مهدي از فرزندان فاطمه است


(عقد الدرر ص 15).

عن ام سلمه (رض) قالت: سمعت رسول الله (ص)، يقول: المهدي من ولد فاطمة رضي الله عنها.

بنقل از ام سلمه (رض) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنيدم مي فرمود: مهدي (ع) از فرزندان فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه عليها است.

(مسند احمد ج 3 ص 36 عن اثبات الهداة:594:3 و اعيان الشيعة:51:0 و عقد الدرر:61):

عن ابي سعيد الخدري (رض) قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتي تملأ الارض ظلما و عدوانا ثم يخرج من عترتي، او من اهل بيتي، من يملأها قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و عدوانا.

بنقل از ابي سعيد خدري (ره) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: قيامت واقع نمي شود تا آنکه زمين سرشار از ظلم و تجاوز گردد سپس از عترت من يا از خاندان من کسي خارج شود تا زمين را لبريز کند از قسط و عدل همچنانکه از ظلم و تجاوز پر شده باشد.

(کشف الغمه ج 2 ص 469 و عقدالدرر ص 18):

عن حذيفة (رض) قال: رسول الله (ص): المهدي رجل من ولدي وجهه



[ صفحه 72]



کالکوکب الدري.

بنقل از حذيفه (رض) گفت: رسول الله (ص) فرمود: مهدي (ع) مردي از فرزندان من است چهره اش مانند ستاره ي درخشان مي باشد.

(عقدالدرر ص 18):

عن عبدالله بن عمر،(رض) قال: قال رسول الله (ص): لا تقوم الساعة حتي يخرج المهدي من ولدي و لا يخرج المهدي حتي يخرج ستون کذابا کلهم يقول: انا نبي.

عبدالله ابن عمر گويد: رسول اکرم (ص) فرمود: قيامت واقع نمي گردد تا مهدي (ع) از فرزندان خارج گردد و مهدي (ع) خارج نمي شود تا شصت تن دروغگو خارج شوند و همه مدعي نبوت باشند.

(عقدالدرر ص 19):

عن قيس بن جابر الصدفي عن ابيه عن جده ان رسول الله (ص)، قال: سيکون بعدي خلفاء و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الأمراء ملوک جبابرة ثم يخرج المهدي من اهل بيتي، يملأ الارض عدلا کما ملئت جورا ثم يؤمر القحطاني فوالذي بعثني بالحق ما هو دونه.

بنقل از قيس ابن جابر صدفي از پدر از جدش که رسول خدا (ص) فرمود: پس از من خلفاء زمامدار شوند و پس از خلفاء اميران فرمانروايي کنند و پس از اميران، پادشاهان ستمگر روي کار آيند سپس مهدي (ع) از خاندان و اهل بيت (ع) من خارج مي گردد و پر مي کند از عدل زمين را به چنانکه لبريز از ستم پر شده باشد آنگاه قحطاني فرمانروا شود قسم به خدايي که مرا به حق مبعوث فرمود.

(سنن ابن ماجه ج 2 ص 1368 و عقدالدرر ص 21 و کشف الغمه ج 2 ص 438):

عن سعيد بن المسيب قال: کنا عند ام سلمة فتذاکرنا المهدي، فقالت: سمعت رسول الله (ص) يقول: المهدي من ولد فاطمة (ع).

بنقل از سعيد بن مسيب گفت: ما در نزد ام سلمه (رض) مذاکره درباره ي مهدي (ع) مي کرديم او فرمود: رسول اکرم (ص) شنيدم مي فرمود: مهدي (ع) از فرزندان فاطمه (ع) است.



[ صفحه 73]



(اثبات الهداة ج 3 ص 605):

ذکر ابومحمد بن مسعود في کتاب المصابيح في حديث يرفعه الي النبي (ص) قال: يبعث الله رجلا من عترتي فيملاء به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.

ابومحمد بن مسعود در کتاب مصابيح در ضمن حديثي مرفوعا از رسول خدا (ص) حديث کرده که فرمود: خداي تعالي مردي از عترت مرا مبعوث کند و با دست او زمين را لبريز از قسط و عدل کند همچنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 608):

من البعث و النشور للبيهقي يرفعه قال: قال رسول الله (ص) المهدي من ولدي.

از کتاب بعث و نشور بيهقي است که مرفوعا از رسول الله (ص) روايت کرده فرمود: مهدي (ع) از فرزندان من است.

