ثواب انتظار ظهور امام زمان


دوم از تکاليف بندگان در ايام غيبت، انتظار فرج آل محمد عليهم السلام در هر آن و ترقب بروز و ظهور دولت قاهره و سلطنت ظاهره مهدي آل محمد عليهم السلام و پر شدن زمين از عدل و داد غالب شدن دين قويم بر جميع اديان که خداي تعالي به نبي اکرم خود خبر دادده و وعده فرموده بلکه بشارت آن را به جميع پيغمبران و امم داده که چنين روزي خواهد آمد که جز خداي تعالي کسي را پرستش نکنند و چيزي از دين نماند که از بيم احدي در پرده ستر و حجاب بماند و بلا و شدت از حق پرستان برود چنانچه در زيارت حضرت مهدي آل محمد عليهم السلام است:

«السلام علي المهدي الذي وعدالله به الامم ان يجمع به الکلم ويلم به الشعث ويملاء به الارض عدلا و قسطا و ينجز به وعد المؤمنين».

سلام بر مهدي آن چناني که وعده داده خداوند بر او جميع امتها را که جمع کنند به وجود او کلمه ها، يعني اختلاف را از ميان ببرد و دين يکي شود و گرد آورد به او پراکندگيها را و پر کند به او زمين را از عدل و داد و انفاذ فرمايد به سبب او وعده فرجي که به مؤمنين داده. و اين فرج عظيم را در سنه هفتاد از هجرت وعده داده بودند چنانچه شيخ راوندي در «خرائج» از ابي اسحاق سميعي روايت کرده و او از عمرو بن حمق که يکي از چهار نفر صاحب اسرار اميرالمؤمنين عليه السلام بود که گفت: داخل شدم بر علي عليه السلام آنگاه که او را ضربت زده بودند در کوفه پس گفتم به آن جناب که بر تو باکي نيست جز اين نيست که اين خراشي است، فرمود: به جان خود قسم که من از شما مفارقت خواهم کرد، آنگاه فرمود تا سنه هفتاد بلا است و اين را سه مرتبه فرمود پس گفتم: آيا پس از بلا رخائي هست؟ پس مرا جواب نداد و بي هوش شد، تا آنکه ميگويد پس گفتم: يا اميرالمؤمنين عليه السلام! به درستي که تو فرمودي تا «سال» هفتاد، بلا است پس آيا بعد از بلا، رخاء است؟ پس فرمود: آري به درستي که بعد از بلا، رخاء است و خداوند محو ميکند آنچه را که ميخواهد و ثابت ميکند و در نزد او است ام الکتاب.

و شيخ طوسي در «کتاب غيبت» و کليني در «کافي» روايت کرده اند از ابي حمزه ثمالي که گفت: گفتم به ابي جعفر عليه السلام به درستي که علي عليه السلام بود که ميفرمود تا سنه هفتاد، بلا است و ميفرمود بعد از بلا، رخاء است و به تحقيق که گذشت هفتاد و ما رخاء نديديم، پس ابوجعفر عليه السلام فرمود که اي ثابت! به درستي که خداي تعالي قرار داده بود وقت اين امر را در سنه هفتاد پس چون حسين عليه السلام کشته شد، شديد شد غضب خداوند بر اهل زمين پس به تأخير انداخت آن را تا سال صد و چهل پس ما شما را خبر داديم پس شما خبر ما را نشر کرديد و پرده سر را کشف نموديد پس خداي تعالي آن را تأخيرانداخت و پس از آن وقتي براي آن قرار نداد در نزد ما «و يمحو الله ما يشاء ويثبت و عنده ام الکتاب» ابوحمزه گفت من اين خبر را عرض کردم خدمت امام جعفر صادق عليه السلام پس فرمود: که به درستي که چنين بود.

و شيخ نعماني در «کتاب غيبت» روايت کرده از علاء بن سيابه از ابي عبدالله جعفر بن محمد عليه السلام که فرمود: کسي که بميرد از شما و منتظر باشد اين امر را مانند کسي است که در خيمه اي باشد که از آن حضرت قائم عليه السلام است.

