دعاي حضرت صاحب الزمان در حق دعا کننده براي تعجيل فرج


بي ترديد دعا کردن براي آن بزرگوار، نصرت و ياري اوست، چون يکي از انواع نصرت، ياري کردن به زبان است، و دعا براي آن حضرت يکي از اقسام ياري کردن به زبان است. قرآن مجيد مي فرمايد: و اذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها او ردوها... [1] .

و هر گاه محبت و ستايش شديد، به بهتر يا نظير آن جواب دهيد... در تفسير علي بن ابراهيم قمي ذيل آيه شريفه مي گويد:



[ صفحه 31]



سلام و کارهاي نيک ديگر. [2] .

پر واضح است که دعا از بهترين انواع نيکي است، پس اگر مومن براي مولاي خود خالصانه دعا کند، مولايش نيز براي او دعا مي کند، و دعاي آن بزرگوار کليد همه خيرات و برکات و فلاح و رستگاري است. شاهد و مويد اين مدعا روايت ذيل است: جمعي از اهالي اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علويه نقل کردند که: شخصي به نام عبدالرحمن در اصفهان ساکن بود که شيعه بود. از او پرسيدند: چرا به امامت حضرت امام علي النقي عليه السلام معتقد شدي؟ گفت: چيزي ديدم که سبب اعتقاد محکم من شد. من مردي فقير بودم و زبان و جرات داشتم. در يکي از سالها اهل اصفهان مرا از شهر بيرون کردند، من با جمعي ديگر براي شکايت به دربار متوکل رفتيم. در حالي که در دربار او بوديم، دستوري از او صادر شد که علي بن محمد بن الرضا عليه السلام را حاضر کنند. به يکي از حاضران گفتم: اين مرد کيست که دستور احضارش داده شده؟. گفت: او مردي علوي است که رافضيان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنين مي دانم که متوکل او را براي کشتن حاضر مي کند. گفتم: از اينجا



[ صفحه 32]



نمي روم تا اين مرد را ببينم که چگونه شخصي است. [3] .

گويد: پس آن حضرت سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ايستاده بودند و به او نگاه مي کردند. هنگامي که او را ديدم، محبتش در دلم جا گرفت، شروع کردم در دل براي او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نمايد. او در بين مردم پيش مي آمد و به کاکل اسبش نگاه مي کرد، نه به چپ نظر مي کرد و نه به راست، و من در دل دعايم را تکرار مي کردم. هنگامي که به کنارم رسيد، صورتش را به سويم گردانيد، سپس فرمود: خداوند دعايت را مستجاب کند و عمرت را طولاني نمايد و مال و فرزندن را زياد سازد. از هيبت و عظمت او به خود لرزيدم و در ميان رفقايم رفتم. دوستانم پرسيدند چه شد؟ گفتم خير است. و به هيچ کس نگفتم. پس از اين ماجرا به اصفهان برگشتم و خداوند به برکت دعاي او راههايي از مال دنيا بر من گشود، به طوري که امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم غير از اموالي که خارج از خانه دارم، و صاحب ده فرزند شدم و اکنون هفتاد و چند سال از عمرم مي گذرد. من به امامت آن بزرگوار قائلم که آنچه در دلم بود، دانست و خداوند دعايش را درباره ام مستجاب کرد. اي دوستان امام زمان عليه السلام، خوب در اين روايت بنگريد که چگونه يک انساني که اهل ايمان نبود، به خاطر يک



[ صفحه 33]



دعا براي حضرت هادي عليه السلام و دعاي آن امام همام در حقش، صاحب ثروت و عزت و ايمان و تقوا گرديد. پس اگر ما که از شيعيان و دوستان حضرت صاحب الزمان عليه السلام هستيم براي آن بزرگوار دعا کنيم و متقابلا حضرت ما را دعا بفرمايند، چه برکات عجيبي در زندگي ما پيدا خواهد شد. مرحوم آيه الله موسوي اصفهاني در کتاب مکيال المکارم (ج 1، ص 386) نقل مي کند که: يکي از برادران صالحم برايم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رويا مشاهده کرده و آن بزرگوار به او فرموده اند: من براي هر مومني که پس از ذکر مصائب سيدالشهداء در مجالس عزاداري دعا مي کند، دعا مي کنم.



[ صفحه 34]




پاورقي

[1] نساء / 86.

[2] تفسير القمي، ج 1، ص 145.

[3] خرائج، باب هادي عشر: در معجزات حضرت هادي عليه السلام.