(اثبات الهداة ج 3 ص 611):

عن ابن ابي ليلي عن النبي (ص) في حديث انه قال في علي (ع) اخبرني جبرئيل انهم يظلمونه و يغصبونه حقه و يقاتلونه و يقتلون ولده و يظلمونهم بعده و اخبرني جبرئيل عن الله عزوجل ان ذلک يزول اذا قام قائمهم و علت کلمتهم و اجتمعت الأمة علي محبتهم، الي ان قال: و ذلک عند تغير البلاد و ضعف العباد و اليأس من الفرج، فعند ذلک يظهر القائم فيهم هو من ولد ابنتني فاطمة، يظهر الله بهم الحق و يخمد الباطل بأسيافهم

بنقل از ابن ابي ليلي از حضرت رسول اکرم (ص) در ضمن حديثي درباره ي حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: جبرئيل (ع) به من خبر داد که امت به او ظلم مي کنند و حقش را غضب مي نمايند و با او مي جنگند و فرزندانش را بقتل مي رسانندو پس از شهادت او به آنان ظلم و ستم روا مي دارند و جبرئيل (ع) از خداي عزوجل بمن خبر آورد که اين ستم و ظلم و بيدادگري وقتي که قائمشان قيام کند و کلمه آنان بالايي گيرد و همه ي امت بر محبتهاي آنان جمع شوند از ايشان زائل مي گردد تا آنجا که فرمود: اين امر بهنگامي که صورت مي گيرد که شهرها دگرگون و بندگان ناتوان شوند و مأيوس و نوميد از فرج و گشايش گردند در اين موقع قائم (ع) آشکار مي شود و او از فرزندان



[ صفحه 74]



دخترم فاطمه زهرا (س) است که خدا بوسيله آنان حق را ظاهر و با شمشيرهاي ايشان باطل را خاموش مي سازد.

(اعيان الشيعه ج 3 ص 50 و کشف الغمة ج 2 ص 476):

عن زربن عبدالله قال: قال رسول الله (ص): لا تذهب الدنيا حتي يملک العرب رجل من اهل بيتي: يواطي اسمه اسمي.

بنقل از زر بن عبدالله گفت: رسول اکرم (ص) فرمود: دنيا بپايان نمي رسد تا مردي از اهل بيت من که نام او با نام من برابر مي باشد عرب را زير حکومت خود قرار دهد.

(الغيبة للشيخ الطوسي (رض) ص 186):

قال رسول الله (ص): المهدي من عترتي من ولد فاطمة.

رسول اکرم (ص) فرمود: مهدي (ع) از عترت (ع) من از فرزندان فاطمه (ع) است.

(کشف الغمه ج 2 ص 481):

عن ابي هارون العبدي قال: اتيت اباسعيد الخدري فقلت له: هل شهدت بدرا؟ قال: نعم، فقلت له: الا تحدثني بشيي مما سمعته من رسول الله (ص) في علي و فضله؟ فقال بلي اخبرک ان رسول الله (ص) مرض مرضة نقه منها فدخلت عليه فاطمة (ع) تعوده و انا جالس عن يمين رسول الله (ص) فلما رأت ما برسول الله من الضعف ختقتنها العبرة حتي بدت دموعها علي خدها فقال لها رسول الله (ص) ما يبکيک يا فاطمة؟ قالت: اخشي الضيعة يا رسول الله فقال: يا فاطمة اما علمت ان الله اطلع الي الأرض اطلاعة فاختار منهم اباک فبعثه نبي ثم اطلع ثانية فاختار منهم بعلک فاوحي الي فانکحته، و اتخذته وصيا اما علمت انک بکرامة الله اياک زوجک اغزرهم علما و اکثرهم حلما و اقدمهم سلما فاستبشرت فأراد رسول الله (ص) ان يزيدها مزيد الخيز کله الذي قسمه الله لمحمد و آل محمد فقال لها: يا فاطمة (ع) و لعلي ثمانية اضراس يعني مناقب ايمان بالله و رسوله و حکمته و زوجته و سبطاه الحسن و الحسين، و امره بالمعروف و نهيه عن المنکر يا فاطمة انا اهل بيت اعطينا ست خصال لم يعطها احد من الاولين و لا يدرکها احد من الاخرين غيرنا نبينا خير الأنبياء و هو ابوک و وصينا خير الاوصياء و هو بعلک و شهيدنا خير الشهداء و هو حمزة عم ابيک و منا سبطا هذه الامة و هما ابناک و منا مهدي الامة



[ صفحه 75]



الذي يصلي عيسي خلفه ثم ضرب علي منکب الحسين فقال: من هذا مهدي الأمة.

(اخرجه الدار قطني صاحب الجرح و التعديل).

