شب غيبت و صبح ظهور


شب چيست پر از سياهي و تاريکي صبح چيست پر از طراوت وروشنايي در شب غيبت همه جا تاريکي است در صبح ظهور همه نگاهها پر از روشنايي است. شامگاهان همه در غفلت و خوابند سحرگاهان همگي بيدارند شب سکوت مطلق صبح هياهوي تازه اما...

شب من چه تاريک شده صبح من چه دير کرده شب من بي حضور است صبح من بي فروغ است و تو اي شب! شرمت باد که ماندنت خسته ام کرد و تو اي صبح!

بيا که دلمان را طاقت نيست

مهدي بزم آر