و نيز روايت نموده از ابوبصير از آن جناب که فرمود روزي: آيا خبر ندهم شما را به چيزي که قبول نميکند خداوند عملي را از بندگان مگر به او؟ گفتيم: بلي، پس فرمود: «شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله» و اقرار به آنچه خداوند امر فرمود دوستي ما و بيزاري از دشمنان ما، يعني ائمه مخصوصا و انقياد براي ايشان و ورع و اجتهاد و آرامي و انتظار کشيدن براي قائم عليه السلام، آنگاه فرمود: به درستي که براي ما دولتي است که خداوند آن را ميآورد هر وقت که خواست، آنگاه فرمود: هر کس که خوش دارد که بوده باشد از اصحاب قائم عليه السلام پس هر آينه انتظار کشد و عمل کند با ورع و محاسن اخلاق در حالي که او انتظار دارد پس اگر بميرد و قائم عليه السلام پس از او خروج کند هست براي او از اجر مثل کسي که آن جناب را درک نموده باشد پس کوشش کنيد و انتظار کشيد هنيئا هنيئا براي شما اي عصابه مرحومه.

و شيخ صدوق در «کمال الدين» روايت کرده از آن جناب که فرمود: از دين ائمه است ورع و عفت و صلاح و انتظار داشتن فرج آل محمد عليهم السلام و نيزاز حضرت رضا عليه السلام روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: افضل اعمال امت من انتظار فرج است از خداوند عز و جل. و نيز روايت کرده از اميرالمؤمنين عليه السلام که فرمود: منتظر امر ما مانند کسي است که در خون خود غلطيده باشد در راه خداوند.

و شيخ طبرسي در «احتجاج» روايت کرده که «توقيعي» ازحضرت صاحب الامر عليه السلام بيرون آمد به دست محمد بن عثمان و در آخر آن مذکور است که دعا بسيار کنيد براي تعجيل فرج به درستي که فرج شما در آن است.

و شيخ طوسي رحمه الله در «غيبت» از مفضل روايت کرده که گفت: ذکر نموديم قائم عليه السلام را و کسي که مرد از اصحاب ما که انتظار او را ميکشيد پس حضرت ابوعبدالله عليه السلام فرمود به ما که چون قائم عليه السلام خروج کند کسي بر سر قبر مؤمن ميآيد پس به او ميگويد که اي فلان به درستي که ظاهر شد صاحب تو پس اگر خواهي که ملحق شوي پس ملحق شو و اگر ميخواهي که اقامت کني در نعمت پروردگار خود پس اقامت داشته باش.

و شيخ برقي در «محاسن» از آن جناب روايت کرده که فرمود به مردي از اصحاب خود که: هر که از شما بميرد با دوستي اهل بيت و انتظار کشيدن فرج، مثل کسي است که در خيمه قائم عليه السلام باشد، و در روايت ديگر بلکه مثل کسي است که با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم باشد. و در روايت ديگر مانند کسي است که در پيش روي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شهيد گردد. و نيز از محمد بن فضيل روايت کرده که گفت فرج را از حضرت رضا عليه السلام سؤال کردم، حضرت فرمود که آيا انتظار فرج از فرج نيست، خداي عز و جل فرموده: فانتظروا اني معکم من المنتظرين، شما انتظار بريد به درستي که من با شما از انتظار برندگانم. يعني انتظار بريد فرج مرا و من انتظار ميبرم آن وقتي را که براي اين مصلحت دانستم که آن وقت در رسد. و نيز از آن جناب روايت کرده که فرمود: چه نيکو است صبر انتظار فرج، آيا نشنيده اي قول خداوند را که فرمود: «فارتقبوا اني معکم رقيب»، «وانتظروا اني معکم من المنتظرين». پس بر شما باد به صبر زيرا که فرج ميآيد بعد از نااميدي و به تحقيق که بودند پيش از شما که از شما صبر کننده تر بودند.