بنقل از ابي هرون عبدي گفت: بنزد ابوسعيد خدري (ره) و به او گفتم: آيا در غزوه بدر حضور داشتي؟ گفت آري گفتم: آيا به من خبر نمي دهي از آنچه از رسول اکرم (ص) در فضيلت اميرالمؤمنين (ع) شنيده اي؟ گفت بلي به تو خير مي دهم: رسول خدا (ص) بيمار شد و دوران نقاهت مي گذرانيد فاطمه زهرا سلام الله عليها به عيادت نزد حضرت آمد من در طرف راست رسول الله (ص) نشسته بودم هنگامي که حضرت فاطمه (ع) ضعف و ناتواني حضرت را ديد گريه راه گلويش را گرفت تا آنجا که اشک از ديدگانش پديد آمد و بر چهره اش فرو ريخت رسول اکرم (ص) فرمود: يا فاطمه (ع) چه چيز تو را به گريه درآورده؟ عرض کرد: ترس آن دارم که ترا از دست بدهم فرمود: اي فاطمه (ع) جان مگر نمي داني که خدا به زمين توجه فرمود و از همه خلائق پدرت را برگزيد و او را پيغمبر قرار داد و توجه دويم به زمين کرد و شوهرت را برگزيد و به من وحي کرد و من او را به وصايت خود برگزيدم مگر نمي داني که خدا ترا مکرم داشت و ترا تزويج مردي کرد که عملش از همگان بيشتر و حلمش از همه فزونتر و اسلام پذيري او از همه قديمتر است حضرت فاطمه (ع) خوشحال شد رسول خدا (ص) خواست از خير و کرامت بسياري که خدا قسمت محمد و آل محمد (ع) فرموده بيشتر به فاطمه (ع) بگويد فرمود: يا فاطمه (ع) براي علي (ع) هشت نسبت است: ايمان به خدا و رسولش و حکمتي که دارد و همسر و دو فرزند حسن (ع) و حسين (ع) و امربه معروف و نهي از منکرکردنش يا فاطمه (ع) ما اهل بيتي هستيم که شش خصلت بما عطا شده که به هيچيک از گذشتگان داده نشده وهيچيک از آيندگان بجز ما به آن نمي رسند. پيغمبر ما بهترين پيغمبران (ع) است و او پدرت مي باشد و وصي ما بهترين اوصياء است و او شوهرت مي باشد و شهيد ما بهترين شهيدها است واو حمزه عموي پدرت مي باشد و دو سبط اين امت از ما مي باشند و آنان فرزندانت حسن (ع) و حسين (ع) هستند ومهدي (ع) امت که عيسي (ع) در نماز به او اقتداء کند از ما است سپس دست مبارک به شانه ي امام حسين (ع) زد و فرمود: مهدي امت از اين پسر من است (اين حديث را دارقطني صاحب کتاب جرح و تعديل



[ صفحه 76]



آورده است).

(اثابت الهداة ج 3 ص 598 و اعيان الشيعه ج 2 ص 50 و کشف الغمه ج 2 ص 477):

عن سعيد بن المسيب قال: کنا عند ام سلمة فتذاکرنا المهدي فقالت: سمعت رسول الله (ص) يقول: المهدي من ولد فاطمة.

بنقل از سعيد بن مسيب گفت ما نزد ام سلمه (رض) بوديم و سخن از حضرت مهدي (ع) بميان آمد گفت از رسول خدا (ص) شنيدم مي فرمود مهدي (ع) از فرزندان فاطمه (ع) است (اين حديث را ابن ماجه در سنن خود آورده است)

(اثبات الهداة ج 3 ص 598 و کشف الغمه ج 2 ص 477):

عن سعيد بن المسيب عن ام سلمة. قالت: سمعت رسول الله (ص) يقول: المهدي من عترتي من ولد فاطمة. (اخرجه الحافظ ابوداود في سننه).

بنقل از سعيد بن مسيب از ام سلمه (رض) گفت: از حضرت رسول اکرم (ص) شنيدم مي فرمود: مهدي (ع) از عترت من از فرزندان فاطمه سلام الله عليها است. (حافظ ابوداود در سنن خود اين حديث را ذکر کرده).

(بحار ج 51 ص 86 و کشف الغمه ج 2 ص 477):

عن علي (ع) قال: قال رسول الله (ص): المهدي منا اهل البيت يصلحه الله في ليلة.

حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: مهدي (ع) از ما اهل بيت (ع) است که خداي تعالي کار او را در يک شب اصلاح فرمايد.

