قبله گاه تمام ستاره ها
اينجا که شعر در کف نامردمان رهاست
موعود من! صداي تو، عاشق ترين صداست
اين جغدهاي خفته که آواز شومشان
در ژرفاي تيره و خاموش شب رهاست
باور نمي کنند که چشمان روشنت
ديري است قبله گاه تمام ستاره هاست
من مي شناسمت، دل غمگين و خسته ات
با درد، با غرور ترک خورده آشناست
آي، اي تو آن درخت کريمي که دستهات
ديري است آشيانه ي گرم پرنده هاست
آخر چگونه درگذر بادهاي تند
استاده اي؟ که قامت سبز تو ناخداست
من از هجوم دشنه ي شب، زخم خورده ام
پس مرهم نگاه اهورايي ات کجاست؟ [1] .
پاورقي
[1] انسيه موسويان.