ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي


بو جعفر محمد بن عثمان در سال سيصد و پنج از دنيا رفت و مدت پنجاه سال عهده دار نيابت بود پس از او ابوالقاسم حسين بن روح به نيابت رسيد.

جعفر بن احمد بن متيل گفت: من هنگام وفات محمد بن عثمان بالاي سرش نشسته بودم و با او صحبت مي کردم حسين بن روح پائين پاي او نشسته بود در اين هنگام محمد بن عثمان رو به طرف من نموده گفت: به من دستور داده شده که حسين بن روح را به جانشيني خود معرفي کنم. اين را که شنيدم از جاي حرکت کردم دست حسين بن روح را گرفتم در جاي خود نشاندم و خودم پائين پاي او نشستم.

گروهي از شيعيان نيز از قبيل ابوعلي بن همام و عبيدالله بن محمد و ابوعبدالله باقطاني و ابوسهل اسمعيل بن علي نوبختي و ابوعبدالله وجنا در هنگام وفات محمد بن عثمان حضور يافتند و به او گفتند اگر پيش آمدي کرد چه کس جانشين شما خواهد بود، گفت ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي جانشين من و سفير بين شما و صاحب الامر است، وکيل اوست شخصي پاکدامن و مورد اعتماد است در کارهاي خود به او مراجعه کنيد و در گرفتاريها از او استمداد جوئيد به من اين دستور را داده اند من وظيفه خود را انجام دادم.

از ابوسهل نوبختي پرسيدند چگونه مقام نيابت به حسين بن روح رسيد با بودن تو گفت آنها در انتخاب نيابت خود بهتر اطلاع دارند من مردي هستم که با مخالفين مذهب پيوسته به مناظره و بحث اشتغال دارم



[ صفحه 127]



اگر من نيز همان طوري که حسين بن روح از مکان مولي ولي عصر مطلع است اطلاع داشتم شايد در موقع استدلال براي آوردن دليل سستي پيدا مي کردم و براي اثبات ادعاي خود مکان او را نشان مي دادم ولي حسين بن روح اگر امام زمان عليه السلام زير دامنش باشد و او را با قيچي پاره پاره کنند دامنش را بالا نمي زند که امام را نشان دهد. [1] .

حسين بن روح شخصي بسيار با احتياط بود و در تقيه ذره اي فروگذار نمي کرد به طوري که مورد احترام اهل سنت نيز بود، آنقدر مقيد به تقيه بود که از ترس و تقيه به منزل ابن يسار وزير که شخصيتي تمام از نظر اجتماعي داشت و نزد خليفه محترم بود حاضر مي شد.

ابوالحسن پسر ابوالطيب گفت روزي در خانه وزير دو نفر با يکديگر بحث مي کردند يکي از آنها عقيده داشت که بعد از پيغمبر ابوبکر از همه مردم افضل است بعد از او عمر و پس از وي علي عليه السلام دومي مي گفت علي از عمر بهتر است.

در اين ميان ابوالقاسم حسين بن روح گفت آنچه مورد اتفاق اصحاب پيغمبر مي باشد اين است که ابوبکر صديق را مقدم مي دارند بعد از او عمر فاروق و پس از وي عثمان ذوالنورين آنگاه علي وصي، اهل حديث نيز همين عقيده را دارند.

کساني که در مجلس حضور داشتند از سخن او در شگفت شدند و از شادي او را روي سر خود برداشتند برايش دعاها کردند و از کساني که او را رافضي مي دانستند بدگوئي ها کردند. من از مشاهده



[ صفحه 128]



اين حال خنده ام گرفت بطوري که نتوانستم خودداري کنم با آستين جلو دهانم را گرفتم ولي از ترس اينکه رسوا شوم از جاي حرکت کرده خارج شدم ولي حسين بن روح متوجه من بود همين که به منزل رسيدم چيزي نگذشت درب خانه را زدند درب را باز کردم حسين بن روح را مشاهده کردم که قبل از رفتن به منزل خود به در خانه من آمده.

فرمود بنده ي خدا چرا مي خنديدي مي خواستي مرا به خطر بياندازي خيال مي کني آنچه در آن مجلس گفتم مناسبت نداشت گفتم چرا. گفت من از گناه تو نمي گذرم اگر سخن مرا در آن مجلس نابجا شماري.

گفتم آقا مردي که نايب امام زمان و وکيل اوست اگر چنين سخني بگويد نبايد تعجب کرد و از حرف او خنديد!؟ با ناراحتي در جوابم گفت قسم به جان تو اگر دو مرتبه چنين حرف بزني با تو قطع رابطه مي کنم از من خداحافظي کرد و رفت. [2] .

شنيد يکي از دربانهايش معاويه را لعنت کرده او را ناسزا گفت و از خانه بيرونش کرد و از کار بر کنارش نمود، مدتها بيکار بود و تقاضاي شغل خود را مي کرد او را بر سر کارش نياورد تا بالاخره يکي از بستگان حسين بن روح به او کاري داد تمام اين رفتار را از روي تقيه مي نمود. [3] .



[ صفحه 129]




پاورقي

[1] بحار ج 13 ص 98.

[2] بحار ج 13 ص 97 و 98.

[3] بحار ج 13 ص 97 و 98.