(کمال الدين و تمام النعمة ص 425 و عيون اخبار الرضا ج 1 ص 42):

عن ابي بصير (ره) عن ابيعبدالله (ع) قال قال ابي (ع) لجابربن عبدالله الانصاري (رض) ان لي اليک حاجة فمتي يخف عليک ان اخلو بک و اسئلک عنها فقال له جابر في اي الأوقات شئت فخلي به ابوجعفر (ع) فقال له: يا جابر اخبرني عن اللوح الذي رأيته في يد امي فاطمة بنت رسول الله (ص) و ما اخبرتک به ان في ذلک اللوح مکتوبا؟ قال جابر اشهد بالله اني لما دخلت علي امک فاطمة (ع) في حيوة رسول الله (ص) اهنيها بولادة الحسين (ع) فرأيت في يدها لوحا اخضر ظننت انه من زمرد و رأيت فيه کتابا ابيض شبيهة بنور الشمس فقلت لها بابي



[ صفحه 77]



انت و امي يا بنت رسول الله (ص) ما هذا اللوح، فقالت (ع) هذا اللوح اهداه الله جل جلاله الي رسوله (ص) فيه اسم ابي و اسم بعلي و اسم ابني و اسماء الأوصياء من ولدي فاعطانيه ابي ليسرني بذلک قال جابر فاعطتنيه امک فاطمة (ع) فقرأته و انتسخته فقال له ابي يا جابر هل لک ان تعرضه علي؟ قال نعم فمشي معه ابي (ع) حتي انتهي الي منزل جابر فاخرج الي ابي صحيفة من رق فقال له ابي يا جابر انظر انت في کتابک لأقرأة انا عليک فنظر جابر في نسخته فقرأه عليه ابي (ع) فوالله ما خالف حرف حرفا قال جابر فاني اشهد بالله اني هکذا رأيته في اللوح مکتوبا بسم الله الرحمن الرحيم هذا کتاب من الله العزيز الحکيم لمحمد نوره و سفيره و حجابه و دليله نزل به الروح الأمين من عند رب العالمين عظم يا محمد اسمائي و اشکر نعمائي و لا بتجحد الائي اني انا الله لا اله الا انا قاصم الجبارين و مذل الظالمين و مبير المتکبرين و ديان يوم الدين اني انا الله لا اله الا انا فمن رجا غير فضلي او خاف غير عدلي عذبته عذابا لا اعذبه احدا من العالمين فاياي فاعبد و علي فتوکل اني لم ابعث نبيا فاکملت ايامه و انقضت مدته الا جعلت له وصي و اني فضلتک علي الأنبياء و فضلت وصيک علي الأوصياء واکرمتک بشبليک بعده و بسبطيک الحسن و الحسين و جعلت حسنا معدن علمي بعد انقضاء مدة ابيه و جعلت حسينا خازن وحيي و اکرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة فهو افضل من استشهد و ارفع الشهداء درجة جعلت کلمتي التامة معه و الحجة البالغة عنده بعترته اثيب و اعاقب اولهم علي سيدالعابدين و زين اولياء الماضين و ابنه سمي جده المحمود محمد الباقر لعلمي و المعدن لحکمتي سيهلک المرتابون في جعفر الراد عليه کالراد علي حق القول مني لاکرمن مثوي جعفر و لا سرنه في اشياعه و انصاره و اوليائه و انتجبت بعده موسي (في العيون بعد قوله موسي و انتجبت بعده فتنة عمياء حندس لان حفظ فرخي لا ينقطع خ ل) و انتجبت بعده فتاه لأن حفظه فرخي لا ينقطع و حجتي لا تخفي و ان اوليائي لا تنقطع ابدا لا و من جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتي و من غير آية من کتابي فقد افتري علي و ويل للمفترين الجاحدين عند انقضاء مدة عبدي موسي و حبيبي و خيرتي ان المکذب بالثامن مکذب بکل اوليائي و علي وليي و ناصري من اضع عليه اعياء النبوة و امنحه



[ صفحه 78]



(امتجبه خ ل). بالاضطلاع يقتله عفريت مستکبريد فن بالمدينة التي بناها العبد الصالح ذوالقرنين الي جنب شر خلقي حق القول مني لاقرن عينه بمحمد ابنه و خليفته من بعده فهو وارث علمي و معدن حکمتي و موضع سري و حجتي علي خلقي جعلت الجنة مثواة و شفعته في سبعين من اهل بيته کلهم قد استوجبوا النار و اختم بالسعادة لابنه علي وليي و ناصري و الشاهد في خلقي و امين علي وحيي اخرج منه الداعي الي سبيلي و الخازن لعلمي الحسن ثم اکمل ذلک بابنه رحمة للعالمين عليه کمال موسي و بهاء عيسي و صبر ايوب ستذل اوليائي في: زمانه و يتهادون (يتهادون: خ ل) رؤسهم کما تتهادي رؤس الترک و الديلم فيقتلون و يحرقون و يکونون خائفين مرعوبين و جلين تصبغ الارض من دمائهم و ينشأ الويل و الرنين في: نسائهم اولئک اوليائي حقا بهم ادفع کل فتنة عمياء حندس و بهم اکشف الزلازل و ارفع الاصار (القيود خ ل) و الانحلال اولئک عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون.

