سوره هود، آيه 80


قال لو ان لي بکم قوة او آوي الي رکن شديد.

گفت افسوس اي کاش در برابر شما قدرتي داشتم يا تکيه گاه و پشتيبان محکمي در اختيار من بود.

در آيات سوره ي اعراف، اشاره اي به گوشه اي از سرنوشت قوم لوط شده اما در اين سوره به تناسب شرح داستانهاي پيامبران و اقوام آنها. و به تناسب پيوندي که آيات گذشته با سرگذشت لوط و قومش داشت. پرده از روي قسمت ديگري از زندگاني اين قوم منحرف و گمراه برمي دارد.

در مرحله نخست مي گويد:

هنگامي که رسولان ما به سراغ لوط آمدند او بسيار از آمدن آنها ناراحت شد و فکر و روحش پراکنده گشت و غم و اندوه تمام وجودش را فرا گرفت.

در روايات و تفاسير اسلامي آمده است که لوط در آن هنگام در مزرعه خود کار مي کرد ناگهان عده اي از جوانان زيبا را ديد که به سراغ او مي آيند. و مايلند مهمان او باشند. علاقه ي او به پذيرايي مهمان از يکسو و توجه به اين واقعيت که حضور اين جوانان زيبا در شهري که غرق آلودگي انحراف جنسي است. موجب انواع دردسر و احتمالا آبروريزي است. او را سخت در فشار قرار داد.

اين مسائل به صورت افکاري جانفرسا از مغز او عبور کرد و آهسته با خود گفت: امروز روز سخت وحشتناکي است.

به هر حال لوط. راهي جز اين نداشت که ميهمانهاي تازه وارد را به



[ صفحه 182]



خانه بپذيرد و از آنها پذيرايي کند.

اما براي اينکه آنها را اغفال نکرده باشد. در بين راه چند بار به آنها گوشزد کرد که اين شهر مردم شرور و منحرفي دارد. تا اگر مهمانها توانايي مقابله با آنان را ندارند. حساب کار خويش را بکنند.

در روايتي مي خوانيم که خداوند به فرشتگان دستور داده بود که تا اين پيامبر سه بار شهادت بر بدي و انحراف اين قوم ندهد آنها را مجازات نکنند.

و اين رسولان، شهادت لوط را در اثناء راه سه بار شنيدند.

در پاره اي از روايات آمده که لوط آنقدر مهمانهاي خود را معطل کرد تا شب فرا رسيد شايد دور از چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ حيثيت و آبرو از آنان پذيرايي کند ولي چه مي توان کرد. وقتي دشمن انسان در درون خانه اش باشد.

همسر لوط که زن بي ايماني بود و به اين قوم گنهکار کمک مي کرد. از ورود اين ميهمانان جوان و زيبا آگاه شد بر فراز بام رفت.

نخست از طريق کف زدن و سپس با روشن کردن آتش و برخاستن دود.

گروهي از اين قوم منحرف را آگاه کرد که طعمه ي چربي به دام افتاده.

قرآن مي گويد: در اين لحظه: قوم با سرعت و حرص و ولع براي رسيدن به مقصد خود به سوي لوط آمدند.

لوط در اين هنگام حق داشت بر خود بلرزد و از شدت ناراحتي فرياد بکشد و به آنها بگويد.

من حاضرم دختران خودم را به عقد شما در آورم. اينها براي



[ صفحه 183]



شما پاکيزه ترند.

بياييد و از خدا بترسيد. آبروي مرا نبريد و با قصد سوء در مورد ميهمانانم مرا رسوا نسازيد.

اي واي مگر در ميان شما يک انسان رشيد و عاقل و شايسته وجود ندارد. که شما را از اين اعمال ننگين و بي شرمانه باز دارد.

ولي اين قوم تبهکار در برابر اين همه بزرگواري لوط پيامبر بي شرمانه پاسخ گفتند: تو خود به خوبي مي داني که ما را در دختران تو حقي نيست و تو مسلم مي داني که ما چه چيز مي خواهيم: در اين هنگام بود که اين پيامبر بزرگوار چنان خود را محاصره حادثه ديد و ناراحت شد که فرياد زد:

اي کاش قوة و قدرتي در خود داشتم، تا از ميهمانهايم دفاع کنم و شما خيره سران را در هم بکوبم يا تکيه گاه محکمي از قوم و عشيره و پيروان و هم پيمانهاي قوي و نيرومند در اختيار من بود تا با کمک آنها بر شما گمراهان چيره شوم.

العياشي: باسناده عن صالح بن سعيد. عن ابي عبدالله عليه السلام في قول الله (لو ان لي بکم قوة او آوي الي رکن شديد) قال: قوة القائم عليه السلام و الرکن الشديد: الثلاث مائة و ثلاثة عشر اصحابه.

عياشي به سند خود از صالح بن سعيد از حضرت ابو عبدالله، امام صادق عليه السلام روايت کرده، که فرمود:

اينکه خداوند از زبان لوط مي فرمايد:

(اي کاش در برابر شما قدرتي داشتم. يا تکيه گاه و پشتيبان



[ صفحه 184]



محکمي در اختيار بود) يعني نيروي حضرت قائم عليه السلام و رکن شديد، يعني سيصد و سيزده تن ياران آن حضرت عليه السلام.

ابن بابويه: باسناده عن ابي بصير. قال: ابو عبدالله عليه السلام ما کان قول لوط عليه السلام لقومه: (لو ان لي قوة او آوي الي رکن شديد). الا تمنيا لقوة القائم عليه السلام و لا الرکن الا شدة اصحابه.

فان الرجل منهم: ليعطي قوة اربعين رجلا.

و ان قلبه لاشد من زبر الحديد. و لو مروا بجبال الحديد. لتدکدکت و لا يکفون سيوفهم. حتي يرضي الله عزوجل.

ابن بابويه. به سند خود از ابو بصير نقل مي کند که او گويد امام صادق عليه السلام پيرامون آيه مورد بحث فرمود: اينکه::حضرت لوط عليه السلام به قومش گفت:

(اي کاش در برابر شما قدرتي داشتم يا تکيه گاه و پشتيبان محکمي در اختيارم بود) مقصودش جز اين نبود که نيروي قائم عليه السلام را تمنا مي کند.

و منظورش از رکن شديد، ياران و اصحاب آن حضرت مي باشند که يک مرد از آنها قوت چهل مرد را دارد و دلش از کوه آهنين محکمتر است و اگر به کوههاي آهن بگذرند. آنها را از بين مي برند. و شمشيرهايشان را کنار نگذارند مگر وقتي که خداوند عزوجل راضي شده باشد. [1] .



[ صفحه 185]




پاورقي

[1] المحجة في ما نزل في القائم الحجة. به نقل از کمال الدين و تمام النعمة، جلد 2، ص 673.