اصالت مهدويت از جهت معجزات و کرامات


معجزات و خوارق عادات در اثبات نبوت انبياء و راستي خبرهائي که از عالم غيب و وحي الهي مي دهند مستند عام و دليل همگاني است هيچ پيامبري بدون معجزه نبوده است راجع به معجزات انبياء و اقسام آن در کتابها توضيحات کافي داده شده و در نوشته هاي اين حقير نيز از جهات متعدد و با توجه به انديشه ها و آرائي که اخيرا مطرح شده بيانات جالب و مفيدي هست.

در قرآن مجيد به اين مسئله در آيات متعدد تصريح شده است.

مسئله ديگر بعد از قبول معجزات انبياء معجزاتي است که از ائمه طاهرين عليهم السلام صادر شده است که خواه آنها را معجزه بگويند يا معجزه را فقط بر خوارق عاداتي که از انبياء صادر شده اطلاق کنند و خوارق عاداتي را که از ائمه عليهم السلام و ديگران از بندگان خاص خدا صادر شده کرامت بگويند اين نيز يک مسئله واقع شده اي است که تواريخ معتبر و روايات مستند و صحيح که از حد تواتر خارج است آن را اثبات نموده



[ صفحه 66]



است و مثل ساير پديده ها و حوادث بايد انسان آنها را قبول کند چون انکار آنها انکار واقعيات است و با انکار وجود صاحب اين کرامات مساوي است و هرچند نمي توان معجزات و کرامات انبياء و اولياء را با معلومات تجربي و علل مادي توجيه و تفسير کرد اما بايد واقعيت آنها را که محسوس بشر بوده و هست باور نمود.

ما در همين عصر خودمان حکايات و جريانهاي مهمي را به چشم خود ديده يا از افراد امين و راستگو شنيده ايم که در اثر دعا يا توسل به يکي از چهارده معصوم عليهم السلام و فرزندان آن بزرگواران مثل حضرت زينب و حضرت معصومه عليهماالسلام بيماراني که بيماريهاي شديد داشته شفا يافته و حاجتهاي مهم باذن خدا برآورده شده است که جز به خرق عادت و کرامات و عنايت غيبي توجيه آن امکان پذير نيست.

نه حسي را که اين معجزات را ديده است مي توان به اشتباه متهم کرد و نه نقل ها و خبرهائي که اين معجزات را خبر مي دهند مي توان به دروغگوئي متهم ساخت بنابراين هيچ گونه نقطه ابهام و زمينه ناباوري در وقايعي که به طور خارق عادت اتفاق افتاده و معجزه ناميده مي شود نيست غير از اينکه معجزه و خارق عادات است و ما نمي توانيم آن را به علت مادي مستند کنيم اما اين نتوانستن و نداشتن علت مادي اصل يک پديده را نفي نمي نمايد



[ صفحه 67]