بنقل از ابي بصير (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: پدر بزرگوارم (ع) به جابر بن عبدالله انصاري (رض) فرمود: من از تو حاجتي دارم چه وقتي براي تو فراهم است که با تو خلوت کنم و حاجتم را از تو بخواهم؟ جابر عرض کرد: هر وقتي که خود تعيين فرمايي حضرت امام باقر (ع) با جابر به خلوت نشست و فرمود: اي جابر از لوحي که در دست مادرم حضرت فاطمه (ع) دختر رسول خدا ص ديده اي و آنچه از مادرم (ع) درباره ي مکتوب در لوح شنيده اي به من خبر ده. جابر عرض کرد دژ خداي را شاهد مي گيرم که من در روزگار حيوة رسول الله (ص) بخدمت ما در شما فاطمه سلام الله عليها رسيدم که ولادت امام حسين سلام الله عليه را به ايشان تبريک عرض کنم، در دستش لوح سبز رنگي ديدم که گمان کردم از زمرد است و بر آن نوشته اي بود بخط سفيد همانند نور آفتاب. من به ايشان عرض کردم: پدر و مادرم فدايت باد اي دختر رسول خدا (ص) اين لوح چيست؟ فرمود: يا جابر آيا آن را به من عرضه مي داري؟ عرض کرد آري پس پدرم همراه او به خانه اش رفت جابر صحيفه اي از (کاغذ يا پوست) بيرون آورد. پدرم (ع) فرمود: يا جابر تو به مکتوبت نظر کن تا من آنرا بر تو قرائت کنم پس جابر به نسخه خود نظر مي کرد و پدرم بر او خواند بخدا قسم



[ صفحه 79]



حرف بحرف مطابق بود و حرفي مخالفت نداشت جابر عرض کرد: من خداي را شاهد مي گيرم که من آنچنان که قرائت مي کني در لوح مي بينم که نوشته:«بسم الله الرحمن الرحيم اين مکتوبي است از خداي عزيز حکيم براي محمد (ص) نور و سفير و حجاب دليل خدا که روح الأمين از پيشگاه پروردگار جهانيان نازل کرده يا محمد (ص) نامهاي من را بزرگ بشمار و به نعمت هاي من شکرگذار باش و منکر نعمتهاي من مباش که من خداي يگانه ام و خدايي جز من نباشد در هم شکننده ي جباران و خوار و ذليل کننده ي ستمگران و نابود کننده ي مستکبران و پاداش و جزاء دهنده ي روز قيامتم همانا من خداي يکتايم و خدايي جز من نيست پس هر کس اميد به غير فضل من کند يا از غير عدل من بترسد او را گرفتار عذابي کنم که هيچيک از جهانيان آنگونه عذاب نشوند پس مرا پرستش کن و بر من متوکل باش من هيچ پيغمبري را مبعوث نکردم که ايام نبوتش کامل و مدتش بسر آيد جز آنکه براي او وصي مقرر داشتم و من ترا بر همه ي پيغمبران (ع) برتري دادم و وصي ترا بر همه ي اوصياء برتر ساختم و ترا بداشتن دو سبط برگزيده حسن (ع) و حسين (ع) عليهما السلام پس از تو گرامي داشتم، و حسن (ع) را معدن علم خود پس از پدرش (ع) قرار دادم و حسين (ع) را خازن و نگهبان وحيم ساختم و او را به شهادت مکرم نمودم و ختم کردم براي او سعادت را و او برتر و بالاتر از همه شهداء است کلمه تامه را با او قرار دادم و حجت بالغه و کامله را در نزد او نهادم بوسيله عترت پاک او پاداش مي دهم و کيفر مي رسانم اولين کس از عترت (ع) او علي (ع) سرور عابدان و آرايه و زينت اولياي گذشته و فرزندش همنام جدش محمود محمد (ص) شکافنده علم من و معدن حکمت من بزودي مردمي که شک و ترديد در جعفر (ع) دارند هلاک شوند کسي که رد حکم و رأي او کند همانند کسي باشد که رد حکم من نموده گفتار من ثابت است که جايگاه جعفر (ع) را گرامي مي دارم و ياريش مي نمايم در پيروان و ياوران و دوستانش و اختيار مي کنم پس از او موسي (ع) را (در کتاب عيون اخبار الرضا (ع) پس از کلمه موسي (ع): و برمي گزينم پس از او فتنه کور و ظلمت را زيرا حفظ واجب من منقطع نگردد خ ل) و بر مي گزينم پس از او جوانمرد او را زيرا حفظ کردن او واجب است و منقطع نمي شود و حجت من پنهان نمي ماند و همانا اولياي من منطقع نگردد هرگز



