سوره آل عمران، آيه 83


و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها و اليه يرجعون.

و تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند. از روي اختيار يا از روي اجبار در برابر فرمان او تسليم هستند و به سوي او باز مي گردند.

قبل از آيه مورد بحث. بحث هاي فراواني درباره ي مذاهب پيشين شده است. از اينجا بحث درباره ي اسلام شروع مي شود. و توجه اهل کتاب و پيروان اديان گذشته به آن متوجه مي گردد.



[ صفحه 173]



در آيه فوق نخست مي فرمايد:

آيا اينها چيزي جز دين الهي مي خواهند؟ دين خداوند چيزي جز تسليم شدن در برابر قوانين الهي نيست که اين موضوع بطور کامل و جامع در آيين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم جمع است. بنابراين اگر آنها تلاش براي يافتن دين حقيقي دارند بايد مسلمان شوند.

و آنگاه قرآن کريم. اسلام را به معناي وسيعتري تفسير کرده و مي گويد: تمام کساني که در آسمان و زمين هستند با تمام موجوداتي که در آسمان و زمين هستند. مسلمان مي باشند. و در برابر فرمان پروردگار تسليم اند.

و با تعبير کلمه (طوعا و کرها) يعني از اختيار و يا اجبار مي گويد:

اين تسليم در برابر فرمان پروردگار گاهي اختياري و در برابر قوانين تشريعي است و گاهي اجباري و در برابر قوانين تکويني مي باشد.

توضيح اينکه خداوند دو گونه فرمان در عالم هستي دارد.

يک سلسله از قوانين او بصورت قوانين طبيعي و ما فوق طبيعي است که بر موجودات مختلف اين جهان حکومت مي کنند. و همه آنها مجبورند در برابر آن زانو بزنند و لحظه اي از اين قوانين سرپيچي نکنند. و اگر فرضا سرپيچي کنند ممکن است محو و نابود گردند. اين يک نوع اسلام و تسليم در برابر حق است.

بنابراين اشعه ي آفتاب که به درياها و اقيانوسها مي تابد و بخار آب که از دريا بر مي خيزد و قطعات ابر که بهم مي پيوندند. و دانه هاي باران که از آسمان فرو مي ريزند. و درختاني که بر اثر آن نمو مي کنند و گلهايي



[ صفحه 174]



که در پرتو آن شکفته مي شوند همه مسلمانند.

زيرا هر کدام در برابر قانوني که آفرينش براي او تعيين کرده تسليم اند. نوع ديگر از قوانين حضرت حق، دستورات تشريعي است. يعني قوانيني که در شرايع آسماني و تعليمات انبياء وجود داشته است.

تسليم در برابر آنها جنبه اختياري دارد. و تنها افراد با ايمان هستند که بخاطر تسليم در مقابل آنها شايسته نام مسلمان مي باشند.

البته سرپيچي از اين قوانين نيز سرانجام دست کمي از سرپيچي از قوانين آفرينش ندارد که اين هم موجب انحطاط و عقب ماندگي و يا نابودي است.

و از آنجا که جمله اسلم در آيه فوق اشاره به معناي وسيع اسلام است که هر دو قسمت را در برمي گيرد لذا مي فرمايد:

جمعي از روي اختيار تسليم مي شوند (طوعا) مانند مومنان و بندگان شايسته ي حق و جمعي از روي اجبار تسليم مي شوند (کرها) مانند کافران نسبت به قوانين تکويني.

بنابراين کافران با اين که از قبول اسلام در برابر بخشي از فرمان هاي خدا سرباز زده اند.

ولي به قبول بخشي ديگر ناچارند.

پس چرا آنها در برابر همه ي قوانين الهي و دين و آيين حق يکباره تسليم نمي شوند؟

احتمال ديگري که در تفسير آيه مي باشد و بسياري از مفسران آن را مطرح نموده اند و در عين حال منافاتي با آنچه در بالا گفتيم ندارد عبارت است از اينکه:



[ صفحه 175]



افراد با ايمان در حال رفاه و آرامش. از روي رغبت و اختيار به سوي خدا مي روند. اما افراد بي ايمان تنها به هنگام گرفتاري و مشکلات طاقت فرسا به سوي او مي شتابند و او را مي خوانند و با اين که در حال معمولي شريک هايي براي او قائل مي شوند در آن لحظات سخت و حساس جز او کسي را نمي شناسند و نمي خوانند.

العياشي: باسناده عن رفاعة بن موسي. قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول:

(و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها) قال: اذ قام القائم عليه السلام لا تبقي ارض الا نودي فيها بشهادة. ان لا اله الا الله. و ان محمدا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.

عياشي به سند خود از رفاعة بن موسي چنين آورده که مي گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام مي فرمود:

(و هر که در آسمانهاو زمين است خواه و ناخواه مطيع امر حق است) فرمود: هر گاه قائم عليه السلام به پا خيزد هيچ سرزميني باقي نماند. مگر اينکه گواهي به شهادتين در آن ندا گردد. [1] .

عن ابن بکير: قال: سألت ابا الحسن عليه السلام عن قوله:

(و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها)

قال أنزلت في القائم عليه السلام. اذا خرج باليهود و النصاري و الصابئين و الزنادقة و اهل الردة و الکفار في شرق الارض و غربها.



[ صفحه 176]



فعرض عليهم الاسلام.

فمن اسلم طوعا. امره بالصلاة و الزکاة و ما يومر به المسلم و يجب لله عليه و من لم يسلم ضرب عنقه. حتي لا يبقي في المشارق و المغارب احد الا وحد الله:

از ابن بکير نقل شده است که مي گويد: از حضرت ابوالحسن عليه السلام در مورد همين آيه سوال نمودم.

امام فرمود: اين آيه درباره ي حضرت قائم نازل شده.

هرگاه بپا خيزد بر يهود و نصاري و ستاره پرستان و زنادقه و مرتدين و کفار در شرق و غرب زمين، اسلام را عرضه مي کند.

پس هر کس از روي دلخواه و اختيار مسلمان شود. قائم عليه السلام او را به نماز و زکات و ساير کارهايي که يک مسلمان بايد انجام دهد و براي خداوند بر او واجب مي شود امر فرمايد:

و هر کس اسلام را نپذيرد. گردنش را مي زند. تا آنجا که در شرق و غرب عالم هيچ کس نماند جز اينکه موحد گردد. [2] .


پاورقي

[1] تفسير عياشي، جلد 1، ص 183.

[2] تفسير عياشي، جلد 1، ص 183.