واژه عجم در قرآن کريم


واژه و کلمه ي عجم در قرآن کريم با لفظ اعجمي [1] آمده است، ولي مفهومي که اين لغت در قرآن شريف دارد با مفهومي که در اصطلاح عرب از همين کلمه ي اعجمي، کلمه ي عجميت را گرفته و آنرا در مورد ايرانيان بکار برده و مي برند، تفاوت بسيار دارد.

زيرا: کلمه ي اعجمي در اصطلاح قرآن مجيد بمعني غيرفصيح و لکنت در زبان است و به کسي گفته مي شود که نقصي در بيان او باشد، مثلا قرآن کريم مي فرمايد:

«و لو جعلناه قرآنا اعجميا لقالوا لو لا فصلت آياته ااعجمي و عربي». [2] .

اگر قرآن راغيرفصيح نازل مي کرديم و الفاظ و معنايش نمي شد مي گفتند: چرا آياتش مفصل و روشن نشده است، آيا مي شود قرآن اعجمي يعني: غير فصيح بوده و پيغمبر عربي و فصيح باشد. [3] .

در آيه ي ديگري که قرآن کريم موضوع اتهام مخالفين را به پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مطرح ساخته، در مقام رد گفتار نابخردانه ي کفار و مشرکين چنين آمده است:

«و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر، لسان الذي يلحدون اليه اعجمي و هذا لسان عربي مبين». [4] .



[ صفحه 112]



ما ميدانيم که کفار مي گويند اين قرآن را بشري به او تعليم مي دهد (اينان توجه ندارند) که زبان يا لغت آنکس که تعليم قرآن را به او نسبت مي دهند غير فصيح و غير عربي است ولي اين قرآن زبان فصيح و عربي آشکار است.

در اينجا مفسرين عالي مقام اسلام و در ذيل اين آيه شريفه مطالبي را آورده اند ذکر آنها بي مناسبت نيست.

در تفسير برهان ضمن حديثي از تفسير عياشي از امام صادق عليه السلام نقل نموده که آن زبان ابي فکيهه بني حضرمي است، وي اعجمي اللسان بود از رسول خدا صلي الله عليه و آله پيروي نموده و ايمان آورده و از اهل کتاب بود، قريش گفتند بخدا (قسم) محمد صلي الله عليه و آله را او تعليم مي دهد.

در «تفسير مجمع» اسم آن شخص بقول ابن عباس، بلعام است، او غلام رومي بود و در مکه بر دين نصرانيت مي زيست و بقول مجاهد و قتاده، غلامي رومي بود از بني الحضرمي که نامش (يعيش) و يا عايش بود و بقولي دو غلام بودند بنامهاي يسار و خير، و بنظر ضحاک او سلمان فارسي (رضوان الله عليه) بوده است.

در تفسير (الميزان) قول ضحاک را از تفسير درالمنثور نقل کرده و فرموده است: اين قول با مکي بودن آيات سازگار نيست، و چون سلمان فارسي، در مدينه خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله شرفياب شده است. [5] .

در هر حال آيه بخوبي روشن است و احتياج به تفسير ندارد و از خود آيه بوضوح معلوم مي شود که فردي غيرعرب، در مکه بوده است که کفار مي گفتند قرآن را او به پيغمبر تعليم مي دهد و اگر چنين نبود و فردي غيرعرب در مکه زندگي نمي کرد، قرآن از قول کفار نمي فرمود که آنها مي گفتند قرآن را بشري به او تعليم مي دهد.

در هر صورت از نظر قرآن کريم: افراد غيرعرب و همچنين کساني که نارسائي در زبان دارند و در بيان آنان نقصي وجود دارد، اعجمي ناميده ميشوند خواه عرب باشند يا خواه غيرعرب. حال چرا و چگونه کلمه ي عجم فقط در مورد ايرانيان بکار رفته و اعراب به افراد ايراني و مردم فارسي زبان عجم يا اعاجم گفته اند اين خود رمزي دارد که شايد در خلال روايات آينده بر خواننده روشن شود.



[ صفحه 113]




پاورقي

[1] اعجمي و عجمه و اعجام در اصل لغت به معناي ابهام و عدم فصاحت و لکنت در زبان است و اعجمي بکسي گفته مي شود که در بيان او نارسائي باشد، خواه عرب باشد يا غير عرب و چون عربها از بيان افراد غيرعرب اطلاعات ناقصي داشته اند، از اين لحاظ ديگران را عجم خوانده اند.

[2] سوره فصلت آيه ي 44.

[3] راغب در مفردات مي گويد «الاعجم من کان في لسانه عجمه عربيا کان او غير عربي» يعني: اعجم، به معناي غير فصيح است و اعجم کسي است که در زبان او لکنت باشد خواه عرب باشد و يا غيرعرب.

[4] سوره ي نحل آيه ي 103.

[5] اقتباس از قاموس قرآن ج 4، ص 298-297.