نبايدهاي شعر مهدوي


علاوه بر دوازده مولفه اي که در شمار بايدهاي شعر مهدوي ذکر کرديم و عدم رعايت آنها در زمره ي نبايدهاي شعر مهدوي قرار مي گيرد، موارد زير را نيز مي توان در شمار اين «نبايدها» قرار داد. اين موارد، خطوط ممنوعه در قلمرو شعر مهدوي را ترسيم مي کنند و جنبه ي پرهيزي دارند و شهروندان شعر مهدوي، مجاز به عبور از آنها نيستند.

الف) رسالت مخاطب را نبايد به دست فراموشي سپرد. شاکله ي معنوي شعر مهدوي بايد به گونه اي طراحي گردد که مخاطب شعر، خود را در تکميل آن سهيم بداند و براي موارد ناگفته، معادل هاي مناسبي بجويد و آن را در حلقه ي معني از زنجيره ي شعر مهدوي قرار دهد.

ب)چون دريافت «پيام شعر» بايد توسط مخاطب صورت پذيرد، نبايد با القاي مستقيم و بي واسطه «پيام شعر» سهم مخاطب را ناديده گرفت. بايد به او اين اجازه را داد که خود «پيام شعر» را کاملاً «کشف» کند.

ج) بايد از تقليد شيوه ي بياني ديگران حتي المقدور پرهيز کرد. هر شاعري بايد زبان شعري خود را پيدا کند، در غير اين صورت ناگزير از تکرار و تقليد مي شود که پسنديده نيست.

د) پرهيز از «گذشته گرايي» و احياي سنت هاي قديمي غير کارآمد، که عمر مفيد آنها



[ صفحه 381]



سرآمده است و براي مخاطبان شعر مهدوي امروز، ديگر جاذبه اي ندارد.

ه) يک شاعر آييني نمي تواند و نبايد محيط اطراف خود را به دست فراموشي سپارد و در گذشته زندگي کند و از کنار حوادثي که در جوامع اسلامي و در زمانه ي غيبت رخ مي دهد، با بي تفاوتي عبور کند.

و) بايد از مغلق گويي و دشوارنويسي و فضل فروشي در شعر مهدوي که به «غموض آفريني» مي انجامد، پرهيز کرد.

ز) بايد از به تصوير کشيدن مقوله هاي ضدارزشي که بار منفي و جنبه ي بدآموزي دارند پرهيز کرد. مثلاً در مقوله ي «انتظار» که از موضوعات مهم شعر مهدوي است، بايد به جنبه هاي مثبت آن عنايت داشت و بعد خودسازي آن را به تصوير کشيد که منافاتي با دل بستن به آينده اي روشن و پر از اميد ندارد و در عين حال، مخاطبان شعر انتظار را با خودسازي و غيرسوزي آشنا مي کند که اولين قدم در انسان شناسي است.

ح) واگويي مطالب واهي و خرافي و غيرمستند، مسير فکري علاقه مندان به شعر مهدوي را از راه مستقيم منحرف مي کند و به جاي آشنايي با واقعيات موجود در امر «غيبت» و «ظهور»، ذهن آنان را با مسائل بي ارزشي درگير مي کند که به فاصله گرفتن آنان از صف منتظران واقعي مي انجامد. بنابراين، بايد جداً از واگويي مطالبي از اين دست پرهيز کرد.

ط) درست است که در مقوله ي «باستان گرايي»، در جستجوي «نمادهاي تاريخي» است ولي زياده روي در اين امر، شاعر آييني را از صراحت بياني دور مي کند و مخاطبان شعر مهدوي را نيز هرازگاه به بيراهه مي کشاند که از مسير مستقيم شعر مهدوي فاصله دارد. همچنين نبايد اين نکته را فراموش کنيم که بسياري از «نمادهاي تاريخي» و «اسطوره اي» جايگزين مناسبي براي شخصيت مطرح در شعر مهدوي نيستند و همانندي آنان با اين ذوات مقدس را سرانجام به مسير قياس مع الفارق کشانده مي شود که قابل دفاع نيست.

ي) به کارگيري اوزان جديد، قالب هاي شعري متنوع و رديف هاي تازه در شعر مهدوي از «بايدها» است، ولي اين نکته را نبايد فراموش کنيم که هرازگاه برخي از اوزان



[ صفحه 382]



جديد به خاطر ناخوش آهنگي و بعضي از رديف ها به جهت «لوکسي بي اندازه» و «بي محتوايي»، مخاطبان را از شعر مهدوي دور مي کند و از ميزان عطش و شيفتگي آنان مي کاهد. بنابراين از اين گونه اوزان ناخوش آهنگ و رديف هاي شعري بي محتوا و به ظاهر لوکس و زيبا، بايد پرهيز کرد.

اين بحث را به اختصار برگزار کرديم؛ طالبان تفصيل به کتاب ديگر نگارنده «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسي» ص 339 تا 445 رجوع کنند.



[ صفحه 383]