[ صفحه 80]



هان هرکس يکي از آنان را انکار کند محققا انکار نعمت من نموده و کسي که تغيير و تبديل دهد آيه اي از کتاب مرا محققا به من افتراء زده و واي بر افتراء زنندگان منکر بهنگام سرآمدن مدت بنده ام موسي (ع) و محبوب و برگزيده ام همانا تکذيب کننده ي هشتمين (امام) تکذيب کننده ي همه اولياي من باشد و علي (ع) ولي و ياور من است کسي که بارهاي سنگين نبوت را بدوش او مي گذارم و به او نيرو مي بخشم. عفريت مستکبري او را بقتل مي رساند در شهري که آنرا بنده ي صالح ذوالقرنين بناء کرده در کنار بدترين خلق من دفن مي شود گفتار من حق و ثابت است که البته چشم او را به فرزندش محمد (ع) که جانشين او پسر از وي مي باشد روشن مي کنم پس او وارث علم من و معدن حکمت من و جايگاه سرور از من و حجت من بر خلق است بهشت را جايگاه او قرار مي دهم و شفاعت او را در هفتاد تن از خاندانش که همه سزاوار آتشند مي پذيرم و پايان کار او را بوسيله فرزندش علي (ع) به سعادت ختم مي کند آن علي (ع) که ولي و ناظر من و گواه در خلق من و امين بر وحي من است از او بيرون مي آورم دعوت کننده به راه من و نگهبان علم من حسن (ع) را سپس آنرا کامل مي سازم به فرزند ارجمندش که رحمت براي جهانيان است بر او است کمال موسي (ع) و نور عيسي (ع) و صبر ايوب (ع) اولياي من در زمان او ذليل شوند سرهاي آنان را هديه کنند همچنانکه سرهاي ترک و ديلم را هديه ي نمايند و کشته و سوخته شوند و در ترس و خوف و هراس باشند زمين از خونشان رنگين گردد و واي و فرياد و زنانشان خواهد برخاست حقا آنان اولياي من باشند بوسيله ايشان برطرف مي کنم همه فتنه هاي کور و تاريک را و بوسيله آنان زلزله ها را مرتفع و بارهاي سنگين و قيد و بندها را دفع مي سازم بر آنان صلوات و درود و رحمت از پروردگارشان باشد و آنان هدايت شدگان مي باشند.

(اثبات الهداة ج 3 ص 611):

قال الشيخ القرطبي من علماء اهل السنة في تفسيره عند قوله تعالي: ليظهره علي الدين کله، قال السدي ذاک عند خروج المهدي، لا يبقي احد الا دخل في الاسلام او ادي الجزبة.

قرطبي در تفسير آيه شريفه تا تمام دين آشکار و ظاهر شود گفته اين آيه بهنگام



[ صفحه 81]



خروج مهدي (ع) است که هيچکس باقي نماند مگر در اسلام داخل شود يا جزيه بپردازد.

(المحجة علي ما في ينابيع المودة ص 422 عن اثبات الهداة ج 3 ص 648):

المهدي من ولد النبي (ص): يفتح الله له المشارق و المغارب.

مهدي (ع) از فرزندان حضرت رسول اکرم ص است که خداي تعالي مشرقها و مغربها را براي او مي گشايد.

(ينابيع المودة ص 445 و مودة القربي ص 445 و اثبات الهداة ج 3 ص 648):

لا يصلح الدين الا المهدي (ع)

تنها مهدي (ع) دين را اصلاح مي کند.

(تاريخ دمشق ج 5 ص 284 و الحاوي للفتاوي ص 244 عن اثبات الهداة ج 3 ص 650):اذا قام قائم آل محمد (ع) جمع الله اهل الشرق و الغرب

چون قائم آل محمد (ع) قيام فرمايد خداي تعالي مردم شرق و غرب را جمع کند.

(المستدرک ج 5 ص 557 و فرائد السمطين و الحاوي للفتاوي:93 عن اثبات الهداة:651:3):

المهدي (ع): يسقيه الله الغيث و تخرج الارض نباتها لاجله.

خداي تعالي مهدي (ع) را از آب باران سيراب سازد و زمين روئيدنيهاي خود را بخاطر او بيرون مي دهد.

(البدء و التاريخ ج 2 ص 180 و سنن ابي داود ج 4 ص 151 و المسند ج 1 ص 376 و 430 و 448 عن اثبات الهداة ج 3 ص 651):

يواطي اسم المهدي (ع): اسم رسول الله (ص) و هو من اهل بيته.

نام مهدي (ع) برابر است با نام حضرت رسول اکرم (ص) و او از اهل بيت رسول خدا است.

(اعيان الشيعه ج 2 ص 50):

قال رسول الله (ص): يا فاطمة اما المهدي فمنک.

