن علي بن بابويه القمي، اکمال الدين و اتمام النعمة، جماعة المدرسين، قم، ص 331، ح 16.

[20] الکليني، [الشيخ] محمد بن يعقوب، الکافي، ج 8، ص 241.

[21] المجلسي، [العلامة] محد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 213.

[22] العروسي الحويزي، ابن جمعة، نور الثقلين، اسماعيليان، قم، ج 4، ص 356، ح 52.

[23] مي توان اين حديث شريف را اشاره اي به پيشرفت استفاده از انرژي و کشف راه هاي استفاده از نور دانست.

[24] المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 328، ح 46.

[25] پيشرفت استفاده از امواج و فن آوري ماهواره و... مي تواند از مصاديق مضمون اين حديث شريف باشد که هيچ نقطه اي از آگاهي بشر مخفي نخواهد ماند.

[26] راسل، برتراند، تأثير علم بر اجتماع، ص 56.

[27] مانند: الحجرات: 49 / 13، الفرقان: 25 / 54، الزخرف: 43 / 32 و نوح: 71 / 14.

[28] سبحاني، [آيت الله] جعفر، منشور جاويد، ج 1، ص ص 319 ـ 322.

[29] همان، ص 362.

[30] ر. ک: سبحاني، [آيت الله] جعفر، منشور جاويد، ج 1، ص 364.

[31] در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز که قواي سه گانه ي کشور از يکديگر مجزا هستند، وليّ فقيه به عنوان تنظيم کننده و هماهنگ کننده ي همه ي قواي کشور شناخته شده است (اصل يکصدودهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران).