وجه سوم از جواب اجمالي


اين ايرادها حاکي است از انکار و نفي ايراد کننده، زيرا که خصم نافي و منکر در هر قضيه اي گاهي بالصراحه نفي و انکار مي کند و گاهي انکار و نفي خود را به صورت ايراد و اشکال درمي آورد براي عاجز کردن طرف خود، بنابراين مي گوئيم نفي هر قضيه اي يا نفي امکاني است يا نفي ثبوتي - اين تقسيم ما در اينجا موافق ذوق عموم و فهم عمومي است نه بر طبق مصطلح، بر حسب اصطلاح اولي را نفي ثبوتي و دوم را نفي اثباتي گويند -. يعني هر کس هر چيز را نفي مي کند يا بايد نفي امکاني کند يعني بگويد: اين امر ممتنع است، محال است، ممکن نيست. يا نفي ثبوتي کند به اين نحو که بگويد ممکن است اما ثابت نشده.

ما از حضرات ايراد کنندگان که ايرادشان حاکي است از نفيشان، سوال مي کنيم: شما مي خواهيد بگوئيد که غيبت امام با خصوصياتي که شيعه معتقد است، امري است محال و غير ممکن؟ يا مي گوئيد امر ممکني است اما ثابت نشده؟

اگر در ثبوتش سخن داريد يا شما شخص با اطلاع هستيد و يا بي اطلاع؟ اگر بي اطلاع هستيد پس مراجعه کنيد به آن چه گفته شده تا براي شما ثابت شود و اگر با اطلاع هستيد پس اين تشکيکات در مقابل نص وجهي ندارد و انکارش مستلزم



[ صفحه 68]



تکذيب پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و صحابه و مصنفين و رواة احاديث و تکذيب امر متفق عليه بين شيعه و سني و امر متواتر قطعي است.

و اگر مي گوئيد محال است! پس با اين نصوص و اتفاق چه مي کنيد؟ پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم امر محال نمي گويد و همچنين صحابه و رواة و مصنفين امر محال را تصديق نمي کنند و نمي نويسند و روايت نمي کنند.

در اين ملجأ [ناچار] مي شويد به دو چيز:

يکي: آنکه ثابت کنيد که چگونه محال است؟

دوم: اينکه گفته ي پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم را توجيه صحيح کنيد که چگونه امر محال گفته، و گر نه رسما تکذيب پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم خواهد بود.

از ظاهر اشکالات پيداست که شما ادعاي محاليت مي کنيد، مي خواهيد بگوئيد که اين امر محال است، پس بايد اقامه دليل کنيد و دليل شما همان گفته ها است که به صورت اشکال بر معتقدين درآورده ايد و توجيه شما همان بود که گفته هاي پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و صحابه را حمل کنيد بر اين که در وقت خود متولد خواهد شد.

ما مي گوئيم نه ادعاي محاليت صحيح است و نه آن توجيه، اما توجيه: پس اولا بر خلاف تصريحات پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم است: يکي تصريح به اين که او را غيبت خواهد بود، [1] ديگر تصريح به اين که او فرزند امام حسن عسکري است عليه السلام [2] و امام عسکري عليه السلام هم فوت کرده و جز همانکه شيعه به غيبت او معتقدند فرزند ديگري نداشته، پس چه وقت از او متولد خواهد شد؟

اخباري که پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم اسم يک يک از ائمه را ذکر کرده [3] در کتب ايشان به روايات خودشان بسيار است و لذا معترف به فضلشان هستند، نهايت به امامتشان اعتراف ندارند.

و ثانيا نصي از پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم نداريد بر اين که او در آن وقت متولد خواهد شد. فقط صرف حمل و تاويل است و داعي شما بر اين حمل نيست مگر همان شبهات که در



[ صفحه 69]



دل شما خلجان کرده و بر معتقدين اشکال مي کنيد، پس عمده سخن شما همان دعوي محاليت است که ناشي از آن شبهات شده و شما را بر آن توجيه داعي گشته نه انکار نص و نه نفي احاديث و اخبار.

اگر شما منصف باشيد و بي غرضانه قضاوت کنيد خواهيد دانست که نه اين اشکالات شما اشکال است و نه مستلزم محال، بلکه همه مبني بر حدس و ظن و تخمين است نه بر علم و يقين، به صرف اينکه او را نديده ايد يا تولد او را از کسي مثل خود نشنديده ايد يا جاي او را نمي دانيد و وضع زندگي او را نفهميده ايد منکر وجود او مي شويد؟!

آيا اين انکار عقلائي است، يا متکي بر علم و يقين است؟ يا به صرف اين که مدت غيبت يا وقت ظهور او را ندانستيد و يا فوائد و انتفاعات او را با اينکه غائب است احساس نکرديد، منکر اصل غيبت و فوائد او مي گرديد؛ آيا اين انکار عقلائيست يا به صرف اينکه مدت طول کشيده و ظاهر نشده و وجه عدم ظهورش را نفهميديد يا اينکه عمر به اين درازي بر خلاف عادت است انکار عقلائي مي شود و امر محالي خواهد شد؟ يا به صرف اينکه علت غيبت او را نفهميديد، يا حکمت آن را از نظر مشيت حق نفهميديد، غيبت بي علت و بي حکمت و بي فائده و لغو خواهد شد، يا لازمه ي او اهمال و يا امکان مبدل به محال خواهد گشت؟

حاشا و کلا، اين اشکالات شما که به صورت اشکال و در معني دليل شما است بر ادعاي محال، نه در حد خود امور يقيني است و مستند به يقين و نه چنان عقلي است که غير قابل خلاف باشد تا اثبات محاليت و عدم امکان کند، پس چگونه بضرس قاطع حکم مي کنيد که غيبت محال است و اراده ي خداوند به محال تعلق نمي گيرد؟

پس اين دلائل شما محصلي ندارد به جز صرف استعباد، و البته صرف استبعاد يا ندانستن وجه و حکمت و فائده، موجب نمي شود انکار نص يا تاويل نص را.



[ صفحه 70]



اين حديث شريف قبل از غيبت و قبل از حدوث اين اشکالات، جوابي اجمالي نيز از آنها داده و پيش بيني فرموده، عبد الله بن فضل هاشمي گفت: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: براي صاحب اين امر غيبتي است که ناچار است از آن و در زمان غيبت او در شک و ريب خواهد افتاد هر کس اهل باطل باشد.

گفتم: فداي تو شوم چرا بايد چنين غيبتي کند؟

فرمود: از جهت امري که به ما رخصت داده نشده کشف او براي شما.

گفتم: پس وجه حکمت در غيبت او چيست؟

فرمود: وجه حکمت در غيبت او وجه حکمت در غيبت کساني است که پيش از او بوده اند از حجج خداي تعالي، وجه حکمت در غيبت او کشف نمي شود مگر بعد از ظهور او، چنانچه کشف نشد براي موسي عليه السلام وجه حکمت در آنچه خضر عليه السلام انجام داد از سوراخ کردن کشتي و کشتن آن پسر و ساختن ديوار مگر هنگام مفارقت.

اي پسر فضل اين امري است از امر خدا و سري است از سر خدا و غيبي است از غيبت خدا و هرگاه ما دانستيم که خداوند عز وجل حکيم است، تصديق مي کنيم به اينکه افعال او همه از روي حکمت است اگر چه وجه او براي ما مکشوف نباشد. [4] .


پاورقي

[1] معجم احاديث الامام المهدي (ع): 1: 267 -256 احاديث 169-158.

[2] معجم احاديث الامام المهدي (ع): 156:1 ح 83- ص 179-168 احاديث 100-96، منتخب الاثر: ص 296-291 ب 11 احاديث 4-1.

[3] منتخب الاثر: ص 187-140 ب 18 احاديث 50-1.

[4] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام: 358:3 ح 906، اثباة الهداة: 488:3 ب 32 ف 5 ح 217، بحار: 91:52 ب 20 ح 4.