رسول الله (ص) فرمود: يا فاطمه (ع) مهدي (ع) از تست.

(اعيان الشيعه ج 2 ص 53):

عن علي (ع): قلت يا رسول الله امنا آل محمد المهدي ام من غيرنا فقال (ص)



[ صفحه 82]



لابل منا يختم الله به الدين کما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتنة کما انقذوا من الشترک و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة کما الف بين قلوبهم بعد عداوة الشرک و بنا يصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا کما اصبحوا بعد عداوة الشرک اخواناي دينهم.

علي (ع) فرمود: به رسول خدا (ص) عرض کردم مهدي (ع) از ما است يا از غير ما فرمود نه بلکه مهدي از ما است و بوسيله آن خداوند دين را به پايان مي برد چنانکه از ما شروع شده و بوسيله او دين نجات مي يابد از فتنه چنانکه بواسطه ما از شرک نجات يافت و بوسيله ما خداوند تأليف بين قلوب بنمايد بعد از آنکه گرفتار دشمني هاي فتنه گردند چنانکه بوسيله ما قلبهاي گرفتار به شرک را نجات داد بوسيله ما اهل بيت پس عداوت فتنه صبح مي کنند در صورتي که با هم برادر شوند چنانکه بوسيله ما از عداوت شرک نجات يافتند و برادر ديني با هم شدند.

(اعيان الشيعه ج 2 ص 53):

عن بن عباس (ره) عن النبي (ص): انا سيد النبيين و علي سيد الوصيين و ان اوصيائي بعدي اثنا عشر اولهم علي و اخرهم المهدي (ع).

بنقل از ابن عباس (ره) از رسول اکرم فرمود: من سرور پيغمبرانم و علي (ع) سرور اوصياء مي باشد و همانا اوصياء پس از من دوازده نفرند اول آنان علي (ع) و آخرشان مهدي (ع) است.

(بحار ج 51 ص 43):

عن جابر، عن ابي جعفر (ع) قال: المهدي رجل من ولد فاطمة و هو رجل آدم.

بنقل جابر از حضرت امام باقر (ع) فرمود: مهدي (ع) مردي از فرزندان فاطمه سلام الله عليها است و او مردي گندمگون باشد.

(بحار ج 51 ص 79):

عن علي بن هلال، عن ابيه قال: دخلت علي رسول الله (ص). هو في الحالة التي قبض فيها فاذا فاطمة عند رأسه فبکت حتي ارتفع صوتها فرفع رسول الله (ص) اليها رأسه فقال: حبيبتي فاطمة ما الذي يبکيک؟ فقالت: اخشي الضيعة من بعدک، فقال: يا حبيبتي اما علمت ان الله عزوجل اطلع علي الأرض اطلاعة فاختار منها



[ صفحه 83]



اباک فبعثه برسالته ثم اطلع اطلاعة فاختار منها بعلک و اوحي الي ان انکحک اياه يا فاطمة و نحن اهل بيت قد اعطانا الله عزوجل سبع خصال لم يعط احدا قبلنا و لا يعطي احدا بعدنا: انا خاتم النبيين و اکرم النبيين علي الله عزوجل و احب المخلوقين الي الله عزوجل و انا ابوک و وصيي خير الأوصياء و احبهم الي الله عز وجل و هو بعلک و شهيدنا خير الشهداء و احبهم الي الله عزوجل و هو حمزة بن عبدالمطلب عم ابيک و عم بعلک و منا من له جناحان يطير في الجنة مع الملائکة حيث يشاء و هو ابن عم ابيک و اخو بعلک و منا سبطا هذه الأمة و هما ابناک الحسن و الحسين و هما سيدا شباب اهل الجنة و ابوهما - و الذي بعثني بالحق خير منهما يا فاطمة والذي بعثني بالحق ان منهما مهدي هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم علي بعض فلا کبير يرحم صغيرا و لا صغير يوقر کبيرا فيبعث الله عند ذلک منهما من يفتح حصون الضلالة و قلوبا غلفا يقوم بالدين في آخر الزمان کما قمت به في اول الزمان و يملا الأرض عدلا کما ملئت جورا. يا فاطمة لا تحزني و لا تبکي فان الله عزوجل ارحم بک و ارءف عليک مني و ذلک لمکانک مني و موقعک من قلبي قد زوجک الله زوجک و هو اعظمهم حسبا و اکرمهم منصبا و ارحمهم بالرعية و اعدلهم بالسوية و ابصرهم بالقضية و قد سألت ربي عزوجل ان تکوني اول من يلحقني من اهل بيتي قال علي (ع): لم تبق فاطمة بعده الا خمسة و سبعين يوما حتي الحقها الله به.

بنقل از علي بن هلال از پدرش گفت به محضر رسول اکرم (ص) رسيدم و حضرت لحظات آخر عمر مبارک را مي گذراند و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه عليها در کنارش بود فاطمه (ع) گريست و صداي گريه ي او بلند شد رسول خدا (ص) سر برداشت و فرمود: اي محبوبه من فاطمه (ع) چه چيز ترا به گريه در آورده؟ عرض کرد: مي ترسم پس از تو ضايع شوم فرمود: اي محبوبه من مگر نمي داني که خداي عزوجل به زمين توجه کرد و پدرت را برگزيد و او را به رسالت مبعوث ساخت سپس توجه دگر بزمين فرمود و شوهرت را برگزيد و به من وحي فرمود که ترا تزويجش کنم اي فاطمه (ع) ما خانداني هستيم که خداي عزوجل هفت خصلت بما عطاء فرمود که به هيچ کس پيش از ما و بعد از ما عطاء نفرموده و نفرمايد: من خانم و گرامي ترين



[ صفحه 84]



پيغمبرانم بر خداي عزوجل و محبوبترين خلق در پيشگاه او مي باشم و من پدر تو هستم و وصي من بهترين اوصياء و محبوبترين آنان در نزد خداي عزوجل است و او شوهر تو مي باشد و شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين شهيدان در نزد خداي عزوجل است و او حمزه بن عبدالمطلب عموي پدرت و عموي شوهرت مي باشد و از ما است کسي که او را دو بال باشد که با فرشتگان در بهشت هر کجا که بخواهد پرواز مي کند و او پسر عموي پدرت و برادر شوهرت مي باشد و از ما هستند دو سبط گرامي اين امت و آنان فرزندانت حسن (ع) و حسين (ع) باشند که سرور جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان قسم به آنکس که مرا به حق مبعوث فرمود بهتر از آنان است يا فاطمه (ع) قسم به آنکس که مرا به حق مبعوث فرمود همانا از اين دو فرزندت مهدي (ع) اين امت بوجود آيد هنگامي که دنيا هرج و مرج شود و فتنه ها ظاهر گردد و راه ها بريده شود و برخي غارت برند نه بزرگ بر کوچک رحم کند و نه کوچک بزرگ را احترام نمايد در نتيجه در اين هنگام خدا از اين دو فرزندت برمي انگيزد کسي را که قلعه ها و دژهاي گمراهي و قلب هاي بسته را بگشايد و قيام بدين کند در آخرالزمان همچنانکه من در اول الزمان قيام بدين کردم و زمين را پر از عدل و داد کند همچنانکه پر از ستم و جور شده باشد. يا فاطمه (ع) اندوهناک مباش و گريه مکن زيرا خداي عزوجل از من به تو مهربان تر و رؤف تر است بخاطر منزلتي که تو در نزد من و جايگاهي که در قلب من داري محققا شوهرت را خدا به تو تزويج کرد و حسب او از همه بزرگتر و منصبش از همه گراميتر است و از همگان به رعيت رحم بيشتر دارد و در مساوات عادلتر عمل کند و در احکام و قضايا از همه بصيرتر و بيناتر است من از خدا خواسته ام که ترا نخستين کس از اهل بيت من قرار دهد که بمن ملحق گردي، حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: حضرت فاطمه سلام الله عليها هفتاد و پنج روز بيشتر پس از رسول خدا (ص) در دنيا باقي نماند و خدا او را به پدر ملحق فرمود.

(تفسير نور الثقلين ج 5 ص 517):

عن ام هاني الثقفية قال: غدوت علي سيدي محمد بن علي الباقر (ع) فقلت: يا سيدي آية من کتاب الله عزوجل: «فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس» قال: نعم



[ صفحه 85]



المسئلة سئلتني يا ام هاني هذا مولود في آخر الزمان هو المهدي من هذه العترة يکون له حيرة و غيبة يضل فيها قوم و يهتدي فيها قوم فياطوبي لک ان ادرکتيه و يا طوبي لمن ادرکه.

بنقل از ام هاني ثقفيه گفت: صبحگاهي به محضر سرورم حضرت امام باقر محمد بن علي صلوات الله و سلامه عليهما رسيدم و عرض کردم: اي سرور من آيه شريفه اي از قرآن کريم است:«پس قسم به ستارگان فرمود: خوب سئوالي کردي اي ام هاني منظور مولود در آخر الزمان است که او مهدي (ع) از اين عترت باشد براي او حيرت و غيبتي است که گروهي در آن گمراه و گروهي راه هدايت پيش گيرند پس خوشا حال تو اگر آنرا دريابي و خوشا حال کسي او را دريابد.



[ صفحه 86]